جامعه اخلاقی ایده آل از منظر علامه طباطبائی

جامعه اخلاقی ایده آل از منظر علامه طباطبائی

نویسنده:دکتر سید مهدی سلطانی رنانی

 

چکیده :
اسلام دینی اجتماعی است و احکام فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارد و از آنها در جهت اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و اجرای اهداف مقدس جامعه بهره می گیرد .
هدف اسلام ، نه تنها ساختن فرد دین دار ، که جامعه دین دار است ، جامعه ای که روابط اجتماعی آن بر اساس اهداف و احکام دین سامان گیرد ، جامعه ای ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت جامعه پیوند خورده و میان مسئولیت های اجتماعی و ایمان اسلامی ارتباطی قوی و غیر قابل انفکاک به وجود آمده باشد .
یکی از مسائل مهمی که اسلام در این راستا برای آن اهمیت قائل شده و در معارف قرآنی نیزمورد توجه قرار گرفته ، اخلاق اجتماعی و جامعه اخلاقی مطلوب است ؛ زیرا اخلاق با ملکات نفسانی ، تزکیه و تهذیب نفس ، اعمال و رفتار فردی و روابط اجتماعی انسان ارتباط عمیق دارد و وجود جامعه اخلاقی مطلوب باعث تنظیم روابط انسان با خدا گشته و ارتباط او را با اعضای جامعه سامان می بخشد ، همچنین رستگاری و کمال فرد و اجتماع انسانی را تضمین می کند . مرحوم علامه طباطبایی ( ره ) ، از جمله حکما و دانشمندانی است که التفات ویژه به مساله ی اخلاق اجتماعی و جامعه اخلاقی مطلوب در تفسیر المیزان و اندیشه های فلسفه خویش معطوف داشته و معتقد است که اخلاق از یک طرف هم مرز با اعتماد و از طرف دیگر ، هم مرز با عمل و فعل می باشد .
سعی نگارنده در این مقاله آن است که مهمترین ویژگی های اخلاق اجتماعی مطلوب و ایده آل قرآنی را از دیدگاه علامه طباطبایی ( ره ) مورد بحث و بررسی قرار دهد .

مقدمه
اخلاق اجتماعی و جامعه مطلوب اخلاقی ، بزرگترین سرمایه معنوی و عاملی جهت رسیدن به سعادت و کمال واقعی برای همه جهانیان است . موفقیت انسان ها بیشتر مرهون اخلاق ستوده ی آنهاست ؛
زیرا آنان درپرتو اخلاق شایسته و گسترش آن می توانند از حسن روابط اجتماعی برخوردار گردند و جامعه ای مطلوب در عرصه ی اخلاق همراه با رفاه و آسایش واقعی ایجاد نمایند . در سایه سار اخلاق اجتماعی و جامعه اخلاقی ایده آل ، آیین درست زندگی و راه و رسم حیات سعادت آفرین فراروی بشریت قرار می گیرد و خوشبختی دائمی را برای آدمی و پاکیزگی و شایستگی حقیقی را برای کل اعضای جامعه اسلامی به ارمغان می آورد . در واقع ، شیوه های درست ارتباط انسان ها با یکدیگر که پایه شکل گیری و سامان دهی به جامعه مدنی است ، با وجود و تبلور جامعه اخلاقی و اخلاق اجتماعی مطلوب شکل می گیرد و همین شیوه است که دین حق را از دیگر روش ها و مسلک های اجتماعی و قانونی ممتاز می سازد(1) . به دلیل اهمیت این مساله و تفهیم این نکته که اخلاق اسلامی در پرتو حضور اجتماعی و گستردگی روابط حسنه اخلاقی در اجتماع ، دارای ارزش و اعتبار است ، نویسنده این مقاله بر آن است که به مهمترین ویژگی های اخلاق اجتماعی ایده آل و جامعه مطلوب اخلاقی از منظر مفسرالمیزان ، عارف بالله ، حضرت استاد ، علامه سید محمد حسین طباطبایی ( ره ) بپردازد . مهمترین این ویگی ها عبارتند از : ادب ، معاشرت و برخوردهای هدف دار ، اعراض از لغو و پرهیز از اعمال بیهوده ، اخوت و برادری ، اصلاح ذات البین ، وفای به عهد و ادای امانت .

ادب و مراعات آن در جامعه مطلوب اخلاقی
در دستورات اخلاقی اسلام به موضوع ادب و رعایت آن در بین افراد جامعه بسیار تاکید شده است ، به گونه ای که عمل به آن باعث افزایش احترام متقابل انسان ها به یکدیگر و موجب ازدیاد مهر و محبت آن ها به همدیگر می شود .
یکی از مهم ترین ویژگی های متقین از منظر امام علی ( ع) ، که ناظر بر اولین و گسترده ترین راه ارتباطی ایشان با دیگران است ، رعایت ادب و التفات به آن در رفتار و کردار فردی و اجتماعی است(2) . ادب به معنای ظرافت و برازندگی می آید و به طور کلی عبارت است از بهترین صورت از صور انجام عملی ؛ تا آنجا که شرع مقدس اسلام برای تمام کارها ادبی معین نموده است .
خداوند متعال رعایت ادب را مصداق تقوا معرفی نموده و فرموده : « انسان های مودب کسانی اند که قلوبشان برای تقوا آزموده شده است(3) . علامه طباطبایی « رضوان الله تعالی علیه » در ذیل این آیات چنین می گوید : « امتحان به معنی ابتلا و آزمایش است . از آنجا که آزمایش برای تحصیل علم نسبت به شیء مجهول است و این معنا در حق خداوند متعال محال است . پس مراد از آن تمرین و فعل مضارع برای استمرار است و نشان می دهد که قلب آنان با این خوی نیکو ( ادب ) که یکی از مصادیق تقوا عادت کرده و به صورت یک منش انسانی و اسلامی در آنان در آمده است.»(4)
رعایت ادب ، لازمه ی معرفت و شناخت الهی و حصول به کمال مطلوب اخلاقی است ؛ زیرا باعث رها شدن آدمی از احتیاج به وابستگی ای معمول دنیوی مانند رتبه و مقام بوده و نمودی از شناخت ارزش ها و مرز حقیقی آنها در حوزه ی اخلاق و تکامل اخلاقی است .(5)
امیرمومنان حضرت علی (ع) فرمودند : « الاداب تلقیح الافهام و نتائج الاذهان »(6). مرحوم علامه طباطبایی می فرماید : « کسانی که در سیطره ی اخلاق خود ، ادب را مراعات نمی کنند ، به مثابه ی چهارپایان هستند که ارزش شخصیت خود را درک نمی کنند و این نوعی ناتوانی در آنان است که ناشی از ضعف عقل ایشان می باشد » .(7)
رعایت ادب ، موجب ایجاد انضباط اسلامی و اجتماعی ، در همه افراد با ایمان جامعه اسلامی است ؛ انضباطی که آنان را از هر نوع تقدم و پیشی گرفتن بر خدا و پیامبر وی باز می دارد و از ایجاد هر نوع تردید و دودلی ، در دستورات خداوندی جلوگیری می کنند . روح و حقیقت انضباط اسلامی این است که همه افراد باید احکام و قوانین اخلاقی را در سایه سار ادب و منزلت اجتماعی مراعات نمایند ؛(8) بنابراین ما در صورتی یک جامعه مومن و مطلوب اخلاقی خواهیم داشت که به فراز : « لا تقدموا بین یدی الله و رسوله »(4) توجه نموده و ادب را سرمشق اخلاق و زندگی اجتماعی خویش قرار دهیم .
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان ، جهت اهمیت ادب و جایگاه عظیم آن در حوزه اخلاق و جامعه مطلوب اخلاقی ، به بحث درباره ی ادب انبیاء پرداخته و جلوه هایی از آن را به خوبی نمایان ساخته است . از جمله : می توان به ادب حضرت ابراهیم (ع) حضرت یوسف (ع) ، حضرت سلیمان و حضرت داود (ع) و حضرت محمد (ص) اشاره نمود .
1 ـ ادب حضرت ابراهیم (ع) : ایشان در مقام احتجاج با قوم خود تمام نعمت ها را به خداوند نسبت می دهد ؛ مانند نعمت خلقت ، هدایت ، اطعام و … اما مرض و خطا را به خود نسبت داده و فرموده : وقتی مریض می شوم خداوند شفایم می دهد ؛ زیرا در این مقام که مقام ثنا و ستایش است ، مناسب نبود مرض را به او نسبت دهد بلکه شفای مرض را به خداوند اسناد می دهد . بعد از یادآوری های مستمر و متوالی خدای تعالی نسبت به خود بود که حالی آمیخته از جاذبه رحمت و فقر عبودیت ، آن حضرت را واداشت تا به درگاه الهی اظهار حاجت نموده ، باب سوال را مفتوح دارد و ناگزیر سیاق سخن را از سیاق غیبت به سیاق خطاب برگرداند .(9)
2 ـ ادب حضرت یوسف (ع) : از لطیف ترین ادب هایی که آن حضرت به کار برده این است که از جفاهایی که برادران بر وی روا داشتند ، خواه در روزی که او را به قعر چاه انداختند یا به درهمی ناچیز او را فروختند یا به دزدی متهمش کردند اسمی نبرد ، آنها را به بدی یاد نکرد ، بلکه نعمت های الهی را مانند نجات یافتن از زندان و سلطنت و علم به تاویل احادیث بیان نمود و از آنها به عنوان رحمت الهی یاد کرد . (10)
3 ـ ادب حضرت سلیمان و داود (ع) : از نمونه وجوه ادبی آن دو بزرگوار ، اعتراف ایشان بر تفضیل الهی است ، آن جا که فضیلت عملشان را به خدا نسبت داده اند و مانند مردم بی ایمان علم
خود را به خود نسبت نداده اند ، چنان که قارون چنین کرد و درپاسخ قومش که او را نصیحت کردند و گفتند به اموال خود افتخار نکند ، گفت : « انما اوتیته علی علم عندی » (11).
4 ـ ادب پیامبر اکرم (ص) بسیار است(12) . در انواع و اقسام ثنا تا با رعایت آن پروردگار خود را ثنا گوید و آن آداب را درخواست های خود به کار بندد ؛ تا جایی که ادب در محضر پروردگار متعال و در سراسر امت خویش ، پایه ای از اخلاق الهی ، معنوی و دینی آن بزرگوار به شمار می آید و این است که خداوند فرموده : « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه »(13) و(14) در پایان بحث مذکور این نکته لازم است که کلمه ادب لفظاً در قران کریم به کار نرفته است و به صورت معنایی و در قالب نمودهای رفتاری انبیاء ذکر شده است ، اما در ذیل آیه شریفه « خذ العفو و امر بالمعرف و اعرض عن الجاهلین »(15) امام صادق (ع) فرمود : « ان الله ادب رسول الله فقال یا محمد خذ العفو و … »(16)

معاشرت و برخوردهای هدف دار
هدف داری یک انسان ، در تمام شئون زندگی او اثر می گذارد و معتقد بودن به یک سلسله « مبادی » و « اصول » فرد را در نحوه ی برخورد با مردم و معاشرت با آنها ، چنان در چهار چوب آن اهداف و مبانی مقید می سازد که از تمام موضع گیری ها و سخنان و رفتار ، می توان آن را فهمید .
اصولاً معاشرت و برخوردهای هدف دار ، از خصائص مهم یک جامعه مطلوب اخلاقی است ، زیرا پایه و اصلی اساسی در همه مسائل فکری ، برنامه ریزی ، تبلیغ ، آموزش و تربیت ، تشکیلات و ارتباطات ، پیوندها ، تولی و تبری ها ، دوستی ها و دشمنی ها ، نشست و برخاست ها و حتی نگاه و احترام گذاشتن های افراد آن جامعه به شمار می آید و در تمام حرکات و هدف های رفتاری ایشان تاثیر به سزایی می گذارد و آنها را به سوی هدف مخصوصی جهت می دهد ، بدین گونه که اگر کردارها و رفتارهای افراد نیکو باشد ، مسیر اهداف نیز نیکو و خیر است و اگر آن اهداف و مبناها را در تفکر و زندگی انسان ها بشناسیم ، آسان تر می توانیم جهت رفتارها را تشخیص داده و اعمال و گفتار آنها را تفسیر و تبیین نماییم . این روش و ویژگی مهم اخلاقی ، بسیار مورد توجه امامان شیعه در برخورد با اطرافیان زمان خود بوده است . ایشان با اشخاص گوناگون مطابق شرایط مختلف اجتماعی ، مقتضیات زمان ، ظرفیت و آمادگی طرف سخن ، ذهنیت موجود در سائل و مخاطب ، جبهه های سیاسی و جناح و تیپ اجتماعی آنها برخورد می نمودند ، تا رفتار و برخوردهای ایشان با مردم هدف دار و از سر خیر و نیکویی باشد .
بر این اساس است که قرآن کریم می فرماید : « و قولوا للناس حسنا »
تشخیص داده و اعمال و گفتار آنها را تفسیر و تبیین نماییم . این روش و ویژگی مهم اخلاقی ، بسیار مورد توجه امامان شیعه در برخورد ، با اطرافیان زمان خود بوده است . ایشان با اشخاص گوناگون مطابق شرایط مختلف اجتماعی ، مقتضیات زمان ، ظرفیت و آمادگی طرف سخن ، ذهنیت موجود در سائل و مخاطب ، جبهه های سیاسی و جناح و تیپ اجتماعی آنها برخورد می نمودند ، تا رفتار و برخوردهای ایشان با مردم هدف دار و از سر خیر و نیکویی باشد .و بر این اساس است که قرآن کریم می فرماید :
« و قولوا للناس حسنا »(17)
علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان در ذیل این آیه به اهمیت هدف داری در برخورد با دیگران اشاره می نماید و چنین می گوید : این تعبیر کنایه است از حسن معاشرت با مردم ، همراه با هدف داری نیکو و خیر ، چه با مومنانشان و چه با کافرانشان ، و این دستور الهی هیچ منافاتی با حکم قتال ندارد تا کسی توهم کند که این آیه با آیه وجوب قتال نسخ شده ، برای اینکه مورد این دو حکم مختلف است و هیچ منافاتی ندارد که هم امر به حسن معاشرت کنند و هم حکم به قتال ؛ زیرا بستگی به موقعیت ، هدف ، مقتضیات زمان و شرایط مختلف اجتماعی افراد دارد و مطابق با خیر و مصلحتی که در هدف ناشی از برخورد با دیگران دارد و در آن نهفته است ، می باشد .(18)

اعراض از لغو و پرهیز از اعمال بیهوده
از جمله ویژگی های جامعه اخلاقی مطلوب ، اعراض آن از لغو و پرهیز آن ها از انجام اعمال بیهوده است . با توجه به این مشخصه ، در قرآن کریم بسیار مورد تاکید قرار گرفته است ، تا آنجا که تصریح شده ، این عمل ( دوری از لغو و پرهیز از اعمال بیهوده ) مخصوص مسلمانان نیست ، بلکه خوبان افراد با ایمان از اهل کتاب نیز از آن گریزانند .(19)
دوری از لغو ، از نشانه های ایمان است که : « والذین هم عن اللغو معرضون »(20) انسان مومن باید در تمام کارها و سخنان خود هدف صحیح داشته و از اعمالی که عبث و بیهوده است ، گریزان باشد ، تا عبادات وی ، از جمله ادای نماز و پرداخت زکات شایسته و خداپسندانه انجام گیرد ؛ زیرا لازمه ی نمازگزاردن خاشعانه و مورد قبول الهی و پرداخت زکات مال جهت کسب خشنودی الهی ، دوری از لغو و پرهیز از اعمال بیهوده است .(21)
علامه طباطبایی (ره) در تفسیرالمیزان ، این خصیصه را از جمله خصوصیات انسان های مومن در جامعه اخلاقی مطلوب دانسته است و توجه به آن را جهت حفظ آرمان ها ی اخلاقی جامعه اسلامی و حرکت در مسیر مطلوب اخلاقی ، امری ضروری می شناسد . ایشان فرموده : « لغو به مفهوم هر عمل و گفتاری است که مورد اعتنا نباشد و هیچ فایده ای که غرض عقلا بر آن تعلق گیرد نداشته باشد ، و به طوری که گفته اند : شامل تمامی گناهان می شود ».(22) کارهای لغو در نظر دین ، آن اعمال مباح و حلالی است که صاحبش در دنیا و آخرت از آن سودی نبرد و بی هدف و بیهوده باشد . خداوند در ستایش مومنین فرموده : از لغو و اعمال بیهوده اعراض می نمایند و آنان نفس خود را بزرگتر از آن می دانند که به کارهای پست اشتغال ورزند . ایمان واقعی و وجود جامعه اخلاقی مطلوب هم همین اقتضا را دارد ؛ چون سر و کار ایمان و اخلاق مطلوب نیز با ساحت عظمت و کبریایی و منبع عزت و مجد است و جامعه ای که متصف به ایمان و اخلاق مطلوب است جز به زندگی سعادتمند ابدی و جاودانه اهتمام نمی نماید و اشتغال نمی ورزد مگر به کارهایی که حق آنها را عظیم بداند ، و آنچه را که فرومایگان و جاهلان بدان تعلق و اهتمام دارند عظیم نمی شمارد . از همین جا روشن می شود که
وصف جامعه مطلوب اخلاقی به اعراض از لغو و پرهیز از اعمال بیهوده ، کنایه است از علو همت و کرامت نفوس اعضای مومن این جامعه .(23) اعمال لغو و بیهوده از نشانه های جاهلان است ، که این اجتماع انسانی از معاشرت و مجالست با جاهلان گریزانند .(24)

اخوت و برادری
نزدیکترین و محکم ترین ارتباط و پیوند میان افراد بشر که در یک زمان زندگی می کنند ، پیوند برادری است ؛ زیرا مظهر کامل همبستگی ، علاقه و الفت شدید میان دو انسانی است که در یک افق زندگی می کنند و این رابطه ناگسستنی تکوینی همواره در محیط ها و جمعیت ها ، رمز مهر و محبت است و به نص قرآن مجید و روایات فراوانی که از پیشوایان دینی رسیده است ، همه ایمان آورندگان با یکدیگر برادرند . ” انما المومنون اخوه “(25) ، ” المومن اخو المومن “(26)
این پیوند برادری فقط میان اعضای جامعه ایمانی و اخلاقی مطلوب برقرار است ؛ زیرا این ارتباط تشریفاتی نیست و اغراض سیاسی هم ندارد ، بلکه هدف از مطرح ساختن این عنوان ، اشاره به یک رشته تکالیف و اهداف عالی اجتماعی و اخلاقی است که در پرتو اخوت اسلامی صورت می گیرد و مسوولیت آفرین است و هیچ مومنی را نمی سزد از آن ها تن زند و در عین حال ، خود را مسلمان ، مومن یا برادر مسلمان خواند . مسوولیت مومنان در این ارتباط عبارت است از :
1. اهتمام به امور یکدیگر ، مانند برآورده ساختن نیازهای همدیگر ، مواسات و غیره ، که حقوقی هستند .
2. رفق ، مدارا و تحمل و نظایر این ها ، که اخلاقی می باشند .(27) و(28) به دلیل آن که بسیاری از مسلمانان وقتی از وظایف حقوقی خود شانه خالی می کنند ، هیچ گاه عمل خود را توجیه نمی کنند و به تقصیر خود اعتراف می نمایند ، ولی برخی از آنان هنگامی که از وظایف اخلاقی خود شانه خالی می کنند ، به توجیه آ ن پرداخته و عذری از دین برای ترک آن می آورند ، سخن گفتن از مسوولیت و وظایف اخلاقی در این رابطه مهم تر و ضروری تر است . از دیگر دلایل ضروری این موضوع آن است که تا روح اخوت در میان مسلمانان احیا نشود ، وحدت و انسجام اجتماعی ، که پایه های تشکیل جامعه مطلوب اخلاقی است ، ایجاد نمی شود .(29)
در حقیقت ، اخوت دینی ، حافظ بعثت ابراهیمی است . بدین سان می توان گفت که ایمان به خدا و آخرت و پایداری جامه مطلوب اخلاقی ، در برادری آگاهانه و مومنانه ، تجلی می کند و با مسئولیت گریزی و عافیت طلبی های جاهلانه ، سازگار نمی باشد . همچنین ، برادری دینی حتی در روز قیامت پایدار است و اصلا گسسته نمی شود . « اخوانا علی سرر متقابلین »(30) اما برادری نسبی روزی گسسته خواهد شد . « فلا انساب بینهم »(31) اخوت دینی ، هنگامی موثر در حفظ و پیشرفت جامعه مطلوب اخلاقی و ایمانی است که تنها
برای خدا باشد . چون اگر به خاطر دنیا برقرار باشد ، این گونه برادران در قیامت به صورت دشمن در می آیند(32) و(33)بدین جهت قرآن کریم می فرماید : « الا خلاء یومئذ بعضهم لبعض عدوا الا المتقین ». (34)

اصلاح ذات البین
زندگی انسان ها به طور کلی ، خالی از نوعی درگیری . رنجش و کدورت نیست . گاهی در جامعه بشری در اثر تعارض منافع ، بالا بودن سطح انتظارات ، توقعات بی مورد ، بی توجهی به حقوق محترم اشخاص ، کوتاهی در انجام وظایف و بالاخره تفاوت در خلق و خوی ، اختلاف و دشمنی به وجود می آید ، که امری طبیعی است . اسلام در تعالیم اجتماعی خود می کوشد تا انسان ها در این گونه جریانات در جامعه خود بی تفاوت نباشند ، بلکه سعی در پرورش حس خیرخواهی و صلاح طلبی داشته باشند و دائما در ایجاد صلح و صفا و رفع عداوت ها تلاش نمایند و آن حالت « ذات بین » که عبارت از رابطه بد میان دو فرقه می باشد را اصلاح کنند . در این اصلاح نمودن و آشتی برقرار کردن می بایست جانب تقوای الهی را نگه داشت ، یعنی داوری ها و پذیرش نتیجه آن ها به حق و عدالت باشد و صلحی واقع بینانه ایجاد شود تا ارزش اجتماعی و اخلاقی آن به عنوان یکی از مهم ترین ویژگیهای جامعه مطلوب اخلاقی حفظ شود . از ارزش های این معیار اخلاقی آن است که افراد با ایمان و خداشناسی که هیچ گونه منافعی در درگیری های طرفین ندارند ، بر آن صلح نظارت می کنند و فرد مصلح مجاز است برای برقراری صلح از هر نوع ابراز عقلایی ، حتی دروغ گفتن از زبان یکی از متخاصمین که به صلح کمک می کند استفاده نمایند .(35)
از نکات درخور توجه این موضوع ، به عنوان یک ویژگی مهم جامعه ایده آل اخلاقی می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
1 ـ اصلاح ذات بین ، زکان آبرو و سبب دریافت بخشودگی و رحمت از جانب خداوند است . عبارات « و الصلح خیر » و « ان تحسنوا و تتقهوا » در آیه ما قبل این موضوع(36) ، تاکید بر انجام این عمل را بیشتر جلوه می دهد . (37)
2 ـ واسطه گری خوب میان مسلمین جهت صلح و آشتی دادن آنها ، دریافت پاداش های درخور شان را به دنبال (38)دارد .
3 ـ نجوا و در گوشی سخن گفتن که از اعمال شیطان و سبب دغدغه بینندگان و مورد نهی است(39) . به سبب خیری که برای اصلاح و آشتی دادن برآن مترتب است ، گناهی ندارد.(40)
4 ـ اگر کسی سوگند یاد کند که دست به اصلاح و آشتی دادن میان دو نفر نزند ، اسلام شکستن این سوگند را مجاز می داند ؛(41) « و لا تجعلوا الله عرضه لایمانکم ان … تصلحوا بین الناس » . (42)
5 ـ از موانع صلح و آشتی که شیطان ، مال دوستی ، بخل و تکبر است ، دوری گزینید .
6 ـ از دعوت هایی که شیطان به عنوان دین از شما می نماید و باطل را در لباس دینی زینت می دهد تا آن را در لفافه دین بپیچد و شما را بفریبد ، تا از صلح و سلمی که خداوند شما را به سوی آن فراخوانده دوری گزیند ، اصلا پیروی مکنید . (43)
7 ـ در آئین تشیع آن اندازه به مساله ی صلح و صفا توجه شده که از بیت المال و وجوه شرعی مقداری را جهت رفع اختلاف میان مردم و برای اصلاح ذات البین منظور داشته اند . اما صادق (ع) به برخی از یارانش فرمود : وقتی دیدی میان دو نفر از شیعیان ما نزاع و کشمکش رخ داده ، از اموال و وجوه شرعی که در اختیار داری مبلغی را برای رفع اختلاف و از بین بردن کدورت صرف کن . (44)

وفای به عهد و ادای امانت
از بدیهی ترین ارزشها در حوزه اخلاق اجتماعی و ثبات جامعه مطلوب اخلاقی « وفای به عهد » و « ادای امانت » می باشد ، که به تفصیل مورد بحث قرار می گیرند .
الف ـ وفای به عهد
از بزرگ ترین واجبات و تکالیفی که خداوند بر مکلفین مقرر فرموده و تخلف آن را در مورد هیچ کس « حتی کافر و منافق و مشرک » نیز جایز ندانسته ، مساله ی « وفای به عهد » است و وجوب آن از مستقلات عقلیه است ؛ یعنی از احکامی است که عقل ، بدون نیاز به راهنمایی شرع ، آن را درک می کند و به لزوم آن پی می برد ، در حدیثی از امام صادق (ع) آمده که فرمودند :
« ثلاث لم یجعل الله عزوجل لاحد فیهن رخصه : اداء الامانه الی البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدین برین کانا او فاجرین » : « سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت با آن را نداده است : ادای امانت در مورد هر کس خواه نیکوکار باشد یا بد کار . و وفای به عهد درباره ی هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار . و نیکی به پدر و مادر خواه نیکوکار باشد یا بدکار .(45)
وفای به عهد ، ضامن نظم و ثبات و بقای حیات اجتماعی انسان ها تلقی می شود که اگر به آن عمل نشود . قطعاً زندگی اجتماعی از هم گسیخته و مختل خواهد شد . به همین جهت در منابع اسلامی اعم از قرآن و روایات ، تاکید فوق العاده ای بر مراعات وفای به عهد ، به عنوان یک ارزش پایدار جامعه مطلوب اخلاقی ، شده است . به عنوان نمونه ، خداوند در قران ، یکی از صفات برجسته حضرت اسماعیل (ع) را « صادق الوعد » بودن او دانسته و می فرماید : « انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا» .(46)
در روایتی نیز ذیل این آیه آمده است : « اینکه خداوند اسماعیل را « صادق الوعد » شمرده ، به خاطر این است که او به قدری در وفای به وعده اش اصرار داشت که با کسی در محلی وعده ای گذارده بود ، او نیامد . اسماعیل همچنان تا یک سال در انتظار او بود ! هنگامی که بعد از این مدت آمد ، اسماعیل گفت : من همواره در انتظار تو بودم » .(47)
وفای به عهد سرمایه دیگران را به سوی انسان سرازیر می کند ، و حتی در جهات مادی زندگی او رونق
می گیرد ، به همین دلیل تمام دولت های جهان برای اینکه بتوانند از رونق اقتصادی خوبی برخوردار گردند سعی می کنند که به عهد و پیمان های خود پایبند باشند و الا منزوی خواهد شد . علاوه بر این « اصل عدالت » که از بدیهی ترین اصول وپایه های اخلاق اجتماعی است بدون وفای به عهد وپیمان در جوامع انسانی پیاده نمی شود ، و پیمان شکنان در صف ظالمان و جبارانند و هر انسانی با فطرت خدادادی خویش چنین افرادی را ملامت و تحقیر می کند ، و این حاکی از لزوم وفای به عهد یک امر فطری است » .(48)
علامه ی طباطبایی « رضوان الله علیه » به معانی گوناگون عهد در قرآن کریم اشاره نموده اند ، عهد شامل تمامی وعده های انسان و قول هایی که به اشخاص می دهد می شود و نیز شامل هر عقد و معامله و معاشرت و امثال آن .(49)
ایشان می فرمایند : عهدها گاهی یک طرفه و زمانی دو طرفه است . از جمله موارد عهدهای یک طرفه ؛ توصیه و سفارش هایی است که از طرف خداوند به مردم شده است . بدین مفهوم که عهد در این زمره ، حمل بر تعهد طرفینی خدا و خلق می شود که او را به ربوبیت بشناسد و بپذیرند .(50) عهدهای طرفینی ، که به آن معاهده هم می گویند ، گاهی بین دو فرد ، دو گروه ، دو جامعه ، جامعه و فرد ، جامعه و گروه و یا گروه و فرد برقرار می شود و اینکه در قرآن کریم آمده : « و اوفوا بعهدی »(51) ؛ عهد در اصل به معنای حفاظ است و همه انواع آن را از این معنا مشتق شده اند .(52) علامه طباطبایی وفای به عهد را لازمه ثبات و پایداری جامعه اخلاقی ایده آل می دانند و در این باره چنین می گویند : ـ« دستیابی به کرامت الهی مشروط به وفا نمودن به عهد و میثاق با خداوند و بندگان خداوند است و رعایت این فضیلت اخلاقی ، منوط به تقوای در دین است . اگر این شرایط تمام شد ، در آن صورت محبت و ولایت الهی برای انسان حاصل می گردد و نصرت خداوندی و زندگانی سعادتمند که موجب ترفیع درجات اخروی است نصیب او می شود . این جاست که می توان گفت جامعه مطلوب اخلاقی مستلزم رعایت عهدها و وفای به پیمان هاست ؛ زیرا موجب مراعات حقوق دیگران توسط آدمی شده و هیچ گاه منافع موقت و زخارف ناچیز دنیوی جای آن را نمی گیرد و این دسته انسان ها هستند که خداوند در مورد آن ها فرموده : « بلی من اوفی بعهده واتقی فان الله یحب المتقین »(53)
و همچنین کسانی که ناقضین عهدها و پیمان های خود با خداوند و دیگران هستند :
1 ـ برای ایشان در آخرت نصیب و بهره ای نیست ؛ زیرا با اختیار خود بهره ی دنیوی را بر بهره ی اخروی برگزیده اند.
2 ـ خداوند متعال در روز قیامت نه با آنان سخن می گوید و نه به سویشان نظر می افکند .
3 – خدای متعال آنان را تزکیه نمی کند و عذاب دردناک برای ایشان است .
4 ـ آنان با حضورشان در اجتماع ، جامعه ای غیر مطلوب اخلاقی را به جامعه ای غیر مطلب مبدل ساخته و در ترویج ضد ارزش ها اصرار می ورزند ؛ زیرا با نقض عهدها ، هم عدالت فردی و هم عدالت اجتماعی
را زیر پا می گذارند و هم باعث گمراهی دیگران از راه حق می گردند .(54)

ادای امانت و امانت داری
یکی از مصادیق عهد ، که مورد تاکید قرار گرفته و در برخی از آیات ، در کنار عهد و وفای به عهد ذکر گردیده ، ادای امانت و امانت داری است . توجه به این ویژگی و عمل به آن از نیازهای اجتماعی بشر است ؛ زیرا در استوارسازی پیوندهای جامعه نقشی به سزا دارد و در حقیقت ، استواری پیوندها در جوامع بشری وامدار امانت داری و ادای امانت می باشد . اگر در جامعه امانت ها مراعات شود ، اعتماد دو سویه رو به فزونی می نهد و روابط انسان ها نیکو و مستحکم می گردد و اگر روحیه امانت داری تضعیف گردد و این خصلت پسندیده اخلاق کم رنگ شود ، اعتماد لازم از میان می رود و حالت مرگبار تشویش و نگرانی بر فضای زندگی مردم سایه می افکند و سرانجام ، شیرازه ی مطلوب جامعه اخلاقی و زندگی اجتماعی از هم می پاشد ، در اشاره به اهمیت این خصلت بایسته اخلاقی و معنوی ، امام علی (ع) ، آن را در مرتبه بالایی از مراتب ایمان می داند : « افضل الایمان الامانه »(55) در بزرگی آن نیز همین بس که در اسلام ، میزان سنجش دین داری معرفی شده است . پیامبر (ص) می فرمایند : « لا تنظروا الی کثره صلاتهم و صومهم … و لکن انظروا الی الحدیث و اداء الامانه : به زیادی نماز و روزه آنها ننگرید … بلکه به راستگویی و امانت داری آنها بنگرید » .(56)
امام صادق (ع) نیزامانت داری را معیار ارزیابی شخصیت پیامبران در واگذاری مقام نبوت دانسته و فرموده : « ان الله لم یبعث نبیاً قط الا بصدق الحدیث و اداء الامانه : خداوند هیچ پیامبری را به نبوت مبعوث ننمود مگر به سبب صدق گفتار و امانت داری آنان » .(57)
بر همین اساس است که قرآن کریم از واگذاری ماموریت های ویژه به افراد امین خبر داده است ؛ « اعطای رسالت به پیامبران »(58) ، « ماموریت ابلاغ وحی به فرشته امین »(59) و « واگذاری خزانه داری مصر بزرگ من یوسف » . (60)
در قرآن کریم ، هر جا سخن از امانت و حفظ و ادای آن است ، کلمه ی جمع « امانات » به کار رفته است و این معنی را می رساند که امانت منحصر به امین بودن در حفظ اموال نیست بلکه همه مسئولیت و مصادیق مشابه را شامل می شود که باید در حفظ و ادای آن از گزند افراط و تفریط کوشید و این سخن برگرفته از حدیث امام علی (ع) که فرمودند : « ان الله تبارک و تعالی یحب المحترف الامین » : خداوند سبحان هر پیشه ور امین را دوست می دارد ؛ (61)زیرا :
1 ـ رعایت امانت در همه شوؤن اعم از خون ، مال ، آبرو و دیگر حقوق ( مانند وقت عمر ) وارد و مطرح است .
2 ـ در ایجاد دوستی و علاقه های انسانی در جامعه مطلوب اخلاقی نقش بسیار شایسته ای دارد .
3 ـ از رحمت و آسایش حقیقی ، معنوی و الهی ، دائما انسان ها را بهره مند و متمتع می سازد.(62) و(63) همچنین در اهمیت حفظ و ادای امانت ، حضرت علی (ع) در یکی از سفارشات خویش به « کمیل بن زیاد » فرموده است .
« یا کمیل ! اعلم و افهم انا لا نرحص فی ترک اداء الامانات لاحد من الخلق ، فمن روی عنه فی ذلک رخصه فقد ابطل و اثم و جزاوه النار بما کذب ، اقسمت لقد سمعت رسول الله علیه و آله یقول لی قبل وفاته بساعه مراراً یا ابالحسن اد الامانه الی البر و الفاجر فیما قل و جل حتی فی الخیط و المخیط » .
« ای کمیل ! بدان و آگاه باش ما به هیچ کس اجازه نمی دهیم که در ادای امانت کوتاهی کند و اگر کسی چنین اجازه ای را از قول من نقل کرد سخنی به باطل گفته و به خاطر دروغش به آتش غضب الهی گرفتار خواهد شد . من قسم یاد می کنم که پیامبر خدا ساعتی قبل از وفاتش ، سه بار به من فرمود : امانت ها را به صاحبانش برگردان چه آنها نیکوکار باشند و چه بدکار . چه امانت بزرگ و چه کوچک . حتی در یک سوزن و نخ با همه ی بی ارزشی آن ، مراعات کن » .(64)
به طور کلی ، حفظ و ادای امانات ، دارای آثار و فواید مطلوب فردی و اجتماعی جهت گسترش اخلاق حسنه و بایسته ، در جامعه مطلوب اخلاقی است ؛ از جمله آنها می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
1 ـ تقویت ایمان و گسترش دین باوری : امام علی (ع) در این مورد فرموده اند : « من عمل بالامانه فقد اکمل الدیانه : کسی که امانت را پاس دارد ، دینداری را کامل کرده است .(65)
2 ـ عزت اجتماعی : همان گونه که ادب ، علم ، صداقت یا هر خصلت نیک دیگری زمینه ساز عزت اجتماعی انسان است ، حفظ و ادای امانت نیز سبب عزت مندی انسان در اجتماع می شود .(66)
3 ـ تامین امنیت : حضرت لقمان (ع) فرموده است : « یا بنی الامانه اداء الامانه تسلم لک دنیاک : پسرم ! امانت را پاس دار تا دنیای شما سالم و امن بماند » .(67)
4ـ شکوفایی اقتصادی : با گسترش امانت داری در جامعه ، افزون بر ابعاد معنوی ، اخلاقی و اجتماعی آن ، در جهت شکوفایی اقتصادی نیزتاثیر فراوان دارد و این بدان سبب است که انسان های امین از اعتماد و اعتبار بالایی در میان مردم برخورداند و هر کس چنین باشد از هیچ گونه داد و ستد و مشارکت های اقتصادی با وی دریغ نخواهد شد و در حقیقت او شریک مال مردم خواهد بود ؛ زیرا امام صادق (ع) فرموده اند : « علیک بصدیق الحدیث و اداء الامانه ؛ تشرک الناس فی اموالهم ؛ بر شما باد صداقت در گفتار و پاس داشتن امانت که در این صورت ، شریک مال مردم می شوید » .(68)
در مقابل ، خیانت در امانت ها ، پیامدهای نامطلوبی را بر اخلاق اجتماعی انسان ها و جامعه اخلاقی ایشان خواهد داشت :
1 ـ سستی در دین : حضرت رسول اکرم ( ص ) فرمودند : « لیس منا من احلف الامانه »(69) او « یحقر الامانه »(70) : از ما نیست کسی که در امانت راه نادرستی بپیماید ، یا امانت مردم را سبک بشمارد .
آن گاه که انسان به سبب امانت شکنی از مسیر درست عقیده منحرف گردد و از شاهراه عدالت دور شود ، صورت کریه این انحراف باعث ابتلای او به نفاق و خیانت و در نتیجه ، کفر و بی ایمانی وی می گردد . نمونه تاریخی این اثر ، « برصیصای عابد » است که امانت شکنی او به کفر و الحادش منجر شد .(71)
2 ـ بی اعتمادی : خیانت به امانت روابط اجتماعی را تیره و بی اعتمادی را افزون می سازد ؛ زیرا با دوستی و برادری نمی سازد و آن را بر نمی تابد : « لا تجتمع الخیانه مع الاخوه » .(72) خیانت با برادری جمع نمی شود .
3ـ خواری و تلخ کامی : امام علی (ع) در فرازی از نامه خود به یکی از کارگزاران مالیاتی در این باره چنین فرموده اند :
« کسی که امانت را سبک شمارد و در خیانت به آن فرو رود و جان و دین را از خیانت پاک نکند ، در این سرا ، در خواری و رسوایی را به روی خود گشوده است و در سرای دیگر ، خوارتر و رسواتر می شود » .(73)
4 ـ تنگدتسی : خیانت در امانت بلای بزرگ و آتشی بنیان سوز است که بنیان امانت شکنان و جامعه خیانت پیشه را می سوزاند و فقر و تنگدستی را به ارمغان می آورد . پیامبر اکرم (ص) در اشاره به این مطلب فرموده اند : « خیانت مانند دزدی ، می گساری و زناست که به هر خانه درآید، آن را ویران می کند و از هر نوع برکتی محروم می سازد » (74). روشن تر از این حدیث ، کلام دیگر آن حضرت است که فرموده اند : « الخیانه تجلب الفقر ؛ خیانت تندگدستی را به ارمغان می آورد » .(75) علامه طباطبایی « رضوان الله علیه » در ذیل آیات 58 سوره نساء و 8 سوره مومنون در مورد اهمیت حفظ و ادای امانت نکات ذیل را اظهار نموده اند و توجه به آن را ضروری دانسته اند :
1 ـ مراد از امانات ، اعم است و شامل همه آنها از مالی و معنوی حتی علوم و معارف حقه ، که سزاوار است دارندگان به جویندگان آن برسانند می شود و خیانت در امانت به هیچ وجهی جایز نمی باشد .(76)
2 ـ امانات شامل تمام تکالیف الهی که در بشر به ودیعه سپرده شده و نیز شامل اعضاء و جوارح و قوای بشر نیز می شود که حق آن به کار بستن در آنچه که مایه رضای خداست می باشد .
3 ـ ادای امانت ، حق ایمان است که مومن را به رعایت آن وادار می سازد ؛ چون در ایمان معنای سکون و استقرار و اطمینان نهفته است و وقتی آدمی کسی را امین دانست و یقین کرد که هرگز خیانت ننموده ، پیمان نمی شکند و قهراً دلش بر آنچه یقین یافته مستقر ، ساکن و مطمئن می شود و دیگر تزلزلی به خود راه نمی دهد .(77)
4 ـ ایشان اهمیت ادای امانت را تشبیه به سخنی نموده که آدمی برای انجام کاری می گوید ، اما آن را انجام نمی دهد و این نوعی خیانت و نفاق است . ایشان فرموده اند : « فرق است بین این که انسان
سخنی را بگوید که انجام نخواهد داد و بین این که انجام ندهد کاری را که می گوید . اولی نوعی خیانت است و دلیل بر نفاق است و دومی دلیل بر ضعف اراده » .(78)
5 ـ مومنین مانند یک جانند و هر کدامشان مالی داشته باشد ، دیگران هم . از نظر رعایت احترام مال و اهتمام به حفظ و حمایت آن مال مسئولند و در اصل شریک مال یکدیگرند و امانت دار همند. بنابراین هر کس که به مال دیگری تعدی و تجاوز کند ، در حقیقت به خودش خیانت کرده است .(79)
6 ـ امانت داری از معنا و مفهومی برخوردار است که نه به فرد و گروهی خاص از امانت گذاران و امانت داران اختصاص دارد و نه به نوعی خاص از انواع امانت ها محدود می شود ، بلکه امانت داری هم نسبت به اشخاص و هم نسبت به انواع امانت ها امری ضروری و بایسته است .(80)
7 ـ امانت داری نسبت به خداوند و پیامبر نیز مطرح است و مومنی به چنین امانتی خیانت کند، نه تنها به خدا رسول او ، بلکه به خویشتن و سایر برادران ایمانی اش خیانت کرده است . چون امانت های خدا و رسول ، امانت های خود است و هیچ عقل به خیانت در امانتی که متعلق به خودش می باشد ، دست نمی زند . (81)

پی نوشت :

1) ر.ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 18 ، صص 309 ـ 308
2) نهج البلاغه ، خطبه 193
3) سوره حجرات ، آیه 5 ـ 3
4) تفسیر المیزان ، ج 18 ، ص 314
5) ر . ک : کمالی دزفولی ، سید علی ؛ همزیستی و معاشرت در اسلام ، صص 274 ـ 271
6) «آداب از باروری فهم ها و نتیجه ذهن ها است » مجلسی ، محمدباقر ؛ بحارالانوار ، ج 75 ، ص 68
7) تفسیرالمیزان ، ج 18 ، ص 315
8) جهت مطالعه تفصیلی این موضوع ، ر . ک : سید علوی ، سید ابراهیم ؛ اینگونه معاشرت کنیم ، صص 74 ـ 69 همچنین ر . ک : سبحانی ، جعفر ؛ نظام اخلاق اسلام ، صص 36 ـ 31 ، صدر ، سیدرضا ؛ تفسیر سوره حجرات ، صص 221 ـ 214 و قرائتی ، محسن ؛ تفسیر سوره حجرات ، صص 43 ـ 40
9) سوره حجرات ، آیه 1
10) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ؛ ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 15 ، صص 402 ـ 396 ، ذیل آیات 87 ـ 78
11) ر . ک : همان ، ج 20 ، چاپ کانون انتشارات محمدی ، ذیل آیه 101 ، سوره یوسف
12) ر . ک : همان ، ج 15 ، صص 496 ـ 492 ذیل آیه 15 ، سوره نمل
13) به عنوان نمونه می توان اشاره نمود به : سوره ی آل عمران / آیه 26 ؛ سوره زمر / آیه 46 ؛ سوزه نمل / آیه 59
14) سوره احزاب / آیه 21
15) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین المیزان ، ج 6 ، صص 312 ـ 287
16) سوره اعراف / آیه 199
17) تفسیر نورالثقلین ، ج 2 ، ص 11
18) سوره بقره / آیه 83
19) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 1 ، ص 405
20) « و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه … » ( سوره ی قصص / آیه ی 55 ت 52 )
21) سوره مومنون / آیه 4
22) ر . ک : قرائتی ، محسن؛ تفسیر نور ، ج 8 ، صص 84 ـ 83 و ص 285
23) ر . ک : طباطبایی ؛ سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه ی محمد باقر موسوی همدانی ، ج 15 ، ص 338
24) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی ، ج 15 صص 10 ـ 4
25) همان ، 16 ، صص 78 ـ 77
26) سوره حجرات ، آیه ی 10
27) ر . ک : کلینی ، محمد بن یعقوب ؛ الاصول من الکافی ، تصحیح علی اکبر غفاری (ره) ، ج 2 ، صص 134 ـ 132
28)ر.ک:طباطبائی،سید محمد حسین،تفسیر المیزان ،ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ،ج18،صص 471-470.
29) برای تحقیق بیشتر و توجه به وظایف برادری میان مسلمانان ر . ک : آقا بزرگ تهرانی ، الذریعه ، ج 1 ، صص 383 ـ 382 / عبدالحلیم محمود ، علی ؛ فقه الاخوه فی الاسلام ، ناشر قاهره ، دارالتوزیع و النشر الاسلامیه 1413 هـ . ق / مجلسی ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 74 ، ص 236
30 )ر . ک : اسفندیاری ، محمد ؛ بعد اجتماعی اسلام ، صص 112 ـ 111 و آئین زندگی ( تفسیرسوره حجرات ) ، دفتر مطالعات نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی ، صص 101 ـ 99
31) سوره حجر ، آیه 47
32) سوره مومنون / آیه 101
33) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه ی سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 18 ، صص 473 ـ 472
34) بحارالانوار ، ج 74 ، ص 167
35) سوره زخرف / آیه ی 67 : ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیرالمیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 18 ، ص 181
36) ر. ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 17 ، صص 11-12؛جلد18،صفحه469 60)سوره نساء/آیات 129-128.
37)ر.ک:طباطبایی،سید محمد حسین؛تفسیر المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج9، صص 161-159.
38) همان ، ص 46
39) سوره مجادله / آیه 10
40) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ، تفسیر المیزان ، ج 9 ، صص 130 ـ 129
41) ر . ک : طباطبایی ، سید حسین ؛ تفسیر المیزان ، ج 4 ، صص 6 ـ 4
42) سوره بقره / آیه ی 224
43) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ، تفسیر المیزان ، ج 3 ، صص 195 ـ 193
44) بحارالانوار ، ج 76 ، ص 44
45) اصول کافی ، ج 2 ، ص 162
46) سوره مریم / آیه 54
47) ر . ک : مکارم شیرازی ، ناصر و جمعی از نویسندگان ؛ تفسیر نمونه ، ج 13 ، ص 95
48) ر . ک : مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان؛ تفسیر نمونه، ج3 ،ص259-258
49) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ، تفسیر المیزان ، ج 2 ، صص 416 ـ 415 و ج 9 ، صص 247 ـ 243
50) از جمله این عهدها ، عهد الهیت است و میثاق عالم ذر است . ر . ک : همان ، ذیل آیات 60 و 61 سوره یس
51) سوره بقره / آیه 40
52) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ج 1 ، صص 280 ـ 279
53) آیه 76 / سوره مائده
54) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 6 ، صص 124 ـ 122
55) ر . ک : همان ، صص 127 ـ 125
56) جمال الدین محمد خوانساری ، شرح غرر الحکم و دررالکلم ، ج 4 ، ص 534
57) شیخ صدوق ، عیون اخبار الرضا علیعه السلام ، ج 1 ، ص 56 ، ح 197
58) مجلسی ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 72 ، ص 116
59) سوره شعراء ، آیات 107 ، 125 ، 143 ، 162 ، 178
60) همان / آیات 93 و 94
61) سوره یوسف / آیه 55
62) شیخ صدوق ؛ من لا یحضره الفقیه ، ج 3 ، ح 3580
63) جوادی آملی ، عبدالله ؛ اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی ، صص 205 ـ 204
64) مورد سوم برگرفته از حدیث امام کاظم (ع) که فرموده : « ان اهل الارض لمرحومون ما تحابوا ادوا الامانه و عملوا الحق » فیض کاشانی ، ملامحسن ؛ وامقی ، ج 3 ، ص 83
65) محدث نوری ، میرزا حسین ؛ مستدرک الوسائل ، ج 2 ، ص 505
66) شرح غررالحکم و دررالکلم ، ج 5 ، ص 448
67) همان ، ج 2 ، ص 130
68) بحارالانوار ، ج 74 ، ص 176 ؛ ج 75 ، ص 117
69) حر عاملی ، محمد بن حسن ؛ وسائل الشیعه ، ج 13 ، ص219
70) فیض کاشانی ، ملامحسن ؛ وافی ، ج 3 ، ص 112
71) نوری ، میرزا حسین ؛ مستدرک الوسائل ، ج 2 ، ص 505
72) ر . ک : طبرسی ، فضل بن حسن ؛ مجمع البیان ، ج 9 و 10 ، ص 397
73) شرح غرر الحکم و دررالکلم ، ج 6 ، ص 327
74) مجلسی ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج 75 ، ص 170
75) نهج البلاغه ، شرح و ترجمه سید علی تقی فیض الاسلام ، نامه 26 ، ص 884
76) همان ، ص 114
77) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه ی سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 4 ، صص 603 ـ 602
78) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ، تفسیرالمیزان ، ترجمه ی سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 15 ، صص 12 ـ 11
79) ر . ک : همان ، ج 19 ، صص 287 ـ 286
80) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 15 ، صص 11 ـ 12
81) ر . ک : طباطبایی ، سید محمد حسین ؛ تفسیر المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 17 ، صص 87 ـ 86
منبع:نشریه فصلنامه قرآنی کوثر شماره28

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید