سیاست های اصلی شیطان

سیاست های اصلی شیطان

نویسنده: دکتر فتح الله نجارزادگان (محمدی)

(قَالَ … لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ‌ * ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ … وَ لاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ‌) (1)
شیطان گفت: … هر آینه برای [فریفتن] آنان [آدمیان] به طور حتم، بر سر راه راست تو خواهم نشست و بر آن ها می تازم… و بیشترشان را شاکر نخواهی یافت.
هر دشمنی برای پیکار و از پا درآوردن حریف خود، متناسب با اوضاع و شرایط مبارزه، اصولی را بر می گزیند و به عنوان خط مشی کلی بر مبنای آن ها، راهکارها و مراحل عملیات را برای دست یابی به مقصد، برنامه ریزی می کند. عواملی که در تعیین سیاست های اصلی، نقش اساسی دارند، سه عامل اند:
الف) اهداف کلی مبارزه.
ب) موقعیت، توان و تجهیزات خویش.
ج) موقعیت، توان و تجهیزات دشمن.
شیطان نیز به عنوان دشمنی کار کشته، بر اساس اهداف پلید خود و درک موقعیت ها و مهارت های خویش و نیز بر اساس شناخت روحیات انسان و توان و موقعیت او در این دنیا، اصولی را در مبارزه ی خود برگزیده، بر مبنای آن ها به عنوان خط مشی کلی، شیوه های مبارزه را تعیین می کند تا به مقصدهایشان دست یابد.
شیطان در مبارزه اش از سیاست تدافعی و نیز سیاست ضربه و گریز، استفاده نمی کند؛ بلکه سیاست های اصلی او عبارتند از:
1. سیاست هجوم همه جانبه.
2. سیاست کمین و بهره گیری از غفلت.
3. سیاست گام به گام و تدریجی.
4. سیاست پی گیری و دوام.
5. سیاست هجوم جمعی.

1. سیاست هجوم همه جانبه
دشمن، یورشی از چهار جانب را برنامه ریزی می کند؛ از رو به رو، از پشت سر، از طرف راست و چپ. چنین هجوم همه جانبه ای را قرآن کریم چنین بیان فرموده است:
(قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ‌ * ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ لاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ‌) (2)
[شیطان] گفت: پس به سبب آن که مرا به گمراهی افکندی، من هم برای [فریفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. آنگاه از پیش رو، از پشت سر و از طرف راست و چپشان بر آنان می تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت. (3)
منظور از این چهار طرف چیست؟ حدیثی ژرف از امام پنجم، باقرالعلوم (علیه السلام) این پرسش را چنین پاسخ می دهد: «خود شیطان هجوم از چهار طرف را تفسیر و تبیین کرده است.» (4)
در مورد هجوم از رو به رو می گوید:
آخرت را برای آدمی سهل و ساده می نمایانم.
انسان در سیر ابدی خود، راهی دشوار و طولانی در پیش رو دارد و ناگزیر از هر فرصتی باید برای منزل ابدی و زندگی واقعی اش چاره کند و توشه فراهم آورد؛ ولی شیطان با وسوسه هایش می کوشد تا این راه دشوار و آن منزل ابد را ساده و ناچیز بنمایاند تا انسان از سختی راه و ایستگاه های هولناک و حساب، میزان، صراط و… غافل شده، (5) بدون توشه رهسپار چنین راه و منزلگاه ها شود. این نکته ای است که در زندگی عده ای به خوبی آشکار است. کسانی که از فراز و نشیب های راه باکی ندارند و به راحتی فرصت را از دست می دهند و چون سخنی از قیامت و محاسبه و محاکمه به میان آید، در کمال خون سردی، بهانه هایی را دست و پا می کنند، از فریب خوردگان این راهند.
اوج چنین نگرشی به قیامت و ادامه ی راه، سرگرمی و بازی کردن با این دنیا (6) و بازی خوردن از آن است. (7)
شیطان، در مورد هجوم از پشت سر می گوید:
مردمان را به جمع آوری مال ها فرمان می دهم و آنان را از دادن حقوق – واجبی که خدا در اموالشان قرار داده، باز می دارم تا برای وارثان و بازماندگان در پشت سر خود، به ارث گذارند.
انسان مسافر، از این رهگذر دنیا خواهد رفت و آن را با تمام زرق و برق ها و امکاناتش پشت سر خواهد گذاشت و با این حال، با وسوسه ها و فرمان های مرموز دشمن، بی مهابا به انباشتن اموال و امکانات مشغول می شود و در وقت ادای حق محرومان و پابرهنگان نیز با هزاران فریب و نقشه، مانعش می شود، تا با همین زراندوزی ها به دنیا سرگرم شده، به کمین افتد.
شیطان در مورد هجوم از سمت راست می گوید:
من با آراستن بی راهه ها و نیکوسازی شبهه ها، دین آنان را تباه خواهم کرد.
دین، چراغ راه آدمی است و مادامی که در دست اوست، سرگردان و متحیّر نیست؛ اما دشمن می کوشد تا این چراغ را از انسان بگیرد؛ آن هم با آرایش کج راهه ها و زیباسازی شبهه ها در مورد دین؛ چون انسان به طور فطری، دین حق را باور می کند (8) و از دست اندازها می گریزد و دشمن به سبب آشنایی با همین روحیه، دست به آرایش گری بی راهه ها می زند و شبهه ها درباره ی دین را عمیق و غیرقابل پاسخ عرضه می کند تا برای انسان مورد پسند واقع شده، منحرف شود و حال آن که اگر روکشی را که دشمن دوخته است، کنار زنیم، درک بی راهه و پاسخ به شبهه کار چندان دشواری نیست.
شیطان در تفسیر هجوم از طرف چپ می گوید:
من، لذت ها – حرام – را برای انسان، خواستنی و دوست داشتنی می کنم و خواهش های نفس را بر جان ها چیره می سازم.
دشمن وسوسه می کند تا لذتِ لحظه ای گناه، دلپذیر شود و انسان با گرایش به آن از واقعیت گناه که چیزی جز سمّ و آتش نیست، غافل شده، رفته رفته به خواسته های بی پایان نفسانی اش گردن نهد و با سرسپردگی به این خواهش ها از مقصد و مقصود اصلی که همان قرب خداست، بازماند. از روایت استفاده می شود که دشمن به مسایل اساسی چون: باور به آخرت، دین، نگرش به امکانات دنیا و بُعد لذت طلبی در انسان، دست اندازی می کند تا دیدگاه ها را نسبت به این امور، غیرواقع بینانه کند. دشمن از اصل هجوم همه جانبه استفاده می کند تا هر کسی را از سمت و سویی که متناسب با ضعف ها و کاستی های اوست، گرفتار کند و روشن است شخصی که از هر طرف ضربه پذیر و ناتوان است، از هر سو در محاصره و حمله ی دشمن است و خطری جدی او را تهدید می کند؛ مگر آن که کاستی هایش را بشناسد و ترمیم کند؛ فخر رازی در تفسیرش می نویسد:
شیطان چون چنین گفت (که از هر چهار طرف انسان را محاصره می کنم) دل فرشتگان بر بشر به رحم آمد و گفتند: ای خدای ما! [پس] انسان از چه جهتی نجات می یابد؛ با آن که شیطان از هر چهار طرف به او حمله می کند؟ به آنان خطاب شد: دو جهت برای انسان باقی است؛ بالا، و پایین. اگر دستش را به طرف بالا ببرد و خاضعانه دعا کند یا پیشانی اش را بر زمین گذارد و خاشعانه سجده کند، گناهان هفتاد سال او را می آمرزم. (9)

2. سیاست کمین و بهره گیری از غفلت
دشمن در کمین نشسته، به انتظار غفلت ماست.
شیطان در کمین گاه های راه راست می نشیند تا حمله ور شود؛ خداوند این انتظار را چنین بیان فرمود:
(… لَاَقعُدَنَّ لَهُم صِراطَکَ المُستَقیم…) (10)
[شیطان گفت:]… من برای فریفتن آنان بر سر راه تو خواهم نشست. (11)
انسان هیچ گاه از دشمن کمین نمی خورد و راه را به سلامت می پیماید؛ مگر آن که غافل گیر شود.
گفتیم که ما انسان ها مسافریم و باید از این دنیا، توشه برگیریم و با تجهیزات مناسب راه را ادامه دهیم؛ اما زرق و برق دنیا از یک سو، آرزوهای دوردست از سوی دیگر (12) و خواهش های نفس از ضلع سوم و…. ما را به خود مشغول می کند و این به خود مشغولی موجب غفلت است و ادامه یافتن این غفلت، فاجعه آفرین خواهد بود؛ چون، کم کم فراموش می کنیم که ما رونده ایم و راهی داریم و مقصد و مقصودی و این همانند راننده ای است که در جاده پرفراز و نشیب در حرکت است، اما منظره ها و زیبایی های اطراف جاده و سرگرمی های پرجاذبه، چنان توجّه او را جلب می کنند که به تدریج فراموش می کند که در راهی پرفراز و نشیب، در حال رانندگی است و این فراموشی زمینه ی سقوط اوست.
دشمن، همین که احساس کند ما سرگرمیم و بی خبر، دست به کار می شود تا غافل گیرمان کند، و به کمینی گرفتارمان کند.
در این باره، انسان ها به دو دسته ی کلی تقسیم می شوند:
الف- کسانی که غفلتشان پر رنگ است و به اوج خود رسیده، در یک کلام کور شده، از شخصیت و هویت واقعی شان چنان فاصله گرفته اند که با آن بیگانه شده اند؛ این گروه را امیرمؤمنان، امام علی (علیه السلام) چنین تعریف می فرماید:
کسی که از خود بیگانه و به غیر خود مشغول شد، در تاریکی ها سرگردان و در هلاکت ها غوطه ور می شود و شیطان ها او را در طغیانش به پیش می برند و کارهای زشت او را در نظرش زیبا نشان می دهند. (13)
انسان از خود بیگانه، بی خبر از راه و چاه، در بی راهه ها گرفتار شده، با سرگردانی در تاریکی ها، در نهایت، طعمه ی دشمن می شود.
ب: گروه دیگر کسانی اند که غفلت شان لحظه ای است و اگر از خود و پروردگار غافل شوند و دشمن همان دم بخواهد با استفاده از فرصت، وسوسه کند و آنان را به کمین اندازد، بدون درنگ چشم باز می کنند و متوجه خط و نشان دشمن خواهند شد، و آن گاه با هوشیاری و قدرتِ پرهیز از کمین – یعنی تقوا – از دام دشمن به سلامت می گذرند؛ بدون آن که به دشمن اجازه ی سوء استفاده دهند. قرآن کریم، این گروه و نیز گروه اوّل را با بیان معجزه آسای خود، به صورتی بسیار زیبا این گونه به تصویر کشیده، است:
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ‌ * وَ إِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الغَیِّ ثُمَّ لاَ یُقْصِرُونَ‌ )(14)
در حقیقت، کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه ای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را] به یاد آورند و به ناگاه بیدار شوند، و [شیطان ها] برادرانشان را به گمراهی می کشانند و کوتاهی نمی کنند.
بنابراین، انسان پرهیزکار با مدد از نیروی تقوا، خود را از وسوسه ها و کمین گاه های دشمن حراست می کند. ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) درباره ی این آیه پرسش می کند و حضرت چنین پاسخ می دهد:
«هُوَ العَبدُ یَهِمُّ بِالذَّنبِ ثُمَّ یَتَذَکَّرُ فَیُمسِکُ فَذلِکَ قَولُه تَعالی (تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ‌)؛(15)
آن بنده ای است که به گناه همت می گمارد؛ اما ناگاه بیدار شده، از انجام آن خودداری می کند و این همان معنای سخن خداست که فرمود: یاد آورند و به ناگاه بیدار شوند.
این شیوه ی انسان های باتقواست؛ اما انسان های آلوده و بی تقوا، در غفلت و کوری تمام، هوشیاری را از دست داده، با بیگانگی از خود، دست برادری به دشمن داده اند تا در جای پای او گام نهند؛ آن هم دشمنی کینه توز که در به بی راهه بردن این کور لحظه ای کوتاه نمی آید.
عزیران! بیدار باشیم دشمن، طواف کننده است؛ یعنی به دور دل انسان طواف می کند و می چرخد و به انتظار غفلت ماست (16) تا با وسوسه اش در دل راه یابد. اگر به غفلتی دچار و گرفتار وسوسه شدیم، بدون وقفه چشم بصیرت باز کنیم و فریب نخوریم. غفلت ها و لغزش ها را با استغفار جبران کرده، با توبه، درون سازی کنیم (17) وگرنه طبق پیام آیه ی شریفه، خطر پیوند اُخوّت با دشمن دیرینه و کینه توز جدی و فاجعه آفرین است؛ چون کمین دشمن مانند «دست انداز» است که هر بار ماشین در آن می افتد، گودتر می شود تا آن که خدای ناکرده، توانِ نجات و ادامه حرکت به کلی از میان می رود؛ باز هشدار قرآن را در این باره بشنوید که فرجام کسانی را که به زشتی ها و کمین های پی در پی دچار می شوند، این گونه بیان می کند:
(ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَ کَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِءُونَ‌) (18)
آن گاه فرجام کسانی که بدی کردند، [بسی] بدتر بود؛ [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آن ها را به ریشخند می گرفتند.
در پایان شرحِ این سیاست به این نکته اساسی توجه کنیم که برای ما مسافران، هر چیزی و هر موقعیتی ممکن است چشمگیر و خوش آیند جلوه کند؛ در واقع آن مایه غفلت و مانع راه و کمین دشمن است؛ مانند: مال، مقام، همسر، فرزند، موقعیت های گوناگون اجتماعی (19) و گاهی حتی عبادت و…
شیخ ابوجعفر کلینی (رحمه الله) در کتاب روضه ی کافی داستانی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که نشان می دهد گاهی عبادت، کمین دشمن می شود:
در بنی اسرائیل عابدی بود سرگرم عبادت و روزها و شب ها بیدار و مشغول عبادت و اطاعت خداوند؛ [هر چه شیطان کوشید او را از عبادت باز دارد و ایمانش را از بین ببرد، نتوانست تا آن که] شیطان ناله ای کرد و چند نفر از شیطانک ها دورش جمع شدند و پرسیدند: چه شده؟ گفت: از دست این عابد عاجز شده ام؛ هر چه می کنم او را از عبادت باز دارم، نمی توانم! یکی از بچه شیطان ها گفت: من می توانم، او را از راه زن فریب دهم؛ گفت: اشتباه می کنی. او اهل این حرف ها نیست. او مرد است. دیگری گفت: از راه لذّت حرام و شراب؛ گفت: تو هم اشتباه می کنی. سومی گفت: از راه مقدّس بازی کلاه بر سرش می گذارم؛ گفت: آری، اگر راهی باشد، همین است [از راه مسجد و محراب و منبر و مدرسه او را فریب می دهیم و بعد کم کم به چیزهای حرام و بعد او را به کفر می کشانیم.] آمد. شیطانک سجاده ای نزد عابد انداخت و سرگرم عبادت شد، نه خوراک داشت و نه آب و نه خواب؛ همین طور شبانه روز سرگرم نماز شد. عابد متحیر شد؛ آمد نزدیک و خواست صحبت کند. او اشاره کرد: مزاحم من نشو؛ التماس کرد، گفت: حاجتت چیست؟ گفت: چه طور شده به این مقام رسیدی که نه خوراک می خوری، نه می خوابی و نه خسته می شوی؟! شیطانک گفت: من گناهی کردم و پس از آن توبه کردم و بعد نیروی عبادتم زیادتر شد، گفت: یاد من هم بده، گفت: بسیار خوب! این سه درهم را بگیر و به شهر برو و در فلان کوچه به فلان خانه می روی؛ پول را می دهی و با زن فاحشه جمع می شود، سپس توبه می کنی و مثل من قرب پیدا می کنی. عابد [بی شعور که مسأله نمی دانست و نمی فهمید که از راه گناه کسی قرب پیدا نمی کند] از کوه پایین آمد، و به شهر رفت و از مردم نشانی خانه ی فاحشه را می پرسید. مردم با خود گفتند: عابد را چه کار به این زن؛ به طور حتم می خواهد او را نصیحت کند و به توبه وا دارد. عباد به درِ خانه ی آن زن رسید. زن از دیدن عابد متحیر شد و گفت: چرا به این جا آمدی؟ این جا جای تو نیست. عابد گفت: تو را چه کار! پول بگیر و کارت را بکن؛ گفت نمی شود؛ باید بگویی. چون اصرار کرد، عابد جریان را گفت. زن گفت: ای عابد! نمی دانی گناه نکردن بهتر است از گناه کردن و توبه کردن؟ آیا پاره کردن و دوختن بهتر است یا از اصل پاره نکردن؟ از کجا می دانی پس از این گناه موفق به توبه شوی و بر فرضِ موفقیت از کجا که مورد قبول واقع شوی و بر فرض قبول از کجا که آبروی اوّل را پیدا کنی و به درجه ی قبلی برسی؟ این شیطان بود که می خواست تو را بدبخت کند و تنزّل مقامت دهد. عابد باور نمی کرد. زن گفت: من این جا هستم تو برو ببین آیا او همان جاست؛ اگر آن جا بود، برگرد من حاضرم. عابد برگشت به صومعه و دید از آن عابد خبری نیست….(20)

3. سیاست گام به گام
هر چند دشمن سیاست هجومی همه جانبه دارد، اما در این هجوم، قدم به قدم پیشروی می کند و با اجرای یک یورش، زمینه را برای گام بعدی آماده می سازد تا نوبت به یورش دیگر رسد و همین طور….
از آنجا که فطرت توحیدی انسان، صاف و بی آلایش است و گرایش به پاکی و کمال در سرشت اوست، ارتکاب جُرم های سنگین، آن هم به صورت بی پرده، برای او دشوار و حتی در آغاز راه غیرممکن است؛ چون حیای ذاتی، مانع تباهی است و دشمنِ پلید با در نظر گرفتن همین روحیه است که از سیاست گام به گام استفاده می کند و با بهره گیری از مهارت های گوناگون، آرام آرام آدمی را به آلودگی های بزرگ می کشاند. سیاست گام به گام دشمن، دو مرحله ای است؛
مرحله ی اول: پوشش دادن به گناهان بزرگ و آسان نمایی جرم گناه است؛ زیرا برای آدمی در آغاز راه، ارتکاب گناهان بزرگ و بدون پرده، بسیار سخت است؛ راه حل دشمن در این سیاست نردبانی، پوشش دادن و زینت آرایی گناه و آسان نشان دادن جرم سنگینِ آن است تا گناه دلربا شود و ترس از عذاب از میان رود و انسان آرام آرام در مرداب فرو رفته، به گروگان دشمن درآید. دشمن هم آن گاه که کار از کار گذشت، پرده را کنار می زند و واقعیت زشتِ معصیت و جرم سنگین آن را نشان می دهد؛ امیر بیان، امام علی (علیه السلام) ترسیمی بسیار زیبا در این باره به دست داده، می فرماید:
«أُصیکُم بِتَقوَی اللهِ الذّی أعذَرَ بِما أنذَرَ، وَاحتَجَّ بِما نَهَجَ، وَ حَذَّرَکُم عَدُوّاً نَفَذَ فی الصُّدورِ خَفِیّاً، وَ نَفَثَ فیِ الآذانِ نَجِیّاً، فَاَضَلَّ وَ أردی وَ وَعَدَ فَمَنّی، وَ زَیَّنَ سَیِّئاتِ الجَرائِم، وَ هَوَّنَ مُوبِقاتِ العَظائِم حَتّی إذَا استَدرَجَ قَرینَتَهُ، وَاستَغلَقَ رَهینَتَهُ، أنکَرَ ما زَیَّنَ، وَاستَعظَمَ ما هَوَّنَ وَ حَذَّرَ ما أمَّنَ» (21)
شما را به تقوای خدا سفارش می کنم. خدایی که با بیم هایی که داده، جای عذری نگذارده و با راهی که پیش پا نهاده حجت را بر بندگان تمام کرده است و شما را از دشمنی ترسانده که پنهانی در سینه ها راه گشاید و رازگویان در گوش ها بدمد و سخن سراید تا آدمی را گمراه کند و تباه سازد و وعده دهد و به دام هَوَسش اندازد. زشتی گناهان را در دیده بیاراید و گناهان بزرگ را کوچک و آسان نماید تا آن گاه که همنشین خود را بفریبد و راه چاره را بر روی او ببندد و به گروگانش بگیرد. آن گاه زشتی آن چه را آراسته بود؛ نشان دهد و آن چه را کوچک شمرده بود، بزرگ نماید و از انجام آن چه را که ایمنش کرده بود، بترساند.
مرحله ی دوم: وسوسه بر گناهان کوچک تا بُردن به گردنه های دشوار است. دشمن، گام های ابتدایی ورود به جاده ی خود را کوچک و آسان نشان می دهد تا رفته رفته آدمی را به گردنه های دشوار هدایت کند. دشمن با وسوسه بر انجام کارهای مکروه و ترک کارهای مستحبی حمله را آغاز می کند و تا انجام گناهان صغیره و تکرار آن ها و رسیدن به گناهان بزرگ و بعد از آن دستبرد به اعتقادات آدمی و سست کردن آن ها و پاره شدن پرده ی حجب و حیا (22) و تصاحب حرم دل ادامه می دهد. در این باره امیرمؤمنان، امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«وَاعلَموا أنَّ الشَّیطانَ یُسَنّی لَکُم طُرُقَه لِتَتَّبِعُوا عَقِبَه»؛ (23)
آگاه باشید که شیطان راه هایش را برای شما آسان می نماید تا – به تدریج – گردنه های دشوارش را بپیمایید.
«… وَ یَریدُ أن یَحِلَّ دینَکُم عُقدَهً عُقدَهً وَ یُعطیکُم بِالجَماعَهِ اَلفُرقَه… » (24)؛
شیطان می خواهد دین شما را گِره گِره باز کند و به اجتماع شما تفرقه و جدایی بخشد.
صف شکنی و تفرقه سازی دشمن برای آن است که بتواند افراد را از اجتماع مؤمنان جدا کرده، طعمه خود کند؛ همان طور که گرگ گوسفند وا مانده ی از گله را، سهم خود می داند. (25)
پس چشم باز کنیم و رنگ لعابی را که دشمن با وسوسه اش بر اندام گناهان بزرگ می کشد، بشناسیم و کنار زنیم و نیک بنگریم که انجام گناه هر چند کوچک، به ویژه اگر خدای ناکرده از سر لجاجت و عناد باشد، چه قدر خسارت بار و شکننده است؛ چون ایجاد رخنه و ضعف و استحکامات، در میدان نبرد است که از یک سو موقعیّت ما را در برابر دشمن تضعیف می کند و از سوی دیگر به دشمن جرأت و جسارت می دهد تا گامی بزرگ تر و کمینی خطرناک تر دست و پا کند.

4. سیاست پی گیری و دوام
به نظر می رسد این اصل با توجه به اصول قبلی نیاز به توضیح ندارد؛ چون برای هر کس آشکار است که وسوسه گری و جنگ بی پایان دشمن ادامه خواهد داشت. اگر او از یک راه ناامید شود، راهی دیگر برمی گزیند و همین طور… آن قدر با جدیت کار خود را پی می گیرد تا به اهدافش دست یابد؛ مگر آن که با عنایت خداوند، قید و بندها پاره شوند و انسان با معراج خویش در جرگه کسانی درآید که «در دنیا با مردم همراهند ولی با روح هایی هستند که این روح ها مجذوب و شیفته ی عالم بالا هستند.» (26) اگر به این قلّه نرسیم، دشمن هرگز مأیوس نشده، دست از ما نمی کشد تا شاید بتواند انسان را مانند خود – اخوان الشیطان (27) – نماید و باز هم در گمراهی هم پیمانش آن قدر می کوشد تا در نهایت بر کرسی فرماندهی تکیه زند و این اسیر زیر دست مانند تفاله ای بی ارزش، در خدمت مقصدهای شیطان سر از پا نشناسد و در آخر هم با فرمانده ی خود رهسپار دوزخ شود. (28)

5. سیاست هجوم جمعی
هجوم جمعی؛ یعنی فراخوانی شیطان از سپاهیانش، برای صف آرایی و خون ریزی در برابر حق طلبان؛ قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ) (29)
در حقیقت، شیطان دشمن شماست؛ شما هم او را دشمن گیرید. او حزب و سپاهش را می خواند تا آن ها از یاران آتش باشند.
این آیه نشان می دهد که شیطان تنها نیست؛ بلکه حزب دارد. یعنی با جمعی است که هدف های شیطانی را پذیرفته، با آیین و شیوه ی او هم خوانی دارند. (30) حزب شیطان از آدمیان و جنیان تشکیل می شود. آنان به صورت فرد به فرد به شکار می روند تا هر کس را به نوبه ی خود با اشاره های مرموز ابلیس، وسوسه کنند و هرگاه هم موقعیت مناسب بود با فراخوانی شیطان بزرگ یک جا گِرد آیند و برای پیکار با حق طلبان، جبهه ی واحدی تشکیل دهند. قرآن کریم فعالیت شیطان در جنگ بدر را چنین گزارش می کند:
شیطان – که به صورت انسان جلوه گر شده بود – مشرکان را برای جنگ تشویق می کرد و به آنان می گفت: هیچ کس امروز نمی تواند بر شما چیره شود و من خود پناه شما هستم؛ اما همین که دو جبهه با یکدیگر روبه رو شدند، شیطان به عقب برگشت و به پشت سر فرار کرد و به مشرکان گفت: من چیزهایی می بینم که شما نمی بینید. من فرشتگانی را می بینم که برای کمک مؤمنان با عذاب هایی که شما را تهدید می کند، فرود می آیند. (31)
نمونه ای از این فراخوانی را در گزارش امیرمؤمنان، امام علی (علیه السلام) چنین می بینیم:
«ألا إنَّ الشَّیطانَ قَد ذَمَّرَ حِزبَه، وَاستَجلَبَ جَلَبَه لِیَعوُدَ الجَورَ إلی أوطانِه، وَ یُرجِعَ الباطِلَ إلی نِصابِه» (32)؛
آگاه باشید! شیطان یارانش را برانگیزانده، و لشگر خویش را از هر سو فراخوانده تا جور و ستم به جای خود بازگردد و باطل نیز به اصلش برگردد.
این سخن را امام (علیه السلام) هنگامی که از پیمان شکنی ناکثان خبردار شدند، ایراد فرمودند و در آن از شیطان و جمع آوری حزبش پرده برداشتند؛ آیا کلام حضرت مجازگویی است یا آن که به طور واقعی، کسانی که در برابر ایشان صف آرایی کردند، شیطان و سپاهیان و سر سپردگانش بودند؟
فرمایش حضرت، هرگز مجازگویی نیست؛ آنان که با وسوسه های مرموز شیطان، به ندای او گرد آمدند تا به هجوم جمعی دست بزنند، نمونه ای بارز از حزب شیطان بودند که آیه ی ششم سوره ی فاطر گوشزد فرمود و این اختصاصی به زمان حضرت امیر (علیه السلام) ندارد؛ بلکه همیشه موقعیت سران استکبار و کفر و افرادشان که با ابلیس رابطه ولایی دارند، چنین است و ابلیس به دنبال فرصتی مناسب است تا آنان را برای صف آرایی وسوسه کند. بنابراین، هیچ جای تعجب نیست که امیرمومنان، امام علی (علیه السلام) به معاویه می نویسد:
ای معاویه! خودت را سهمیه شیطان قرار مده و برای دستبرد به جانت راهی به او ننمای. (33)
این هشدار به معاویه زمانی است که او زمامدار سرزمینی پهناور است و امکانات و نیروهای زیادی را در خدمت دارد؛ اما در واقع، اسیر ابلیس و کارگزاری از کارگزاران اوست؛ بلکه خود، شیطانی انسان نماست.
در پایان این مقاله، تذکر یک نکته ضروری است و آن این که این اصول پنچ گانه تا حدی در طول یکدیگرند نه در عرض هم؛ یعنی دشمن در عین این که سیاستش هجوم همه جانبه است، کمینی و گام به گام نیز هست و با تکرار و پی گیری آن ها می کوشد تا به اهدافش دست یابد و هر گاه هم نیاز بود یک جا آتش جنگی به پا می کند تا هم اسیرانش طعمه ی کینه توزی هایش شوند و هم مردان خدا به خاک و خون کشیده شوند.

پی نوشت ها :

1. اعراف (7) آیه های 16 – 17.
2. اعراف (7) آیه های 16 – 17. لازم به ذکر است، این شیطان که می گوید: به سبب آن که مرا به گمراهی افکندی… این گمراهی مجازاتی است یعنی: کیفر تکبر و سرپیچی از فرمان خدا گمراهی و لعنتی بود که نصیب شیطان شد؛ چون خداوند هیچ کس را ابتداء گمراه نمی کند همان طور که قرآن در آیه ی 26 سوره بقره می فرماید: خداوند تنها فاسقان را گمراه خواهد کرد. برای توضیح بیشتر، نک: المیزان، ج 12، ص 161 – 162.
3. لام مفتوحه و نون تأکید ثقیله در دو کلمه ی «لأقعُدنَّ» و «لَآَتِیَنَّهُم»، از قطعیّت و حتمیّت عمل شیطان در قعود و نشستن و درآمدن و حمله ور شدن خبر می دهد؛ کسی که می گوید: این جا می نشینم و منتظر تو هستم؛ یعنی کاری جز آمدن تو و دیدارت ندارم و از این جا فاصله نمی گیرم.
4. متن عربی این حدیث چنین است: «…مِن بَینِ أیدیهِم أُهَوِّنُ عَلیهِم اَمرَ الآخِرهِ وَ مِن خَلقِهِم آمُرُهُم بِجَمع الأموال وَ منعِها عَن الحَقوق لِتَبقی لِوَرَثَتِهم وَ عَن أیمانِهم أُفسِدُ عَلَیهم أَمرَ دینهم بِتَزیینِ الضّلالهِ وَ تَحسینِ الشُّبههِ وَ عَن شَمائلهم بِتَحبیبِ اللذّات إلیهم وَ تَغلیبِ الشَّهواتِ علی قُلوبِهِم.» (تفسیرالمیزان، ج 8، ص 73.)
5. امیر مؤمنان، امام علی (علیه السلام) فرمودند: «آماده شوید، خدایتان بیامرزاد که بانگ کوچ را سر دادند و بار خود را در منزلِ دنیا کمتر ببندید که کاروانیان به راه افتادند و راه بسپارید با آن چه از توشه ی نیکو در دسترس دارید؛ در پیشاپیش شما گردنه ای است دشوار گذر و منزل های ترس ناک و هراس آور و ناچار باید به آن منزل ها درآیید و [مدتی را] توقّف کنید». (نهج البلاغه، خطبه ی 204).
6. قرآن کریم می فرماید: (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ‌ * مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ‌ * لاَهِیَهً قُلُوبُهُمْ …)؛ «برای مردم [وقت] حسابشان نزدیک شده است، و آنان در بی خبری روی گردانند. هیچ پند تازه ای از پروردگارشان نیامد؛ مگر این که بازی کنان آن را شنیدند؛ در حالی که دل هایشان مشغول است….» (انبیاء (21) آیه های 1 – 3).
7. امیر مؤمنان، علی (علیه السلام) درباره دنیاپرستان فرمودند: «… وَاتَّخَذُوها رَبًا فَلَعِبَت بِهِم وَ لَعِبُوا بِها وَ نَسوا ما وَراها»؛ آنان دنیا را پروردگار خود گرفتند و دنیا آنان را به بازی گرفت و آنان هم دنیا را به بازی گرفتند و پس از دنیا – عالم آخرت – را فراموش کرده اند. (نهج البلاغه، نامه ی 31).
8. دینِ حق، فطری و سازگار و هماهنگ با فطرت انسان است.
9. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 13، ص 42.
10. اعراف (7) آیه ی 16.
11. این که شیطان می گوید: در راه مستقیم تو [در کمین] می نشینم، نشان می دهد که آنان که در راهند، ممکن است گرفتار کمین شوند؛ اما آنان که به کلی در بی راهه سرگردانند، اسیر دشمن خواهند شد.
12. امیرمؤمنان، امام علی (علیه السلام) فرمودند: «بدانید که آرزو موجب گمراهی عقل و فراموشی یاد [خدا] است.
13. نهج البلاغه، خطبه ی 157.
14. اعراف (7)، آیه های 201 – 202.
15. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 112.
16. در حدیثی از معصوم (علیه السلام) رسیده است: «اگر شیطان دشمن شماست، پس غفلت چرا؟» (میزان الحکمه، ج 7، ص 397).
17. درباره ی استغفار و نقش آن در پوشش دهی آلودگی ها و همین طور توبه و نقش آن در پاک سازی و شست شوی جان در بخش کارزار منبع مقاله با دشمن مطالبی را ملاحظه خواهید کرد.
18. روم (30) آیه ی 10.
19. قران کریم، دارایی ها و فرزندان را وسیله ی آزمایش ما می شناسد و می فرماید: «بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله ی] آزمایش [شما] هستند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است.» (انفال (8) آیه ی 28).
20. روضه ی کافی، ص 385 – 386.
21. نهج البلاغه، خطبه ی 83.
22. «إذا أرادَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَلاکَ عَبدٍ نَزَعَ مِنه الحَیاء… »؛ هنگامی که خداوند بخواهد بنده ای را – که بر اثر سوء اختیار، مستحق مجازات است – هلاک کند، حیا را از او می گیرد. (اصول کافی، ج 2، ص 11).
23. نهج البلاغه، خطبه ی 15.
24. همان، خطبه 131؛ قرآن کریم نیز فرمودند: (لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ…) «گام های شیطان را پیروی نکنید.» (نور (24) آیه ی 21). برای شرح و تفسیر این گام ها، ر.ک به المیزان، ج 2، ص 101.
25. امیرمؤمنان، امام علی (علیه السلام) می فرماید: «… دست خدا با جماعت است و بر حذر باشید از تفرقه؛ چون آن که از جمع مسلمانان جدا شود، طعمه شیطان است؛ چنان که گوسفند چون از گله دور ماند، نصیب گرگ بیابان است.» (نهج البلاغه، خطبه ی 127).
26. نهج البلاغه، بخشی از حکومت 147.
27. تعبیر «اخوان الشیاطین» برگرفته از آیات و روایات. (اسراء (17) آیه ی 27).
28. در این باره مطلبی در بحث «در اسارت دشمن» در منبع مقاله وجود دارد.
29. فاطر (35) آیه ی 6.
30. «حزب» در لغت به معنای طایفه و جماعتی از مردم و نیز سپاه و یاران شخص است که با او همفکرند (اقرب الموارد، ج 1، ص 86).
31. انفال (8) آیه ی 48.
32. نهج البلاغه، خطبه ی 22؛ مضمون این عبارت در خطبه ی دهم آمده است: «آگاه باشید که شیطان گروهش را جمع کرده و سوار نظام و پیاده نظامش را برای کارزار فراخوانده است.»
33. همان، نامه ی 41.
منبع مقاله :
نجارزادگان، فتح الله؛ (1381)، مصاف بی پایان با شیطان، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ پنجم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید