آیا در میان کتب اهل سنت، نشانه هایی راهگشا جهت اثبات «وقوع احراق» قابل مشاهده است؟
هرچند در منابع اهل سنت، تنها از: «تهدیدهای عمر برای به آتش کشاند خانه، جمع آوری هیزم و آوردن پاره هایی از آتش»، سخن به میان آمده(1) و در خصوص استاد حاکی از وقوع «احراق»، تحریفات گسترده ای به وقوع پیوسته است؛ اما بانگاجامع نگرانه به مجموعه قرائن و شواهد موجود، وقوع این حادثه (احراق)، برای هر محقق ژرف اندیشی قابل پذیرش و اثبات خواهد بود.
الف) نشانه های آشکار در این زمینه عبارتند از
ابن قتیبه، متوفای ۲۷۶ هـ» می نویسد: فدعا بالحطب.(2)
عمر دستور داد: «هیزم فراهم آورید! ابن شحنه، متوفای ۸۸۲هـ» می نویسد: إن عمر جاء إلى بیت حضرت على علیه السلام حرقه على من فیه.(3)
عمر سوی خانه حضرت علی علیه السلام آمد تا خانه را با اهلش بسوزاند. «بلاذری، متوفای ۲۷۹ ه »(4) می نویسد: أن أبابکر أرسل إلى علی یرید البیعه فلم یبایع. فجاء عمر و معه فتیله.(5)
ابوبکر سراغ على فرستاد تا از وی بیعت بگیرد؛ ولی او بیعت وانا ان ننمود؛ لذا عمر، فتیله(6) به دست آمد.
«ابوالفداء، متوفای ۷۳۲ ه »(7) می نویسد: فأقبل عمر بشیء من نار على أن یضرم الدار.(8) عمر با پاره ای از آتش پیش آمد تا خانه را به آتش کشد. همچنین، در نقل «ابن عبد ربه، متوفای ۳۲۸ هـ» می خوانیم: فأقبل بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار.(9) او با پاره ای از آتش پیش آمد تا خانه را بر سر اهلش به آتش کشد.
طبری، متوفای ۳۱۰ هـ» می نویسد: والله لأحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعه.(10) عمر سوگند یاد می کند: یا برای بیعت خارج می شوید؛ یا خانه را بر شما به آتش میکشم.
با تأمل در این نشانه ها، در خواهیم یافت که: وقوع احراق در ماجرای هجوم، نه تنها به لحاظ سیر طبیعی و متعارف حوادث، امر بعیدی به شمار نمی آید، بلکه تحقق آن، در نقلا؛ عقلا، کاملا قابل حدس و پیش بینی بوده؛ به گونه ای که نزد خردمندان: وقوع این احراق، حلقه مفقوده حوادث و ماجراهای فوق، محسوب می گردد.
ب) نشانه های پنهان در این زمینه عبارتند از
برخی شواهد و قرائن، حاکی از آن است که در قرن های هشتم و نهم هجری، بعضی از بزرگان اهل تستن، به انکار صریح ادعای شیعیان مبنی بر «وقوع احراق و تحقق آتش افروزی» نپرداخته اند. شاید این سکوت تعجب برانگیز، از آنجا نشأت می گرفته که در آن زمان، هنوز منابع اهل تسنن، از اسناد وقوع این آتش افروزی، به طور کامل پاکسازی نشده و شیعیان، می توانستند با استناد به برخی مدارک عامه، «وقوع احراق» را به اثبات برسانند.
خواجه نصیرالدین طوسی (متوفای ۶۷۲ ھ ) در کتاب «تجرید الإعتقاد» – که با شرح علامه حلی (متوفای ۷۲۶ هـ) به چاپ رسیده است -، چنین می نویسد: وبعث إلى بیت أمیر المؤمنین علیه السلام لما امتنع عن البیعه فأضرم فیه النار و فیه حضرت فاطمه علیها السلام.(11) [ابوبکر، گروهی را به سوی خانه حضرت علی (علیه السلام) فرستاد، تا آن هنگام که ایشان از بیعت با ابوبکر] امتناع کردند. پس خانه را به آتش کشید در حالی که حضرت فاطمه (علیها السلام) در آن بود.
شمس الدین اسفراینی(12) و علاءالدین قوشچی(13) که از علمای سرشناس اهل تسنن در قرن های هشتم و نهم هجری به شمار می آیند – هر دو، بر کتاب خواجه نصیر ، ردیه نوشته اند.
جالب آن است که هرچند روی این دو، انکار همه سخنان خواجه طوسی می بوده است. چنان که این مطلب را از نقدهای آنان به روشنی می توان استنباط نمود (14)؛ اما این دو، زمانی که به جمله های فوق (ادعای وقوع «احراق») رسیده اند، نه تنها کلام محقق طوسی را منکر نشده اند، بلکه در صحت این کلام، شک نیز ابراز نکرده و حتی آن را ضعیف هم نشمرده اند.
این موضوع، نشانگر آن است که تا قرن نهم هجری، انکار این ماجرا، به سبب وجود برخی مدارک معتبر، دشوار بوده است؛ هرچند که بعدها، بسیاری از این اسناد، مورد کتمان قرار گرفته و به تدریج از منابع اهل سنت حذف گردید.
چنانچه گزارش سید مرتضی (متوفای ۴۳۶ ھ) بعد از نقل «تهدید به احراق به روایتی بلاذری»(نقل وی از بلاری چنین است: وقد روى البلاذرئ. فجاء عمر- ومعه قبس فتلقته فاطمه على الباب، فقالت: یابن الخطاب! أتراک محرقأ على بابی؟ قال: نعم..)، از این قبیل سانسورها پرده بر می دارد؛ وی می نویسد: و هذا الخبر قد روته الشیعه من طرق کثیره و إما الطریف أن تزویه بروایه لشیوخ محدثی العامه و لکنهم کانوا یزوون ما سمعوا بالسلامه و ربما تنبهوا على ما فی بعض ما یروونه علیهم، فکفوا عنه.(15)
و این خبر را شیعه از راه های زیادی روایت کرده است و نکته جالب این است که: ما آن را به روایت بزرگان محدثین اهل سنت روایت میکنیم؛ اما آنها [در ابتدا] آنچه شنیده بودند را به درستی روایت میکردند؛ اما چه بسا به برخی از آنچه به ضرر خودشان روایت می کردند، او با آگاهی یافتند و از [نقل] آن، صرف نظر نمودند…
البته علیرغم گستردگی این قبیل تحریفات، باز هم نشانه هایی از : ثبت و درج اسنادی حاکی از آتش زدن درب خانه حضرت زهرا (علیها السلام) در کتب اهل سنت را می توان بازیابی نمود؛
برای مثال
ابن ابی الحدید معتزلی، متوفای ۶۵۶ه »(16) می نویسد: فأما حدیث التحریق.. الشیعه تنفرد به، على أن جماعه من أهل الحدیث قد رووا نحوه.(17) اما واقعه آتش افروزی… آن را تنها شیعیان نقل کرده اند؛ هرچند که گروهی از «اهل حدیث» نیز همانند آن را روایت کرده اند.
این بدان معنی است که در زمان ابن ابی الحدید، در میان آثار «اهل حدیث»، استادی حاکی از وقوع احراق یافت می شده است.
«احمدبن حنبل، متوای ۲۴۱ ه» پیشوای مکتب فکری «اهل حدیث» و پایه گذار «فقه حنبلی» در میان اهل سنت می باشد. وی در کتاب «السنه» به تبیین اصول عقاید «اهل حدیث» پرداخته است. او در واقع توانست در قرن سوم هجری، اصولی را به عنوان عقاید اهل سن ، پی ریزی کرده و به ترویج آنها بپردازد. فرازهایی از عقاید «اهل حدیث» بدین شرح می باشد:
۱. عقیدۂ صریح و بی پروا به تجسیم و تشبیه خداوند!
۲. تقدیرگرایی به مفهوم جبری آن!
۳. فضیلت خلفای چهارگانه به ترتیب به خلافت رسیدن آنها!
۴. عدالت همه صحابه!
۵. وجوب اطاعت از سلطان جائر؟ (18)
«ذوالمجدین، جناب سید مرتضی علم الهدی ، متوفای ۴۳۶ هـ» در پاسخ به عالم ستی، «قاضی عبدالجبار، متوفای ۴۱۵ هـ» می نویسد: «و قد بینا أن خبیر الإخراق قد رواه غیر الشیعه ممن لا یهم على القوم»(19) روشن نمودیم که خبر آتش افروزی را جماعتی از راویان غیر شیعه – که نزد اهل سنت متهم نیستند – نیز نقل کرده اند. تصریحات فوق به اثبات می رساند که: تا زمان ابن ابی الحدید (قرن هفتم) و حتی پس از آن، تا قرن نهم هجری، نقل های معتبری حاکی از وقوع احراق، در پاره ای از کتب اهل سنت موجود بوده و سپس، مورد حذف و تحریف قرار گرفته اند.
پینوشتها:
۱- مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۷ ؛ المصنف، ابن ابی شیبه ج ۸، ص ۵۷۲ ؛ الإمامه والسیاسه، ابن قتیبه دینوری ، ج ۱، صص ۱۷ – ۲۰؛ أنساب الأشراف، بلاذری ، ج ۱، ص ۵۶۸، و ج ۲، ص ۲۶۸ ؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۴۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی ، ج ۶، ص ۴۸؛ العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسی ، ج ۴، ص ۲۴۲ و ج ۴، ص ۲۵۹ و ج ۴، ص ۸۷ ؛ تاریخ ابی الفداء، ج ۱، ص ۱۵۶.
2- الإمامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۲.
3- روضه المناظر، ج ۱۱، ص ۱۱۳
4- ذهبی، تذکره الحفاظ، ج ۳، ص ۸۹۲
5- أنساب الأشراف، ج ۱، ص ۵۶۸ ؛ ج ۲، ص ۲۶۸
6- فتیله، به ریسمان تابیدهای گویند که برای برافروختن آتش، آن را شعله ور می سازند.
7-.سیر أعلام البلاء، ج ۲۳، ص ۲۷۴
8۔ المختصر فی أخبار البشر، ج ۱، ص ۱۵۶.
9- العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۳.
10- تاریخ الأمم و الملوک، ج ۲، ص ۴۴۳.
11۔کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلی ، صص ۳۷۶-۳۷۷.
12- شمس الدین اسفراینی «تسدید العقائد فی شرح تجرید القواعد».
13- علاءالدین قوشچی در کتاب «شرح التجرید»
14- الرسائل الإعتقادیه، خواجوئی مازندرانی ، ج ۱، ص ۴۰۹
15- تلخیص الشافی (تألیف: شیخ طوسی)، ج ۳، ص ۷۶
16- سیر أعلام النبلاء، ج ۲۳، ص ۲۷۴
17- شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۱.
18- الإبانه فی أصول الدیانه ، صص ۱۸ – ۱۹؛ التنبیه و الرد، صص ۱۴ – ۱۵
19 – الشافی فی الإمامه، ج ۴، ص ۱۱۹
منبع: راهنمای یاوران فاطمیه (مجموعه پرسش و پاسخ های پژوهشی)، به اهتمام: علی لباف، چاپ سوم، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، 1390ش، صص 126-120