لیسیدنی ابلیس

لیسیدنی ابلیس

حضرت امام رضا علیه السلام از نیای بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام روایت می کند که آن حضرت دروغ را لیسیدنی ابلیس خوانده است. (بحارالانوار، 217، 60).
هر خوراکی که بسیار مورد علاقه باشد، لیسیدنی خواهد بود. در تعبیرات عامیانه می گویند: آن قدر خوب است که باید لیسیدش. خوراک خوش مزه و لذیذ را نه تنها می خورند، بلکه کاسه اش را نیز می لیسند.
ابلیس، آن قدر دروغ را مانند خوراک لیسیدنی، دوست می دارد تا آن که آن را لیسیدنی بشر قرار داده است. یعنی بشر را به دروغ گویی مشتاق ساخته. آری این نکته، قابل انکار نیست که بسیاری از افراد بشر، کاسه لیس ابلیس هستند و روزگار خود را در این دام شیطان به سر می آورند. امام سجاد علیه السلام به فرزندانش توصیه کرده است: از دروغ بپرهیزید، خواه کوچک باشد، خواه بزرگ، چه جدی باشد و چه شوخی، زیرا دروغ کوچک، انسان را دلیر می کند که از دروغ بزرگ نهراسد. (کافی، 2، 338)
این مقاله مختصری از درس اخلاق حضرت آیت الله سید رضا صدر (ره) می باشد که به شناسایی انواع دروغ پرداخته است. امید که شناختن صحیح آن، ترک آن برایمان آسان تر شود.

دروغ بزرگ و کوچک

دروغ بزرگ، گناهی است که شعاع عملش وسیع است. این گونه دروغ را پاره ای از مردم نادان بهتر می پذیرند. شاید منظور هیتلر از این که مردم، دروغ بزرگ را از کوچک، زودتر باور می کنند نیز همین باشد.
ممکن است که این فکر غلط به خاطر کسی برسد که اگر همه آن دروغ باشد، اندکی از آن راست خواهد بود. تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.
به طور کلی دروغ از پای بند ویران است و در سخن دروغ گو راه راست و سخن درست نمی توان یافت.

دروغ شاخدار

دروغ شاخدار، دروغی است که دروغ بودنش آشکار است و هر کسی که بشنود، بدان پی می برد.
دروغ بی شاخ در برابر شاخ دار است و مقصود از این اصطلاح، دروغی است که نهانی باشد و کم تر به دروغ بودنش پی برده شود. دروغ گو وضع مخصوصی به خود بگیرد یا سخنش ضمایمی داشته باشد که شنونده نتواند، دروغش را تشخیص دهد، مگر آن که خیلی زیرک باشد.

دروغ لافی

دروغ گویی که می پندارد با دروغ کسب حیثیت می کند، پیوسته دروغ هایی درافتخارات خود می بافد. او در سخن می لافد و پز می دهد.
هر دروغ گویی که فاقد چیزی است که داشتن آن را شرف و آبرو می داند، به کمک دروغ می خواهد خود را واجد آن بنمایاند. غافل از آن که لاف در نظر خردمندان، هیچ گونه تأثیری ندارد و لاف زن را از آن چه که هست، کوچک تر و پست تر معرفی می کند.

دروغ در فقر

آن که ساختار جلب عواطف و کمک دیگران می باشد، به دروغ ادعای فقر می کند. از زندگی خویش شکایت می کند، گدایی می کند، در وصف پریشانی خویش داد سخن می دهد و روضه زن و فرزند می خواند، شاید بهره ای برگیرد. شاید مهری از خود در دل ها جای بدهد و رحمتی را بر انگیزد. این گونه دروغ گوها اضافه بر دروغ گویی، دارای پستی طبع نیز می باشد.
عده ای از تظاهر به فقر، نظر دیگری دارند و آن این است که از شور چشمی مردم محفوظ بمانند. این عادت، در میان بیش تر مردم یافت می شود.

دروغ در کسب و کار

بسیاری در کسب و کار خود، دروغ می گویند. اینان چنین می پندارند که بدین وسیله، سود بیش تری می برند و با این گمان باطل، خود را آلوده به گناه می کنند و مال حلال خود را تبدیل به حرام می کنند. دروغ گویان در کسب و کار چند قسمتند:
عده ای کم فروشی می کنند. قرآن می گوید:
وَیلٌ لِّلمُطَفِّفینَ، مطففین/1؛ وای بر کم فروشان!
عده ای تقلب می کنند و جنس آمیخته و مخلوط را به نام خاصل به مشتری می دهند. این گونه دروغ به زبان اسلام «غش» نامیده شده. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: هر کس در خرید یا فروش با مسلمانی غش کند، از ما نیست و روز قیامت با یهود محشور خواهد شد، زیرا یهودی ها پر غش ترین خلق با مسلمانان می باشند.
سومین نوع دروغ در کسب و کار، آن است که جنس بدی را در ظاهری فریبنده بیارایند و تحویل خریدارش بدهند.
دسته ای در قیمت خرید جنس، دروغ می گویند: اگر ارزان خرید باشد، گران خریدش گویند. این گونه معامله، قطع نظر از دروغ، شاید خالی از اشکال هم نباشد.

دروغ در سیاست

کوته نظران چنین می پندارند که سیاست با دروغ، همراه است و دروغ گویی با مردم، نشانه سیاست مداری است.
آیا سیاست مدار دروغ گو می تواند اعتماد ملت را به خود جلب کند؟ اینان اشتباه می کنند، زیرا بهترین سیاست مدار کسی است که بهتر بتواند جلب اعتماد کند و جلب اعتماد جز با راستی و درستی محقق نخواهد شد. اعتماد که پیدا شد، هر مشکلی حل می شود، بلکه مشکلی پیدا نخواهد شد.

دروغ در عشق

در این زمان، کسی که در پی صورتی زیبا بیفتد و در برابر این تمایلات جنسی خود، نتواند مقاومت کند، خود را عاشق می خواند، غافل از آن که این، شهوت رانی است نه عشق.
گواه بر این سخن دو چیز است: یکی آن که همین آقای عاشق، اگر پری روی دیگری را ببیند به او نیز دل می دهد. عاشق کسی است که جز چهره زیبای یار، پری رخ دیگر را نمی بیند. او دل بلهوس، هر جایی ندارد. او جز دوست چیزی نمی خواهد. هوس بازی را عشق نامیدن دروغ است و خیانت.
دیگر آن که بیش تر ازدواج هایی که از این عشق اصطلاحی پیدا شده، طولی نکشید که به سردی گراییده است.

دروغ های تعصبی

تعصب، طرف داری کردن کورکورانه از کسی یا چیزی است. از عقیده ای طرف داری کردن، چون خود بدان معتقد است و به کمک ظالمی شتافتن، چون خویش است یا دوست گرمابه و گلستان است و شهر و دیار خود را بهترین شهر و دیار دانستن، همگی از مصادیق تعصب می باشد.
تعصب گاه بسیار مخفی است، به طوری که خود تعصب ورزنده هم می پندارد که روی حق و حقیقت قدم برمی دارد، نه از روی تعصب. فداکاری در راه حق، وقتی زیباست که برای حق باشد، نه برای خلق. تعصب های دینی قیمتی ندارد، بلکه زیان خواهد داشت.
آخرین هدف در همه تعصب ها، «من» است. این عقیده من است. این روش من است. این برادر من است. این هم شهری من است. از همه این ها پشتیبانی می کند، چون از آن اوست. آخرین هدف در حقیقت خواهی، حق است. این عقیده، حق است. این روش، حق است. این دشمن، حق می گوید. از همه این ها پشتیبانی می کند، چون حق است.

دروغ در شهادت

شهادت وقتی است که چیزی به چشم دیده و یا به گوش شنیده باشد و اگر آن چیز، دیدنی یا شنیدنی نیست و از صفات معنوی می باشد، بایستی آثار آن، دیده یا شنیده و به طور کلی با یکی از حواس، ادراک شده باشد.
در غیر این صورت، یعنی اگر کسی به چیزی دیدنی شهادت بدهد که آن را ندیده، یا به چیزی شنیدنی شهادت بدهد که آن را نشنیده و در صورتی که خود آن چیز دیدنی و شنیدنی نیست، آثارش را به حس درک نکرده باشد، این گونه شهادت، شهادت دروغ خواهد بود. از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که کسی که شهادت دروغ بدهد، با بت پرست مساوی می باشد.

دروغ به خدا

خدا را به دروغ شاهد گرفتن، یکی از زشت ترین و قبیح ترین دروغ هاست. اضافه بر این، بی احترامی نسبت به مقام مقدس ربوبی می باشد که از بی شرمی و بی حیایی ریشه می گیرد.

دروغ در نقل وقایع

داستان یک کلاغ و چهل کلاغ از ضرب المثل های معروف زبان فارسی است. به طور کلی وقایعی که در سرگذشت ها نقل شده، اگر کسی در تاریخ به دقت مطالعه کند، بسیار در میان آن ها دروغ خواهد یافت.

دروغ روزنامه ای

ناپسندی دروغ، اختصاص به زبان ندارد. دروغ گناه است خواه از زبان بیرون آید و خواه از سر خامه تراوش کند و نوشتنی باشد. دروغ نوشته، از جهتی از دروغ گفته، زشت تر می باشد، زیرا دایره عملش وسیع تر است. دروغ گفتنی، فقط یک دم است و سپس نابود می شود، ولی دروغ نوشتنی می ماند. دروغ زبان، ویژه همان چند تنی است که می شنوند، ولی دروغ قلم به همه جا می رود و همه کس آن را می خواند.

دروغ در کتاب

دروغ های کتابی، شاید از دروغ روزنامه ای زشت تر باشد، زیرا مردم در کتاب، کم تر احتمال دروغ می دهند، در نتیجه از دروغ کتابی بیش تر گمراه می شوند. کتاب، خزانه تحقیق است. روزنامه، خزانه خبر است. پس دروغ در کتاب بیش تر گول می زند، پس ناپسند خواهد بود.

گزارش دروغ

یکی دیگر از دروغ های نوشتنی، گزارش های دروغین به ما فوق خود می باشد. گزارش مأمور بسیار حساس است. نه تنها در سعادت یا بدبختی یکی دو فرد تأثیر دارد، گاه ممکن است که بر اثر گزارش مأمور، کشوری نابود شود یا سعادتی نصیب مردمی گردد.
بازرس ها، کارآگاه ها، مأموران انتظامی به طور عموم و جاسوسان می توانند با گزارشی که می دهند خود را رادمردترین فرد بشر قرار دهند و می توانند پست فطرت ترین مردم باشند.
مأموری که می خواهد گزارشی تنظیم کند، بایستی خدای بزرگ، دانا، بینا و توانا را در نظر بگیرد و صلاح و سعادت افراد ملت را پیش چشم مجسم سازد، آن گاه به تنظیم گزارش بپردازد.

دروغ برای خنده

نادان هایی که خود را خوش مزه می نامند، و می خواهند با لودگی و مسخرگی و متلک گویی، جلب عواطف کنند، به وسائلی چند متشبث می شوند: گاه ضعیفی را مورد حمله شوخی و استهزا قرار می دهند، گاه رفتارهایی خلاف ادب و نزاکت از خود بروز می دهند، گاه دروغ هایی جعل می کنند که حاضران را بخندانند. این کارها هر کدام از دیگری زشت تر و ناپسند است.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که در ضمن سفارش هایی که به ابوذر کرد چنین فرمود: وای بر کسی که هنگام سخن گویی دروغ بگوید تا دیگران را بخنداند، وای بر او، وای بر او، وای بر او.

وای در جایی گفته می شود که بدبختی بزرگ یا مصیبتی ناگوار به کسی دست داده باشد. پس به چنین دروغ گویی چهار دفعه وای گفتن، نشانه چه سیاه بختی بزرگی است.
بدبخت تر از بدبخت، کسی است که گناهی مرتکب شود که خودش هیچ از آن لذتی نبرد. خودش باید به حال خود بگرید که خود را بدبخت تر از بدبخت کرده و دلقک برای دگران ساخته است.

دروغ برای گریه

در گذشته، دروغ هایی در داستان کربلا گفته می شد و هم اکنون از طرف دسته مخصوصی گفته می شود، برای آن که شنوندگان بیش تر بگریند. بدبختانه دروغ هایی نیز در کتاب های مصیبت نوشته شده است که اصل و نسب درستی ندارد. گاهی شاعری تخیلات خود را به شعر در آورد و سپس این تخیلات، سندی را برای نقل دیگران شده است و گاه خود گوینده از خویش نیز ضمایمی می افزاید. خوش بختانه در این چند سال اخیر، پاره ای از گویندگان دینی پیدا شده که به تحقیق پرداخته اند و حقایق اصلی را برای مردم می گویند. راه اصلاح و جلوگیری از این دروغ ها بالا رفتن سطح فرهنگ مردم است.
دروغ دیگری که در نقل بعضی از مصیبت خوان ها پیدا می شود، معرفی کردن قهرمانان داستان های کربلاست. زینب را زنی معرفی می کنند که پیوسته کارش گریه و زاری بوده، در صورتی که تاریخ بشریت تاکنون، زنی رشیدتر از زینب سراغ ندارد. قدرت نمایی هایی که زینب در عرصه کربلا کرده، تو دهنی هایی که در مجلس ها به ابن زیاد و یزید زده، بهترین گواه سخن ماست. کودکان آنان را قهرمانان التماس معرفی می کنند، در صورتی که مردی را بایستی از این کودکان یاد گرفت.

تحریف

تحریف نیز از انواع دروغ است. دروغ به سخنی که از ریشه دروغ باشد، منحصر نیست، بلکه تحریف نیز از مصادیق دروغ است. تحریف، سه جور است: یکی آن که سخن کسی را انسان، دگرگونه نقل کند. دیگر آن که از خویش بر سخن او بیفزاید. سوم آن که از سخن او کم کند و باقی مانده را منحصراً به او نسبت دهد، نه آن که قسمتی از سخن کسی را نقل کند.

تکذیب راست

اگر کسی سخنی به راستی بگوید و شما او را تکذیب کنید و سخنش را دروغ بشمارید، خود دروغی است که شما مرتکب شده اید. پیغمبران خدا در تاریخ دعوت به خدا، بسیار گرفتار این گونه کسان شده اند. قرآن به این تکذیب ها اشاره می کند. باید متوجه باشید، مبادا سخن کسی را به زودی تکذیب کنید، به ویژه سخنان زیر دستان را، چون تکذیب ها بیش تر شامل حال آنان می شود. اربابان اگر دروغ آشکار هم بگویند، کسی آنان را تکذیب نخواهد کرد، بلکه متملقان و چاپلوسان تصدیق می کنند و بر صحت کلام آن ها تأییداتی نیز می آورند.

انکار حق

اگر کسی از شما طلبی داشته باشد، شما آن را منکر شوید، دروغ گفته اید. اگر سخنی گفته اید سپس منکر سخن خود شوید دروغ گفته اید. اگر اقراری کرده اید، سپس انکار کنید، دروغ گفته اید و عذابی که خدا برای گناه کاران، آماده کرده است برای خود خریده اید.
منبع:نشریه نسیم وحی، شماره 22

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید