برای این‌که با خدا رابطه صمیمی و خالصانه داشته باشیم باید چه کنیم؟

برای این‌که با خدا رابطه صمیمی و خالصانه داشته باشیم باید چه کنیم؟

برای این‌که با خدا رابطه صمیمی و خالصانه داشته باشیم باید چه کنیم؟

آدمی در سیر تکامل معنوی و عقلانی خویش، همواره به پرسشهایی در باب اعتقادات و باورهای موجود در محیطش می‎رسد که او را نسبت به آنچه تا حال بر آن بوده است، دچار تردید می‎کند. این لحظات از حساسیت بسیار بالایی برخوردارند و نقش تعیین کننده در آینده زندگی شخص ایفا می‎کنند. اگر این پرسش‎ها به درستی کاویده و سپس پاسخ داده شود، باورهایی صحیح، منطقی و مطمئن را در پی خواهد داشت.

رجوع به سفیران الهی
خداوند انسان را در دریایی متلاطم، به نام دنیا آفرید و امر فرمود که به وسیله ارتباط صمیمانه با من، به سویم بشتابید، تا در دنیا و آخرت سعادتمند شوید و به بهشت برین نائل شوید.
به مقتضای حکمت خداوند،‌باید راههایی را برای ما قرار دهد و معرفی کند، تا از آن طرق به او برسیم؛ چون انسان به خودی خود، نمی‎تواند راه خوب را از بد تشخیص بدهد، به خاطر همین خداوند، سفیرانی ر ا از جانب خود مأمور کرد، تا پیامهای آسمانی را به مردم برسانند و راههای هدایت را از طریق آنان، برای ما روشن کنند. همچنین به این پیامبران کتب آسمانی داد که در آن کتابها، مسائل مربوط به هدایت و ضلالت انسان تشریح شده بود. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در این باره می‎فرماید: کسی که آیات قرآنی را راهنمای خویش قرار دهد، به سوی آنچه استوارتر است، هدایت شده است.[1] حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ در نهج‎البلاغه می‎فرمایند: خداوند پیاپی رسولان خویش را برای مردم فرستاد، تا با ابلاغ احکام الهی، حجت را برآنها تمام نمایند و توانمندی‎های پنهان شده عقلها را آشکار سازند و نشانه‎های قدرت خدا را معرفی کنند.[2] از این رو برای جواب دادن به سؤال، ناچاریم دست به دامن انبیاء و اوصیاء و قرآن، شویم.
الف) شناخت
اولین گام برای ارتباط با خداوند، شناخت خدا، خود و جهان است. انسان باید، معرفت خویش را نسبت به این امور بالا ببرد و هر چه شناختش بالاتر رود، مقاومت او در برابر گناهان و اطاعت او نسبت به دستورات خدا بیشتر می‎شود. انسان با فکر کردن در خود و دنیا و با سؤال کردن، باید بداند که از کجا و چرا به این دنیا آمده است؟ وظیفه او اکنون در این دنیا چیست؟ و بعداً‌ به کجا خواهد رفت و سرنوشت او بعد از مرگ چه خواهد شد؟
در قرآن آمده است: زود باشد که بنماییم به ایشان، آثار قدرت کامله خود را در عالم و در نفسهای ایشان، تا معلوم شود بر ایشان که اوست پروردگار حق.[3] همچنین پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرمایند: من عرف نفسه فقد عرف ربه: هر کس نفس خود را بشناسد، بتحقیق که پروردگار خود را شناخته است.[4] این شناختها، همان طور که در روایات هم به آن تصریح شده است، با فکر و تأمل و مطالعه و سؤال از دیگران، آرام آرام برای انسان حاصل می‎شود.این مرحله از ارتباط با خدا، نقش حساسی را در رسیدن به خدا ایفا می‎کند.
حضرت امیرالمؤمنین می‎فرماید: «اول الدّین معرفته و کمال معرفته التصدیق به» آغاز دینداری، شناخت خدا است و کمال شناخت، تصدیق به وجود اوست.[5] نکته دیگری که شایان ذکر است آن که، در مورد خداوند علاوه بر این شناختی که بیان شد (از راه تفکر و سؤال و…) دو نوع شناخت دیگر نیز وجود دارد.
الف) شناخت حضوری نسبت به خداوند و آن این است که انسان با نوعی مشاهده درونی و قلبی، با خدا آشنا شود که پس از خودسازی و تهذیب نفس از بدیها، برای انسان حاصل می‎شود. این راه نیازی به درس و مدرسه ندارد و افراد زیادی در طول تاریخ بوده‎اند که خواندن و نوشتن نمی‎دانستند، اما مدرس صدها مدرّس شدند و بزرگان و علما در مقابل آنان، زانوی ادب می‎زدند. مانند: رجبعلی خیاط، یا ابوذر غفاری یا…
ب) شناخت فطری: این نوع شناخت که در سخنان پیشوایان دینی و عارفان و حکیمان آمده است، یعنی اینکه دل انسان، با خدا آشناست و در ژرفای روح وی مایه‎ای برای شناخت آگاهانه خدا وجود دارد که قابل رشد و شکوفایی است (ر. ک: سوره روم، آیه 30).[6] ب) انجام واجبات و ترک گناهان.
برای رسیدن به خدا، اولین گام عملی، انجام دادن واجبات و ترک تمام گناهان است و برای راه پیدا کردن به درگاه ربوبی، اصلی‎ترین و مهم‎ترین گام، انجام واجبات و ترک گناهان است. وقتی که اصحاب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از جنگ برگشتند، حضرت فرمود: آفرین باد به گروهی که به جای آوردند جهاد کوچک را و باقی ماند بر آنها جهاد بزرگ. گفته شد: ای پیغمبر خدا، جهاد بزرگ چیست؟ حضرت ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: جهاد با نفس.[7] اگر کسی تمام واجباتش را انجام دهد و گناهان را ترک کند، بنده صالح خداوند است و خداوند را در آنچه دستور داده، اطاعت کرده است و رابطه صمیمی با خداوند پیدا خواهد کرد ولو اینکه مستحبات را انجام ندهد.
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‎فرمایند: کسی که به واجبات خدا عمل کند، او بهترین مردم است.[8] و همین جهاد او با گناهان باعث می‎شود که خداوند راههای هموارتری جلوی گام او نهد و بیشتر و بیشتر به خدا نزدیک می‎شود. در قرآن آمده است که: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا: کسی که در راه ما مجاهده کند،‌هر آینه او را به راههای خود هدایت می‎کنیم.[9] از آیات و احادیث استفاده می‎شود که غایتی که برای حرکت انسانها در نظر گرفته شده، مقام قرب به خداست. در قرآن آمده است: و سبقت گیرندگان (در عمل) ،اینان مقرب خدا می‎باشند و در بهشت نعیم سکونت خواهند کرد.[10] در آیه دیگر آمده:‌اما اگر از مقربین درگاه خدا باشد، در قیامت از آسایش و بهشت مرفهی که از عطایای خداست، استفاده خواهد کرد.[11] از این قبیل آیات، استفاده می‎شود که مقام قرب الهی، کمال نهایی و غایت سیر حرکت انسانها است، انسان‎های برگزیده خدا که در صراط مستقیم انسانیت حرکت می‎نمایند، بدان مقام نائل می‎گردند.[12] امام خمینی در این باره می‎فرماید: پس ای برادر از معاصی احتراز کن و عزم هجرت به سوی حق تعالی کن و ظاهر را ظاهر انسان کن و خود را در ملک ارباب شرایع داخل کن و از خداوند تعالی در خلوت بخواه که تو را در این مقصد همراهی فرماید… و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی‎شود، مگر آن که انسان از ظاهر شریعت ابتدا کند و تا انسان، متأدب به آداب شریعت حقه نشود، هیچ یک از اخلاق حسنه، از برای او به حقیقت پیدا نشود و نور معرفت الهی در قلب او جلوه نکند.[13] ج) انجام مستحبات و نوافل
بعد از اینکه انسان کاملاً به واجبات عمل کرد و گناهان را ترک کرد، به اندازه توان خود به مستحبات مشغول شود. البته شخص می‎تواند این دو مرحله را با هم انجام دهد و هیچ منافاتی بین این دو مرحله نیست. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در این باره می‎فرمایند: نزدیک شونده به خدا، با ادای واجبات و مستحبات، سودهایش دو چندان است.[14] البته اگر انجام مستحبات به واجبات، صدمه بزند، باید ترک شود. اول باید واجبات را انجام داد، سپس در صورت توان، به مستحبات و نوافل مشغول شد. امام علی ـ علیه السّلام ـ در حدیثی در این باره می‎فرماید: مستحبات، چنانچه به واجبات زیان رساند، موجب قرب به خدا نشوند.[15] انسان با انجام مستحبات و نوافل می‎تواند، به مقامات بلند معنوی و عرفانی نائل شود و ارتباط تنگاتنگی با معبود خویش برقرار کند. در حدیث صحیح وارد است که: بنده چون با نافله به من نزدیک شد، او را دوست دارم و چون او را دوست داشتم، من گوش او می‎شوم، که با آن می‎شنود و چشم او می‎شوم، که با آن می‎بیند و زبان او می شوم، که با آن نطق کند و دست او شوم، که با آن اخذ می‎کند.[16] و خلاصه اینکه انسان با انجام مستحبات، خدایی می‎شود و خدا را در تمام زندگی خود حاضر می‎یابد.
د) ذکر و یاد خدا
یاد خدا به منزله روح عبادتها و بزرگترین هدف تشریع آنها می‎باشد؛ زیرا ارزش هر عبادت، به مقدار توجه و یاد بنده، نسبت به خداست. انسان سالک، به وسیله ذکر، به تدریج از دنیای ماده بالا می‎رود و به عالم صفا و نورانیت قدم می‎گذارد و کامل و کامل‎تر می‎شود، تا به مقام قرب حق تعالی نائل گردد. در آیات و احادیث درباره ذکر و یاد خدا سفارشهای فراوانی شده است؛ از باب نمونه:
الف) خدا در قرآن می‎فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‎اید. ذکر خدای را بسیار گویید[17] ب) و می‎فرماید: خردمندان کسانی هستند که در حال قیام و نشستن و به هنگام خفتن، خدای را یاد می‎کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می‎اندیشند.[18] ج) امام صادق ـ علیه السّلام ـ به اصحاب فرمود: هر چه می‎توانید خدای را یاد کنید، در هر ساعتی از ساعتهای شب و روز. زیرا خدا شما را به کثرت ذکر، امر کرده است و خدا یاد می‎کند مؤمنی را که به یاد او باشد و بدانید که هیچ بنده مؤمنی خدا را یاد نمی‎کند، مگر اینکه خدا نیز او را به خوبی یاد خواهد کرد.[19] باید توجه داشت که ذکر خدا، عبارتست از یک حالت خدابینی روحانی و توجه باطنی به خدای جهان، که در آن بنده خدا را حاضر و ناظر و خودش را در محضر پروردگار جهان بداند؛ در نتیجه کسی که این چنین خدا را یاد کند، به دستورات خدا عمل می‎کند، و واجبات را انجام می‎دهد و محرمات را ترک می‎کند.[20]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مبادی اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی آملی، انتشارات اسرا، چاپ اسوه، چاپ دوم.
2. معراج السعاده، احمد نراقی، چاپ سوم، ستاره قم، انتشارات هجرت.
3. حماسه و عرفان، عبدالله جوادی آملی، انتشارات اسرا، چاپ اسوه، چاپ سوم.
4. مراحل اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی، انتشارات اسرا، چاپ اسوه، چاپ سوم.

پی نوشت ها:
[1] . آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج 2، ص 215، ح 1159.
[2] . نهج‎البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 1، بند 36.
[3] . فصلت/ 53.
[4] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، چاپ پنجم، ج 2، ص 32.
[5] . نهج‎البلاغه، دشتی، خطبه 1.
[6] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، چاپ شانزدهم، نشر سازمان تبلیغات، ج 1، ص 63؛ و ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، چاپ سوم، انتشارات مؤسسه امام خمینی، معارف قرآن.
[7] . کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، کتاب جهاد، ج 5، ص 12.
[8] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دفتر نشر فرهنگ اهل‎بیت، ج 2، ص 81.
[9] . عنکبوت/ 69.
[10] . واقعه/ 12.
[11] . واقعه/ 88.
[12] . امینی، ابراهیم، خودسازی، انتشارات شفق، چاپ قدس، چاپ پنجم، 1371، ص 156.
[13] . موسوی خمینی، سید روح الله، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ بیستم، 1378، ص 8.
[14] . غررالحکم، ج 1، ص 108، ح 2079.
[15] . نهج‎البلاغه، حکمت، 39.
[16] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 4، ص 53.
[17] . احزاب/ 41.
[18] . آل عمران/ 191.
[19] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل‎الشیعه، ج 4، ص 1183.
[20] . خودسازی، ص 168.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید