پیرامون نهج البلاغه و عظمت آن ( 3)

پیرامون نهج البلاغه و عظمت آن ( 3)

نویسنده:دکتر حسین رزمجو

بنای شکوهمند نهج البلاغه را معماری جز امام علی علیه السلام نیست

همچنان که گاه، آفتاب فروزان را در میانه آسمان، لکه ابرهای تیره از دیدگان پنهان می کند و یا از درخشندگی اشعه آن می کاهد؛ تعصبات، خودخواهی ها و خودمحوری ها ی فکری و اعتقادی افراد سفسطه گر مغالطه کار، چونان ابرهای سیاهی است، که حقایق یا بعضاً آراء بر حق مکتب یا شخصیتی مؤثر یا اثری ارزشمند را با حجاب خود می پوشاند و با پراکنده شدن تخم شک و بدبینی در مزرع اذهان، دید و اعتقاد افراد را نسبت به آن مکتب یا شخصیت و اثر، منحرف یا سست و متزلزل می کند.
نهج البلاغه شریف از جمله کتابهایی است که متأسفانه در معبر تاریخ عمر پربرکت خود از این آفت فرهنگی مصون نمانده و قامت بلند و استوار آن در معرض تندباد غرض ورزی ها و کوته اندیشی های تنی چند قرار گرفته است و با وجود آنکه:
ـ تا کنون صدها کتاب(1)و مقاله و شرح(2)توسط دانشمندان بزرگ اهل سنت و علمای شیعه درباره آن نگاشته شده است و هیچ یک از آنها در صحت انتساب این کتاب به امام علی علیه السلام کمترین شک و تردیدی را به خود راه نداده اند.
ـ و با آن که از زمان تألیف نهج البلاغه(سال 400هجری)تا روزگار حاضر، اسلام شناسان عالیقدری از شیعه و سنی نظیر:ابن ابی الحدید معتزلی، علامه حلی(ف،676)قاضی نورالله شوشتری(1019-956ه.ق)،کاشف الغطاء(ف،1228ه.ق)،حاج میرزا حسن نوری(ف،1320ه.ق)شیخ محمد عبده، نائل مرصفی، علامه سید هبه لادین شهرستانی، دکتر زکی عبدالسلام مبارک، عباس محمود عقّاد، استاد شهید مطهری و ..با دلایلی منطقی و خردپسند انتساب نهج البلاغه را به امام علی علیه السلام مدلل و تأیید کرده اند.
ـ و با آن که هفتاد نفر از مورخان، محدثان، مفسران و ادیبانی(3)که قبل از سید رضی می زیسته اند، به جمع آوری خطبه ها، نام ها و کلمات قصار حضرت علی علیه السلام همت گماشته اند ، و برخی از این خطبه ها، رسالات و سخنان در کتابهای معتبری که پیش از نهج البلاغه تألیف شده ، نظیر:اصول کافی، از ثقه الاسلام ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحق کلینی رازی(ف329)و ارشاد ابوعبدالله محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید(ف413)و عقد الفرید،(ابن عبدربه(ف327)و نزهه الادب ابوسعیدمنصور(ف422)و تحف العقول، تألیف:ابن شعبه حرّانی(اواخر قرن چهارم)و…گردآوری شده است و اسناد مدارک همه خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار نقل شده در کتب مذکور، مشخص و مضبوط است.(4)
ـ و با وجود آنکه در فاصله قرنهای اول تا چهارم هجرت یا قبل از تدوین نهج البلاغه توسط سید رضی، خطباء، و نویسندگان ناموری در عرصه ادب عرب نظیر:عبدالحمید بن یحیی کاتب(5)(مقت.132)ابوعثمان جاحظ(225-160)عبدالرحیم بن محمد بن اسماعیل معروف به ابن نباته(6)(374-335)و شاعران بلندآوازه ای چون:ابو نواس(ف198)ابوتمام طایی(ف231)ابوالفتح بُستی(ف400)و…از سخنان امام علی علیه السلام سود جسته و یا مضامین نوشتارها و مواعظ آن حضرت را زینت بخش آثار خود کرده اند.
ـ و با آن که مورخ موثقی مانند ابوالحسن علی بن حسین مسعودی(ف344)صاحب کتاب مشهور«مروج الذهب»که پانزده سال قبل از تولد سید رضی، فوت کرده است، تصریح دارد که «در زمان او، چهارصد و اندی از خطبه های امام علی علیه السلام را در دست مردم دیده است، در صورتی که همه خطبه های گردآوری شده توسط سید رضی دویست و سی و نه تاست، یعنی تقریباً نصف کمتر از عددی که مسعودی می گوید.»(7)
ـ و به رغم اظهار نظر و تصریحی که ابوالعباس احمد بن علی نجاشی(ف450)دانشمند رجالی و معاصر سید رضی در کتاب خود«الرجال»کرده است و با بیان این عبارات روشن.
«الحسن الرضی نقیب العلویین ببغداد اخو المرتضی کان شاعر المبرز له کتبٌ منها:کتاب حقایق التنزیل، کتاب مجاز القرآن، کتاب خصائص الائمه، کتاب نهج البلاغه، (کتاب الزیادات فی شعر ابی تمّام…»(8)
نهج البلاغه را در زمره تألیفات سید رضی شمرده است.
ـ و با آن که از لحاظ سخن شناسان و منتقدان آگاه از ادبیات عرب«و از نظر محققان سبکهای ادبی و اسلامی، این نکته ثابت است که شریف رضی از امام علی علیه السلام که بلاغت را از سرچشمه فصیح ترین عرب یعنی محمد صلی الله علیه و اله فرا گرفته است، بلیغ تر نیست و شریف رضی و امثال او در فصاحت و بلاغت و قدرت بیان به هر پایه ای که باشند، باز نمی توانند در جایگاه امام بایستند، چنانکه شریف رضی نیز نهج البلاغه را هرگز به خود نسبت نداده است و عقل حکم می کند که نهج البلاغه سخنان امام علی است و علاوه براین، امام دارای حکم و امثالی است که با سبک ونظم سخنی که در نهج البلاغه می بینیم هماهنگی کامل دارد.»(9)
و بالاخره به رغم این که سید رضی در هیچ جا و هیچگاه -نه به اشارت و نه به تصریح-مطالب نهج البلاغه را از آن خود ندانسته و خویش را مبتکر آنها نشمرده است بلکه برعکس«در دو کتاب:حقایق التنزیل و مجازات نبویّه به این موضوع که او گردآورنده مطالب نهج البلاغه است نه نویسنده آنها تصریح کرده است».(10)
با این تفصیل و با در نظر داشتن آنکه هر کدام از این دلایل مذکور برای ثابت صحت انتساب نهج البلاغه به امام علی علیه السلام کافی و وافی است، متأسفانه، ابن خلکان(681-608)مورخ مشهور عرب و صاحب کتاب«وفیات الاعیان»که تاریخش خالی از شائبه غرض و برخی از تعصبات نیست، اولین کسی است که تخم تشکیک را درباره صحت انتساب نهج البلاغه به حضرت علی علیه السلام با نگارش چنین عبارات-و به دلایل واهی که ذیلاً ارائه خواهد شد در اذهان می پراکند:
«…و قد اختلف الناس فی کتاب نهج البلاغه المجموع من کلام الامام علی بن ابیطالب رضی الله عنه هل هو جمعه ام جمع اخیه الرضی و قد قیل انه لیس من کلام علی و انّما الذی جمعه و نسبه الیه، هو الذی وضعه و الله اعلم».(11)
مردم درباره کتاب نهج البلاغه که مجموعه ای از سخنان امام علی بن ابیطالب علیه السلام است، اختلاف نظر دارند که آیا مطالب این کتاب را(سید مرتضی)گردآورده است یا برادرش سید رضی؟!همچنین گفته اند که این کتاب از سخنان علی علیه السلام نیست، بلکه کسی آن را جمع آوری کرده و به آن حضرت نسبت داده است و در این که نهج البلاغه .را امام وضع کرده باشد، خدای داناتر است .
دلایل ابن خلکان و دیگر کسانی که بعد از او نظیر احمد بن عبدالحمید حرّانی حنبلی معروف به ابن تیمیه(12)(ف728)و شاگردش صلاح الدین صفدی(ف764)و ابن حجر عسقلانی(ف852)و نویسندگانی از دوره معاصر، مانند طه حسین، احمد امین، و دکتر شوقی ضیف از مصر، در صحت انتساب نهج البلاغه به امیرالمؤمنین علی علیه السلام شک کرده اند، اینهاست:طولانی بودن بعضی از خطب نهج البلاغه و مالا دشواری حفظ آنها، اشتمال این کتاب براخبار غیبی و برخی پیشگویی های از حوادث آینده و علومی که بعد از عصر صحابه و تابعین پدید آمده است و مشابهت برخی از اصطلاحات مستعمل در آن با نوشته های قرون بعد، خصوصاً محتوای خطبه شقشقیه است که در آن انتقاداتی به شیوه عمل خلفای سه گانه قبل از امام علیه السلام شده است.
از آنجا که این دلایل غیرمنطقی و بی پایه و شبهات نویسند گانشان را دانشمندان آگاه صاحبنظری-از تسنن و تشیع-مانند:ابن ابی الحدید معتزلی سنی در شرح منصفانه خود برنهج البلاغه و علامه سید هبه الدین شهرستانی در کتاب«ما هونهج البلاغه»و علامه شیخ عبدالحسین امینی در کتاب عظیم الغدیر، به طور مستدل و مشروح جواب گفته اند و مالا به نقل همه آنها در مقاله حاضر که نظر نگارنده بر رعایت ایجاز و اختصار می باشد، نیازی نیست، لذا ذیلاً، تنها به نقل عباراتی از دفاعیه ای که ابن ابی الحدید در تدیید آنکه نهج البلاغه از آن علی بن ابیطالب است نگاشته و شجاعانه ادعای کسانی را که کتاب مزبور را ساخته و پرداخته فکر سید رضی یا افراد دیگر می دانند ، رد کرده و به ابطال آراء ایشان کوشیده است، اکتفا می شود:
«افرادی از مردم هواپرست می گویند:بسیاری از مطالب نهج البلاغه سخنانی است که بعدها پیدا شده کسانی از سخن سنجان شیعه آن را ساخته اند و گاهی برخی از آن به دیگری نسبت می دهند. این اشخاص، کسانی هستند که عصبیت، دیدگان آنها را کور رکده و از راه روشن، گمراه شده اند و آنچه گفته اند از آشنایی اندک آنان به اسلوب سخن ناشی است.
در این جا من با سخنی مختصر، این طرز تفکر غلط را برای تو خواننده روشن می سازم و اظهار می کنم که اگر بگویند:
تمام مطالب این کتاب(نهج البلاغه)ساختگی است، بدون شک نادرست می باشد. زیرا درستی اسناد بعضی از خطبه ها به امیرالمؤمنین علیه السلام از راه تواتر برای ما ثابت شده است و آنها را تمام محدثان یا اکثر ایشان و بسیاری از مورخان نقل کرده اند و اینان هیچکدام شیعه نبوده اند تا نقل قول آنها را به غرض ورزی نسبت دهند.
و چنانچه گفته شود:بعضی از مطالب نهج البلاغه صحیح است نه همه آن، باز هم دلیل برمدعای ما خواهد بود. زیرا کسی که با فن سخن و خطابه آشنا و بهره ای از علم بیان را داراست و در این خصوص ذوقی دارد، حتماً میان کلمات و سخنان شیوا و اصیل با ساختگی و بدلی فرق می گذارد.
ما با همه آشنایی که با شعر و صحت و سقم آن داریم، اگر مثلاً دیوان ابوتمام شاعر معروف را ورق بزنیم و در خلال آن یک یا چند قصیده را از دیگری بیابیم، با ذوق شعری خود تشخیص می دهیم که با شعر ابوتمام و راه و روش او در شعر و شاعری مباینت دارد.
نمی بینی که دانشمندان شعر شناس، بسیاری از اشعاری را که منسوب به ابونراس است، از دیوان وی حذف کرده اند. زیرا برای ایشان مسلم شده است که از لحاظ الفاظ و سبک، با اشعار ابونواس مناسب نیست و در این خصوص، جز ذوق خود، به چیز دیگری اعتماد نکرده اند. بنابراین وقتی درست درباره نهج البلاغه دقت تأمل کنیم می بینیم، تمام آن از یک سرچشمه جاری شده و ماند جسم بسیط اسلوب واحدی را تشکیل می دهد که جزئی از آن از لحاظ ماهیت، عین جزء دیگر است ، یا مانند قرآن مجید است که اول آن مانند وسط و وسط آن مانند آخر آن می باشد و هر سوره و آیه در راه و روش و فن، مانند آیات و سوره های دیگر است.
اگر بعضی از خطبه های نهج البلاغه مجهول و تنها بعضی از آن صحیح بود، هرگز این طور که اکنون هست نمی بود. پس با این برهان محکم و روشن برای تو خواننده، اشتباه کسانی که گمان کرده اند، این کتاب بزرگ یا قسمتی از آن مجعول و منسوب به آن حضرت است، روشن می گردد.»(13)
و مالاً مبرهن می شود که کاخ دل آویز و شکوهمند نهج البلاغه را جز امام علی بن ابیطالب علیه السلام که در مدینه علم نبوی و شهسوار میدان بلاغت است، معمار و سازنده دیگری نیست.

محتوای نهج البلاغه و جامعیت آن

از آنجا که گفته اند:سخن و نوشته هر کس به منزله فرزند جان و آیینه اندیشه و احساس اوست، نهج البلاغه شریف نیز که مجموعه سخنان و رسالات امیرمؤمنان علی علیه السلام است؛ به واقع تبلوری از جهان پررمز و راز روح، دل آکنده از صفا و پرتویی از وجود او به شمار می رود، وجود مقدسی که آگاهیش به حقایق هستی بدان پایه بوده که به تعبیر خودش:«راه های آسمان را بیشتر و بهتر از طرق زمین می شناخته»(14)و با اظهار:
«سلونی قبل ان تفقدونی»(15)
هر مسئله و معضله ای را جوابگو و مشکل گشا شد .
در خطبه معروف شقشقیه، او با بیان این نکته که :«من چونان کوهساری بلند هستم که جویبارهای فضیلت و دانش، سیل آسا از درونم فرو می ریزد و مرغان بلند پرواز اندیشه را در فضای گسترده دانشم، یارای پرواز و دست یابی به اوج آگاهیم نیست.»(16)
بلندی قدر خود را در خردمندی و دانایی و استواری فکر و شیوایی گفتار که «حد همین است سخندانی و زیبایی را»اظهار فرموده است.
به اعتراف دوست و دشمن، علی علیه السلام زاهدترین، بخشنده ترین، عابدترین، دلاورترین، دادگرترین و کوشاترین یار پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم افصح فصحا و ابلغ بلغای عرب-بل عالم-بوده و سابقه اش در ایمان به خدا و گرویدن به آیین اسلام از همه کس افزونتر است، بزرگمردی که در خانه خدا دیده برجهان گشوده و در دامان پاک رسول پروردگار تربیت شده و تعالیم الهی و علم نبوی با جانش عجین گردیده و در پندار و گفتار و کردارش به منصفه ظهور رسیده و بالاخره در فرجام عمر پربرکتش به واسطه شدت عدل خود در محراب عبادت شهید شده است،(17)خلاصه شخصیتی این چنین عظیم که «آنچه خوبان همه دارند، او به تنهایی دارد». یقیناً کتاب مستطابش-نهج البلاغه -چونان خود او-جامع الاطراف و دارای ابعاد وسیع گوناگونی است که در طیف روحانی آن، انوار زیبای معرفت و الوان رنگارنگ حقیقت متجلی است.
در این کتاب، تعالیم آموزنده و حیات بخش مکتب علوی از جامعیتی خاص برخوردار است و جلوه هایی بدیع و متنوع دارد. خداشناسی، آفرینش کائنات، رسالت پیرامبران، امامت و وصایت، حکومت و رهبری، معارف قرآنی، عبادات، تقوی، مبانی اخلاق اسلامی و تعلیم و تربیت، احکام دینی وحدود شرعی، حقوق فرد و اجتماع ، جامعه شناسی، مردمداری، وصف مظاهری از زیبایی های طبیعت، صفات مؤمنان، و ویژگی های انسان کامل، روحیات منافقان و کافران، پاره ای از رخدادهای تاریخی صدر اسلام، ناکثین، مارقین، قاسطین، جنگ و صلح، مرگ و رستاخیز،بهشت و دوزخ، و دیگر موضوعاتی که بهروزی یا سیه روزی آدمی بدان بازبسته است، محتوای نهج البلاغه را تشکیل می دهد.
به تعبیری لطیف تر:«آن کس که می خواهد علی را بشناسد و با روح علوی انس بگیرد، باید جان را در زیر آبشارهای این مجموعه بگیرد، باید جان را در زیر ابشارهای این مجموعه بگیرد تا به طهارت و طراوت رسد. و هر کس بخواهد اسلام را بشناسد، اما در چهره علی و در سخن مولا، باید نهج البلاغه را بخواند و از این کوثر، جرعه هایی بنوشد…
ـ نهج البلاغه کتاب دل است، نردبان تعالی روح، بال معراج جان و سکوی پرواز در ملکوت است.
ـ نهج البلاغه، رواق اشراق معارف حقه و الهی، در ضمیر یک انسان و ابزار معرفت خداست. آیینه شناخت خود و محک آزمودن اخلاص است و رسواگر چهره نفاق و افشاگر زوایای پنهان شرک است.
ـ نهج البلاغه «دنیا»را تحقیر می کند تا «آخرت»را بزرگ بدارد.«عدل»را تجلیل می کند تا دنائت «ستم»را ترسیم کند«جان»را می گیرد تا«جانان»بدهد. «دل»را می ستاند»،تا «دلدار»بدهد.
ـ نهج البلاغه ، چشم را در زمزم«بصیرت»می شوید. گوش را از آهنگ زیبای هستی پر می کند. مشام جان را با«عطر معرفت»معطر می سازد. دل را از زلال«یقین»می آکند. زبان را به گفتن«حق»می گشاید. راه را از چاه باز می شناسد. هدف رسالت انبیاء را باز می گوید. فلسفه آفرینش را می شکافد. «نفاق»را بی پرده و عریان می نمایاند.«تقوا»را در عرصه «عمل»نشان می دهد. «متقین»را معرفی می کند .«منافقین»را می شناساند. صبرآموز و ابلاغگر و مبشر و منذر است.
ـ نهج البلاغه ، دیدگاه امام علی علیه السالم درباره خدا، انسان، جهان و مبدأ و معاد است. در این کتاب با طبیعتی روبرو می شویم جاندار، با شعور، درّاک و گویا.با حیاتی هدفدار، با مرگی که دالان عبور به جهان شگفت انگیز و ناشناخته برزخ و قیامت است. با بهشتی که پاداش نیکان و با دوزخی سوزان که جزای تبهکاران است و با «قرب»و«رضایی»که اوج اجر صابران و تقواپیشگان است. با «زهدی»که برداشت کم برای بازدهی بسیار است. با «عشق»ی که بنده را به پرستش می کشد. با «تقوا»یی که ردای مصونیت از آلودگی به «گناه»است. با «ذکر»ی که بازدارنده از «غفلت»است. با «عبادت »ی که ثمره «معرفت» است. با «عدالت»ی که بها دهنده به «حکومت»است. با «جهاد»ی که دری از درهای بهشت است. با «شهادت »ی که بهترین مرگ و «خیر الموت» است. با «سکوت»پرفریاد و تلخ. با«فریاد»شکوهمند و دشمن شکن.
خلاصه:نهج البلاغه مشابه منشوری است چمند بعدی، که هر زمان یک چهره اش می درخشد و برای هر کس یک بعد و یک برش آن، متجلی می شود.
این کتاب از هر مقوله ای ، مقاله ای دارد و برای هر دردی، درمانی و برای هر نیازی، پاسخی.
و البته که بی دردان از نهج البلاغه درمانی هم نخواهند یافت.
چون نداری درد،درمان هم مخواه
درد پیدا کن که درمانت کنند(18)
کوتاه سخن آنکه :نهج البلاغه تصویری است از آفتاب حقیقت، آفتاب وجود پیشوای خدا پرستان و پرهیزکاران آزاده عالم-امام علی علیه السلام -و با توجه و اذعان به این واقعیت که به گفته خواجه شیراز، حافظ:
قلم را آن زبان نبود که سرّ عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی(19)
آنچه در این نوشتار به رشته تحریر در آمده شرحی نارسا و سایه روشنی کمرنگ است که از آن تصویر بی همال نموده شده است. لذا در بیان حال و احساس نگارنده این سطور نسبت به آن خداوندگار بلاغت و کتاب مستطابش-نهج البلاغه -شاید رباعی ذیل بتواند گزارشگر و ترجمانی ضعیف باشد .
آن شه که کمالش آسمانی است بلند
شهد سخنش فزون ز شیرینی قند
این دفتر نعت او چو بگشوده دری است
بر چهره آفتاب و بر روی پرند

پی نوشت ها :

1ـ رک:کتابنامه نهج البلاغه، نوشته :رضا استادی، چاپ تهران،1359ش، از انتشارات بنیاد نهج البلاغه، و کتاب:مصادر نهج البلاغه و اسانیده، تألیف:خطیب عبدالزهراء حسینی و مصادر ترجمه الشریف الرضی جمع تحقیق الد کتور محمد هادی الامینی النجفی، الطبع:.طهران1401ه.ق نشر مؤسسه نهج البلاغه .
2ـ برای آشنای با شرحهایی که با زبانهای عربی، فارسی، ترکی، اردو، گجراتی، و دیگر زبانها درباره نهج البلاغه نوشته شده است، رک:الذریعه الی تصانیف الشیعه، تألیف:الشی خ آقا بزرگ الطهرانی،الطبعه الثانیه(بی تا)دار الأضواء،بیروت، الجزء الرابع عشر، صفحات161-111.
3ـ رک:گردآورندگان سخنان امیرالمؤمنیان علی علیه السلام قبل علامه شریف رضی مؤلف نهج البلاغه ، نوشته عزیزالله عطاردی، چاپ تهران(بی تا)از انتشارات بنیاد نهج البلاغه.
4ـرک:روشهای تحقیق در اسناد و مدارک نهج البلاغه، تألیف :محمد دشتی.
5ـ ابن ابی الحدید در شرح فاضلانه خود برنهج البلاغه، چنین بیان داشته است:«…قال عبدالحمید بن یحیی:حفظت سبعین خطبهً من ففاضت ثم فات و قال ابن نباته :حفظت من الخطابه کنزاً لا یزیده الانفاق الاسعه و کثره حفظت مأته فصلٍ من مواعظ علی بن ابیطالب علیه السلام »[عبدالحمید بن یحیی کاتب گفته است که من هفتاد خطبه از خطب آن اصلع را(مقصود امام علی است بواسطه آنکه جلوی سرآن حضرت موی نداشته است]حفظ کردم. بدین وسیله ذهنم چونان چمه ای جوشان و زاینده گردید. و ابن نباته اظهار داشته است که از خطابه های امام علی علیه السلام که به منزله گنجینه ای است و هر چه از آن بردارند کاسته نمی شود بلکه افزون می گردد، یکصد فصل از اندرزهای آن را از بر کردم».رک:شرح نهج البلاغه الجامع الخطب و حکم رسائل امیرالمؤمنین ابی الحسن علی بن ابیطالب علیه السلام، ابن ابی الحدید، تحقیق العلامتین:السید نور الدین شرف الدین و الشیخ محمد خلیل ازین-همان-ص11.
6ـ همان.
7ـ رک:سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مرتضی .مطهری-همان-ص14.
8ـ رک:الرجال ، صنّفه:الشیخ ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن العباس نجاشی، به کوشش:حاج شیخ علی المحلاتی الحائری،چاپ سنگی1317،ص283.
9ـ دکتر حامد حضنی داود، استاد ادبیات عرب در دانشگاه عین شمس قاهره، نهج البلاغه، توثیق و درستی نسبت آن به امام علی علیه السلام ترجمه:دکتر ابوالقاسم امامی، چاپ تهران(بی تا)،انتشارات کنگره هزاره نهج البلاغه،ص4.
10ـ ریحانه الادب-همان-ج2،ص262.
11ـ ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر بن خلکان، وفیات الاعیان، حققه و علق حواشیه و وضع فهارسه:محمد محیی الدین عبدالحمید، الناضر مکتبه النهضه المصریه،1948م، الجزی الثالث،ص3.
12ـ در مورد افکار منحط ابن تیمه و دشمنی های آشکار او با شیعه و امام علی علیه السلام و پاسخهایی که به ایراد واهی او داده شده است، رک:الغدیر، تألیف :علامه عبدالحسین امینی نجفی، ترجمه :دکتر سید جمال موسوی،چاپ دوم تهران،1362ش ، انتشارات کتابخانه بزرگ تهران،ج5،صفحات252تا آخر کتاب .
13ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید-همان-الجزء الاول،صفحات11و12.
14ـ نهج البلاغه، الد کتور صبحی الصالح، همان-ص280کلام امام علیه السلام این است:«انا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض.
15ـ همان.
16ـ مأخذ پیشین، خطبه سوم معروف به شقشقیه،ص48،اشارت است به این عبارت امام علیه السلام:«….ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر…».
17ـ اشارت است بدین عبارت که در بزرگداشت امام علی علیه السلام گفته شده است:«قتل فی محراب عبادته لشده عدله».
18ـ جواد محدثی، مقاله «نهج البلاغه، کتاب دل»مجله مدینه العلم، شماره1(بهار1361)نشریه بنیاد نهج البلاغه،صفحات32و33.
19ـ خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان اشعار، به اهتمام:محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، چاپ .تهران(بی تا)انتشارات کتابفروشی زوّار،ص306.

منبع: سالنامه النهج شماره 12- 11

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید