کوفه

کوفه

نویسنده: غلامحسن محرمی‌1

امیر مؤمنان و انتقال مرکز خلافت به کوفه‌
مدینه‌، شهر پیامبر، تنها شهری است که با قرآن فتح شد؛ مرکز حکومت پیامبر بود واسلام در آن‌جا عزت یافت و مسلمانان از خواری و ضعف بیرون آمدند. اهالی مدینه‌پیامبر را یاری کردند و از بذل جان و مال خویش در راه اسلام دریغ ننمودند، تا این‌که‌اسلام قوّت گرفت‌. در این شهر بود که پیروزی‌های چشم‌گیر، نصیب مسلمانان گشت‌. ازاین شهر سپاهیان اسلام برای فتح سرزمین‌های مجاور، اعزام شدند و آن مناطق راضمیمه قلمرو مسلمانان ساختند. اکنون این سؤال مطرح می‌شود، که چرا امیرالمؤمنین‌علی(علیه السلام) مرکز خلافت را از آنجا به کوفه ـ که در میان شیعه چندان مکان خوش نامی‌نیست ـ منتقل کرد. در پاسخ به این پرسش ابتدا باید به شرحی هر چند مختصر درباره‌مدینه و کوفه بپردازیم و آن‌گاه در مورد علل این امر وارد سخن گردیم‌.

مدینه و کوفه درگذر تاریخ‌
مدینه‌، یا مدینه النبی که پیش از هجرت به نام «یثرب‌» خوانده می‌شد، در بخش شمالی‌جزیره العرب‌، (شبه جزیره عربستان‌) قرار دارد. آن‌گاه که پیامبراکرم (صلی الله علیه) بدان‌جا هجرت‌نمود، در آن شهر علاوه بر عرب‌ها ـ که عمدتاً از دو قبیله یمنی اوس و خزرج تشکیل‌می‌یافتند ـ یهودیان نیز سکونت داشتند؛ ظاهراً سابقه سکونت یهودیان پیش‌تر ازعرب‌ها بوده است‌. البته بعدها ایشان به خاطر خیانتشان به مسلمانان‌، از مدینه رانده‌شدند.2
بعد از هجرت‌، بخش دیگر ساکنان مدینه را مهاجرانی تشکیل می‌دادند که به سبب‌اسلام آوردنشان‌، مجبور شده بودند، از خانه و کاشانه خود دست شسته و به آنجامهاجرت کنند. بدین ترتیب مسلمانان اولیه در این شهر مستقر بودند و خدای تعالی‌مدینه را برای مرکزیت حکومت پیامبر برگزید، که می‌شود گفت مناسب‌ترین مکان‌حجاز برای این امر بود؛ زیرا حجاز بیش از سه شهر نداشت که عبارت بودند از: مکه ‌، مدینه و طایف‌.
طایف‌، اگر چه از قابلیت کشاورزی و باغ‌داری برخوردار بود، ولی از لحاظ اهمیت‌سیاسی و نظامی به پای دو شهر مکه و مدینه نمی‌رسید، به علاوه از مسیر راه تجاری نیزدور بود. اما مکه مقدس‌ترین مکان حجاز بود ×؛ هم‌چنان‌که اکنون به خاطر وجود کعبه‌مقدس‌ترین جایگاه را نزد مسلمانان دارد. مدینه نیز با آمدن پیامبر و استقرار ایشان درآنجا از چنین تقدّسی برخوردار شد.
اما از لحاظ این‌که هر دو در مسیر راه تجاری یمن ـ شام قرار داشتند، از موقعیت‌تجاری مساوی برخوردار بودند. در این میان‌، مدینه امتیاز دیگری داشت که مکه از آن‌بی‌بهره بود و آن‌، قابلیت کشاورزی زمین‌های آن بود. از این رو مردم آن‌جا کمتر به‌پیمودن راه‌های دور و دراز و امر تجارت علاقه نشان می‌دادند. آن‌گاه که مهاجران مکه به‌آن‌جا آمدند، علاوه بر کار قبلی‌شان که تجارت بود، هر کدام که استعداد کار کشاورزی وباغ‌داری داشتند، به این کار پرداختند.3 از این لحاظ مدینه بهترین مکان برای مرکزیت‌حکومتی بود که در مرزهای شبه جزیره عربستان محدود می‌شد.
کوفه شهری است که بعد از اسلام به وجود آمده و مسلمانان آن را تأسیس کرده‌اند،گرچه شهر باستانی حیره ـ مقر حکومت لخیمیان ـ در نزدیکی آن قرار داشت‌.

بنیاد کوفه‌
در سال 17 هجری‌، سعد بن ابی وقاص فرمانده جبهه ایران‌، به دستور خلیفه دوم این‌شهر را بنا نهاد و بعد از آن 80 نفر از صحابه پیامبر در آن سکنا گزیدند.4 شهر کوفه درابتدا بیشتر اردوگاه نظامی بود و نیروهای جبهه شرقی را تأمین می‌کرد و اکثر اهالی آن رامجاهدان مسلمان تشکیل می‌دادند. از میان اصحاب پیامبر هم بیشتر، انصار در آن ساکنشدند و خزرجیان ـ یکی از دو قبیله انصار ـ در کوفه‌، محله مخصوص به خود داشتند.یاقوت حموی می‌گوید: «در زمان زیاد، بیشترین خانه‌هایی که در آن آجر به کار رفته بود،خانه‌های خزرج و مراد بود.»5 البته عده‌ای از موالی و ایرانیان نیز در کوفه می‌زیستند و درزمان خلافت امیرمؤمنان‌(علیه السلام) در بازار کوفه‌، مشغول داد و ستد بودند.6 در جریان قیام‌مختار همین موالیان‌، بخش اعظم نیروهای او را تشکیل می‌دادند.7

علل انتقال مرکز خلافت به کوفه‌
این سؤال که چرا و امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) مرکز خلافت را از مدینه به کوفه انتقال داد، از زمانی‌که آن حضرت تصمیم به این کار گرفت‌، مطرح بوده است‌؛ ابوحنیفه دینوری‌ نقل کرده‌:«وقتی که علی(علیه السلام) تصمیم گرفت که به سوی عراق برود، بزرگان انصار خدمت آن‌حضرت رسیدند؛ در این هنگام عُقبه بن عامر ـ که از شرکت کنندگان در جنگ بدر بود ـآغاز سخن کرد و گفت‌: یا امیرالمومنین‌! با رفتن از مدینه‌، فضیلت نماز در مسجد پیامبر وزیارت قبر آن حضرت را از دست خواهی داد و آنچه از عراق نصیب تو می‌شود، این‌ضرر را جبران نخواهد کرد؛ اگر می‌خواهی به جنگ اهل شام بروی‌، عمر در این شهر(مدینه‌) ماند و سعد بن ابی وقاص از سوی او در قادسیه جنگید و ابوموسی در اهواز. تونیز امثال این مردان را داری‌.»
در این هنگام امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) فرمود: «اموال و مردان در عراق هستند. و اهل شام عصیان‌کرده‌اند، دوست دارم که به آنها نزدیک باشم‌.»8 با توجه به جواب امیرالمؤمنین به بزرگان انصار،می‌توان به عللی چند که از فرمایش آن حضرت استفاده می‌شود، اشاره کرد:

1. موقعیت جغرافیایی کوفه‌
آن‌گاه که امیرمؤمنان‌(علیه السلام) کوفه را به عنوان مرکز خلافت خویش برگزید، از دو لحاظ‌مناسب‌ترین مکان برای مرکزیت سرزمین پهناور اسلامی بود؛ نخست از این جهت کهکوفه تقریباً در قلب مملکت اسلامی قرار داشت و از آن‌جا دسترسی به شرق و غرب وشمال و جنوب قلمرو اسلامی‌، کاملاً میسر بود؛ لذا عراق به مدت شش قرن‌، درحکومت عباسیان مرکز خلافت بود و تنها مدت اندکی در عصر مأمون‌، مرکز خلافت به‌مرو منتقل گردید. و آن‌گاه که مأمون از امام رضا‌(علیه السلام) در مورد اقامت در مرو یا بغداد،مشورت خواست‌، آن حضرت صلاح دید که خلیفه در وسط سرزمین اسلامی باشد.9 دراین زمان مدینه و به طور کلی حجاز، در گوشه‌ای از عالم اسلام و در منتهی الیه جنوب‌آن واقع شده بود.
از سوی دیگر شام که تحت حکومت معاویه قرار داشت‌، و از ابتدای خلافت‌حضرت علی(علیه السلام) علم مخالفت با آن حضرت را برافراشته بود، با عراق هم مرز بود و ازکوفه به خوبی می‌شد آن‌جا را زیر نظر گرفت و با نفوذ عوامل معاویه در میان مردم عراق‌که عمدتاً هوادار امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) بودند، مقابله کرد؛ چنان‌که آن حضرت در فرمایش‌خود به این مطلب اشاره کرده است‌.

2. موقعیت نظامی کوفه‌
با شروع فتوحات در زمان عمر، مردم قبایل مختلف عرب به خصوص قبایل قحطانی‌یمن به سوی عراق روانه شدند و در دو شهر کوفه و بصره که در سال 17 و 14 هجری برای‌استقرار مجاهدان تأسیس شده بودند، مستقر گشتند. در ابتدای تأسیس کوفه بیش ازچهل هزار سپاهی در کوفه به سر می‌بردند.10 طبق نقل طبری‌، امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) درباره‌کوفه فرموده‌: «سران و بزرگان عرب در کوفه به سر می‌برند».11 در این زمان مدینه جایگاه نظامی‌خود را از دست داده بود و مردان جنگاور، از آنجا به عراق و سایر مرزهای اسلامی‌مهاجرت کرده بودند. به همین سبب نیز مدینه بعد از این در برابر هجوم‌های خارجی‌،توان مقاومت نداشت‌؛ چنان‌که در قضیه حرّه‌12 این مطلب به ثبوت رسید و سپاهیان یزیدمقاومت مردم مدینه را درهم شکستند. قبل از این نیز در همان عصر حکومت‌امیرمؤمنان‌، در برابر هجوم بسر بن ارطاه‌، نتوانستند مقاومتی از خود نشان دهند.13

3. موقعیت اقتصادی کوفه‌
کوفه در عراق واقع شده که از نظر کشاورزی غنی‌ترین مناطق روی زمین است و دورودخانه بزرگ‌، دجله‌ و فرات از آن می‌گذرند. بدین لحاظ کهن‌ترین تمدن‌های بشری دراین منطقه شکل گرفته است‌. از سوی دیگر به جهت استقرار مجاهدان و غازیان درآن‌جا، خراج و غنیمت‌های سرزمین‌های مفتوحه در آن‌جا جمع می‌شد؛ لذا وقتی طلحه‌و زبیر خزانه بصره را دیدند، شگفت زده شدند.14 آن دو پیش از آن هم خواهان حکومت‌بصره و کوفه بودند و آن‌گاه که ابن‌عباس پیشنهاد کرد، علی(علیه السلام) حکومت بصره و کوفه رابه آن دو واگذار کند، تا دست به فتنه نزنند، امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) فرمود: «اموال و مردان در عراقین(کوفه و بصره‌) هستند، هرگاه این دو نفر مالک آنها شوند، سفیهان را با تطمیع به سوی خود جلبمی‌کنند…».15
در مقابل‌، مدینه از لحاظ اقتصادی آسیب‌پذیر بود و به سهولت می‌شد آن را بهمحاصره اقتصادی در آورد؛ چرا که به واردات اتّکا داشت‌؛ چنان‌که بعدها در عصرمنصور دوانیقی‌، دومین خلیفه عباسی‌، در جریان قیام محمد نفس زکیه‌، شهر مدینه به دستورابوجعفر منصور، محاصره اقتصادی شد و این یکی از عوامل شکست انقلاب نفس زکیه‌شد. به نقل ابوالفرج اصفهانی‌، یکی از مشاوران محمد به نام عبدالحمید بن جعفر این‌مطلب را قبل از شکل‌گیری قیام‌، به او گوشزد کرده بود.16
مسعودی نیز نقل می‌کند: وقتی که خبر قیام محمد نفس زکیه در مدینه‌، به منصوررسید، وی یکی از شخصیت‌ها را احضار کرد و جریان را با نگرانی با او در میان گذاشت‌،او گفت‌: منتظر باش یکی دیگر از عراق قیام کند؛ زیرا کسی که در مدینه قیام می‌کند، بایدبه یک مرکز اقتصادی مثل عراق متکی باشد. طولی نکشید که خبر قیام برادر محمد به‌نام ابراهیم در بصره به منصور رسید!17

4. نفوذ و محبوبیت امیر مؤمنان‌(علیه السلام) در کوفه‌
در میان سرزمین‌های اسلامی‌، عراق و کوفه بیشترین هواداران و دوست‌داران‌امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) را در خود جای داده بود و پیوسته علاقه و محبّت آن حضرت‌، در آنجاغالب بود. ابن‌عساکر از قول شخصی به نام معمّر نقل کرده که‌، از اهل کوفه تعجب‌می‌کنم‌، مثل این‌که کوفه بر محبت علی بنا شده است‌.18 خود امیرمؤمنان‌(علیه السلام) درباره کوفه‌می‌فرماید: «خاک آن‌جا ما را دوست دارد؛ ما نیز آن را دوست می‌داریم‌… کوفه شهر ما وجایگاه شیعیان ما است‌».19 در میان اهل کوفه حتی کسانی که از اهل سنّت به شمارمی‌آمدند و به اصطلاح‌، میانه‌رو بودند، مثل‌: سفیان ثوری ، باز علی(علیه السلام) را بر ابوبکر ترجیح‌می‌دادند.20 این حالت پیش از آن‌که امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) بدان‌جا مهاجرت کند، وجود داشت‌.اهل کوفه به محض دریافت خبر بیعت مردم مدینه با علی(علیه السلام)، (پس از قتل عمان‌) بیعت وفرمان‌برداری خود را اعلام کردند. مسعودی می‌گوید: «وقتی که خبر بیعت با علی(علیه السلام) به‌کوفه و سایر شهرها رسید، کوفه زودتر از همه شهرها، بیعت خود را عرضه داشت‌. وقتی‌که ابوموسی برای آن حضرت از مردم بیعت می‌گرفت‌، مردم به سوی او هجوم آوردند وبیعت کردند.»21 حتی شعله‌ور شدن فتنه‌ها، آنان را از همراهی امیرمؤمنان باز نداشت‌.هم‌چنین تبلیغات منفی شخص ظاهر الصلاح و سابقه‌داری چون ابوموسی اشعری نیز مانعاز یاری و کمک آنان به امامشان (برای دفع فتنه طلحه و زبیر) نشد، بلکه به ابوموسی‌پاسخی دندان‌شکن دادند. شیخ مفید در کتاب «الجمل‌»نقل کرده است‌: وقتی که [حسن بن‌علی(علیه السلام) به امر امام وارد کوفه شد و آنان را برای یاری امام جهت سرکوبی شورش طلحهو زبیر فراخواند ]ابوموسی به مردم می‌گفت‌، به یاری علی(علیه السلام) نشتابید که این فتنه است ودر خانه‌های خود بنشینید. زید بن صوحان به‌پاخاست و گفت‌: «ای ابوموسی‌! می‌خواهی‌آب فرات را از مسیر خود برگردانی‌، اگر توانستی این کار را بکنی‌، پس می‌توانی مردم رابازداری‌… ای مردم‌! به سوی امیرموءمنان بروید و به فرزند سیدمرسلین (امام حسن که‌به کوفه آمده بود) جواب مثبت دهید؛ همه به طرف او رهسپار شوید که به حق و حقیقت‌می‌رسید و با رشد پیروز می‌شوید. به خدا سوگند من شما را نصیحت کردم‌، از نظرم‌پیروی کنید تا هدایت شوید». آن‌گاه شخصی به نام عبد خیر برخاست و گفت‌: «ای‌ابوموسی‌! آیا به تو خبر رسیده که این دو مرد (طلحه و زبیر) با علی بن ابی طالب بیعتکرده‌اند؟
ابوموسی گفت‌: آری‌.
عبد خیر پرسید: آیا علی کاری انجام داده که شکستن بیعتش جایز باشد؟
ابوموسی گفت‌: نمی‌دانم‌.
عبد خیر گفت‌: ندانستی و نفهمیدی‌، ما نیز تو را ترک می‌کنیم تا بفهمی‌».22
بدین ترتیب 9650 نفر از مردم کوفه در سرزمین ذی قار به علی(علیه السلام) پیوستند23 در آن‌جاآن حضرت آنان را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «ای اهل کوفه‌! شما از گرامی‌ترین‌مسلمانان هستید و معتدل‌ترین روش را دارید؛ دارای سهمی بزرگ در اسلام هستید وبهترین بهره را در میان عرب دارید. حزب شما خاندان‌های بزرگ عرب‌، شجاعان وبزرگان آنان است‌؛ شما بیشتر از همه عرب به پیامبر محبت دارید. من شما را به جهت‌وثوقی که به شما دارم‌، برگزیدم‌…» در این هنگام اهل کوفه در جواب گفتند: «ما یاران واعوان تو علیه دشمنانت هستیم اگر چه دشمنانت چند برابر اینها باشند.»24 بدین سان اهلکوفه اطاعت و فرمان‌برداری خویش را مستقیماً به امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) اعلام کردند و در اثررشادت و پایمردی اینان‌، جنگ جمل به نفع امیرمؤمنان به پایان رسید و ناکثان به سزای‌عمل خویش رسیدند.
اما درباره سابقه تشیع و جانب‌داری اهل کوفه از امیرمؤمنان پیش از هجرت آن‌حضرت به آن سامان‌، می‌توان علل آن را از دو ناحیه جستجو کرد. عامل اول اسکان‌قبایل یمنی در آن‌جا بود. بیشتر ساکنان کوفه از قبایل قحطانی یمن بودند و یمنیان کسانی‌بودند که نخستین بار به دست علی(علیه السلام) مسلمان شده بودند. ابن شهر آشوب می‌نویسد:«رسول اکرم (صلی الله علیه) خالد بن ولید را به سوی یمن فرستاد تا آنان را به اسلام فراخواند. براءبن‌عازب هم در میان نیروهای خالد بود. خالد 6 ماه در آن‌جا ماند، ولی نتوانست کسی رامسلمان کند. رسول خدا9 از این مطلب بسیار ناراحت شد و خالد را عزل کرد و بهجایش علی(علیه السلام) را فرستاد. آن جناب وقتی آن‌جا رسید، نماز صبح را به جای آورد و نامه‌پیامبر را برای مردم یمن خواند. همه قبیله هَمْدان در یک روز مسلمان شدند و بعد ازهمدان سایر قبایل یمن اسلام را پذیرفتند. وقتی این خبر به سمع مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه)رسید، سجده شکر گذارد.»25
از این رو آنان محبت علی(علیه السلام) را در قلب داشتند و هنگامی که در مدینه خدمت پیامبررسیدند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه) علی(علیه السلام) را به عنوان وصی خویش به آنان معرفی کرد.26
اما عامل دوم‌، وجود صحابیان بزرگوار شیعی چون‌: عبدالله بن مسعود و عمار یاسردر میان آنان بود. عمر عمار را به عنوان فرماندار و ابن مسعود را به عنوان معلم قرآن‌آن‌جا فرستاده بود و ابن مسعود سالیان درازی در آن‌جا مشغول تعلیم فقه و آموزش قرآن‌به مردم بود.27
تحت تاثیر تعلیمات این بزرگواران‌، هواداری از علی(علیه السلام) در آن سامان شایع بود. حتی‌در عصر عثمان شخصی چون‌: جندب بن عبدالله ازدی به جرم تبلیغات به نفع‌امیرمؤمنان‌، توسط ولید بن عقبه ـ والی کوفه از سوی عثمان ـ زندانی می‌شود.28 نیز آن‌گاه‌که امیرموءمنان به خلافت می‌رسد، در سخنرانی‌های بزرگان کوفه‌، درباره امیرمؤمنان‌تعابیری چون‌: وصی رسول اللَّه‌… دیده می‌شود که حاکی از تشیع آنها است‌.29

5. نفوذ قریش در مدینه‌
اگر چه ساکنان اولیه مدینه‌، انصار بودند که در منازعات و کشمکش‌های سیاسی‌، پیوسته‌جانب اهل‌بیت را می‌گرفتند و بعد از هجرت نیز غلبه با آنها بود، ولی پس از این‌که مکه‌فتح شد و بیشتر قریشیان به خاطر موقعیت خاص مدینه‌، به آن‌جا آمدند، وضع به نفع‌قریش عوض شد و در سقیفه قریش قاهریت خود را به ثبوت رساند و انصار از صحنه‌سیاست کنار ماند. دشمنی قریش نیز با علی(علیه السلام) آشکار بود. ابن ابی‌الحدید از استادش‌ابوجعفر اسکافی نقل می‌کند: « بیشتر اهل مدینه مخالف امیرالمؤمنین بودند.»30 امام‌سجاد(علیه السلام) می‌فرمود: «در مکه و مدینه 20 نفر نیست که ما را دوست داشته باشد.» 31
اگر چه به نقل شیخ مفید 1500 تن از صحابه پیامبر، در جنگ جمل همراه علی(علیه السلام)بودند که اکثر آنها را انصار تشکیل می‌دادند32 و در صفین نیز به نقل مسعودی‌: «2800 تن‌از صحابه پیامبر همراه علی(علیه السلام) حضور داشتند که 87 تن از آنان از حاضران در جنگ بدربودند.»33 اما تعداد آنها در مقایسه با اهل کوفه‌، کمتر بود.
علاوه بر تأثیر طبیعی قریش‌، دو جهت دیگر نیز موجب مخالفت عده‌ای از بزرگان وصاحبان نفوذ با علی(علیه السلام) شده بود (با این‌که این افراد به افضلیت علی(علیه السلام) اقرار داشتند وحتی بعضی از مناقب آن جناب را نقل کرده بودند)؛ جهت اول عبارت بود از تأثیر خلیفه‌اول و دوم در میان عده‌ای از مهاجران و مسلمانان اولیه که بعضی از آنان به جهت انتساب‌به این دو خانواده‌، میانه خوبی با علی(علیه السلام) و به طور کلی با بنی‌هاشم نداشتند؛ حتی‌کسانی مانند عبداللَّه بن عمر، که مقرّ به افضلیت علی(علیه السلام) بودند. به علاوه‌، این دو خلیفه‌به ویژه عمر، عده‌ای از بزرگان صحابه را با علی(علیه السلام) رقیب کرده بودند. عمر در شورای 6نفری 5 نفر را رقیب آن جناب قرار داد که پیش از آن هیچ‌گاه خود را هم‌طرازامیرالمؤمنین‌(علیه السلام) نمی‌دانستند. حتی بعضی از آنها چون‌: زبیر، مدافع سرسخت آن‌حضرت در مقابل خلافت ابوبکر بودند. اما بعد از قتل عثمان سه تن از ایشان که زنده‌بودند، یکی از مهم‌ترین مشکلات حکومت علی(علیه السلام) به شمار می‌آمدند. طلحه و زبیرآشکارا می‌گفتند: باید ما را در امر خلافت شریک سازی و بخش مهمی از کشور را به ماواگذار کنی‌.34 حتی شخصی چون اسامه بن زید که از وابستگان بنی‌هاشم بود، تحت تأثیرابوبکر و عمر که پیوسته به او امیر می‌گفتند، حاضر نبود از امیرالمؤمنین‌(علیه السلام) اطاعت کند.
اما جهت دوم این‌که‌، عثمان طی مدت 13 سال خلافت خود، با بذل و بخشش‌،عده‌ای را با خود همراه ساخته بود و این عده به اصطلاح عثمانی شده بودند. حتی عده‌زیادی از انصار که بعد از سقیفه جانب امیرالمؤمنین را می‌گرفتند، در این مدت عثمانیشده بودند؛ شخصی چون‌: حسّان بن ثابت که در غدیر خم و سقیفه به نفع امیرالمؤمنین‌شعر گفته بود،35 به شدت از عثمان طرفداری می‌کرد و از او دفاع می‌نمود.36
با توجه به آنچه گفته شد، علت انتخاب شهر کوفه برای مرکزیت خلافت از جانب‌علی(علیه السلام) تا حدی روشن می‌گردد.

کتاب‌نامه‌
1. حموی‌، یاقوت‌؛ معجم البلدان‌؛ بیروت‌: داراحیاء التراث العربی‌، 1417 ق‌.
2. محرمی‌، غلام‌حسن‌؛ پژوهشی پیرامون انصار؛ قم‌: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به‌جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، [بی‌تا].
3. ابن واضح‌، احمد؛ تاریخ یعقوبی‌؛ قم‌: منشورات الشریف الرضی‌، 1414 ق‌.
4. بلاذری‌، احمدبن یحیی‌؛ انساب الاشراف‌؛ بیروت‌: منشورات موسسه الاعلمی‌للمطبوعات‌، 1394 ق‌.
5. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم‌؛ الکامل فی التاریخ‌؛ بیروت‌: دارصادر، 1385 ق‌.
6. دینوری‌، ابوحنیفه‌؛ الاخبار الطوال‌؛ قم‌: منشورات الشریف الرضی‌، [بی‌تا].
7. صدوق‌، محمدبن علی‌؛ عیون اخبار الرضا؛ قم‌: 1363 ش‌، [بی‌جا].
8. طبری‌، ابوجعفر محمدبن جریر؛ تاریخ الامم و الملکوک‌؛ بیروت‌: دارالکتب العلمیه‌،[بی‌تا].
9. مسعودی‌، علی بن حسین‌؛ مروج الذهب‌؛ بیروت‌: منشورات موسسه الاعلمی‌للمطبوعات‌، 1411 ق‌.
10. مفید، محمد بن علی‌؛ الجمل‌؛ قم‌: مکتب الاعلام الاسلامی‌، 1416 ق‌.
11. ابن قتیبه‌، عبدالله بن مسلم‌؛ الامامه و السیاسه‌؛ قم‌: منشورات الشریف الرضی‌،[بی‌جا].
12. اصفهانی‌، علی بن حسین‌؛ مقاتل الطالبیین‌؛ قم‌: منشورات الشریف الرضی‌، 1416 ق‌.
13. ابن عساکر، علی بن حسن‌؛ تاریخ دمشق (ترجمه امام علی(علیه السلام))؛ تحقیق‌: محمدباقرمحمودی‌؛ بیروت‌: موسسه المحمودی للطباعه و النشر، [بی‌تا].
14. ابن ابی‌الحدید؛ عبدالحمید؛ شرح نهج البلاغه‌؛ قاهره‌: داراحیاء الکتب العربیه‌،[بی‌تا].
15. ابن شهر آشوب‌، محمد بن علی‌؛ مناقب آل‌ابی‌طالب‌؛ قم‌: موسسه انتشارات علامه‌،[بی‌تا].
16. علی بن ابی الکرم‌؛ ابن اثیر؛ اسدالغابه فی معرفه الصحابه‌؛ بیروت‌: داراحیاء التراث‌العربی‌، [بی‌تا].
17. امینی‌، عبدالحسین‌؛ الغدیر؛ تهران‌: دارالکتب الاسلامیه‌، [بی‌تا].
18. مظفر، محمدحسین‌؛ تاریخ الشیعه‌؛ قم‌: مکتبه بصیرتی‌، [بی‌تا].

پی نوشت :

1ـ کارشناسی ارشد تاریخ‌.
2. حموی‌، یاقوت‌، معجم البلدان‌، ج 7، ص 227ـ229.
3. محرمی‌، غلام‌حسن‌، پژوهشی پیرامون انصار، ص 40 و 41.
4. ابن واضح‌، تاریخ یعقوبی‌،ج 2، ص 150.
5. حموی‌، یاقوت‌، همان‌، ج 7، ص 161.
6. بلاذری‌، انساب الاشراف‌، ج 2، ص 136.
7. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ‌، ج 4، ص 227.
8. دینوری‌، ابوحنیفه‌، الاخبار الطوال‌، ص 143.
9ـشیخ صدوق‌، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 160.
10. حموی‌، یاقوت‌، همان‌، ج 7، ص 161.
11. طبری‌، ابوجعفر محمدبن جریر، تاریخ الأمم و الملکوک‌، ج 3، ص 22.
12. مسعودی‌، مروج الذهب‌، ج 3، ص 82.
13. همان‌، ص 31.
14. شیخ مفید، الجمل‌، ص 285.
15. ابن قتیبه‌، الامامه و السیاسه‌، ج 1، ص 71.
16. اصفهانی‌، ابو الفرج علی‌بن حسین‌، مقاتل الطالبیین‌، ص 236.
17. مسعودی‌، همان‌، ج 3، ص 324.
18. ابن عساکر، تاریخ دمشق‌ (ترجمه امام علی(علیه السلام))، تحقیق‌: محمدباقر محمود، ج 3، ص 311.
19. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه‌، ج 3، ص 198.
20. ابن‌عساکر، همان‌،
21. مسعودی‌، همان‌، ج 2، ص 370.
22. شیخ مفید، همان‌، ص 248 و 249.
23. دینوری‌، ابوحنیفه‌، همان‌، ص 145.
24. شیخ مفید، همان‌، ص 266.
25. ابن شهر آشوب‌، محمد بن علی مناقب آل ابی طالب‌، ج 2، ص 129.
26. ر.ک‌: مظفر، محمدحسین‌، تاریخ الشیعه‌، ص 124 و 125.
27. ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه‌، ج 3، ص 258.
28. ابن ابی الحدید، همان‌، ج 9، ص 57.
29. ابن واضح‌، همان‌، ج 2، ص 179.
30. ابن ابی الحدید، همان‌، ج 4، ص 103.
31. همان‌، ص 104.
32. شیخ مفید، همان‌، ص 101.
33. مسعودی‌، علی بن حسین‌، مروج الذهب‌، ج 2، ص 369.
34. ابن قتیبه‌، الامامه و السیاسه‌، ج 1، ص 71.
35. امینی‌، عبدالحسین‌، الغدیر، ج 1، ص 34.
36. ابن ابی الحدید، ج 10، ص 321.
منبع: http://www.ikvu.ir

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید