ماهیت و دیدگاه های اخلاق زیست محیطی با تأکید بر دیدگاه اسلامی(2)

ماهیت و دیدگاه های اخلاق زیست محیطی با تأکید بر دیدگاه اسلامی(2)

نویسندگان:دکتر احمد عابدی سروستانی، دکتر منصور شاه ولی و دکتر سید مصطفی محقق داماد

خدا محوری(1): ارزش ذاتی برخاسته از ادیان

بسیاری بر این باورند که بحران زیست محیطی در واقع یک بحران معنوی و دینی است و جدایی دین از زندگی دنیوی، می تواند مهمترین عامل بروز بحران های زیست محیطی باشد زیرا، بوم شناسی انسانی(2)، به شدت تحت تاثیر باورهای انسان نسبت به ماهیت و طبیعت انسان، یعنی دین، قرار دارد. با اهمیت یافتن تاثیر باورهای اخلاقی و ارزش مذهبی بر رفتار نسبت به دیگران و از جمله رابطه با سایر موجودات و گیاهان، تاکید بر این است که راه حل بحران های زیست محیطی در بازگشت مجدد به سنت ادیان جستجوشود. در این رابطه می توان به گفتگوهای زیست محیطی در بین ادیان اشاره کرد. برای مثال، گردهمایی بین المللی رهبران روحانی و پارلمانی(3) در سال های 1988در آکسفورد 1990در مسکو، 1992در ریو و 1993در کیوتو که در آنها رهبران ادیان جهان، سیاست مداران و سران کشورها حضور داشتند. در این گردهمایی، حل بحران های زیست محیطی از طریق پیوند علم و دین مورد تاکید قرار گرفت. نمونه های دیگر شامل برگزاری پارلمان جهان(4) در سال 1993در شیکاگو در سال 1999در کیپ تاون(5)، برگزاری سمینار تهران در سال 2001 پیرامون محیط زیست، فرهنگ و دین(6)، برگزاری نشست سران جهان و رهبران ادیان در مقر سازمان ملل متحد در سال 2000 و برگزاری اولین همایش اسلام و محیط زیست در سال 1378در تهران می باشد.
شواهد فوق بیانگر این واقعیت هستند که نسبت به گذشته، بشر آمادگی بیشتری را برای پذیرش تعلیمات ادیان دارد، به صورتی که دیدگاه جهانی نسبت به دین تغییر کرده است و به آن به عنوان عاملی موثر در رفع بحران های زیست محیطی، توجه می شود.
با این شرایط، وقت آن رسیده است تا انسان برای حل بحران های زیست محیطی، مجدداً به سنت تاریخی ادیان رو آورد. این موضوع ما را به کانون ارزشی دیگر به نام خداگرایی رهنمون می شود. خداگرایی، رهیافتی خدامحور نسبت به جهان است که ناشی از ایمان دینی به این موضوع است که خداوند خالق و نگهدارنده زمین است.
در این رابطه باید گفت که تمامی ادیان، تلقی مشترکی از خدامحوری ندارند به طوری که، برخی از مذاهب شرقی مانند آیین هندو یا آیین بودا، طبیعت یا اجزای آن را به عنوان خدا در نظر می گیرند که از آن می توان به همه خداگرایی(7) یاد کرد. اما ادیان ابراهیمی مانند اسلام، مسیحیت و یا یهودیت، به خدای واحد اعتقاد دارند و از نظر آنها، جهان هستی مخلوق خداوند واحد است.
اگر چه طرزتلقی ادیان غیر ابراهیمی از طبیعت، شامل آموزه هایی است که می تواند در حفاظت از محیط زیست طبیعی کاربرد داشته باشد، اما آنها مورد بحث این مقاله نیستند. همان طور که ذکر شد، در خدامحوری ادیان ابراهیمی، خداوند خالق و نگهدار زمین است. بنابراین، مراقبت از محیط زیست، مراقبت از چیزهایی است که متعلق به خداوند است. اگر چه برخی به این دیدگاه، ایراد انسان محور را گرفته اند زیرا، معتقدند انسان را نسبت به سایر موجودات در مرتبه ای متفاوت می بیند، اما باید گفت که اگر چه انسان در ادیان ابراهیمی متفاوت از بقیه مخلوقات است ولی، انسان به دلیل مسئولیتی که در قبال خداوند دارد، نسبت به محیط زیست نیز مسئولیتی ویژه دارد. این چنین مسئولیتی این است که در هنگام تصمیم گیری درباره محیط زیست، پیامدهای ممکن بر سایر موجودات زنده نادیده گرفته نشود.
به این ترتیب، در ادیان ابراهیمی، پرسش پیرامون این که چه چیزی از ارزش ذاتی برخوردار است، برحسب خدامحوری ارائه می شود. به این معنا که، ارزش ذاتی در جهان هستی متعلق به خداوند است و ارزش سایر مخلوقات بر این مبنا قابل تعریف هستند. از این رو، تمامی اجزای طبیعت به دلیل این ارتباط از ارزش برخوردار می شوند و انسان وظیفه دارد تا از آنها مراقبت کند. لذا، می توان گفت معیار عمل اخلاقی نیز در چنین نگرشی، بر مبنای انجام وظایفی استوار است که با خداشناسی بر عهده انسان گذارده شده است(8).
عمل به دستورات خداوند درباره چگونگی رفتار با محیط زیست طبیعی از نمونه های بارزی است که در ادیان ابراهیمی، انسان به انجام آنها موظف است و رفتار وی با طبیعت با توجه به این دستورات، قابل ارزیابی اخلاقی خواهد بود. لذا، می توان اخلاق زیست محیطی ادیان ابراهیمی را با توجه به دو پرسش اساسی اخلاق، در ذیل نشان داد:
خدامحوری: تمامی مخلوقات زنده و غیرزنده(کل هستی) مخلوق خداوندند و به همین دلیل دارای ارزش و شایسته توجهات اخلاقی می باشند.
خداشناسی(وظیفه شناسی): انجام دستورات الهی برای ارتباط با زیست بوم.
در دین اسلام، همانند ادیان مسیحی و یهودی، مالکیت خداوند بر مخلوقات خویش و همچنین عمل به وظایف و دستورات خداوند در ارزیابی رفتار انسان با محیط زیست طبیعی، مسلم است اما، یکی از ویژگی های جهان بینی اسلام در خدامحوری را می توان به مفهوم “محیط بودن خداوند بر همه چیز” مرتبط دانست.
تبیین اخلاق زیست محیطی براساس این مفهوم می تواند رهیافت فراگیرتری را برای تعامل مناسب انسان با محیط زیست طبیعی فراهم آورد که در ادامه بیان شده است. در قرآن آیات زیادی وجود دارند که در آنها خداوند به عنوان تنها خالق هستی معرفی شده است. برای مثال می توان به آیه 185سوره اعراف، آیه های 101سوره انعام، 54 اعراف، آیه نور و 4سوره سجده اشاره کرد. این حقیقت در حالی است که طبق آموزه های اسلام خداوند نه تنها خالق هستی است بلکه محیط بر آن و همه چیز محاط در خداوند است. برای مثال آیه 92سوره هود(9)، آیه 126سوره نساء(10)آیه 54 سوره فصلت(11) بر محیط بودن خداوند بر همه چیز دلالت دارند(12).
برای مقایسه این دیدگاه با دیدگاه های جاری پیرامون ارتباط خداوند با انسان و طبیعت، می توان به نظر اریوردن(13) اشاره کرد که در مورد محیط زیست گرایی، دو جهان بینی مداخله گرایانه یا فن گرایانه(14) و پرورشی یا زیست بوم گرایی(15)، را مطرح می کند. در جهان بینی نخست، هوش و روح رقابت جوی انسان، تعیین کننده اصول اخلاقی و هدایتگر رفتار است در حالی که در دیدگاه دوم، طبیعت هم تعیین کننده اصول اخلاقی(چگونه رفتار کنیم) و هم راهنمای قوانین رفتار(چرا باید این چنین رفتار کنیم) می باشد. این دو جهان بینی را می توان در نگاره های 1و2نشان داد.
در دو جهان بینی مذکور، که دیدگاه های رقیب پیرامون محیط زیست گرایی نیز محسوب می شود خداوند انسان و طبیعت سه جوهره مجزا تلقی شده اند که ارتباط آنها با یکدیگر سلسه مراتبی است از این رو می توان گفت که به جهان بینی مداخله گرایانه ایراد انسان محوری وارد است. همچنین جهان بینی پرورشی سعی دارد تا انسان را وادار نماید که اصول اخلاقی را از محیط زیست پیرامون خویش یعنی طبیعت، کسب کند اما، به این دیدگاه نیز ایرادی وارد است که به طرفداران جدایی دین از زندگی دنیایی وارد است. ولی، دیدگاه اسلامی که با طرح محیط بودن خداوند بر تمام هستی این روابط را به نحو دقیق تر ترسیم می کند و مفهومی کاملا متفاوت و پشتوانه ای متوسط برای نیاز به یک جهان بینی کل نگر را برای حفاظت از محیط زیست ارائه می دهد اهمیت این جهان بینی را می توان در پاسخ به این نیاز درک کرد که تلاش برای ارائه یک جهان بینی غیر انسان محور به وسیله پست مدرنسیم به جای این که بر مبنای حل موانع دو جنبه ای باشد که باعث جدایی انسان از طبیعت می شود یعنی آن چیزی که محیط زیست گرایان مدعی آن هستند، می باید بر هضم انسان در طبیعت به نحوی استوار باشد که مجدداً یگانگی(16) بین انسان و تمام مخلوقات از جمله طبیعت را به خوبی کشف و در ک کنیم(17).
محیط بودن خداوند در تمام مخلوقات بیانگر نوع ارتباط و یکپارچگی است که بین انسان و طبیعت حاکم است. این یکپارچگی به این صورت قابل درک است که در آن خداوند بر تمام هستی و اجزای آن احاطه و سلطنت تام دارد و لذا، انسان و طبیعت با قرار داشتن در این حوزه همگی به یک سر منشاء واحد متکی هستند به این صورت، رابطه انسان با طبیعت در دیدگاه خدامحوری اسلامی می باید با این حقیقت درک شود که خداوند نه تنها خالق تمام هستی است بلکه بر تمام مخلوقات خویش نیز احاطه ی کامل دارد(18). به این ترتیب مفهوم یگانگی انسان و طبیعت که برای حفاظت از محیط زیست ضروری دانسته می شود در چهارچوبی جامع تر ترسیم می گردد.
برای ترسیم برتری کانون ارزشی خدامحور در حفاظت از محیط زیست می توان آن را با کانون های ارزشی رایجی در اخلاق زیست محیطی مقایسه کرد(نگاره 3). اهمیت این مقایسه هنگامی بهتر درک می شود که بدانیم خدامحوری عوامل مهمی را تقویت می کند که بیشترین تاثیر را بر حفاظت از محیط زیست دارد یعنی: یگانگی انسان و طبیعت، مسئولیت پذیری انسان نسبت به محیط زیست ضمانت اجرایی و فراگیری.
ممکن است این پرسش مطرح شود که در اخلاق زیست محیطی اسلامی که بر مبنای خدامحوری و خداشناسی استوار است چه رهیافتی را می توان برای حفاظت از محیط زیست به کار برد. پیشنهاد این مقاله، رهیافت خود بوم شناسی(19)است.

خود بوم شناسی: رهیافت اخلاق زیست محیطی

در مکتب توحیدی اسلام، نفس انسان، واحد و متشکل از دو بعد مادی و روحانی است(20) که کارهای اخلاقی انسان از بعد روحانی نفس وی سرچشمه می گیرند. به عبارت دیگر، آن چیز که موجب بروز رفتارهای اخلاقی در انسان می شود، در نفس روحانی انسان ریشه دارد. نکته مهم این است که تمام رذایل اخلاقی از خود غیر واقعی یا خود حیوانی نشأت می گیرند و خود واقعی یا خود ملکوتی به خوبی ها و فضایل اخلاقی امر می کند. همواره بین خودواقعی و خود غیرواقعی، درگیری وجود دارد و هر یک از آنها می خواهند زمام امور انسانی را در دست گیرند تا رفتار انسان را جهت دهند. با توجه به این واقعیت و بنابر کانون ارزشی خدامحور و معیار ارزش یابی خداشناسی اسلامی، می توان رهیافت خود بوم شناسی را در اخلاق زیست محیطی اسلامی معرفی کرد.
خود بوم شناسی در اخلاق زیست محیطی بر مبنای خودشناسی بنا می گردد زیرا کلید بهبود وضعیت اخلاقی انسان، شناخت ماهیت یا نفس خویش(21) است. به این ترتیب انسان با شناخت نفس خویش خود را در برابر بازدارنده های درونی خویش خواهد دید که به وی اجازه ی انجام هر رفتاری را نمی دهند. این موضوع درباره ارتباط انسان با محیط زیست طبیعی نیز صادق است و انتخاب نام خودبوم شناسی به همین دلیل است زیرا، انسان بدون شناخت ماهیت واقعی نفس خود نمی تواند توجیهی برای اخلاق و بهبود وضعیت اخلاقی خویش در تامل با محیط زیست دارا باشد.
در خود بوم شناسی، تلاش برای حفاظت از محیط زیست تنها در صورتی موفقیت آمیز است که انسان با خودغیرواقعی مبارزه کند و خودواقعی خویش را پرورش دهد. خودواقعی انسان که ماهیتی ملکوتی یا خدایی دارد، می تواند با پرورش به نحوی شکوفا شود تا قابلیت خود را با تجلی صفات خداوندی، بروز دهد به عبارت دیگر اگر نفس واقعی انسان شکوفا شود، با خداشناسی خواهد توانست به خدامحوری دست یابد به این صورت، دو معیار اخلاق زیست محیطی اسلامی یعنی، خدامحوری و خداشناسی در رفتار با طبیعت، محقق می شوند. این فرآیند به این صورت می تواند رخ دهد که انسان با خودشناسی یعنی شناخت نفس شناخت نفس واقعی و پرورش آن، به خداشناسی می رسد. از این رو، خودشناسی به خداشناسی و خدامحوری می انجامد که ویژگی های آن قبلاً بحث گردید. از این رو، خود بوم شناسی با مفهومی سروکار دارد که از آن به نام صیانت و عزت نفس یاد می شود که جز با یاد خداوند امکان پذیر نیست.
در ارتباط با محیط زیست می توان چنین گفت که صیانت و عزت نفس، تعامل مناسب انسان با محیط زیست و در نتیجه حفاظت از آن را به دنبال خواهد داشت زیرا، کسی که با خودشناسی و صیانت از نفس واقعی، به خداشناسی رسیده باشد در رفتار خویش با سایر مخلوقات نیز از راهنمایی های نفس روحانی که ودیعه ای الهی است بهره می گیرد. در مقابل، کسی که نفس واقعی خود را فراموش کند و نفس حیوانی را برای خود برگزیند، مانعی درونی برای محدود کردن رفتار در اختیار نخواهد داشت و لذا رفتار با طبیعت از تمایلات حیوانی وی، پیروی می کند و طبیعت را جز ابزاری برای دستیابی به امیال و رفاه خویش نخواهد دید. این را می توان همان اتفاقی دانست که بروز بحران های زیست محیطی بر اساس آن قابل تحلیل ست، یعنی سلطه بی حد و حصر انسان بر طبیعت و استثمار آن در راستای تولید بیشتر و افزایش رشد اقتصادی.
انسان محوری: انسان و طبیعت دو جوهره مجزا هستندــ مسئولیت به طبیعت ناشی از مسئولیت نسبت به انسان ها است ــ تا حدی که منافع انسان به خطر بیافتدــ محدود به انسان.
زیست محوری: انسان صرفا با موجودات زنده اشتراکاتی داردــ انسان صرفا نسبت به برخی موجودات زنده مسئولیت داردــ تا حدی که رفاه برخی جانداران به خطر بیافتدــ محدود به گونه های جاندار.
زیست بوم محوری: انسان با زیست بوم مرتبط است ــ انسان نسبت به کل زیست بوم مسئول است ــ تا حدی که ثبات و انسجام زیست بوم به خطر بیافتدــ محدود به اجزای تشکیل دهنده یک زیست بوم.
خدامحوری: انسان با تمامی مخلوقات خداوند مرتبط است ــ انسان نسبت به خداوند و مخلوقات او مسئولیت داردــ تا حدی که مخلوقات خداوند به خطر بیافتندــ نامتناهی.
دست آوردهای خود بوم شناسی با تاکید بر شناخت و صیانت نفس واقعی انسان، ابزار مناسب را برای حفاظت از محیط زیست فراهم می آورد. خود بوم شناسی این باور درونی را تقویت می کند که حفظ محیط زیست و بهره برداری بهینه از آن می باید در راستای خداشناسی و رفتار احترام آمیز با کلیه مخلوقات خداوند از جمله طبیعت باشد و انسان به عنوان جانشین خداوند بر زمین نیز، می باید خود را به صفات الهی متصف نماید تا صیانت نفس واقعی امکان پذیر شود. از این رو، انسان هایی که به حفظ و صیانت از نفس واقعی می پردارند، با محیط زیست چنان رفتاری خواهند داشت که دست آوردهای آن را می توان به صورت زیر ارائه کرد:
1) رد سلطه بدون مسئولیت انسان بر طبیعت. زیرا انسان خلیفه خداوند بر زمین است و امانت دار خداوند محسوب می شود.
2) همزیستی با محیط زیست. زیرا انسان خود را همانند دیگر مخلوقات خداوند بر زمین می داند که همه آنها یک منشاء دارند. به این ترتیب، انسان نه تنها از طبیعت جدا نیست، بلکه در شبکه ای متشکل از موجودات زنده و غیر زنده قرار دارد.
3) جلوگیری از استثمار طبیعت و اتلاف منابع. زیرا از انسان خواسته شده است تا به فساد در زمین که از مصادیق آن، تخریب محیط زیست و نابودی زیست بوم است، نپردازد.
4) مسئولیت پذیری نسبت به رفتار با طبیعت، زیرا همان طور که انسان برترین مخلوق است، امانت دار خداوند بر زمین، یعنی اختیار آزادی، نیز می باشد. اگر تمام هستی مسخر انسان است، همین واقعیت تایید کننده مسئولتی است که او در برابر رفتارهای خویش با محیط زیست دارا است.
5) حفاظت و بهبود محیط زیست. زیرا انسان نه تنها موظف به حفاظت از مخلوقات خداوند است، بلکه می باید آن را بهبود بخشد. از این رو، خود بوم شناسی بر بهبود وضعیت محیط زیست به نحوی که تکامل آن تضمین گردد، استوار است.
6) تقدس محیط زیست به دلیل ارتباط آن با خداوند. زیرا با تکامل نفس و درک یگانگی تمامی مخلوقات، محیط زیست نیز که مخلوق خداوند است مورد احترام و تقدس قرار می گیرد. این مفهوم، خود می تواند یک بازدارنده درونی مهم برای جلوگیری از صدمه رساندن به محیط زیست باشد.
7) فراموش کردن خویش باعث بحران های زیست محیطی است. زیرا این بحران ها به این دلیل به وجود می آیند که انسان با کنار نهادن یاد خداوند، نفس واقعی خود را فراموش می کند و اسیر امیال و خواست های حیوانی خویش می شود.
بنابراین، تخریب محیط زیست انعکاسی از فراموش کردن خداوند و به تبع آن، فراموش کردن نفس خویش است که موجب می شود تا انسان با پیروی از خصلت های حیوانی خویش و بدون در نظر گرفتن جایگاه خود در هستی، یعنی ناتوانی در تشخیص ارتباط منسجم اجزاء هستی با یکدیگر و احاطه خداوند بر تمام هستی، به سمتی سوق پیدا کند که با خود محوری، به دنبال ارضای خواسته های خویش حتی به بهای تخریب محیط زیست، برآید.
رهیافت خود بوم شناسی از نظر درستی یا نادرستی رفتار، در ابتدا به یک نظریه وظیفه گرا شبیه است که در آن، انسان با یاد خداوند، ضمن پرورش نفس واقعی، دستورات و الزاماتی را رعایت می نماید که برای تعامل با محیط زیست طبیعی از طرف خداوند تعیین شده است. اما، به مرور و با بلوغ نفس واقعی، اصول اخلاقی الزامی، کم کم به صورت سجایایی در می آیند که سازنده صفاتی مشخص در رفتار انسان خواهند شد. این صفات، خوی و منش های ثابت و پایداری را موجب می شوند که از آنها به فضایل یاد می شود. به این ترتیب، اصول و الزامات اولیه رفتار با طبیعت که از صیانت از نفس واقعی و خداشناسی، ناشی شده باشند، با استمرار یاد خداوند، فضایلی را در انسان پرورش می دهند که معیار ارزیابی رفتار با طبیعت می شوند.

نتیجه گیری

برای حفاظت از محیط زیست، نحوه رفتار انسان با طبیعت و روش زندگی وی باید تغییر یابد. از این رو، تنظیم مجموعه رفتارهایی به عنوان راهنمای تعامل انسان با طبیعت، ضروری است. در این راستا، علم اخلاق که با توجه به نظام ارزش ها به تبیین باید و نبایدها و درستی و نادرستی رفتارهای انسان می پردازد، در قالب اخلاق زیست محیطی و به منظور تبیین رفتارهای انسانی با طبیعت، بسط یافته است. وظیفه اخلاق زیست محیطی، تعیین اصول و معیارهایی است که بر روابط انسان با طبیعت به منظور ممانعت از آسیب رساندن به طبیعت و حفاظت از آن، حاکم باشند. این اصول با ایجاد بازدارنده های درونی اخلاقی، به دنبال تصحیح رفتار نادرست انسان با طبیعت هستند. در این راستا، یک طیف از دیدگاه ها مطرح شده است که در یک طرف آن، دیدگاه هایی هستند که ارزش ذاتی را صرفاً برای انسان قائلند و با محور قرار دادن او، معتقدند که محیط زیست می باید در خدمت انسان و برای رفع نیازمندی های وی باشد. در طرف دیگر طیف، دیدگاه هایی قرار دارند که برای کلیه مخلوقات، اعم از زنده و غیرزنده، ارزش ذاتی قائل اند و جدای از اهمیتی که آنها می توانند برای انسان دارا باشند، حفظ و حراست از آنها را ضروری می دانند.
این در حالی است که، به دلیل نیاز به دیدگاه های کل گرا در تبیین رابطه انسان و طبیعت و همچنین رضایت بخش نبودن راهکارهای به کار رفته برای حفاظت از محیط زیست، مباحث دینی و معنوی در تعامل انسان با طبیعت اهمیت یافته اند. واقعیت این است که، ادیان به شکل گیری گرایش ها نسبت به طبعت، کمک می کنند و جهان بینی و اخلاقی را می سازند که مبنایی برای گرایش ها و ارزش های فرهنگی جوامع به شمار می روند. ادیان به ما کمک می کنند تا راه ها و روش های ارتباط فعلی خود با طبیعت را مورد ارزیابی و بازنگری قرار دهیم و نوع سازگار با محیط زیست را دنبال کنیم.
اخلاق زیست محیطی دینی به دو پرسش اساسی اخلاق یعنی چه چیزی بطور ذاتی ارزشمند است؟ و معیار درستی یا نادرست بودن یک عمل چیست؟ پاسخ های متفاوتی از نظریه های متداول می دهند. این پاسخ ها به ترتیب عبارتند از خدامحوری و خداشناسی. در این بین، تعالیم اسلامی، پاسخ جامع تری را پیرامون پرسش درباره ارزش ذاتی ارائه می کند. این مفهوم از ارزش ذاتی، از ویژگی مهم، یعنی محیط بودن خداوند بر همه چیز برخوردار است که موجب ارائه مفهومی عمیق از یگانگی عالم هستی می شود که در آن، رابطه بین انسان، طبیعت و خداوند به شکلی منحصر به فرد و به گونه ای است که تخریب محیط زیست، صدمه رساندن به یکپارچگی عالم هستی و آیات خداوند تلقی می شود و لذا، موانع درونی پایدارتری را برای جلوگیری از صدمه رساندن به محیط زیست فراهم می آورد. خود بوم شناسی، تلاشی بری ارائه رهیافتی خدامحوری در اخلاق زیست محیطی است که با الهام از انسان شناختی اسلام و با تاکید بر بعد روحانی نفس انسان، تعامل مناسب انسان و محیط زیست را بر مبنای خودشناسی و صیانت نفس بنا می نهد و با توجه به ویژگی های این رهیافت، می توان آن را پاسخگوی نیاز انسان امروز در تعامل با طبیعت یعنی، ایجاد حس یگانگی با تمامی مخلوقات خداوند دانست.
پی نوشتها:

1. Theocentrism
2. Human Ecology
3. Global Forum of Spiritual and parliamentary Leaders
4. Parliament of world’s Religions
5. Cape Town
6. Tehran Seminar on Environment, Culture and Religion
7. Pantheism
8. خداشناسی متضمن آگاهی یافتن بر چیزی است که خداوند مردم را بدان مکلف ساخته است.
9.قال یا قوم ارهطی اعز علیکم من الله و اتخذتموه وراءکم ظهریا ان ربی بما تعملون محیط.
10. و لله ما فی السموات و ما فی الارض و کان الله بکل شیء محیطا.
11. الا انهم فی مریه من لقاء ربهم الا انه بکل شیء محیط
12. محقق داماد. واژه “المحیط”در قرآن را یکی از تعبیرهای نزدیک به واژه محیط زیست می داند و از آن به عنوان آغاز هر گونه تلاش برای شناخت دیدگاه اسلام نسبت به محیط زیست و تعامل انسان با آن، یاد می کند.
13. O’Riordan
14. Interventionist Mode or Technocentrism
15. Nurturing Mode or Ecocentrism
16.Unity
17. این تفکر برخواسته از تفکر توحیدی اسلام نیز می باشد به نحوی که قرآن، نتیجه گرایش به توحید را وحدت، جامعیت و قرب به خداوند و نتیجه گرایش به شرک را کثرت، تفرقه، ناموزونی، تجزیه، انحلال و دوری از خداوند معرفی می نماید.
18. هرگز نباید تصور کرد که احاطه خداوند به همه موجودات شبیه احاطه هوای پیرامون کره زمین به کره زمین است زیرا، چنین تصوری دلیل بر محدودیت است. منظور از احاطه پروردگار به همه چیز، وابستگی همه موجودات در ذاتشان به وجود مقدس او است. به تعبیر دیگر در عالم هستی، یک وجود اصیل و قائم به ذات بیشتر وجود ندارد و بقیه موجودات، همه متکی و وابسته به او هستند و اگر این ارتباط از میان برداشته شود، همه مخلوقات فانی و معدوم می شوند.(تفسیر نمونه، جلد بیستم، ص336).
19. EgoEcology
20. انسان دارای دو “خود” یا دو “من” است که این دو با هم، نفس انسانی را به عنوان یک “وجودواحد” تشکیل می دهند. یکی “خود واقعی” و دیگر “ناخود” یا “خود غیر حقیقی” است. البته این تقسیم بندی به معنای آن نیست که در انسان دو خود یا دو “من اصیل”موجود باشد. بلکه انسان از یک خود واقعی برخوردار است و یک ناخود، یا خود غیر واقعی که ممکن است آن را با خود واقعی اشتباه بگیرد.
21. Ego
منابع:
1- رابینسون دیو، گارات کریس. اخلاق: قدم اول ترجمه: علی اکبر عبدل آبادی. شیرازه، تهران، 1378.
2- امین زاده بهناز، جهانبینی دینی و محیط زیست: درآمدی بر نگرش اسلام به طبیعت، محیط شناسی، 1381،سال 28،شماره 30،صفحات 106-97.
3- بنسون جان. اخلاق محیط زیست: مقدمات و مقالات. ترجمه: عبدالحسین وهاب زاده. انتشارات جهاد دانشگاهی، مشهد 336،1382صفحه.
4- میسرکریس. جایگاه تنوع اکولوژیکی در توسعه پایدار. ترجمه: علیرضا کوچکی و عبدالمجید مهدوی دامغانی. انتشارات دانشگاه فردوسی، مشهد 1382.
5- حسنی سید حمیدرضا، علی پور. مقدمه مترجمان. در: از مساله محوری تا فضیلت گرایی: نقدی بر تحویل گرایی در اخلاق. نویسنده: ادموند پنکافس. ترجمه: سید حمید رضا حسنی و مهدی علی پور. دفتر نشر معارف، تهران 1382.
6- آکسین جورج اچ. راهنمای رهیافت های گوناگون ترویج. ترجمه: علیرضا کاشانی و جواد میر. مرکز تحقیقات و بررسی مسایل روستایی وزارت جهاد سازندگی، تهران، 1370.
7- محقق داماد سید مصطفی. الهیات محیط زیست. نامه فرهنگستان علوم 1380. سال 6،شماره 17،صفحات 30-7
8- چیتیک ویلیام تئولوژی و توسعه. ترجمه: سید محمد آوینی. نامه فرهنگ 1372،سال 3،شماره 4،صفحات 63-51.
9- محقق داماد سید مصطفی. طبیعت و محیط زیست از نگاه اسلام. نامه فرهنگ، 1373،دوره 4،شماره 13،صفحات 89-78.
10- مطهری مرتضی، فلسفه اخلاق. انتشارات صدرا، تهران، 254،1383صفحه.
11- ارفع سیدکاظم. اصلاح نفس. انتشارات پنگوئن. تهران، 102،1362صفحه.
12- Bourdeau p. man-nature relationship and environmental ethics. Journal of Environmental Radioactivity 2004;72: 9-14
13- Rshm SMK. Care for Creation: Human Activity and the Environment. Liberia Editrice Vaticana, Vatican City 2000. 109pp
14- Kortenkamp Kv, Moore CF. Ecocentrism and Anthropocentrism: Moral reasoning about ecological commons dilemmas. Jounal of Environmental Psychology 2001;21:261-272.
15- Fricker A. The ethics of enough. Future 2003; 34:427-433
16- فصلنامه ی اخلاق در علوم و فناوری، سال دوم، ش 1و2، 86.
17-نشریه پایگاه نور شماره 6

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید