امام مهدی (ع) و میراث پیامبران

امام مهدی (ع) و میراث پیامبران

نویسنده: حسن جلالیان

1. عصای موسی(ع)
امام باقر(ع) فرمود:
عصای موسی از آن آدم(ع) بود که به شعیب رسید و سپس به موسی‌بن عمران رسید، آن عصا نزد ماست و اندکی پیش نزدم بود؛ مانند وقتی که از درختش جدا شده سبز است و چون از او سؤال شود جواب گوید و برای قائم ما (حضرت مهدی(ع)) آماده گشته است، او (حضرت مهدی) با آن، همان کار که موسی می‌کرد انجام دهد. آن عصا هراس‌آور است و ساخته‌های جادوگران را می‌بلعد و به هر چه مأمور شود انجام دهد؛ چون حمله کند هر چه به نیرنگ ساخته‌اند می‌بلعد و برایش دو شعبه باز شود که یکی در زمین و دیگری در سقف باشد و میان آنها (میان دو فکش) چهل ذراع باشد و نیرنگ ساخته‌ها را با زبانش می‌بلعد.
(به‌طوری که در زمان حضرت موسی(ع) سحر ساحران را بلعید)2.
امام صادق(ع) نیز فرمود:
الواح موسی(ع) (تورات) و عصای او نزد ماست و ما وارث پیامبرانیم3.
با توجه به این روایت می‌توان گفت: عصای حضرت موسی(ع) و تورات دست به دست به حضرت صادق(ع) و پس بعد از ایشان هم دست به دست به سایر ائمه رسیده است و اکنون نیز این عصا در اختیار امام مهدی(ع) – که خداوند ظهورش را نزدیک گرداند – قرار دارد.
عصای حضرت موسی چندین معجزه داشته که قرآن به آنها اشاره کرده است:
1. مار شدن عصا هنگام مبعوث شدن حضرت موسی(ع) به پیامبری: در سوره قصص آیه 31 می‌فرماید:
و أن ألق عصاک فلمّا رءاها تهتزّ کأنّها جانّ ولّی مدبراً و لم یعقّب یا موسی أقبل ولا تخف إنّک من الأمنین.
و [فرمود:] «عصای خود را بیفکن» پس چون دید آن مثل ماری می‌جنبد، پشت کرد و برنگشت. «ای موسی، پیش آی و مترس که تو در امانی».
2. اژدها شدن عصا نزد فرعون: در سوره شعراء آیه 32 می‌فرماید:
فألقی عصاه فإذا هی ثعبان مبین.
پس عصای خود بیفکند و به‌ناگاه آن اژدهایی نمایان شد.
3. بلعیدن سحر ساحران توسط عصا: در سوره شعراء آیات 45 و 46 می‌فرماید:
فألقی موسی عصاه فإذا هی تلقف ما یأفکون فألقی السّحره ساجدین.
پس موسی عصایش را انداخت و به‌ناگاه هر چه را به دروغ برخاسته بودند بلعید. در نتیجه، ساحران به حالت سجده درافتادند.
4. زدن عصا به دریا و باز شدن راه برای نجات قوم بنی‌اسراییل: در سوره شعراء آیه 63 می‌فرماید:
فأوحینآ إلی موسی أن اضرب بعصاک البحر فانفلق فکان کلّ فرق کالطود العظیم.
پس به موسی وحی کردیم: «با عصای خود برین دریا بزن». تا از هم شکافت، و هر پاره‌ای همچون کوهی سترگ بود.
5. زدن عصا به سنگ و بیرون آمدن دوازده چشمه آب برای اسباط بنی‌اسراییل: در سوره بقره آیه 60 می‌فرماید:
و إذ استسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشره عیناً….
و هنگامی که موسی برای قوم خود در پی آب برآمد، گفتیم: «با عصایت بر آن تخته سنگ بزن». پس دوازده چشمه از آن جوشیدن گرفت….
این عصا، در ابتدا متعلق به حضرت آدم(ع) بوده و سپس به حضرت شعیب(ع) رسیده و آنگاه که موسی(ع) به خدمت حضرت شعیب(ع) درآمد آن عصا به او رسید. در کتابهای تاریخ انبیا برای این عصا حوادث و وقایع گوناگونی نقل شده است.

2. سنگ حضرت موسی(ع)
قرآن کریم در دو مورد از این سنگ یاد کرده است؛ یکی آیه 60 سوره بقره – که پیش از این ذکر آن گذشت – و دیگری آیه 160 سوره اعراف که می‌فرماید:
و قطّعناهم اثنتی عشره أسباطاً أمماً و أوحینا إلی موسی إذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشره عیناً قد علم کلّ أناس مشربهم.
و آنان را به دوازده عشیره که هر یک امتی بودند تقسیم کردیم، و به موسی – وقتی قومش از او آب خواستند – وحی کردیم که با عصایت بر آن تخته سنگ بزن.
پس، از آن دوازده چشمه جوشید. هر گروهی آبشخور خود را بشناخت.
امام باقر(ع) درباره این سنگ می‌فرماید:
چون حضرت قائم در مکه قیام کند و خواهد که متوجه کوفه شود منادیش فریاد کشد که کسی خوردنی و آشامیدنی همراه خود برندارد و سنگ حضرت موسی(ع) که به وزن یک بار شتر است با آن حضرت است. در هر منزلی که فرود آیند، چشمه آبی از آن سنگ بجوشد که گرسنه را سیر و تشنه را سیراب کند و همان سنگ توشه آنهاست تا هنگامی که در نجف به پشت کوفه فرود آیند4.
در خصوص سنگ موسی(ع) ذکر چند نکته لازم است:
الف) الف و لام «حجر» در این آیه (بعصاک الحجر)، الف و لام معرفه است؛ یعنی این سنگ خاص و نه هر سنگی، لذا این سنگ به عنوان یکی از ودایع نبوت به دست امام عصر(ع) رسیده است و در هنگام ظهور و قیام حضرت مهدی(ع) این سنگ به عنوان توشه بین راه یاران آن حضرت مورد استفاده قرار می‌گیرد و احادیث مربوط مبین این موضوع است.
ب) در زمان موسی(ع) چون قوم بنی‌اسراییل دوازده سبط بودند5، و این اسباط با هم اختلاف داشتند، دوازده چشمه از آن سنگ بیرون آمد تا هر گروهی چشمه آبی برای خود داشته باشند، اما در هنگام ظهور و قیام حضرت مهدی(ع) چون اختلاف و تفرقه‌ای بین یاران امام مهدی(ع) نیست، از آن سنگ فقط یک چشمه آب بیرون خواهد آمد و این توضیح قسمت دیگر آیه است که فرمود: «فانفجرت منه اثنتا عشره عیناً».
سنگ حضرت موسی(ع) به عنوان یکی از ودایع نبوت دست به دست به وسیله اوصیای بعد از موسی(ع) به دست پیامبر اکرم(ص) رسیده و بعد از ایشان هم به دست امام الوصی، علی(ع)، تا حال حاضر که نزد خاتم‌الاوصیاء، مولانا المهدی(ع) است

3. تابوت الشهاده (تابوت سکینه)
امام صادق(ع) فرمود:
داستان سلاح در خاندان ما، داستان تابوت است در بنی‌اسراییل؛ تابوت در هر خاندانی از بنی‌اسراییل که پیدا می‌گشت، نبوت به آنها داده می‌شد، هر کس از ما هم که سلاح به دستش رسد امامت به او داده می‌شود6.
نام «تابوت سکینه» یک بار در سوره بقره، آیه 248 ذکر شده است که می‌فرماید:
و قال لهم نبیّهم إنّ آیه ملکه أن یأتیکم التّابوت فیه سکینه من ربّکم و بقیّه ممّا ترک آل موسی و آل هارون تحمله الملائکه إنّ فی ذلک لأیه لّکم إن کنتم مؤمنین.
و پیامبرشان گفت: دلیل و نشانه بر پادشاهی او این است که تابوتی به سوی شما می‌آید که در آن سکینه و آرامشی از ناحیه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه را که آل موسی و آل هارون باقی گذاشته‌اند و آن تابوت به‌وسیله فرشتگان حمل می‌شود، به راستی در آن معجزه و دلیل برای شماست چنانکه مؤمن باشید.
«تابوت سکینه» با نامهای صندوق عهد، تابوت یهودیان، تابوت مقدس، صندوق تورات، تابوت بنی‌اسرائیل و تابوت‌الشهاده نامیده شده است. که این نام اخیر در دعای «سمات» وارد شده است، آنجا که می‌فرماید:
و أسئلک اللّهمّ بمجدک الذی کلمّت به عبدک و رسولک موسی بن عمران، علیه‌السلام، فی المقدّسین فوق إحساس الکروبین فوق غمائم النّور، فوق تابوت الشّهاده فی عمود النّار و فی طور سیناء و فی جبل حوریث و…7.
تابوت سکینه، طبق نوشته‌ها، صندوقی بوده است که الواح سنگی و احکام ده‌گانه (تورات) در آن قرار داشته بود و هر وقت قوم بنی‌اسراییل حرکت می‌کرد، این صندوق را با حرمت فراوان در ارابه‌ای نهاده و پیشاپیش خود روان می‌داشتند و در جنگ نیز آن را پیشاپیش صفوف قرار می‌دادند تا باعث ثبات قدم و آرامش لشکریان گردد. این صندوق به فرمان حضرت موسی(ع) ساخته شده بود و علاوه بر آن الواح (دو لوح سنگی)، کاسه‌ای از «منّ»؛ یعنی همان غذای آسمانی که در سوره اعراف، آیه 160 از آن یاد شده است، نیز در آن قرار داده بودند.
تا اینکه فلسطینیها به یهودیان تاختند و بر آنها مسلط شدند و صندوق عهد را از ایشان گرفتند. بعد از آن حضرت داود(ع) جالوت، پادشاه فلسطینیها را کشت و صندوق را به یهودیان باز گرداند.
تا زمان حضرت سلیمان(ع) این صندوق در معبد «قبهالرّمان» قرار داشت.
گفتنی است که از قبهالرّمان نیز در دعای سمات یاد شده است:
و بمجدک الّذی ظهر لموسی بن عمران علیه‌السلام علی قبّهالرّمان و…8.
مطالب دیگری نیز در خصوص تابوت سکینه وارد شده است؛ از جمله در کتاب قرب الإسناد حمیری (ص164) حدیثی از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده که حضرت درباره تفسیر «سکینه» در آیه «فیه سکینه من ربّکم…» فرمود:
این سکینه رایحه‌ای است بهشتی که به شکل صورت انسانی از صندوق خارج می‌شد و آن صندوق هم اینک نزد ماست.
و همین معنا نیز از حضرت رضا(ع) وارد شده است.
تابوت الشهاده اکنون نزد امام مهدی(ع) است. پیامبر اکرم(ص) دراین باره می‌فرماید:
صندوق مقدس از دریاچه طبریه به دست وی (امام مهدی(ع)) آشکار می‌شود و آن را آورده و در پیشگاه مقدس او در بیت‌المقدس قرار می‌دهند و چون یهودیان آن را مشاهده می‌نمایند به جز اندکی، بقیه آنان ایمان می‌آورند.9

4. پیراهن حضرت یوسف(ع)
مفضل بن عمر گوید، امام صادق(ع) به من فرمود:
می‌دانی پیراهن یوسف(ع) چه بود؟ عرض کردم، نه فرمود: چون برای ابراهیم(ع) آتش افروختند، جبرئیل(ع) جامه‌ای از جامه‌های بهشت برایش آورد، او پوشید و با آن جامه گرما و سرما به ابراهیم زیانی نمی‌رسانید. چون مرگ ابراهیم رسید، آن را در غلافی نهاد و به اسحاق آویخت و اسحاق آن را به یعقوب آویخت و چون یوسف(ع) متولد شد آن را به او آویخت و در بازوی او بود تا امرش به آنجا که بایست رسید (زمام حکومت مصر را به دست گرفت)؛ چون یوسف آن را در مصر از غلاف بیرون آورد، یعقوب بوی خوش آن را دریافت و همین است که گفت: «اگر نادانم نمی‌خوانید من بوی یوسف را احساس می‌کنم»10 و آن همان پیراهنی بود که خدا از بهشت فرستاده بود. عرض کردم: قربانت گردم، آن پیراهن به چه کسی رسید؟ فرمود: به اهلش رسید و هنگامی که قائم ما (امام مهدی(ع)) ظهور کند، با او خواهد بود، سپس فرمود: هر پیغمبری که دانش یا چیز دیگری را به ارث گذاشته به آل محمد(ص) رسیده است.11
همانطور که در این حدیث طولانی آمده است، امام صادق(ع) حقیقت این پیراهن را بیان فرموده که از کجا آمده و در نهایت به دست اهل بیت(ع) رسیده است. و این پیراهن از جمله مواریث انبیا(ع) به شمار می‌آید.
همین یک حدیث در توضیح پیراهن حضرت یوسف(ع) ما را کفایت می‌کند. این پیراهن نیز هم‌اکنون نزد حضرت حجهبن‌الحسن العسکری(ع) است.

5. طشت حضرت موسی(ع)، انگشتر حضرت سلیمان(ع)، شمشیر، پرچم و زره پیامبر اکرم(ص):
تعدادی دیگر از مواریث انبیا(ع) نیز هستند که آنها هم هر کدام بنا بر حکمت و مصلحتی، در اختیار امام مهدی(ع)اند. برای روشن شدن مطلب به ذکر یک حدیث مفصل اکتفا می‌کنیم.
بخشی از حدیثی که از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده، به شرح ذیل است:
همانا شمشیر رسول خدا(ص)، پرچم و جوشن و زره و خفود پیامبر(ص)، پرچم ظفربخش پیامبر(ص)، الواح موسی و عصای او، انگشتر سلیمان بن داود، طشتی که موسی(ع) قربانی را در آن انجام داد، اسمی که نزد پیامبر(ص) بود و چون آن را میان مسلمانان و کفار می‌گذاشت که از مشرکان به مسلمانان نشانه‌ای نرسد (و من آن را می‌دانم) و هر آنچه را که فرشتگان آورده‌اند نزد من است، داستان سلاح در خاندان ما همان داستان تابوت است در بنی‌اسراییل، و بر در هر
خانه‌ای که تابوت پیدا می‌شد، نشانه اعطای نبوت بود و سلاح به هر کس از خانواده ما رسد امامت به او داده می‌شود. همانا پدرم، امام باقر(ع)، زره رسول خدا(ص) را پوشید، دامنش اندکی به زمین می‌کشید و من آن را پوشیدم همچنان بود؛ قائم ما، امام مهدی(ع)، کسی است که چون آن را پوشد به اندازه قامتش باشد. ان‌شاءالله.12
این حدیث به‌طور صریح بخشی از ودایع نبوت و مواریث انبیای الهی(ع) را ذکر کرده است و تصریح نموده که همه آنها به دست ائمه رسیده و در نهایت نیز به خدمت امام عصر، حضرت مهدی(ع) می‌رسد.
همچنین در کتاب الغیبه نعمانی از عبدالله بن سنان روایت شده است که امام محمدباقر(ع) فرمود:
خداوند بر خلاف وقتی که تعیین کنندگان وقت ظهور امام مهدی(ع) معین کرده‌اند، عمل می‌کند. پرچم قائم، همان پرچم رسول خداست که جبرییل در روز جنگ بدر از آسمان آورد و آن را در میان جنگ به اهتزاز درآورد، آنگاه جبرییل عرض کرد: ای محمد، به خدا قسم این پرچم، از پنبه و کتان و ابریشم و حریر نیست. پیامبر فرمود: پس از چیست؟ گفت: برگ درخت بهشت است. پیغمبر آن را در جنگ برافراشت، سپس پیچید و به دست علی(ع) داد و پیوسته نزد آن حضرت بود تا اینکه
در روز جنگ بصره (جمل) حضرت آن را برافراشته نمود و خدا او را پیروز گردانید؛ آنگاه علی – علیه‌السلام – آن را پیچید و همیشه نزد ما بوده و هست و دیگر هیچ‌ کس آن را نمی‌گشاید تا اینکه قائم ما(ع) قیام کند. وقتی قائم قیام نمود، آن را به اهتزاز درمی‌آورد و هرکس در شرق و غرب عالم باشد آن را می‌بیند؛ رعب و ترس از وی یک ماه زودتر، از پیش روی و چپ و راست او رفته و در دلها جای می‌گیرد. آنگاه گفت: ای محمد او به خونخواهی پدرانش قیام می‌کند و سخت خشمگین است و از اینکه خداوند بر این خلق غضب نموده متأسف می‌باشد. او پیراهن پیامبر(ص) را که در جنگ احد پوشیده بود، به تن دارد و عمامه و زره پیغمبر را که به قامت وی، رساست می‌پوشد و ذوالفقار، شمشیر پیغمبر را در دست دارد، سپس شمشیر برمی‌کشد و هشت ماه از کشته‌های بی‌دینان، پشته‌ها می‌سازد…13.
دو روایت یادشده دقیقاً روشن می‌کند که تمامی مواریث انبیای الهی در نهایت به دست باکفایت جان جهان، امام مهدی(ع)، می‌رسد.
و حدیث ذیل اثبات می‌کند که تمامی ودایع و وصایای انبیای الهی(ع) توسط حضرت ابوطالب(ع) به دست پیامبراکرم(ص) رسیده است.
درست بن ابی منصور می‌گوید:
از ابوالحسن اول (امام هفتم(ع)) پرسیدم: آیا رسول خدا(ص) مأمور پیروی از ابوطالب(ع) بود؟ و ابوطالب از طرف خدا بر او حجت بود؟ فرمود: نه، ولی ابوطالب نگهدار ودائع نبوت بود و وصایا نزد وی سپرده شد، و او آنها را به آن حضرت(ص) داد. گفتم وصایا را به او داد به حساب اینکه حجت بر او (پیغمبر) بود؟ فرمود: اگر حجت بر او بود وصیت را به او نمی‌داد. گفتم: پس ابوطالب حالش چگونه بود؟ فرمود: به پیغمبر و هر چه آورده بود اقرار کرد و وصایا را به او داد و همان روز درگذشت.14

پی نوشت ها:

1. شیخ عباس قمی، مفاتیح‌الجنان، زیارت حضرت صاحب‌الأمر به نقل از سیدبن‌طاووس.
2. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، باب ما عند الأئمه من آیات الأنبیاء علیهم‌السلام، ص231، ح1؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص318، ح19.
3. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ح2.
4. همان، ح3؛ محمدباقر مجلسی، همان، ص324؛ همو، حیوه القلوب، ج1، ص248؛ سید عبدالحسین طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص6.
5. اسباط دوازده‌گانه عبارت بودند از: 1. بنی روبیل؛ 2. بنی‌شمعون؛ 3. بنی جاد؛ 4. بنی‌یهودا؛ 5. بنی یساکار؛ 6. بنی زبولون؛ 7. بنی یوسف؛ 8. بنی بنیامین؛ 9. بنی‌اشیر؛ 10. بنی دان؛ 11. بنی نفتالی؛ 12. بنی لاوی.
6. محمدبن یعقوب کلینی، همان، باب أنّ مثل سلاح رسول‌الله مثل التابوت فی بنی‌اسرائیل، ص238، ح1 و 4.
7. شیخ عباس قمی، همان.
8. همان.
9. الملاحم والفتن، ص57؛ لطف‌الله صافی گلپایگانی، منتخب‌الأثر، ص309.
10. سوره یوسف (12) آیه 94.
11. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ص232، ح5؛ محمدباقر مجلسی، همان، ص327، ح45؛ همو، حیوه القلوب، ج1، ص184.
12. محمدبن یعقوب کلینی، همان، باب ما عند الأئمه من سلاح رسول‌الله(ص) و متاعه، ص232-233، ح1؛ محمدباقر مجلسی، همان، ص360، ح129.
13. محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه، ص
14. محمدبن یعقوب کلینی، همان، باب مولدالنبی(ص) و وفاته، ص445، ح18.
منبع:باشگاه اندیشه – به نقل از shafagar / com

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید