ضد قهر و دوری از برادران مؤمن، آشتی و الفت با ایشان است. و این از اوصاف جمیله و اعمال فاضله است. و ثواب آن بی حد، و فایده آن بی نهایت است.
فضیلت دیدار مسلمانان
از حضرت رسالت مآب صلی الله علیه و آله مروی است که: «جبرئیل خبر داد مرا که خدای ــ عزّ و جّل ــ فرشته ای بر زمین فرو فرستاد؛ آن فرشته می رفت، تا به در خانه ای رسید که مردی ایستاد، اذن داخل شدن می طلبد. فرشته گفت: یا صاحب خانه، چه کار داری؟ گفت: برادر مسلمان من است؛ برای خدا به دیدن او آمده آمده ام. فرشته گفت: کار دیگری نداری؟ گفت: نه. پس آن فرشته به او گفت: به درستی که من فرستاده خدایم به سوی تو. و خدای تعالی تو را سلام می رساند، و می گوید: بهشت از برای تو واجب شد و گفت: خدای ــ تعالی ــ می گوید که: «هر مسلمانی که زیارت مسلمانی کند، نه آن است که او را زیارت کرده، بلکه مرا زیارت کرده است و ثواب او بر من بهشت است».(1)
و از حضرت امام محمد باقر صلی الله علیه و آله مروی است که: «چون مؤمن از منزل خود بیرون می آید که برادر خود را زیارت کند، پس خدای ــ تعالی ــ فرشته ای بر او موّکل می گرداند که بالی از بال های خود را در زیر قدم او می افکند، و بال دیگر را سایبان او می کند. و چون به منزل برادر مؤمن داخل می شود، خدای ــ تعالی ــ ندا می فرماید که: ای بنده تعظیم کننده حق من، و پیروی کننده آثار پیغمبر من! لازم است بر من که تعظیم تو کنم. از من سؤال کن (2) تا عطا نمایم. بخوان مرا تا اجابت تو را فرمایم. ساکت شو تا بی طلبت حاجت تو برآورم. پس چون مراجعت کند، آن فرشته مشایعت او کند و همچنان بال خود را سایبان او می سازد، تا به منزل خود داخل شود. بعد از آن، خدای تعالی ندا فرماید که: به تحقیق واجب گردانیدم برای تو بهشت خود را، و تو را اذن شفاعت دادم از برای بندگان خود».(3)
و نیز مروی است که: «هر مؤمنی که از منزل خود بر آید که زیارت برادر مؤمن خود کند، و عارف به حق او باشد، خدای ــ تعالی ــ برای هر قدمی حسنه ای از برای او می نویسد، و سیئه او را محو می کند، و درجه او را بلند می گرداند. و چون در خانه را بکوبد، درهای آسمان از برای او گشوده می شود. و چون با هم ملاقات کنند و مصافحه نمایند، و دست به گردن یکدیگر کنند، خدای ــ تعالی ــ متوجه ایشان گردد، و به ایشان بر ملائکه مباهات کند، و فرماید: نظر کنید به این دو بنده من که زیارت یکدیگر نمودند و در راه من با هم دوستی کردند. بر من لازم است ایشان را عذاب نکنم به آتش بعد از این. پس چون باز گردد، به عدد نفس ها و قدم ها و سخن های او ملائکه مشایعت او کنند، و او را از شداید دنیا و عذاب آخرت محافظت نمایند، تا مثل آن شب از سال آینده. پس اگر در اثنای آن سال بمیرد، از حساب روز قیامت معاف باشد».(4)
دیدار برادران مؤمن
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که: «هر که به دیدن برادر مؤمن خود برود، خدای ــ تعالی ــ می فرماید که: مرا دیدن کردی و ثواب تو بر من است، و راضی نمی شوم از برای تو ثوابی را کمتر از بهشت».(5)
و فرمود که: «زیارت برادر مؤمن از برای خدا بهتر است از آزاد کردن ده بنده مؤمن. و هر که یک مؤمن را آزاد کند، به هر عضوی از بدن او همان عضو او از آتش محفوظ می گردد».(6)
و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله مروی است که: «دو نفر که یکدیگر را ملاقات نمی کنند، مثل دو دست اند که یکدیگر را می شویند. هیچ دو نفر مؤمنی یکدیگر را ملاقات نمی کنند، مگر اینکه به واسطه هر کدام، خدا خیری به آن دیگر می رساند».(7)
و اخبار به این مضمون که از حد افزون است و سّر در تأکید در زیارت برادران مؤمن یکدیگر را آن است که ملاقات ایشان با یکدیگر، باعث رفع ناخوشی و عداوت، و حصول الفت و محبت می گردد. و این اعظم اسباب اصلاح امر دنیا و آخرت است، زیرا حصول وحشت میان دو نفر، موجب فرصت شیطان و شادی اوست، و سبب گرفتگی خاطر و مشغول شدن دل و باز ماندن از اصلاح خود می شود و چون الفت و محبت در میان برادران دینی بوده باشد، بسیاری از اسباب فراغت حاصل، و گرفتاری خاطر زایل می شود. و از این است که خدای ــ تعالی ــ در مقام امتنان بر مؤمنین می فرماید:
لو أنفقت ما فی الأرض جمیعاً مَّا ألَّفت بین قلوبهم ولکنَّ الله ألَّف بینهم؛ تو هر گاه آنچه در روی زمین است، همه را صرف می کردی که الفت میان دل های بندگان من بیندازی نمی توانستی؛ ولیکن خدا خود الفت افکند میان ایشان».(9و 8)
سلام و مصافحه
و به این سبب، امر شده است به سلام کردن بر یکدیگر، و مصافحه (10) نمودن و معانقه (11) کردن. حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: «سزاوارترین مردم به خدا و پیغمبر کسی است که ابتدا سلام کند».(12)
و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که: «خدا دوست دارد فاش کردن سلام رام.(13)
و فرمود که: «از جمله تواضع و فروتنی آن است که به هر که ملاقات کنی بر او سلام نمایی».(14)
و از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است که: «با یکدیگر مصافحه کنید که مصافحه کینه را از دل ها می برد.»(15) و فرمود که: «مصافحه کردن با مؤمن، افضل است از مصافحه کردن با ملائکه».(16)
و نیز مروی است که: چون دو مؤمن با یکدیگر ملاقات کنند و مصافحه نمایند، خدای ــ تعالی ــ دست خود را در میان دست های ایشان داخل می کند و با آن که محبت به برادر مؤمن خود بیشتر دارد مصافحه می کند».(17)
و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود که: «چون یکی از شما برادر خود را ملاقات نماید، بر او سلام کند و با او مصافحه کند».(18)
و از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است که: «چون دو مؤمن با یکدیگر معانقه کنند، و دست در گردن یکدیگر نمایند، رحمت الهی ایشان را فرو می گیرد. و چون همدیگر را در آغوش کشند، و از آن، غیر از خدا نخواهند، و منظورشان غرضی از اغراض دنیویّه نباشد، از جانب ربّ العزه به ایشان خطاب که: گناهان شما آمرزیده شد، عمل را از سر گیرید».(19)
عیادت مریض و اهل بیت
و به این سبب است که امر به مهمانی رفتن و عیادت مریض و تشییع جنازه و تعزیت اهل معصیت و امثال اینها شده.
و از این اخبار مستفاد می شود که اهتمام حضرت باری به الفت و دوستی میان بندگان خود تا چه قدر است، و از برای حفظ این صفت، چه سنت های سنیّه قرار داده و چه قاعده ها وضع فرموده و در این زمان، اکثر سنت ها متروک و فراموش شده و طریقه جاهلیت در میان مردم شیوع یافته. از آثار نبوت به جز رسمی، و از طریقه شریعت به جز اسمی نمانده. شیطان صفتانی چند هم رسیده اند که به جهت پیشرفت غرض های فاسد دو روزه دنیای خود، نفاق و عداوت میان بندگان خدا می افکنند، و آنچه را که پروردگار ایشان این همه اهتمام به آن دارد پشت پا می زنند. یه دیدن یکدیگر نمی روند مگر از روی ریا و نفاق و مبنی بر اغراض فاسده، و همدیگر را پرسش نمی کنند، مگر از راه فساد و نیت های باطله. سلام را یکی از علامات پستی می شمرند، و از هر کسی توقع سلام می کنند، و مصافحه را شیوه «بُلَها» می دانند.
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی(20)
پینوشتها:
1ــ کافی، ج2، ص 176، ح2.
2ــ درخواست کن.
3ــ همان، ص 187، ح12.
4ــ همان، ص 183، ح1؛ معراج السعاده، صص 508 و 509.
5ــ کافی، ج2، ص 176، ح4.
6ــ همان، ص 178، ح13.
7ــ احیاء العلوم، ج2، ص 139.
8ــ معراج السعاده، صص 509 و 510.
9ــ انفال، 63.
10ــ مصافحه، یعنی به هم دست دادن.
11ــ معانقه یعنی روبوسی کردن.
12ــ کافی، ج2، ص 644، ح3.
13ــ همان، ص645، ح 5.
14ــ همان، ص 646، ح12.
15ــ همان، ص 183، ح18.
16ــ همان، ح21.
17ــ همان، ص 179، ح2.
18ــ همان، ص 181، ح11.
19ــ همان، ص 184، ح2؛ معراج السعاده، صص 510 و 511.
20ــ معراج السعاده، ص 511.
منبع:گنجینه شماره 82