اگر شخصی نماز بخواند ولی واجبات دیگر را انجام ندهد آیا به کمال می رسد؟

اگر شخصی نماز بخواند ولی واجبات دیگر را انجام ندهد آیا به کمال می رسد؟

اگر شخصی نماز بخواند ولی واجبات دیگر را انجام ندهد آیا به کمال می رسد؟

هدف از خلقت انسان، خلیفه و جانشین خدا شدن است[1]، که همان کمال شایسته انسانی است. بنابرآیه 56 از سوره «ذاریات» نیز هدف از خلقت انسان، عبودیت و بندگی خداست.[2] از این دو نکته می توان نتیجه گرفت که کمال انسانی در عبودیت اوست و هر چه بندگی او بیشتر باشد، کامل تر است. به همین دلیل درتشهد نماز ابتدا به عبد بودن و سپس به رسالت پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گواهی می دهیم. بسیاری از پیامبران الهی که در قرآن نام برده شده اند، به صفت عبد توصیف شده اند.[3] و از همین جاست که امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «من قام بشرایط العبودیه أهل للعتق، یعنی هرکس بندگی را به نهایت برساند، سزاوار آزادی است.»[4]و روشن است که منظور حضرت از آزادی در این جا رهایی از هرگونه قید و بند و وابستگی غیر الهی است.
انسانی که به تعبیر روایت، چشم وگوش و دست وپایش همه خدایی شده اند و گویی خداست که با چشم او می بیند و با گوش او می شنود و …[5] حال پرسش این جاست که اگر کسی درمواردی از فرمان خدا سرپیچی کرد، آیا به تمامی شرایط بندگی، عمل کرده است؟ آیا می توان او را در کنار رسول خدا قرار داد که مصداق تام انسان کامل است و بنده خدا خوانده شده است؟
از آن جا که ترک واجبات و اوامر الهی، یا ریشه در جهل انسان دارند و یا معلول عصیان اویند و یا ناشی از غفلت او از دستورات الهی هستند، می توان نتیجه گرفت، کسی که واجبی را ترک می کند، گرفتار یکی از این معضلات است و روشن است که با جهل و عصیان و غفلت نمی توان در زمره انسان های کامل قرار گرفت.
خداوند متعال در آیه 82 از سوره «انعام» می فرماید: (کسانی که ایمان آورند و ایمان خود را به ظلم آمیخته نسازند، در امنیت به سر می برند و ایشانند که هدایت شده اند). اگر بر اساس این آیه، امنیت از عذاب الهی و نگرانی از غضب خدا نداشتن و نیز هدایت یافتگی را از نشانه های کمال بدانیم، آن گاه این کمال اختصاص به کسانی خواهد داشت که هم ایمان دارند و هم ایمان خود را با ظلم آلوده نکرده اند و مراد از ظلم نیز در این جا، هرگونه گناه و شرک و ترک اعمال واجب و … می باشد.[6] به علاوه که در روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ کسانی که واجبات را ترک می کنند، مورد توبیخ قرار گرفته اند. کسی که منکرات را دست کم با قلب خود انکار نکند، هم چون مرده ای در میان زندگان است[7] و اگر کسی عمداً حج را ترک کند، به دین اسلام نمرده است[8]. کسی که زکات نمی دهد، نماز هم ندارد[9]و… .
در روایت اخیر نماز کسی که زکات نمی دهد بی ارزش معرفی شده است و واضح است که چنین فردی که حتی نمازش ارزش ندارد، به کمال نخواهد رسید.
به علاوه ، انسان گاهی کسی است که دارای ملکات فاضله است و اعمالش خلاف ملکاتش نیست.[10]پس چگونه کسی که واجبات را ترک می کند کامل خواهد شد؛ در حالی که او یا ملکه انجام فضایل را ندارد و یا خلاف آن عمل می کند.
از طرف دیگر اگر کسی سایر واجبات را انجام دهد، ولی نماز نخواند، سرنوشتی بدتر از نمازگزاری دارد که واجبات دیگر را ترک کرده است؛ زیرا بر اساس روایات، معیار قبولی سایر اعمال نیز نماز است و اگر نماز کسی قبول نشود، سایر اعمالش نیز قبول نمی شود،[11] هم چنین فرموده اند که بین ترک نماز و کفر به خدا ، فاصله ای نیست.[12] در روایت دیگری حضرت زهرا (س) از پیامبراسلام(ص) نقل می کنندکه، خداوند انسانی را که نماز را سبک بشمارد به پانزده عذاب مختلف گرفتار می کند؛ برکت را از عمر و رزقش می گیرد، اعمالش پاداش ندارند، وذلیل و تشنه و گرسنه می میرد و قبرش تنگ می شود و… [13]. به نظر نمی رسد انسان کامل گرفتار چنین عذاب هایی شود. نتیجه آن که کمال آدمی در گرو انجام تمامی اعمال صالح و ترک تمامی گناهان است. چنان که خداوند متعال در سوره «عصر» می فرماید: فقط کسانی زیان نمی کنند که ایمان آورده و اعمال صالح را انجام دهند و چون کلمه «الصالحات» به صورت جمع و به همراه «ال» استعمال شده است، این معنا را می رساند که منظور تمامی اعمال صالح می باشد، نه برخی از آنها.[14]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. استاد شهید مرتضی مطهری، انسان کامل، انتشارات صدرا.
2. امام خمینی، چهل حدیث، حدیث اوّل، درمورد جهاد با نفس.

پی نوشت ها:
[1] . بقره/ 30.
[2] . و ما خلقت الجن و الإنسَ الّا لیعبدون، جنیان و انسان را فقط برای عبادت خودم خلق کردم.
[3] . به عنوان نمونه ر.ک: زمر/ 44، نساء/ 172، اسراء/ 3، ص/ 17، مریم/ 2، تحریم/ 10.
[4] . آمدی، عبد الواحد، تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، تحقیق، مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، بی تا، ص 198، ح 3940.
[5] . ری شهری، محمد، میزان الحکمه، بیروت، دارالحدیث، 1419، ج 2، ص510، ح3161.
[6] . ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ پنچم، 1371، ج 1، ص29 و 30.
[7] . ری شهری، همان، ج 5، ص1951، ح 12784.
[8] . همان، ج 2، ص 536، ح3289.
[9] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1983 م، چاپ دوم، ج 93، ص 29.
[10] . طباطبایی، همان، ج 12، ص 200.
[11] . همان، ج 80، ص 20.
[12] . مجلسی، همان، ج 79، ص 216.
[13] . همان، ج 80، ص 21.
[14] . طباطبایی، همان، ج 20، ص 357.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید