دعا و انقطاع الی الله (قسمت اول)

دعا و انقطاع الی الله (قسمت اول)

دعا و انقطاع الی الله (قسمت اول)(1)

دستورالعمل دیگری که خدای سبحان به رسول خویش ابلاغ فرمود، دعا، تضرّع به درگاه پروردگار و بریدن از ماسوی الله است. از این‌رو، می‌فرماید:

«وَ تَبَتَّلْ إلَیهِ تَبْتیلاً؛ و (در دل) از همه چیز به سوی او منقطع شو».(2)

انسان بدون دعا نمی‌تواند در کارش موفّق شود. استغاثه به درگاه حضرت احدیّت و تضرّع و خدا خدا گفتن، موجب می‌شود خداوند متعال به یاری بنده‌اش بشتابد و از او دستگیری کند. خصوصاً وقتی که دعا با انقطاع همراه باشد.

نیاز یک زندگی موفّق، تضرّع و خواندن پروردگار متعال است. همه برای آبادی و عمران سرای آخرت، به راز و نیاز به درگاه خداوند نیازمندند. از این‌رو، کتاب «مفاتیح‌‌الجنان» محدّث قمی را باید یک کارخانۀ آدم‌سازی نامید.

دعا در زندگی انسان بسیار سازنده است. به همین دلیل حضرت سجاد«سلام الله علیه» وقتی دیدند در مقابل آن همه فتنه‌های آل ابوسفیان و آل مروان و آل زیاد نمی‌توانند بعد از واقعۀ عاشورا کاری انجام دهند، با دعا و راز و نیاز، مهم‌ترین طریق مبارزه را برگزیدند و کتاب ارزشمند «صحیفۀ سجادیّه» یا «زبور آل محمد«صلی الله علیه و آله و سلم» را به عنوان روشی برای مبارزه با پلیدی‌ها به بشریّت ارائه فرمودند.

جای بسی تأسّف است که فرهنگ و طریقۀ دعا و مناجات در جامعه کهنه شده است. حتّی در میان افراد مذهبی توجّه به این مهم کم‌رنگ شده است. در گذشته در کتابخانه‌های علما و بزرگان، کتاب‌های دعا فروان بود. رسم بود علمای بزرگ یک کتاب دعا می‌نوشتند و اکنون این رسم چندان رونقی ندارد. مجالس دعا و مناجات مانند گذشته نیست و بالأخره چندان که شایسته است به دعا اهمیّت داده نمی‌شود.

اهمیّت دعا

دعا و راز و نیاز با خداوند متعال در تعالیم دینی از جایگاه سترگی برخوردار است. از این‌رو، در روایات می‌خوانیم: «الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَه؛ عصاره و شیرۀ عبادات مناجات و راز و نیاز با خداست»(3) و در روایات دیگری از دعا به‌عنوان قوی‌ترین و برترینِ عبادات یاد شده است.(4) خداوند متعال دل مؤمن را با دعا کردن زندگی می‌بخشد(5) و هر بلائی، هرچند قطعی شده باشد را به واسطۀ دعا از بندگان خود دور می‌نماید. ، 6قرآن کریم نیز اهمیّت دعا را تا آن‌جا مهم می‌داند که می‌فرماید:

«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم؛ اگر دعای بندگان نبود، خداوند به آنان اعتنائی نداشت».(7)

بنابراین، سالک باید برنامه‌ای برای راز و نیاز و دعا به درگاه حق تعالی داشته باشد.

دعا یعنی سخن گفتن با معبود که این بالاترین لذّت‌هاست. لذّتی بالاتر از سخن گفتن انسان با معبود و معشوق خود، خداوند متعال، وجود ندارد. توجّه به این نکته عبادت و دعا را بسیار شیرین و لذّت‌بخش می‌گرداند.

اهل سیر و سلوک، حاضرند هستی خود را برای لحظه‌ای و ساعتی سخن گفتن با معشوق فدا کنند. متأسّفانه بسیاری از انسان‌ها از لذّت‌های معنوی محروم هستند. از لذّت تهجّد و مناجات در دل شب، از لذّت تلاوت قرآن و در یک کلام، گفتگو با معشوق؛ زیرا خواندن قرآن، صحبت کردن خداوند با بندگان خود است و دعا و مناجات، سخن گفتن بنده با معشوق است.

قرآن را «کلام نازل» و دعا را «کلام صاعد» می‌نامند؛ یعنی قرآن کریم از طرف خداوند تبارک ‌و تعالی نازل شده است؛ اما دعا کلام صاعد است، یعنی فرصتی است که در دل شب برای بنده فراهم می‌شود: «شب مردان خدا روز جهان افروز است.»

پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» براساس این دستورالعمل، با جدّیت و همّت والا به این برنامه عمل می‌کردند و دلیل موفّقیت آن حضرت در فراگیری اسلام در مدّتی محدود، همین برنامۀ ارتباط ایشان با ربّ‌‌العالمین بود.

خوشا به حال کسی که برنامۀ عبادی و راز و نیاز و توسّل به اهل بیت«سلام الله علیهم» فراتر از یک عادت لازمۀ زندگی او شود. هنگامی که لحظات مرگ و احتضار چنین کسی فرا می‌رسد، یعنی آن لحظه‌هایی که شعور و تدبیر از آدمی گرفته می‌شود، طبق برنامه‌ای که در سراسر زندگی خود بدان مأنوس بوده است، لب به مناجات و تلاوت قرآن و توسّل می‌گشاید. و با ادعیه و اذکاری که با آن‌ها مأنوس بوده است جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.

منزلت دعا و راز و نیاز با خدای سبحان با ذکر یک مثال روشن‌تر می‌گردد. اگر انسان در نظر بگیرد که شخصی بزرگ و والامقام، نامه‌ای به او نوشته و او را برای صحبت و گفتگو به منزل خود دعوت نموده است، از فرط خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجد و بعد از آن ملاقات نیز، نزد مردم افتخار می‌کند که من با فلان انسان بزرگ، صحبت کرده‌ام و ایشان هم به من ملاطفت نموده است.

حال اگر آدمی باور کند که خدای متعال چنین نامه‌ای به او نوشته و او را به صحبت و مناجات با خودش دعوت کرده است، چقدر باید شائق چنین دیدار و مصاحبتی باشد؟

توفیق قرار گرفتن در محضر خداوند متعال و صحبت کردن با او، افتخار بزرگی برای انسان محسوب می‌گردد و باید کمال بهره‌برداری را از این توفیق عظیم بنماید. بعضی انسان‌ها به واسطۀ اعمالی که مرتکب شده‌اند، توفیق دعا کردن ندارند و خداوند اجازۀ حضور در محضر خودش را به آنان نمی‌دهد و این مصیبت بزرگی است.

اهمیّت به دعا برای سالک یک امر ضروری است، همانطور که انس با قرآن برای او لازم است. فقهای وارسته برای مقولۀ دعا، اهمیّت فراوان قائل بوده‌اند. برخی از آن بزرگواران نظیر شیخ کلینی، شیخ طوسی، سید ابن طاوس، علامه مجلسی و … در باب دعا کردن، کتبی نوشته‌اند و نسل کنونی باید لااقل از این کتب دعا استفاده نماید.

قرآن کریم پس از آن همه تأکید که در مورد لزوم دعا و راز و نیاز با خداوند دارد و پس از آنکه عدم وجود دعا و نیایش در زندگی را موجب شقاوت و بدبختی انسان‌ها می‌داند، تصریح می‌نماید که اصلاً دعا به منظور رشد و تعالی بندگان است.(8) وگرنه آن قادر متعال نیازی به عبادت و یا دعا و نیایش بندگان خود ندارد.

روح خداجویی و دعا‌‌کردن در درون همۀ انسان‌ها وجود دارد، ولی اغلب آنان به این ندای ‌‌درونی پاسخ نمی‌دهند و فقط در مـواردی که دچار مشکل شده و مطمئن می‌شوند کسی نمی‌تواند به آنها کمک کند، دست به دعا بر می‌دارند. مثال این افراد چندین مرتبه در قرآن کریم بیان شده است تا انسان‌ها بیدار شوند ‌و از این لطفی که خداوند به آنان کرده است، بهره‌مند گردند. قرآن شریف می‌فرماید:

«فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ؛ و چون به کشتى سوار شوند خدا را مى‏خوانند در حالى که ایمان و اعتقاد را براى او خالص سازند، و همین که آنها را به سوى خشکى رساند و نجات داد، پس به ناگاه شرک مى‏ورزند».(9)

وای به کسی که پس از نجات یافتن از خطر و دستیابی به سلامت، خدای خود را فراموش کند. ‌این کمال بی‌وفائی است که خدا انسان را نجات دهد و انسان به جای این که سرمشق بگیرد و دست از دعا بر ندارد، به همان حالت غفلت قبلی خود برگردد.

استجابت دعا

خداوند متعال در قرآن کریم وعده داده که حتماً دعای بندگان را مستجاب نماید:

«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ؛ و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند، (بگو) من حتماً (به همه) نزدیکم، دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت می‌کنم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، شاید که راه یابند».(10)

این آیه در مورد دعا کردن منحصر به فرد است و از لطافت و زیبایی خاصّی هم برخوردار می‌باشد. خداوند متعال با تأکیدات فراوان و منحصر بفردی می‌فرماید: بندۀ من بیا نزدیک و هر چه می‌خواهی بگو، بین من و تو حجابی نیست. تو بندۀ من هستی و من مولای تو هستم، ای عزیز من بیا و دعا کن و یقین داشته باش که من به تو نظر لطف دارم. در ادامۀ آیه خداوند سبحان می‌فرماید: یقین داشته باش که صلاح و رشد تو در دعا کردن است.

استاد بزرگوار ما علامۀ طباطبائی«ره» در ذیل این آیۀ شریفه ‌می‌فرمودند: از جمله تأکیدات منحصر به‌فرد که در این آیه وجود دارد، این است که هفت مرتبه ضمیر متکلّم وحده در آن به کار رفته و این عنایتی خاص و ویژه از طرف خداوند متعال به شمار می‌رود.(11)

بزرگان دین در مورد اثبات اجابت دعا از برهانی به نام «برهان لمّی» استفاده می‌کنند. این برهان به این صورت بیان می‌شود که آیا خداوند به حال بندگان خویش عالم است یا خیر؟ مسلّماً عالم است. آیا خداوند بر رفع مشکلات انسان قادر است یا خیر؟ اگر بگوییم قادر نیست؛ العیاذ بالله؛ دیگر خدا نیست. پس می‌دانیم که بر رفع مشکلات ما قادر است. آیا خداوند نسبت به مخلوقات خود رئوف و مهربان است ‌یا خیر؟ یقیناً خداوند مهربان‌ترینِ مهربانان است. حتّی برای وصف مهربانی خدا گفته شده است که از هفتاد پدر و مادر مهربان، مهربان‌تر است. خداوند از باب رحمت و لطف خودش ‌در اوّل هر سوره از قرآن کریم، «بسم ‌الله ‌الرحمن الرحیم» را ذکر نموده است. فقط سورۀ توبه چون مربوط به قهر خدا می‌شود، «بسم الله الرحمن الرحیم» ندارد و در عوض در سورۀ نمل دو مرتبه «بسم الله الرحمن الرحیم» ذکر شده است. تکرار این جملۀ شریف در اوّل سوره‌های قرآن کریم، حکایت از رحمت عام خداوند برای همۀ موجودات و رحمت خاص او برای مؤمنین دارد. پس در رأفت و لطف ومهربانی خدا شکّی نیست. آیا خداوند حکیم است یا نه؟ در صورتی که خداوند حکیم نباشد، العیاذ بالله دیگر خدا نیست. قطعاً خداوند حکیم است.

با توجّه به این برهان، اگر دعا مستجاب شود، محض حکمت خدا بوده است و چنانچه دعا مستجاب نشود، آن هم محض حکمت خداوند حکیم است. همۀ امور عالم هستی از روی حکمت خداوند صورت می‌پذیرد. یکی از دانشمندان می‌گوید: اگر پشه‌ای در این جهان یک بال زیاد‌تر یا یک بال کمتر بزند، عالم مضمحل خواهد شد.

پس وقتی بدانیم خداوند عالِم به‌ حال بندگان است، قدرت رفع مشکلات آنان را دارد، نسبت به آنان‌ رئوف و مهربان است و مهم‌تر اینکه، حکیم است، طلبکاریِ از خداوند متعال عین جهل است. پرودگار عالم از روی لطفی‌ که به بندگان دارد، از این گونه طلب‌کاری‌ها می‌گذرد، و الا برخی تصوراتی‌ که مردم در مورد خدا و استجابت دعا دارند و برخی صحبت‌ها که دراین باره بر زبان‌ می‌رانند، مستوجب عقاب شدیدی است.

وقتی خداوند می‌فرماید: «اُدعونی أستَجِب لَکُم»، اجابت دعا قطعی است. اگر صلاح بنده در استجابت آن دعا باشد، اجابت می‌شود وگرنه حتماَ نظیر آن عطا می‌شود و اگر اصلاً در دنیا مصلحت او در استجابت دعا نباشد، در آخرت اجابت خواهد شد. بالاخره خداوند متعال جواب دعا را خواهد داد. در روایات آمده است گاهی بناست بلائی برای بنده یا افراد وابسته به او جلو بیاید، بنده دعا می‌کند و مصلحت نیست آنچه می‌خواهد به او داده شود. پروردگار عالم به واسطۀ آن دعا رفع آن بلا را می‌کند. اگر هم به هیچ وجه استجابت مصلحت نباشد، خداوند تبارک و تعالی در قیامت از بنده‌اش عذرخواهی می‌کند و به او می‌‌فرماید: اگر دعای تو مستجاب نشد، مصلحت تو نبود و علّت آن را برای او روشن می‌کند و به گونه‌ای برای او جبران می‌نماید که آن بنده می‌گوید ای کاش هیچ یک از دعاهایم در دنیا مستجاب نشده بود.(12)

توجّه به این نکته هم مناسب است که وظیفۀ انسان دعا کردن است ولی تعیین وظیفه برای خدا را از او نخواسته‌اند. لذا خوب است انسان فقط دعا کند و یقین داشته باشد آنچه مصلحت اوست به او عطا می‌شود. دعای سحر دعای خیلی خوبی است که همۀ ائمۀ طاهرین«سلام الله علیهم» آن دعا را می‌خوانده‌اند. در این دعا از اوّل تا آخر نمی‌گوید خدایا چه می‌خواهم. فقط می‌گوید «خدا خدا خدا، به حق محمد و آل محمد» ولی نمی‌گوید چه می‌خواهم.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجـه خود روش بنده‌پروری داند

افزون بر این، اگر آدمی منزلت قرارگرفتن در محضر حیّ متعال را درک کند و بداند خداوند چه توفیق عظیمی به وی عطا فرموده است، دیگر به فکر استجابت دعای خود نمی‌افتد و صرفاً مایل است در فرصت گرانبهائی که در اختیار دارد، با خدای خویش راز و نیاز کند. بنابراین اگر هم به فرض محال، دعا هیچ نتیجه‌ای نداشت، همین اندازه که خداوند توفیق دعا به انسان می‌دهد و بنده را به محضر خویش می‌پذیرد، بالاترین افتخار برای او است و موجب پیشرفت وی خواهد شد.

خداوند رحمان و رحیم بیش از حدّ قابل تصور به بندگان خود نزدیک است و به آنان تلطّف و مهربانی می‌کند. این بندگان هستند که از او فاصله گرفته‌اند و او را دور می‌پندارند:

«وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ؛ و بدانید که خدا میان مرد و قلب او است و همه شما (در آخرت) به سوى او گردآورى مى‏شوید».(13)

خدا از تو به قلبت نزدیک‌تر است و در حقیقت او از تو به خود تو نزدیک‌تر است.

یار نزدیکتر از من به من است
وین عجب بین که من از وى دورم

چنین خدایی می‌فرماید: باید دعا کنی و ایمان داشته باش که دعای تو فایده و ارزش دارد؛ زیرا رستگاری دنیا و آخرت را در پی خواهد داشت. در واقع می‌شود گفت: حسن عاقبت، تأمین آتیه برای اولاد، راحتی روز قیامت و قبر و برزخ، در گرو دعا و راز و نیاز با خدا است. به عبارت دیگر اگر کسی بخواهد دست عنایت خدای سبحان در دنیا و آخرت روی سر او باشد باید دعا کند و به هیچ وجه رویگردان از دعا نباشد.

منابع:
1- برگرفته شده از مباحث اخلاقی حضرت آیت الله مظاهری حفظه الله
2- المزّمّل / 8
3- شیخ حر عاملی. وسائل الشّیعه، موسسه آل البیت. قم 1409ق، ج 7، ص 28
4- شیخ طوسی. تهذیب الاحکام، دارالکتب الاسلامیه. تهران. 1407ق. ، ج 2، ص 104
5- أبو شجاع الدیلمیّ، شیرویه بن شهردار. الفردوس بمأثور الخطاب. المحقق: السعید بن بسیونی زغلول. دار الکتب العلمیه – بیروت. الطبعه: الأولى، 1406 هـ – 1986م. ج1. ص 168
6- کوفى، محمد بن محمد اشعث‌. الجعفریات- الأشعثیات‌. مکتبه نینوى الحدیثه‌. تهران. ص 220
7- الفرقان / 77
8- البقره / 186
9- العنکبوت / 65
10- البقره / 186
11- علامه طباطبایی، سید محمد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن. منشورات اسماعیلیان. قم. ج 2، ص 31-30.
12- کلینی، محمدبن یعقوب. الکافی. دارالکتب الاسلامیه. تهران. 1407ق ، ج 2، ص 491-490
13- الأنفال / 24

گروه حوزه علمیه تبیان – علی محمد سرلک

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید