انسان در عالم ذرّ: آراء و اقوال دانشمندان قرن 15 (2)

انسان در عالم ذرّ: آراء و اقوال دانشمندان قرن 15 (2)

نویسنده:محمد بیابانی اسکویی*

 

2. شیخ علی نمازی شاهرودی( 1406ه ق)

ایشان هم به مانند استاد خویش( مرحوم میرزا مهدی اصفهانی) معتقد به وجود انسان در عالم ذرّ است و در جواب به شبهه ی تناسخ می نویسد:
این اشکال مبنی بر آن است که بدن های ذرّی غیر از بدن های دنیوی باشند، در حالی که مقتضای روایات برخلاف این مبنا است، زیرا بدنهای دنیوی عین همان بدنهای ذرّی است. و همین انسان در مرتبه ی ذرّ خلق شده و او را روحی است که دو هزار سال پیش از بدن ها آفریده شده است، و با همین روح در اصلاب و ارحام حرکت کرده، تا اینکه به تقدیر الاهی پا به این دنیا نهاده است و در این دنیا با تغذیه، رشد و نموّ می کند و آنچه با تغذیه به او می افزاید، خارج از حقیقت اوست.( 14:ص 219)

3. سیّد عبدالحسین طیب( 1411ه ق)

ایشان، آیه ذرّ را از مشکلات آیات- بلکه از متشابهات- دانسته است . و در مورد
اخبار ذرّ می نویسد:
ردّ این ها[ یعنی اخبار آیه ذرّ] – بعد از اخذ از کتب معتبره و فوق حد تظافر من حیث السند- بسیار مشکل است. بلی، من حیث الدلاله می توان گفت از متشابهات اخبار است…
خلاصه ی آنچه به نظر می رسد، این است که خداوند تبارک و تعالی، ارواح بندگان را قبل از اجساد آفرید… و این ارواح در عوالمی سیر دارند که یکی در همین عالم، تعلّق به اجساد گرفته و مناط تکلیف و ثواب و عقاب در این عالم است، و یکی به عالم مثال که صور برزخیّه و قالب مثالی صورت بدون ماده… و من جمله از این عوالم، عالم ذرّ است که خداوند، تمام ذرّیه ی آدم را تا روز قیامت، در صلب حضرت آدم قرار داد، آن هم نه به نحو عرضی؛ تا مورد بعض اشکالات و خلاف ظاهر آیه باشد، بلکه به نحو طولی؛ مثلاً جناب عالی در صلب پدر و او در صلب جدّ و هکذا. پس به یک معنا همه در صلب آدم و به یک معنا هریک در صلب پدر بلاواسطه ی خود. و می توان همه را ذرّیّه آدم گفت و نسبت مفرد داد… و می توان هریک را ذریّه ی دیگری گفت و نسبت جمع داد… به این بیان بسیاری از اشکالات که کرده اند حلّ می شود.
و مطلب دیگر آن که خداوند قادر متعال، پس از اخراج این ذریّات ارواح را که از مجرّدات بودند، هریک را تعلّق به یکی از این ذراری داد که این اوّلین تعلّق ارواح بود و اینها دارای عقل و شعور و ادراک شدند، چنانچه قبل از تعلّق در همان عالم ارواح، دارای عقل و شعور و ادراک بودند. بنابراین قابل خطاب و سؤال و جواب شدند.
و اشکال به اینکه:« اگر چنین بود، باید اقلاً بعض آنها متذکّر آن عالم باشند، نه به کلّی غافل شوند»، این هم مرفوع است به نقض به عالم ارواح که جنود مجنّده بودند و تألف و تناکر داشتند و در این عالم، احدی خبر از آن عالم ندارد و خداوند به توسط انبیاء و اوصیاء خبر داده.( 9: ج6، ص 24-26)

4. سید عبدالاعلی سبزواری( 1413 ه ق)

ایشان در شرح « ان الله إذا أراد أن یخلق النطفه التی هی مما اخذ علیها المیثاق فی صلب آدم(ع)…» می نویسد:
فهو مطابق للقانون العقلی، و هو انبعاث المعلول عن علته، و لا ریب أن فی جمیع الموجودات، خصوصاً النطفه التی یرید أن یجعلها سویاً اتم خلق الله و أهمه، و ارتباطه تکویناً مع الله ثابت. و یصح ان یعبر عن هذا الارتباط بالمیثاق، فهو میثاق تکوینی من جهه و اختیاری من جهه اخری، یسمی فی الاخبار بعالم الذر و المیثاق.( 6: ج 5، ص 33)
این سخن امام (ع)مطابق قانون عقلی است، یعنی نشأت گرفتن معلول از علت خود. و در مورد ارتباط همه ی موجودات- به ویژه نطفه ای که خدای تعالی می خواهد آن را موجودی رشید، کامل ترین و مهم ترین خلق خویش قرار دهد- شکّی نیست و ارتباط تکوینی آن، با خدا ثابت است. و صحیح است که از این ارتباط به میثاق تعبیر شود؛ پس آن، از جهتی میثاق تکوینی است و از جهتی دیگر اختیاری؛ و در روایات، عالم ذرّ و میثاق نامیده می شود.
سخن ایشان- نظیر سخن مرحوم علّامه طباطبایی- هیچ انطباقی با مضامین آیه و روایات ندارد.

5. سید ابوالقاسم خویی( م 1413ه ق)

ایشان در پاسخ سؤالی درباره ی عالم ذرّ می نویسد:
صحیح أصله علی اجماله، و غیر معلوم تفصیله.( 5: ج 1، ص 469)
اصل آن به همان صورت اجمالی اش صحیح است و تفصیل اش معلوم نیست.

6. میرزا حسن علی مروارید( 1425 ه ق)

6-1- به عقیده ی ایشان، همه ی موجودات مادی- اعمّ از بهشت و جهنم، فرشتگان و شیاطین و ارواح و ابدان انسان ها- از ماده ای اولیه به نام « ماء» خلق شده اند. آن مادّه، جوهر اصلی تشکیل دهنده ی موجودات است. خداوند متعال، از بخشی از آن ارواح را آفریده و از بخش دیگر- بعد از تبدیل کردن آن به خاک- بدن ها را خلق می کند، سپس روح هر بدنی را به آن ضمیمه می کند و به آن شعور و عقل می بخشد. آنگاه آنها را مکلف می سازد و امتحان می کند. او می نویسد:
ثم بعد خلق الأرواح بالتی سنه و أخذ العهد و المیثاق منها، خلق الله تعالی من جزء آخر من الماده المذکوره- بعد جعله تراباً- لکل روح بدناً متناسباً، أی خلق للروح المخلوقه من علیین و من العذب الفرات، بدناً من علیین و للروح المخلوقه من سجین و الملح الأجاج، بدناً من سجین.( 11:ص 220)
آنگاه بعد از دو هزار سال از خلق ارواح و اخذ عهد و میثاق از آنها، خدای تعالی از قسمت دیگر آن آب- بعد از خاک کردن آن- برای هر روحی بدنی متناسب با آن آفرید، یعنی برای روحی که از علیّین و از آب شیرین و گوارا خلق شده بود، بدنی از علیّین آفرید. و برای روحی که از سجّین و آب شور و تلخ، آفریده شده بود، بدنی از سجّین خلق کرد.
6-2- او معتقد است که خداوند متعال، دوباره از همان ارواح- بعد از تعلّق به ابدان ذرّی و اعطای عقل و شعور و اختیار- امتحان گرفت. از نظر ایشان، اصل سؤال و جواب، وقوع تکلیف از سوی خدا و اطاعت و عصیان انسان ها در عالم ذرّ، با توجه به روایات، امری واضح و روشن است، اما چگونگی و جزئیات آن بر ما روشن نیست.(همان: ص 223-224)
6-3- وی درباره عدم تجرّد روح بحث می کند، ادلّه ی قائلین به تجرّد روح را نقل و نقد می کند و پس از بیان مباحثی دیگر درباره ی احوال انسان ذرّی بعد از اتمام تکلیف و امتحان می نویسد:
لم یتبین لی من الروایات المبارکات، حال الأبدان الذریه بعد الاخراج من ظهر آدم و أخذ المیثاق منها فی المره الأخیره، هل اعید جمیع أفرادها الی ظهره، ثم جعل فی صلب من قدر الله من اولاده الذکور جملهًَ مقدرهً، ثم نقلها من صلب إلی رحمٍ و من رحمٍ الی صلبٍ حتی انتهی کل واحد منها الی صلب الأب، فصار بضم الاجزاء المتحصله من الاغذیه الیه واقعاً فی منیه و انتقل منه الی رحم الأم، فصار بعد الخلط بمنی الأم و تغذیته بدم حیضها بصوره العلقه ثم المضغه إلی أن صار جثه سویه؟ و هل الجمیع بهذه الکیفیه و بهذا الترتیب أو کان بعضها بترتیب آخر؟
و کذا حال الأرواح التی أخذ منها المیثاق، هل صار جمیعها بعد أخذ المیثاق منها میته، إلا من استثنی من أرواح النبی الأکرم و الأئمه صلوات الله علیهم؟ و أین کان مکانها؟ و هل الأرواح التی تنفخ فی رأس الأربعه أشهر فی أبدان الأجنه، هی تلک الأرواح بعد صیرورتها حیه بنور الحیاه؟ أو کانت و هی میته کامنه فی تلک الأبدان؟ کما هو المحتمل من قوله(ع) :« و فیها الروح القدیمه» و أنه بها تتحول النطفه علقه و مضغهً. فعلیه یکون الذی ینفخ فیه فی رأس الأربعه أشهر، روح الحیاه المجرده عن الماده و أوصافها، أو کان بعضها من قبیل الأول و بعضها من قبیل آخر؟( همان، ص 241-242)
از روایات شریف، وضعیت بدن های ذرّی پس از اخراج از پشت آدم و اخذ میثاق از آنها برای بار دوم، برای من روشن نشد.
آیا تک تک ذرّیه را به پشت حضرت آدم (ع)بازگرداند و سپس همه ی آنچه را که تقدیر شده بود، در صلب فرزندانی که ذکور بودنشان مقدّر شده بود، قرار داد؟ و سپس از صلبی به رحمی و از رحمی به صلب دیگر منتقل کرد، تا هریک از آنها با اضافه شدن اجزایی که از موادّ غذایی موجود در منی حاصل می شود، به صلب پدر خود منتهی شود و از آن به رحم مادر منتقل گردند، تا پس از خلط با منی مادر و تغذیه از خون حیض به صورت علقه و
پس از آن به صورت مضغه درآید، تا آنکه به جثه ی کامل تبدیل شود؟
و آیا همه ی آنها به این کیفیت و ترتیب بوده اند یا سیر برخی از آنها به ترتیب دیگری بوده است؟
وضعیت ارواح پس از آنکه از آنها میثاق گرفته شد، نیز روشن نیست. پس از آنکه از ارواح میثاق گرفته شد، آیا همه ی آنها غیر از ارواح کسانی که استثنا شدند، مثل پیامبر اکرم و ائمه (ع)مرده شدند؟ آنها پس از آن در کجا بودند؟ آیا ارواحی که در پایان چهارماهگی به بدن جنین ها دمیده می شود، همان ارواح هستند که به نور حیات زنده گشتند؟ یا آن روح ها به صورت مرده در این بدن ها هستند؟ چنانکه از حدیث امام(ع) این احتمال داده می شود، آنجا که فرمود:« و در رحم روح قدیمه است» و « تغییر حالت نطفه به علقه و مضغه به واسطه ی وجود روح در آن است». بنابراین آنچه در پایان چهارماهگی دمیده می شود، روح حیات است که از ماده و اوصاف آن مجرّد است یا اینکه بعضی از ارواح به صورت احتمال اوّل و برخی به صورت احتمال دوم است؟

پی‌نوشت‌ها:

* محقق و مدرس ،حوزه علمیه قم.

منبع:نشریه سفینه، شماره 25.
ادامه دارد…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید