مسیح در آیین یهود (1)

مسیح در آیین یهود (1)

نویسنده: امیر خواص

چکیده

یکی از مدعاهای مسیحیان این است که حضرت عیسی علیه السلام همان مسیحای انبیای موعود بنی اسرائیل است. در مقابل، یهودیان منکر این امر هستند و مدعی اند مسیحای موعود هنوز ظهور نکرده است و در انتظار اویند.
این مقاله با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی به بررسی عهد عتیق، تلمود و عرفان قبالای یهود پرداخته و تلاش می کند تا مجموعه ویژگی های مسیحا در این نوشته ها، و انطباق آن بر شخصیت آن حضرت را بررسی نموده و نشان دهد آیا در این منابع، نشان و یا قرینه ای از الوهیت مسیحا می توان یافت یا خیر؟

مقدمه

مسیحیت که از درون آیین یهود متولد گردید، حضرت عیسی علیه السلام را همان مسیحای موعود یهودیت می داند که انبیای بنی اسرائیل بشارت به ظهور او داده اند. اما بسیاری از یهودیان، از پذیرش این مسئله خودداری کردند و هنوز هم پس از حدود دو هزار سال، منتظر آمدن مسیحا هستند. بنابراین، ضروری است تحقیقی درباره ی شخصیت مسیحا در آیین و منابع یهودی انجام دهیم تا مشخص شود که مسیحای موعود بنی اسرائیل چه ویژگی هایی دارد آیا ویژگی های مسیحا از جمله الوهیت، که مسیحیت برای حضرت عیسی علیه السلام بر می شمارند، در آیین و اندیشه ی یهودیت نیز وجود دارد یا خیر؟ آیا انبیای بنی اسرائیل که بشارت دهنده به ظهور مسیحا بوده اند، از الوهیت او نیز سخن گفته اند یا اینکه الوهیت مسیحا ساخته ی برخی از مسیحیان صدر اول است؟ همچنین آیا می توان حضرت عیسی علیه السلام را با این ویژگی هایی که مسیحیت به آن معتقد است، همان مسیحای موعود در آیین یهودیت دانست یا خیر ؟
خاستگاه اعتقاد به شخصیتی با عنوان مسیح علیه السلام، آیین یهودیت است و یهودیان از زمان های قدیم تا به امروز، در انتظار منجی ای با این عنوان هستند.(1) درباره ی ریشه ی اعتقاد به مسیحا وعوامل پیدایش این اندیشه در میان یهودیان، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از نویسندگان معتقدند عوامل سیاسی و امید به احیای مجدد سیاسی سلطنت یهودی، سبب به وجود آمدن اعتقاد به مسیح به منزله ی نجات دهنده ی قوم بنی اسرائیل شده است(2)؛ تجزیه ی کشور متحد فلسطین در زمان حضرت داود و سلیمان علیهما السلام به دو بخش جنوبی و شمالی و سقوط این دو بخش توسط آشوری ها و بابلی ها را می توان از مهم ترین عوامل این اعتقاد دانست. اگر چه در دوران بعدی، این اعتقاد سیاسی جلوه ای عقیدتی نیز پیدا کرد و وظیفه ی مسیح، افزون بر رهایی سیاسی قوم بنی اسرائیل از دست دشمنان، نجات دینی آنان و ایجاد یک حکومت الهی بر روی زمین نیز دانسته شد.(3) این دیدگاه را تا حدودی می توان صحیح دانست؛ به ویژه با توجه به اینکه تمام کتاب هایی که با عنوان عهد عتیق دراختیار ماست، همگی پس از اسارت بابلی به دست عزرا و دیگران بازنویسی شده است و احتمال افزودن مطالبی به کتاب های انبیا که در حمله ی نبوکد نصر (بخت النصر) از بین رفتند، وجود دارد.(4)

مسیحا در عهد عتیق

در کتاب مقدس یهودیان، نامی از حضرت عیسی علیه السلام برده نشده است و برای معرفی شخصیت مورد انتظار یهودیان، از عناوین دیگری استفاده شده است که مهم ترین آن واژه ی مسیحا است. این واژه ی فارسی از واژه ی عبری ماشیح از ریشه ی مشح ساخته شده است وبه معنای مسح شده یا پاک شده با روغن مقدس است که لقب پادشاهان قدیم بنی اسرائیل بوده است که با روغن مقدس معبد مسح می شدند؛ اما در زمان های بعد، لقبی برای پادشاه آرمانی یهود شد.(5)
با مطالعه ی تاریخِ شکل گیری قوم بنی اسرائیل وآیین یهودیت، به راحتی می توان ملاحظه کرد که زندگی این قوم فراز و نشیب های فراوانی داشته است؛ اما نمی توان دورانی را نشان داد که این قوم در اوجِ شکوه بوده و از حوادث و مشکلات بزرگ در امان مانده باشد. گر چه در زمان حکومت حضرت داود و پسرش حضرت سلیمان سلام الله علیهما دوران نسبتاً مرفهی را تجربه کردند، در آن دوران کوتاه نیز افزون بر اینکه مشکلات خاص خود را داشتند، در مقایسه با دوران های دیگر که در سختی، مشقت واسارت به سر برده اند، دوره ی چندان قابل توجهی برای آنها به شمار نمی آید؛ گر چه به آن دوران نگاهی آرمانی دارند. با توجه به چنین وضعیتی، شاید طبیعی باشد که یهودیان کامیابی و فضیلت را نه در دوران گذشته، بلکه در آینده و واپسین روز جست و جو کنند؛ واپسین روزی که در تعبیر انبیا و حکیمان آنها ریشه دارد: «گر چه ابتدایت صغیر می بود، عاقبت تو بسیار رفیع می گردد».(6)
به گفته ی برخی از نویسندگان، دست کم چهار طرح مختلف در عهد عتیق وجود دارد که نبوت (پیشگویی) و اشاره ای به مسیح است:(7)
1.متونی از عهد عتیق که در عهد جدید نقل قول شده اند. در اینجا ادعا این است که قسمت های خاصی از عهد عتیق آشکارا نبوتی (پیشگویی ای) درباره ی عیسی مسیح است. برای نمونه، متی از اشعیا عبارتی را نقل می کند تا پیش بینی تولد مسیح از باکره را در عهد عتیق ثابت کند. در ادامه ی بحث، نمونه هایی را بررسی خواهیم کرد.
2.اشاره به عبارت هایی از عهد عتیق که توسط نویسندگان عهد جدید صورت گرفته است؛ در این قسمت، آنچه مورد استناد قرار گرفته است، اقتباس از یک متن مشخص از عهد عتیق نیست، بلکه مربوط به اشخاص، وقایع یا چیزهایی است که نبوتی درباره ی مسیح هستند؛ مانند اینکه در سفر پیدایش، خدا وعده می دهد که از ذریّت زن (حوا) کسی را برای هلاک کردن ذریّت مار بفرستد.(8) پولس در بحث خود درباره ی به دنیا آمدن مسیح از نسل زن برای رهایی اشخاص از زیر بار شریعت، به همین عبارت سفر تکوین توجه دارد.(9) همچنین آنجا که یوحنا از آمدن پسر خدا برای نابود کردن اعمال ابلیس سخن می گوید، به همین عبارت توجه دارد.(10) به نمونه هایی از این مورد نیز اشاره خواهیم کرد.
3.اشخاص، وقایع یا چیزهایی که در عهد عتیق بر موضوع رهایی متمرکز می باشند؛ در اینجا خروج قوم یهود از مصر که از آن در سرتاسر عهد عتیق به منزله ی بزرگترین واقعه ی رهایی بخش دوران عهد عتیق یاد شده است، سایه ای از مسیح و نجاتی است که او با خود در عهد جدید به ارمغان آورده است. بعضی از نمونه های موجود در سفر خروج که سایه ای از مسیح و کارهای رهایی بخش او هستند عبارتند از : موسی، فصح، عبور از دریای سرخ، منّ و… .
4.نمونه هایی در وقایع عهد عتیق که پیش بینی کننده ی راهی است که خدا با ما در مسیح رفتار می کند؛ در اینجا ادعا این است که بسیاری از وقایع عهد عتیق، نشان دهنده ی رفتار خدا با قوم خودش است که در عیسی مسیح انجام گرفته است. برای نمونه، وقتی نعمان آرامی از یهوه، شفای جذام خود را در خواست کرد، خدا از او خواست که خود را هفت بار در رودخانه ی اردن بشوید؛ او در ابتدا از درخواست خداوند خشمگین شد، اما سرانجام خود را فروتن ساخت و در رود اردن خود را شست و شو داده و شفا یافت.(11) این متن، سایه ای از عیسی علیه السلام و عهد جدید است؛ یعنی فیض نجات بخش خداوند تنها به قوم یهود محدود نبوده است.(12) و برای یافتن نجات، باید غرور را کنار گذاشته، خود را در مقابل خدا فروتن ساخته (13) و تدارک خدا یعنی خون عیسی مسیح را برای پاکی خود بپذیریم.(14 و15)
این چهار مورد، طبقه بندی انواع نبوت های عهد عتیق درباره ی مسیح است که مسیحیان آن را مدعی شده اند که بسیاری از آنها را یهودیان قبول ندارند. در ادامه، به این نبوت ها اشاره می کنیم.
اولین موردی که در عهد عتیق ادعا شده و به حضرت عیسی علیه السلام اشاره دارد، جمله ای است که در سفر پیدایش آمده است که خدا به مار گفت: «میان تو و زن (حوا) و میان ذریت تو و ذریت زن، عداوت و دشمنی می گذارم، او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه ی او را خواهی کوبید». برخی از نویسندگان مسیحی (16) در پی آن بوده اند ازاین عبارت استفاده کنند که ذریّت زن، به حضرت عیسی علیه السلام اشاره دارد که اعمال ابلیس را نابود می سازد.(17)
این سخن، نوعی تفسیر ذوقی است؛ زیرا بر اساس گزارش سفر تکوین، به دلیل اینکه مار حوا و به واسطه ی حوا، آدم را نیز فریب داد، خداوند میان او و حوا و نیز میان ذریه ی آنها دشمنی قرار داد، به همین دلیل آنها به یکدیگر آسیب
خواهند رساند و عبارت عهد عتیق نمی گوید که خدا به مار (ابلیس) گفت که ذریه ی او (حوا) تو را نابود خواهد کرد.
نمونه ی دیگر، مربوط به حضرت یعقوب علیه السلام است که هنگام نزدیک شدن زمان وفاتش، خطاب به فرزندش یهودا گفته است: «عصا از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمان فرمایی از میان پاهای او، تا اینکه شیلو بیاید و مر او را اطاعت امتها خواهد بود».(18)گفته اند مراد از شیلو، مسیح است و سلطنت بنی اسرائیل تا ویرانی دوم اورشلیم در سال هفتاد میلادی در دست اولاد یهودا بوده که از جمله ی آنها حضرت داود و سلیمان سلام الله علیهما بودند که از سبط یهودا هستند. بنابراین، اگر مصداق شیلو کسی باشد، که هنوز نیامده باشد، لازمه اش آن است که قبل از ویرانی دوم اورشلیم، حکومت از اولاد یهودا پیش از ظهور مسیح منقرض شده باشد؛ در حالی که حضرت یعقوب علیه السلام گفت سلطنت تا آمدن شیلو در دست اولاد یهودا خواهد بود و منقرض نخواهد شد.(19) در ادامه ی بحث، نمونه های دیگری از کتب عهد عتیق ارائه خواهد شد که آنها را نیز اشاره ای به مسیح دانسته اند.
به نظر می رسد هر یک از انبیایی که در میان بنی اسرائیل به نبوت مشغول شدند، بخشی از آرزوی آنان را برای رسیدن به یک جامعه ی آرمانی برآوردند؛ در این میان، حضرت موسی علیه السلام به مثابه منجی آنها از دست فرعونیان و زمینه سازی برای فتح سرزمین فلسطین، از جایگاه خاصی برخوردار می باشد. اما پس از حضرت موسی علیه السلام که بنی اسرائیل دوران دویست ساله ی داوران را تجربه کردند، چندان در وضعیت آرمانی به سر نبردند و سرانجام با درخواست مردم، سموئیل نبی به منزله ی آخرین داور بنی اسرائیل، «شائول» (طالوت) را به عنوان اولین پادشاه بنی اسرائیل برگزید و او را با روغن مسح کرد تا او مسیحا باشد. شائول، اولین کسی است که در کتاب مقدس، مسیح خداوند خوانده شده است؛ اما گویا برخی از بنی اسرائیل او را یک مسیحای واقعی نمی دانستند و بر او طعنه می زدند که او چگونه می تواند ما را برهاند؟(20)
با انتخاب حضرت داود علیه السلام به پادشاهی، گویا آرزوی قوم برای قیام یک منجی برآورده شد و او را نمونه یک پادشاه یهودی و الگوی جاودانی برای شخص مسیحا تلقی کردند و برخی از نویسندگان، با استناد به برخی از آیات (21) او را همان مسیحا می دانستند.(22) در این آیات موردِ استناد، از داود به منزله ی پادشاه یاد شده است نه مسیحا، اما در کتاب حزقیال او را تا ابد پادشاه دانسته است و در ارمیا می گوید آنها به پادشاهی از نسل داود که بر آنها خواهم گماشت، خدمت خواهند کرد.
عصر فرمانروایی حضرت داود و سلیمان (سلام الله علیهما) دوران شکوفا شدن آرمان مسیحایی در اذهان قوم یهود بود؛ اما با تجزیه ی حکومت بنی اسرائیل پس از حضرت سلیمان علیه السلام که این امید رو به خاموشی می رفت، آتش این شوق توسط انبیا در دل های مردم روشن نگه داشته می شد و به توسعه دادن مفهوم مسیحایی می پرداختند؛ به گونه ای که برکت های عصر مسیحایی شامل امت های دیگر نیز بشود.
انبیای پیشگو حدود 150 سال پس از تجزیه ی پادشاهی حکومت یهود، به نبوّت و پیشگویی پرداختند و نخستین نبی که پیشگویی های خود را نوشت، عاموس بود که به همراه نبی جوان و معاصرش هوشَع از روز خداوند و روز فقدان نور و ظلمت سخن گفتند و با تأکید از یک پادشاهی متحد دیگر خبر دادند که داود دوباره پادشاه آن خواهد بود.(23) برخی از عالمان مسیحی، تعدادی از عبارت های کتب انبیای پیش از عاموس نبی را نیز اشاره به حضرت عیسی علیه السلام می دانند (24)؛ برای مثال، این عبارت را که در مزامیر داود علیه السلام آمده است: «زیرا سگان دور مرا گرفته اند و جماعت اشرار مرا احاطه کرده ودستها و پاهای مرا سفته اند»(25) اشاره به تصلیب حضرت عیسی علیه السلام دانسته اند، اما با مطالعه ی این مزمور چنین برداشتی بعید است. نمونه ی دیگر اینکه می گوید: «جسدم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد؛ زیرا جسد مرا در عالم اموات ترک نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را ببیند» (26) اشاره به قیام حضرت عیسی علیه السلام از میان مردگان می دانند؛ در حالی که ظاهر و نیز سیاق عبارت می رساند که حضرت داود علیه السلام به حال خودش اشاره می کند.
اشعیای نبی که از بزرگ ترین انبیای بنی اسرائیل است، در دورانی می زیست که فساد اخلاقی و دنیا طلبی بر قوم حاکم شده بود و بی دینی و فساد، درباریان را فراگرفته بود، وی در پیشگویی ها ونبوت های خود از اسارت قوم و مجازات آنها و همچنین از دوران مسیحایی و ظهور پادشاهی تازه که روح خدا با او خواهد بود و اوضاع سرزمین داود را سامان خواهد داد، خبرمی دهد. همچنین از تولد کودکی به نام «عمانوئیل » به معنای خدا با ماست، خبر می دهد که دارای صفاتی عالی است و مصداق عالی ترین آرمان قوم است و این کودک نهالی را از تنه ی یسّی یعنی پدر داود خواهد بود.(27 و 28)
همچنین عبارت های دیگری نیز در صحیفه ی اشعیا وجود دارد که آنها را اشاره به حضرت عیسی علیه السلام دانسته اند؛ مانند: «اینک باکره (29) حامله شده و پسری خواهد زایید و نام او را عمانوئیل خواهد خواند».(30) در حالی که معنای «عمانوئیل » عبارت است از «خدا با ماست» نه «نجات خدا» که معنای واژه ی عیسی است. بنابراین، تطبیق این عبارت بر حضرت مبتلا به اشکال می شود. و همچنین این عبارت را که «مردن او با مجرمان و خطاکاران خواهد بود، اما در قبر شخص ثروتمندی دفن خواهد شد»،(31 و 32) اشاره به حضرت عیسی علیه السلام دانسته اند.
برخی مانند مرقس، عبارت اشعیای نبی را که می گوید: «صدای ندا کننده ای در بیابان، راه خداوند را مهیا سازید و طریقی برای خدای ما در صحرا راست نمایید» (33)، اشاره به حضرت یحیای تعمید دهنده می داند که راه را برای عیسی مسیح مهیا می کند.(34 و 35)
در صحیفه ی میکاه نبی نیز که تقریباً معاصر اشعیای نبی است، عبارت هایی وجود دارد که آن را مربوط به مسیح دانسته اند؛ مانند عبارت «و تو ای بیت لحم! اگر چه در هزاره های یهودا کوچک هستی، از تو برای من کسی بیرون خواهد آمد که بر قوم اسرائیل حکمرانی خواهد کرد و طلوع های او را از قدیم و از ازل بوده است »(میکاه ،5 :2) که آن را اشاره به مکان تولد مسیح دانسته اند.(36)
پس از اشعیای نبی علیه السلام، دو نبی دیگر به نامهای «ناحوم» و «صفنیا» نیز به پیشگویی پرداختند. گر چه به شخص مسیحا اشاره نمی کنند، برخی از پیشگویی های صفنیای نبی از پیشگویی های اشعیای نبی جهان شمول تر است و عصر مسیحایی را زمان اصلاح کل جهان می داند که می تواند اشاره به آخر الزمان باشد.
ارمیای نبی نیز در دوره ی بعد، از پادشاهی از جنس بشر که نهالی از خاندان داود است، خبر می دهد؛ زیرا خداوند برای داود سوگند خورده است که سلطنت وی را تا ابد استوار بدارد.(37) این پادشاه را مستقیماً خداوند نصب خواهد کرد (38) و معتقد بود که آن روزهای بهتر، از راه معجزه فرا خواهد رسید و جریان طبیعی نمی تواند آن آرمان را محقق کند.(39) در روزگار او، یهودا نجات می یابد و بنی اسرائیل امنیت می یابند.(40) برخی از علمای یهود معتقدند همه ی سبط یهودا به حضرت عیسی علیه السلام ایمان آوردند و در امنیت بودند.(41) حزقیال نبی نیز اصلاح آینده ی بنی اسرائیل را با معجزه ای همچون رستاخیز مردگان قابل مقایسه می دانست.(42)
اشعیای دوم که معروف به اشعیای تبعیدی است، تصویری نسبتاً کامل از عصر مسیحایی را به تصویر می کشد؛ اما اشاره ای به شخص مسیحا ندارد. این نبی در پیشگویی های خود به آینده ی نزدیک و احیای بنی اسرائیل نیز اشاره می کند، اما قلمرو و رؤیا و مکاشفه ی او گسترده تر و فراگیر تر از همه ی کسانی است که قبل از او پیشگویی کرده اند؛ به گونه ای که می توان پیشگویی های او را سرآغاز تحولی تازه در اندیشه ی مسیحایی در میان یهودیان دانست؛ اشعیای تبعیدی کوروش، بنیانگذار سلسله ی هخامنشی را مسیح خدا (43) می خواند که نجات بنی اسرائیل از اسارت بابلی به دست او انجام خواهد شد. پیشگویی های این نبی در باب های 40 تا 66 کتاب اشعیای نبی ثبت شده است.
سرانجام قسمتی از پیشگویی های اشعیای تبعیدی و برخی از انبیای پیش از او تحقق یافت و بابل سقوط کرد و بنی اسرائیل اجازه یافتند که به سرزمین خود بازگردند؛ اما خبری از وضعیت مطلوب دوران مسیحایی وجود نداشت.
پس از بازگشت برخی از بنی اسرائیل از تبعید، بعضی از انبیا مانند حجّی و زکریا شخصی به نام «زروبابل» را که از خاندان حضرت داود علیه السلام بود، مسیحای منتظر دانستند (44) و در مقایسه با انبیای پیشین، تصویر محدودتری از دوران مسیحایی مطرح می کردند و یکی از شرایط فرا رسیدن پادشاهی مسیحا را تجدید بنای خانه ی خدا دانستند (45)؛ اما مخالفان، یهودیان را متهم کردند که می خواهند به واسطه ی زروبابل، خاندان سلطنتی داود را دوباره برافرازند و این چیزی بود که ایرانیان از آن ناخرسند بودند و زروبابل مجبور شد به بابل بازگردد و این بار نیز امیدها و آرزوهای مسیحایی بر باد رفت. البته بعضی از دیگر عبارت های صحیفه ی زکریا را نیز عده ای اشاره به مسیح دانسته اند؛ مانند: «بدیشان گفتم اگر در نظر شما پسند آید، مزد مرا بدهید والا ندهید پس به جهت مزد من سی پاره نقره وزن کردند».(46 و 47) در این عبارت، چوپان گله برای مزد چراندن گله، سی سکه ی نقره تقاضا می کند و صرف اینکه یهودای اسخریوطی نیز در برابر سی سکه ی نقره، حضرت عیسی علیه السلام را تسلیم کرد، دلیل بر این نیست که این عبارت اشاره به حضرت عیسی علیه السلام باشد.
پس از جریان زروبابل، تا دو قرن چیزی از امیدهای مسیحایی در نوشته های یهودی دیده نمی شود؛ به جز سرودن چند مزمور مسیحایی که تاریخ دقیق آنها مشخص نیست.(48)
ملاکی، آخرین پیامبر عهد عتیق در پیشگویی خود که از سنخ پیشگویی های انبیای قبلی است، از داوری خداوند سخن می گوید واندیشه ی تازه ای را مطرح می کند و آن آمدن الیاس نبی است که فرا رسیدن روز بزرگ خداوند را اعلام خواهد کرد؛ اما شرط تحقق وعده ی الهی، عمل به شریعتِ حضرت موسی علیه السلام است.(49) پس از این دوره، در میان بنی اسرائیل به جای اهل رؤیا، کاتب و به جای پیشگویی، شریعت و به جای وعظ و مکاشفه، تفسیر شریعت را مشاهده می کنیم.(50)
در برخی از کتاب های آپوکریفایی که دارای جنبه های مکاشفه ای نیز هستند ـ از جمه در کتاب اخنوخ که به زبان حبشی نگاشته شده است ـ سخن از مسیحا به میان آمده است و مسیحا را تقریباً موجودی فوق طبیعی می داند و القابی برای او بیان می شود که در دوران بعدی در کتاب های عهد جدید به حضرت عیسی علیه السلام داده شده است؛ مانند: «مسح شده»، «برگزیده»، «صالح» و «پسر انسان». به نظر او، مسیحا بر ژرف ترین رازها دست می یابد و بر زنده کردن مردگان توانایی دارد.

پی نوشت ها :

1.شاله فلیسین، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ترجمه ی خدایار محبی، ص 317.
2.از جمله ر.ک: هیوم رابرت ا، ادیان زنده ی جهان، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی ، ص 257؛ رضی هاشم، ادیان بزرگ جهان‌، ص 460.
3.حسن احمد، محمد خلیفه، تاریخ الدیانه الیهودیه، ص 163.
4.البته نمی توان انکار نمود که قطعاً انبیای بنی اسرائیل به پیامبران بعدی و از جمله حضرت عیسی علیه السلام قاعدتاً بشارت می داده اند.
5.المسیری عبدالوهاب، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه ی مؤسسه ی مطالعات وپژوهش های خاورمیانه، ج5، ص 319.
6.ایوب :8.7.
7.محمدیان بهرام دیگران، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 512.
8.تکوین : 3 و 15.
9.نامه به غلاطیان 4 : 4-5؛ نامه به رومیان 20.
10.نامه ی اول یوحنا 3 :8.
11.دوم پادشاهان 5 : 1-14.
12.لوقا 4: 27؛ اعمال رسولان 22: نامه به رومیان 15 :8-12.
13.نامه ی یعقوب 10 : 4؛ نامه ی پطرس 5: 6
14.اعمال رسولان 22 : 16؛ قرنتیان 6 : 11؛ تیطس 3 : 5؛ اول یوحنا 1 : 7-9 ؛مکاشفه 1 :5.
15.محمدیان ، بهرام و دیگران، دایره المعارف کتاب مقدس ف ص 512-513.
16.فینلی م اج، در جستجوی حقیقت، ترجمه ی ط میکائیلیان ، ص 17.
17.نامه ی اول یوحنا.
18.تکوین : 10 و 49.
19.قزوینی یزدی، حاج بابا، رساله ای در یهودیت، ص 181- 182.
20.اول سموئیل 27 : 10.
21.مانند هوشع 5 : 3 ، حزقیال 37 :24-25 و ارمیا 30 :9
22.کرینستون جولیوس ، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 20.
23.همان، ص 21-22.
24.فینلی، م اج ، در جستجوی حقیقت، ط میکائیلیان، ص 17-18.
25.مزامیر، 22 :16
26.مزامیر ، 16 :10
27.اشعیا 11 :9-1.
28.کرینستون جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 23-25.
29.اصطلاح باکره را متی از نسخه ی یونانی عهد عتیق اقتباس کرده است اما در نسخه ی عبری کلمه ی الماه بکار رفته است که به معنای نوعروس و زن جوان است نه باکره، زیرا کلمه ی عبری باکره، بتولاه است اما درترجمه ی یونانی عهد عتیق ،‌کلمه ی الماه به اشتباه به پارتُنس به معنای باکره ترجمه شده ومتی در انجیل خود از نسخه ی یونانی استفاده کرده و کلمه ی باکره را آورده است. از جمله ر.ک : آشتیانی جلال الدین، تحقیقی در دین مسیح، ص144.
30.اشعیا ، 7 :14.
31.همان ، 53 :12-9.
32.فینلی، م اج، در جستجوی حقیقت، ص20.
33.اشعیا 40 :3-4.
34.مرقس 1: 2-3.
35.محمدیان، بهرام و دیگران، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 512.
36.فینلی ، م اج ، در جستجوی حقیقت ، ص 21.
37.ارمیا 33 :25-26.
38.همان ، 3: 17.
39.کرینستون جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 30.
40.ارمیا 23 :6.
41.قزوینی یزدی ، حاج بابا، رساله ای در رد یهدویت، ص 190.
42.حزقیال 37 :4-11.
43.اشعیا 45 :1.
44.حجّی 2 : 23.
45.زکریا 1 :17-14.
46.همان ، 11 :12.
47.فیلی م اج، در جستجوی حقیقت، ترجمه ی ط میکائیلیان، ص 21.
48.کرینستون جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 34.
49.ملاکی 4 :4-5.
50.کرینستون جولیوس، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 37.

منبع: فصلنامه علمی – تخصصی معرفت ادیان شماره 1
ادامه دارد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید