10 –حج، وصال یار
حضور سبز حضرت بقیهالله، حجهبن الحسن (عجل الله تعالى فرجه الشریف) در مراسم حج و بویژه در عرفات و منى، سبب شده که برخى از عاشقان حضرتاش، در ایام حج، گل روى او را مشاهده کنند و به آرزوى خود برسند .
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
على بن مهزیار اهوازى مىگوید: «من، بیست مرتبه به زیارت خانه خدا مشرف شدم، در حالى که در تمام این سفرها، قصدم، دیدن امام زمان (علیهالسلام) بود; چون، شنیده بودم، هر سال، در ایام حج، آن حضرت، براى زیارت خانهى خدا به مکه مىرود، ولى در این بیستسفر، راه به جایى نبردم و موفق نشدم تا این که . . .» . (78)
ادامه را از زبان این قلم بشنوید: تا این که آخرین بار، حجاش، حجشد و به منتهاى آرزویش رسید، و جان تشنهاش را سیراب، و رخسار خستهاش را طراوت بخشید .
نصیب من، عرفات و مقام و مشعر کن
به شوق دیدن خود، راهى منایم کن
تمام حج، به لقاى جناب حضرت تست
عطا، در این سفر، از نعمت لقایم کن (79)
آیهالله سید محسن امین عاملى (رحمه الله علیه) صاحب کتاب ارزشمند اعیان الشیعه مىگوید: «. . . این جانب، به مکه مشرف شدم و در همه جا، از طواف گرفته تا عرفات، منى و مشعر، دل در شور و عشق حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) داشتم; چرا که با الهام از روایات و استفاده از اخبار، یقین داشتم که آن بزرگوار، همه ساله، در موسم حج، تشریف دارند و مناسک را به جاى مىآورد . از خدا خواستم که مرا به فیض دیدار نائل آورد، اما ایام حجسپرى شد وموفق نشدم . در این اندیشه بودم که “چه کنم؟ آیا به لبنان برگردم و سال بعد براى زیارت و در پى مقصود بازگردم و یا این که همان جا رحل اقامت افکنده و از خدا، حجت او را طلب کنم؟ ” .
پس از محاسبهى بسیار، تصمیم بر ماندن گرفتم تا شاید خداوند مدد کند و توفیق یار گردد و به منظور برسم .
تا مراسم سال بعد، ماندم، اما با همهى تلاش و جست و جو، سال بعد هم توفیق دیدار نیافتم . باز هم ماندم و تا سال سوم و چهارم و پنجم و یا هفتم، این توقف ادامه یافت . در آخرین سال توقفام در مکه که موسم حج فرا رسید، پس از انجام دادن مناسک حج، روزى پردهى خانه کعبه را گرفتم و بسیار اشک ریختم و به بارگاه خداوند گله بردم که “چرا توفیق دیدار حاصل نیامده است؟ “، تا این که پس از راز و نیاز . . .» (80) او هم موفق مىشود و جان خستهاش را رونق و رمق مىبخشد .
گر بنده بود بنده، کسى جانب او نیست
بى پرده سراپردهى آن شاه، توان یافت
جز پردهى عصیان، نبود حایل دیدار
گر ابر گناهان رود آن ماه توان یافت
ما را چه لیاقتبه شرف یابى دائم
این بس که گهى فرصت کوتاه، توان یافت (81)
ابن قولویه به سند خود از ابى عبدالله بن صالح روایت کرده است که آن حضرت را در برابر حجرالاسود دیده است . زمانى که مردم براى بوسیدن آن کشمکش مىکردند، آن حضرت (علیهالسلام) فرمودند: «به این نحو، مامور نشدهاند .» . (82)
روزى که آخرین خورشید آسمان تابناک امامت و ولایت، از بام کعبه طلوع کند، براى ما رابطه و پیوند حج و ولایتبیشتر واضح خواهد شد .
11 – ظهور از کعبه
یکى دیگر از جلوههاى پیوند کعبه و حجبا ولایت، ظهور آن حضرت (عج) در کنار خانهى خدا است . در برخى از روایات، «یوم الحج الاکبر» در آیهى شریف «واذان من الله و رسوله الى الناس یوم الحج الاکبر (83) » تاویل به روز ظهور شده است . (84)
امام صادق (علیهالسلام) مىفرماید:
ان القائم اذا خرج، دخل المسجد الحرام فیستقبل الکعبه ویجعل ظهره الى المقام ثم یصلى رکعتین ثم یقوم، فیقول: «یا ایها الناس! انا اولى الناس بآدم . . . یا ایها الناس! انا اولى الناس بمحمد (85) ; چون مهدى ظهور کند، به مسجد الحرام رود . رو به کعبه و شتبه مقام ابراهیم بایستد و دو رکعت نمازگزارد . آن گاه صلا دهد: «اى مردمان! منام یادگار آدم، یادگار ابراهیم، یادگار اسماعیل، یادگار محمد .»
در روایت دیگرى، امام محمد باقر (علیهالسلام) مىفرماید:
«والقائم یومئذ بمکه عندالکعبه مستجیرا بها یقول: . . . «فمن حاجنى فی آدم فانا اولى الناس بابراهیم، ومن حاجنی فی نوح، فانا اولى الناس بنوح، و من حاجنى فی ابراهیم فانا اولى الناس بابراهیم، و من حاجنی فی محمد فانا اولى الناس بمحمد (86) . . .
قائم، در آن روز، در مکه است و در خانهى کعبه به مردم مىگوید: «آن کس که از آدم سخن گوید، من وارث آدم هستم، و آن کس که از نوح سخن گوید، من وارث نوح هستم، و آن کس که از ابراهیم سخن گوید من وارث ابراهیم هستم، و آن کس که از محمد سخن گوید، من وارث محمدم .»
سپس یاراناش را فرا مىخواند و آنان مانند پروانه، گرد شمع وجودش جمع مىشوند .
امام صادق (علیهالسلام) در این خصوص مىفرماید:
یقف بین الرکن والمقام فیصرخ صرخه فیقول: «یا معاشر نقبائی واهل خاصتی ومن ادخرهم الله لنصرتی قبل ظهوری على وجه الارض! ائتونى طائعین . . .» (87) ;
در میان رکن و مقام مىایستد . آن گاه بانگ بر مىآورد: «اى فرماندهان من! اى نزدیکان من! اى کسانىکه خداوند پیش از ظهور من، آنان را براى یارى من در روى زمین ذخیره کرده است! به سوى من بشتابید و به فرمان من گردن نهید . . .» .
در این لحظه، آنان، بانگ امام را مىشنوند و به سوى او مىشتابند .
آن گاه نوبتبیعت فرا مىرسد (88) و حجر الاسود شاهد این ماجرا است و شهادت مىدهد .
امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه مىفرماید:
. والى ذالک المقام یسند القائم ظهره، و هو الحجه و الدلیل على القائم، وهو الشاهد لمن وافا فی ذالک المکان والشاهد على من ادى الیه المیثاق والعهد الذی اخذ الله عز وجل على العبد (89) ;
حجرالاسود، تکیهگاه و دلیل و حجتبراى حضرت مهدى (عج) است . به هنگام بیعت مردم با حضرت، شاهد بر وفاى به عهد و میثاقى است که خداوند از بندگان در عالم ذر گرفته است .
از «مکان ظهور» ، «سخنان حضرت به هنگام ظهور» ، «جمعشدن یاران» ، «شهادت حجر الاسود» ، . . . پیوند عمیق حج و ولایت رخ مىگشاید، اما سوال مهم این است که «به راستى چرا کعبه؟» .
از این که پیامبر در این سرزمین مبعوث شد و وارثاش امام حسین (علیهالسلام) براى زنده ماندن دین جدش، از مکه شروع کرد و فرزندش، سالار ساجدان، پیامرسان کربلا، در معرفى خود، «انا ابن مکه ومنى; انا ابن زمزم والصفا، . . . (90) » فرمود، نقش و جایگاه استراتژى آن روش مىشود . امروز، جهان غیر اسلام، کعبه را به عنوان مرکز اسلامى مىشناسد و حتى براى مسلمانان نیز نقش محورى دارد . این نقطه، تنها جایگاهى است که همهى فرقههاىو نحلههاى اسلامى، گرد آن جمع مىشوند . به حقیقتباید گفت، تنها عامل قوام و قیام مردم و زنده ماندن دین و مسلمانان و مقاومت آنان در برابر کفر، «کعبه» است .
خداوند تبارک و تعالى مىفرمایند: «جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس» (91) ; خداوند کعبه – بیت الحرام – را وسیلهاى براى استوارى و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است .
امام صادق (علیهالسلام) در این باره مىفرمایند: «ولایزال الدین قائما ماقامت الکعبه (92) ; تا زمانى که کعبه پا بر جا است، دین اسلام نیز پا بر جا است .» . مولود کعبه و شهید محراب، امام على (علیهالسلام) از این کانون نور، «علم و پرچم اسلام» یاد مىنماید (93) که بر فراز ستیغ سراسر عظمت و افتخار تاریخ اسلام تعبیه و نصب گردیده است . این پرچم سرافراز و همیشه پیروز «بیت الله» ، همواره نشانهى «حاکمیت الله» خواهد ماند که هم قبلهى مقبلان عالم است و هم مقصد سالکان پاى در راه و مطاف زائران دل آگاه .
از این رو، امام زمان قائم آل محمد (علیهمالسلام) نیز در آغاز قیام جهانى خود، بر محور قیام و قوام جوامع انسانى، تکیه مىفرماید و تمام جهان را از عدل و داد پر مىکند .
12 – مطاف در دولتیار
منحرف شدن اسلام از مسیر اصلىاش بعد از پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلم)، و شدت فتنههایى که در عصر غیبتحاصل مىشود، تا جایى است که برخى، حج را براى تجارت و تفریح و نام و نان (94) و برخى از کشورهاى اسلامى، از حج منع شده (95) و به سبب نا امنى راهها، برخى حجاج، غارت (96) مىشوند، منتها روزى که حضرت بقیه الله (علیهالسلام) ظهور کنند، به جهت رشد تربیتى و اخلاقى (97) تمام این مشکلات حل مىشود و همهى زمانها و مکانها و افرادها، طعم شیرین عدالت را مىچشند . بهرهى «مطاف» از این عدالتشنیدنى و دیدنى است!
امام صادق (علیهالسلام) در این خصوص مىفرمایند: «اول ما یظهر القائم العدل ان ینادی منادیه: ان یسلم صاحب النافله لصاحب الفریضه الحجر الاسود و الطواف (98) » ; نخستین چیزى که از عدالت قائم ظاهر مىشود، این است که منادى، اعلام مىکند: آنان که طواف مستحبى مىکنند، «مطاف» (محل طواف) و «حجر الاسود» را براى کسانىکه طواف واجب مىکنند، خالى کنند .» .
یکى دیگر از جلوههاى بهرهى این سرزمین مقدس از دولت کریمهى امام زمان (عج) اصلاحاتى است که حضرت در سرتاسر جهان، از جمله، این سرزمین، انجام مىدهد .
13 – حرمین و اصلاحات خاتم الاولیاء (عج)
این اصلاحات، مربوط به باز گرداندن مسجدالحرام، مسجدالنبى و مقام ابراهیم به اندازهى اصلى خودشان است .
امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه مىفرماید:
«القائم یهدم المسجد الحرام حتى یرده الى اساسه ومسجد الرسول (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) الى اساسه ویرد البیت الى موضعه واقامه على اساسه; (99) حضرت قائم (عج) ساختمان مسجد الحرام را ویران مىکند و آن را به ساختمان نخستین و اندازهى اصلىاش باز مىگرداند . مسجد پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) را نیز پس از ویران کردن به اندازهى اصلىاش باز مىگرداند و کعبه را در جایگاه اصلىاش مىسازد .» .
نیز در روایت دیگرى امام صادق (علیهالسلام) مىفرمایند: «هنگامى که حضرت قائم قیام کند، خانهى خدا را به اندازهى نخستین آن باز مىگرداند .» . (100)
مىدانیم که مسجدالحرام پس از رحلت پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) تا کنون بارها گسترش داده شده و از هر سو، بر آن افزوده شده است، اما با همهى اینها باز هم به وضعیت اصلى خویش و نقطهاى که ابراهیم (علیهالسلام) براى آن خط کشى کرد، نرسیده است، چرا که پایهها و حدود اصلى آن از «حزوره» (101) یا نقطهاى مىباشد که میان «صفا» و «مروه» است .
این مطلب را از امام صادق (علیهالسلام) آوردهاند که: در پاسخ فردى که از حدود مسجدالحرام مىپرسید و مىگفت: «آیا آنچه را به مسجدالحرام افزودهاند، جزو آن استیا نه؟»
فرمود: «آرى! همه جزو مسجدالحرام است و با همهى این افزودنها به مساحت آن، هنوز به آن نقشه خطى که ابراهیم و اسماعیل براى مسجد ترسیم کردند، نرسیده است .» (102)
و فرمود: «خط ابراهیم بمکه ما بین الحزوره الى المسعى، فذلک الذى خط ابراهیم .» (103)
یعنى: ابراهیم (علیهالسلام) در مکه میان «حزوره» تا نقطهاى که محل وسیعى استخط کشى کرد و این خط کشى و نقشه، حدود مسجد است .
و نیز «حسین بن نعیم» از امام صادق (علیهالسلام) در مورد نماز خواندن در قسمتهاى جدیدى از مسجدالحرام را میان صفا و مروه، تعیین کردند و مردم پیش از این تا صفا طواف مىکردند . . . . (104)
مرحوم فیض کاشانى در مورد جملهى امام صادق (علیهالسلام) که مىفرماید:
«فکان الناس یحجون الى الصفا .» یا بنا بر نسخهى دیگرى «یحجون من مسجد الصفاء .» دو احتمال مىدهد:
نخست اینکه: ممکن است منظور این باشد که مردم تا صفا طواف مىکردند .
دوم اینکه: از مسجد الحرام مىبستند . (105)
به هر حال خلاصهى این روایات، بیانگر این نکته است که مسجدالحرام در اصل، بسیار بزرگتر از مسجدالحرامى است که اکنون مىنگریم و هنگامى که امام مهدى (علیهالسلام) ظهور نماید، دیوار احاطه کنندهى مسجد را عقب مىکشد و دیوارى بر جایگاه اصلى آن، همان نقطهاى که ابراهیم و اسماعیل آن را براى مسجدالحرام خط کشى کردند بنیاد مىکند و این کار، طواف بر گرد خانه دوست را براى عاشقان آسان مىسازد بویژه که شمار زائران بیت الله نیز در عصر درخشان آن گرامى، به دهها میلیون نفر مىرسد . (106)
در ادامه روایت گذشته آمده که امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
«هنگامى که قائم بپا خیزد . . . مقام ابراهیم را به جایگاه اصلى آن باز مىگرداند .» مىدانیم که مقام ابراهیم، صخرهاى است که آن پیامبر بزرگ به هنگام ساختن کعبه روى آن ایستاده است و آن صخره، در زمان پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) در جوار کعبه بوده است .
از این رو از جمله کارهاى امام مهدى (علیهالسلام) پس از ظهور در مکه مکرمه، بازگردانیدن «مقام ابراهیم» به جوار کعبه و جایگاه اصلى آن است و این از کارهایى است که طواف بر گرد خانه خدا را آسان مىسازد چرا که در آن صورت دیگر لازم نیست که طواف تنها میان رکن و مقام باشد، بلکه تنها طواف بر گرد کعبه کافى است، گرچه اکنون به فتواى برخى فقها، طواف میان رکن و مقام واجب است که این، با بازگشت دادن مقام به جاى اصلى خود برداشته مىشود و طواف بر گرد کعبه، کفاید مىکند .
یکى دیگر از بهرهمندىهاى کعبه که در خاتمهى این روایات آمده، تسویه حساب با سارقان کعبه است . در حقیقت، امام زمان (عج) به هنگام ظهور، کعبه را از لوث آنان پاک مىفرماید .
14 – تولیت کعبه و اقدامات خاتم الاولیاء (عج)
قیام براى تطهیر کعبه و نجات آن از دست اشرار، آیین ابراهیمى است; زیرا، خداوند مىفرماید: «وعهدنا الى ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتى (107) » ; و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانهام را پاک و پاکیزه کنید .
گفتنى است، تولیت این بناى توحید تا زمان خلیل خزاعى، به دست قبیلهى خزاعه بود و او پس از خود، آن را به دخترش سپرد و تحت تولیت «قصى بن کلاب» در آمد . او، کلیددارى کعبه را به مردى از قبیلهى خزاعه به نام «ابو غبشان» واگذاشت و «ابوغبشان» این افتخار را در برابر یک شتر و یک مشک شراب به «قصى بن کلاب» فروخت . مثل معروف «اخسر من صفقه ابى غبشان» از این قضیه برگرفته شده است . (108) و این تولیت، درگذر زمان، به دست افراد نالایقى سپرده شد که نمونهى بارز آن را نعمانى در الغیبهى خود چنین نقل مىکند:
سدیر صیرفى از مردى از اهل جزیره، نقل مىکند که او، کنیزى را به نذر، بر خویشتن واجب کرده بود که به خانهى خدا دهد (یعنى نذر خانهى خدا کرده بود). او را به مکه آورد . آن شخص گوید: من، پردهداران خانه را ملاقات کردم و ایشان را از آن کنیز آگاه ساختم و براى هر کسى از ایشان موضوع را بیان مىکردم، مىگفت: «او را نزد من بیاور که خدا نذرت را خواهد پذیرفت .» .
پس وحشتشدیدى از این موضوع به من راه یافت . لذا ماجرا را به یکى از یاران که اهل مکه بود گفتم . او به من گفت: «آیا از من مىپذیرى؟» . گفتم: «آرى .» . گفت: «بنگر به مردى که رو به روى حجر الاسود نشسته است و مردانى گرد اویند . او، ابوجعفر محمد بن على بن الحسین (امام باقر) (علیهالسلام) است . نزد او برو و او را از این امر آگاه کن . ببین به توجه مىگوید .» .
نزد او رفتم . گفتم: «خدا، تو را رحمت کند! من مردى از اهل جزیرهام و همراه من کنیزى است که در سوگندى که بر عهدهى من بود، او را نذر خانهى خدا کردهام و اکنون او را آوردهام و این جریان را به پردهداران نیز گفتهام و همه مىگویند، کنیز را به ما بده، خداوند نذرت را قبول مىکند، و من ناراحت هستم .» .
حضرت فرمود: «اى بندهى خدا! همانا، خانه، نه چیزى مىخورد و نه مىآشامد . کنیز خود را بفروش و جست و جو کن و به همشهریانات که به زیارت این خانه آمدهاند، نگاه کن . هر که از ایشان، خرجىاش تمام شده، آن مبلغ را به او بده .» .
من نیز همان کار را کردم . بعد از آن، هر کدام از پردهداران را ملاقات مىکردم، مىگفت: «کنیز را چه کردى؟» . آنان را به فرمایش امام (ع) مطلع کردم . آنان به من گفتند: «او، مردى دروغ گو و ناآگاه است که نمىداند چه مىگوید . . .» !
من حرف آنان را به امام باقر (علیهالسلام) عرض کردم . آن حضرت (علیهالسلام) فرمود: «تو، سخن آنان را به من گفتى . آیا سخن مرا نیز به ایشان خواهى گفت؟» . عرض کردم: «آرى .» . فرمود: «به ایشان بگو: ابوجعفر به شما پیغام داد، چه گونه خواهید بود اگر دستها و پاهایتان بریده شود و در کعبه آویخته گردد، سپس به شما گفته شود: “فریاد کنید که ما دزدان کعبهایم؟ “» .
پس هنگامى که خواستم برخیزم، فرمود: «البته، من، خودم، آن کار را نمىکنم، بلکه آن را مردى از خاندان من انجام خواهد داد .» (109)
امام صادق (علیهالسلام) در این خصوص مىفرمایند:
اما ان قائمنا لوقدقام لقد اخذهم فقطع ایدیهم وطاف بهم وقال: «هولاء سراق الله (110) » ; وقتى قائم ما قیام کند، ایشان را بگیرد و دستانشان را قطع کند و به خوارى، در کوى و برزن بگرداند و بگوید: «اینان، دزدانى هستند که از خدا مىدزدند .» .
در روایت دیگرى مىفرمایند: «. . . وقطع ایدى بنى شیبه السراق وعلقها على الکعبه; (111) دستان طایفه بنى شیبه را که از دزدان کعبه هستند، قطع مىکند و بر کعبه مىآویزد .» .
گفتنى است که در عصر ظهور، سارقان کعبه که در زمان امام صادق (علیهالسلام) مىزیستند، زنده نیستند، لذا شاید اینان، از افراد خطاکارى باشند که در زمان رجعت، به دنیا باز گردند .
بنا بر احتمال قوىتر کسانى که در عصر ظهور به کردار ناشایست آنان راضى و خشنود باشند، مشمول این حکم قرار گیرند; زیرا، این قضیه در روایت امام رضا (علیهالسلام) بعد از پرسش و پاسخ هروى از امام (علیهالسلام) دربارهى علتبه کیفر رسیدن بازماندگان قاتلان امام حسین (علیهالسلام) مطرح شده است که به فرمودهى امام هشتم، گویاى این حقیقت است که هر کس از چیزى خشنود باشد، مانند آن است که آن کار را انجام داده باشد . اگر مردى در مشرق کشته شود و مرد دیگرى در مغرب به کشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شریک گناه قاتل است .» .
هروى در ادامه مىپرسد: «بای شىء یبدا القائم منکم اذا قام؟» . قال: «یبدا ببنى شیبه فیقطع ایدیهم لانهم سراق بیت الله عزوجل (112) . » ; قائم شما از چه طایفهاى شروع مىکند؟ فرمود: «از بنى شیبه شروع مىکند . دستهاى آنان را قطع مىکند; زیرا آنان دزدان خانهى خدا در مکهى معظمه هستند .» .
بنابراین، همه جاى جهان امن مىشود، خصوصا این اماکن مقدس و راههایى که به آن ختم مىشود .
15 – امام زمان (عج) و امنیتحرم
یکى دیگر از بهرههاى حرم، امنیتى است که در دولت کریمهى امام زمان (عج) بر آن سایه مىافکند .
امام صادق (علیهالسلام) پس از توبیخ و مؤاخذهى ابوحنیفه به خاطر انحراف علمى و برداشتهاى ناقصاش، از او مىپرسد: «منظور از «سیروا فیها لیالى وایاما آمنین» چیست؟» . ابوحنیفه گفت: «گویا، مراد، پیمودن فاصلهى میان مکه و مدینه باشد .» .
امام (علیهالسلام) پاسخ نقضى به او داد و فرمود: «پس رهزنىهایى که میان مکه و مدینه صورت مىگیرد، چیست؟» . ابوحنیفه، عاجزانه ساکتشد .
آن گاه امام (علیهالسلام) فرمود: «مراد خداوند از «ومن دخله کان آمنا» کدام نقطه از زمین است؟» . ابوحنیفه گفت: «مراد، کعبه است» .
امام (علیهالسلام) فرمود: «پس چهگونه براى ابن زبیر که در کعبه متحصن شده بود، آن گاه که حجاج کعبه را به منجنیق بست و ویران کرد و او را گرفت و کشت، امن نبود؟» . او، ساکت مانده بود .
آنگاه ابوبکر حضرمى به امام صادق (علیهالسلام) عرض کرده: «جواب این دو سوال چیست؟» . آن حضرت فرمود: «هنگامى که قائم آل محمد (عج) ظهور کند، همهى این راهها امن خواهد شد و هر کس با او بیعت کند و در جمع سپاهیان او در آید، در امان خواهد بود .» . (113)
بنابراین، بر زائران محترم، بایسته است که در این نکات دقت کنند و مهمترین وظیفهاى که در این سفر بر عهده دارند، انجام دهند .
حرف آخر
مرحوم آیه الله سید محمدتقى موسوى اصفهانى، در بیان وظایف انسانها نسبتبه امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) در این خصوص مىنویسد:
«حج رفتن به نیابت از آن حضرت و فرستادن نائب که از طرف آن جناب حج انجام بدهد و طواف بیت الله الحرام به نیابت از او و نائب ساختن دیگرى تا از طرف آن حضرت طواف کند . این کار، میان شیعیان، در روزگار قدیم، متداول و مرسوم بود، و چندین روایت در استحباب این امر وارد شده است . نیز زیارت مشاهد رسول خدا و ائمهى معصوم (علیهمالسلام) به نیابت از مولایمان صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) و گرفتن نائب به این جهت، علاوه بر استحباب، از وظایف منتظران است . (114)
پی نوشت ها
78) دلائل الامامه، ص 296; بحارالانوار، ج 52، ص 9; منتهى الآمال، ج 2، ص 439 .
79) نغمهى انس، علىاصغر یونسیان (ملتجى)، ص 100 .
80) کرامات صالحین، شریف رازى، ص 91 (به نقل از دیدار با امام زمان در مکه و مدینه، ص 98).
81) خلوتگاه راز، حبیب الله چایچیان (حسان)، ص 278 .
82) ارشاد، شیخ مفید، ص 680 ; بحارالانوار، ج 52، ص 60 .
83) توبه: 3 .
84) تفسیر عیاشى، ج 2، ص 76، ح 15 .
85) بحارالانوار، ج 51، ص 59 .
86) همان، ج 52، ص 305 . در روایت دیگرى امام صادق (علیهالسلام) مىفرماید: «اذا اذن الله عزوجل للقائم فی الخروج صعد المنبر و دعا الناس الى نفسه وناشد هم بالله ودعاهم الى حقه . . .» .(بحارالانوار، ج 52، ص 337).
87) بحارالانوار، ج 52، ص 333 ; الغیبه، طوسى، ص 284; (به نقل از روزگار رهایى، ج 1، ص 425).
88) امام باقر (علیهالسلام) مىفرماید: (کانی بالقائم . . . بین الرکن والمقام بین یدیه جبرئیل (علیهالسلام) ینادى البیعه لله» . بحارالانوار، ج 52، ص 290 .
89) کافى، ج 4، ص 185 .
90) بحارالانوار، ج 45، ص 138 .
91) مائده: 97 .
92) وسائل الشیعه، ج 8، ص 14 .
93) نهج البلاغه، خ 1، ص 45: «. . . جعله سبحانه و تعالى للاسلام علما وللعائذین حرما . . .» .
94) پیامبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) : «یحج اغنیاء امتی للنزهه ویحج اوسطها للتجاره ویحج فقراؤها للریاء و سمعه» .(روزگار رهایى، ج 2، ص 794).
95) امام باقر (علیهالسلام) : «فاذا فعلوا ذالک منعوا من الحج ثلاث سنین . . .» .(روزگار رهایى، ج 2، ص 917). نیز در این زمینه به صفحات 804 ، 810 ، 811 ، 913 ، 918 ، 1128 مراجعه کنید .
96) پیامبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلم) : «. . . وعلامته ان ینهب الحاج . . .» .(روزگار رهایى، ج 2، ص 865). نیز مراجعه شود به ص 904 و 921 .
97) ر . ک: پیداى پنهان، پورسید آقایى، ص 35 .
98) کافى، ج 4، ص 427; کتاب من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 161; بحار الانوار، ج 52 ، ص 374 .
99) ارشاد، ص 705; الغیبه، طوسى ص 297; الغبیه، نعمانى، ص 171; اعلام الورى، ص 431; کشف الغمه، ج 3، ص 255; اثبات الهداه، ج 3، ص 516; بحارالانوار، ج 52، ص 332 .
100) بحارالانوار، ج 52، ص 338 .
101) واژه «حزوره» بر وزن «قسوره» نام مکانى میان صفا و مروه است، کافى، ج 4، ص 539 .
102) کافى، ج 4، ص 210، باب فضل الصلاه فى المسجد الحرام .
103) کافى، ج 4، ص 210، ح 12 .
104) تهذیب، ج 5، ص 453، ح 1584 .
105) وافى، چاپ قدیم، ج 2، جزء 8، ص 28، باب حج ابراهیم .
106) امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 666 .
107) بقره: 125 .
108) تفسیر المیزان، ج 3، ص 363 ; صهباى حج، ص 127 .
109) الغیبه، نعمانى، باب 13، ص 332، ح 25 .
110) وسائل الشیعه، ج 9، ص 355 .
111) ارشاد، ص 705; بحارالانوار، ج 52 ، ص 332 .
112) علل الشرایع، ج 1، ص 219; عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 273; بحارالانوار، ج 52، ص 313; اثبات الهداه، ج 3، ص 455 .
113) بحارالانوار، ج 2، ص 292 – 294: «سیروا فیها لیالى وایاما آمنین» مع قائمنا اهل البیت . واما قوله تعالى «من دخله کان آمنا» فمن بایعه ودخل معه و مسح على یده ودخل فى عقد اصحابه کان آمنا .» .
114) مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم (عج)، ج 2، ص 310 – 318 (با تلخیص).
منبع: فصلنامه انتظار