با توجه به کلام امیر المؤمنین (ع): «اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم» نظم به چه معناست؟ و نظم چه رابطه ای با تقوا دارد؟ و چرا امیرالمومنین از بین همه مطالب بر نظم تأکید نموده اند؟
پاسخ
مقصود از تقوا نگهداری نفس از انجام معاصی الهی است، و حالت درونی است که در انسان متقی باعث می شود که او را از ارتکاب گناه و معصیت باز می دارد.[1] و مقصود از نظم در کلام امیر المومنین (ع) عبارت از انجام گرفتن کارها در زمان خود و در جای خود است «که هر چیزی بجای خویش نیکوست».
از نظر مفهومی نظم غیر از تقوا است و هر کدام معنایی جدای از دیگری دارند. ولی از نظر مصداقی گاهی با هم جمع و گاهی از هم جدا می شوند.
انجام دادن اعمال واجب و مستحب و دستورات الهی با پرهیز از گناه اگر به صورت منظم انجام گیرد، چنین کاری هم مصداق نظم است و هم مصداق تقوا، و ارتکاب گناه و معصیت و ظلم اگر به صورت دقیق و منظم باشد چنین کاری مصداق نظم است ولی مصداق تقوا نیست. و گاهی موردی ممکن است مصداق تقوا باشد ولی مصداق نظم نباشد مانند این که کسی در زندگی، واجبات را انجام می دهد و محرمات را ترک می کند و مرتکب گناهی نمی شود. ولی کارها و عبادت های او، نظم خاصی ندارد، یک روز اول وقت، یک روز وسط وقت و روزی هم… در این مورد تقوا هست، ولی نظمی وجود ندارد و نظمی قابل ستایش است که در جهت تقوا باشد نه در مسیر معصیت و گناه و خوردن مال مردم.[2]
بنابر این نظم مقوله ای جدا از تقوا می باشد و ارتباط خاصی با تقوا ندارد، تقوا حالت درونی و نفسانی است که انسان را از گناه باز می دارد، ولی نظم حالت کمی و کیفی کارهای انسان در خارج است که چگونه بین آنها ترتیب برقرار کند. و امام در این نامه مطالب مهمی را کنار هم ذکر می کند که چه بسا ارتباطی با هم دیگر ندارد و ضرورتی هم ندارد که این مطالب با همدیگر ارتباط داشته باشد زیرا بسا انسان مطالبی مهمی را به عنوان امور مهم یاد می کند که با همدیگر ارتباط ندارد.
و شاید سر تأکید امیر المؤمنین روی این جهت باشد که نظم همین نقش عمده نظم در موفقیت انسان در برنامه ریزی کارها و بهره برداری شایان از وسیله ها و ابزارها باشد، و در یک جمله نظم نقش مهمی در پیشرفت انسان ایفا می کند، البته سفارش حضرت امیر المؤمنین (ع) اختصاص به نظم ندارد، بلکه حضرت در کنار وصیت به تقوا به چند مساله دیگر از جمله نظم اشاره می کند. درباره مسائل دیگر تأکیدات بیشتری دارد، که به خلاصه آن نامه اشاره می شود: «شما را به ترس از خدا و دوری از دنیا و دشمنی با ستمگران، یاری ستمدیدگان و نظم در کارها و آشتی در میان خود سفارش می کنم. خدا را در نظر بگیرید، درباره یتیمان و همسایگان، به قرآن، نماز و جهاد در راه خدا و حج خانه خدا، بر شما باد ارتباط با همدیگر، کمک کردن و دوستی با هم، مبادا با هم قهر کنید. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید که بدان شما بر شما تسلط می گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد.[3]
پی نوشت ها:
[1] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم، 1404 هـ ق، ص530.
[2] . سبحانی، جعفر، مدخل مسائل جدید در علم کلام، قم، مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق، اول، 1375ش، ص74.
[3] . نهج البلاغه، محمد دشتی، همان، ص558، نامه 47.