وقتی برای خرید به بازار میروید، ملاکتان برای انتخاب یک کالا چیست؟ مثلاً قرار باشد کفشِ مجلسیِ قدیمی و غیرقابل استفادهتان را با یک کفش جدید عوض کنید. به بازار کفشفروشها میروید و صدها مدل و رنگ و جنس از کفشهای مختلف، پیش روی شما قرار میگیرد. مغازهدارهای متعددی که هرکدام نگاهی به کفشهایتان میاندازند و اگر از رنگ و قیافهاش بفهمند که قرار است دور انداخته شوند، شروع میکنند به تبلیغات اجناسشان تا یکی از کفشهایشان را خریداری کنید؛ و شما بالاخره وارد یکی از آن مغازهها میشوید.
باید میان بیش از صد مدل کفش، یکی را انتخاب کنید. ملاکتان را فقط جنس قرار میدهید؟ یا فقط طرح؟ یا فقط رنگ؟ یا فقط قیمت؟ یا فقط مُد بودن؟ یا اینکه سعی میکنید این گزینهها را به ترتیب اولویت تنظیم کنید و کفشی که بیشترین ملاکهای شمارا دارد، انتخاب و خریداری کنید؟ طبیعتاً درستترین کار این است که انسان در انتخابهایش، همیشه گزینهای که بیشترین امتیازات را داشته باشد انتخاب کند و حاضر نباشد برای گزینههای کمارزش، پولش را هزینه کند.
البته وقتی به زندگیهای امروزه نگاه میکنیم، میبینیم متأسفانه همیشه اینطور نیست! در مورد برخی چیزها، آنقدر انسانها فریفتهٔ تبلیغاتِ فریبنده میشوند که ارزشها را فراموش میکنند و ملاکشان برای انتخاب، میشود بعضی امور بیارزش.
مثال روشنش، انتخابِ کتاب است. سری که به کتابفروشیها بزنید، میبینید بعضی کتابهای بیمحتوا و حتی مشکلآفرین، بیشترین خواهان و خریدار را دارند؛ و اگر از مشتریها دلیلِ خریدشان را سؤال کنید، پاسخِ بیشترشان این است که داشتن و خواندن این کتاب کلاس دارد و یا میگویند در فضای مجازی همه عکسشان را با یک فنجان چای در کنار این کتاب، منتشر کردهاند و چرا من از بقیه عقب بمانم! و درست در نقطهٔ مقابل، بسیاری از کتابهای ارزشمند و مفید، بیمشتریاند و فقط خاک میخورند.
حضرت فاطمه زهرا (س) در خطبهٔ فدکیهٔ خود، کتابی را معرفی مینماید که امتیازات بسیار زیادی دارد. یادگار پیامبر (ص) است. کتابِ گویای الهی است. راستگو است و پیروی از دستوراتِ آن، راه نجات و رستگاری است. کتابی که مورد غبطهٔ جهانیان است و دستورالعملهایش، زندگی انسانها را متحول میکند؛ اما گویا کسی قدر آن را نمیداند.
خطبه فدکیه:
وَ بَقِیَّهٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیْکُمْ کِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیَاءُ اللَّامِعُ بَیِّنَهٌ بَصَائِرُهُ مُنْکَشِفَهٌ سَرَائِرُهُ مُنْجَلِیَهٌ ظَوَاهِرُهُ مُغْتَبِطَهٌ بِهِ أَشْیَاعُهُ قَائِداً [قَائِدٌ] إِلَى الرِّضْوَانِ أَتْبَاعُهُ مُؤَدٍّ إِلَى النَّجَاهِ اسْتِمَاعُهُ بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَهُ وَ عَزَائِمُهُ الْمُفَسَّرَهُ وَ مَحَارِمُهُ الْمُحَذَّرَهُ وَ بَیِّنَاتُهُ الْجَالِیَهُ وَ بَرَاهِینُهُ الْکَافِیَهُ وَ فَضَائِلُهُ الْمَنْدُوبَهُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَهُ وَ شَرَائِعُهُ الْمَکْتُوبَهُ؛[1]
و باقیماندهای که [پیامبر (ص)] برای شما باقی گذارده و آن کتاب گویای الهی و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است که بیان و حجّتهای آن روشن، اسرار باطنی آن آشکار، ظواهر آن جلوهگر است. پیروان آن مورد غبطه جهانیان بوده و تبعیت از او خشنودی الهی را باعث میگردد و شنیدن آن راه نجات است. بهوسیله آن میتوان به حجّتهای نورانی الهی و واجباتی که تفسیر شده و محرماتی که از ارتکاب آن منع گردیده و نیز به گواهیهای جلوهگرش و برهانهای کافیاش و فضائل پسندیدهاش و رخصتهای بخشیده شدهاش و قوانین واجبش دستیافت.
پینوشت:
[1] طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص: 99.