نویسنده: فرناز شهید ثالث
تصویر آیت ا… شهید «سید محمد بهشتی» را هر سال در روز هفتم تیر ماه، سالگرد انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، از تلویزیون می بینیم و چند جمله ای با صدای او یا در مورد او می شنویم. اطلاعات بسیاری از ما درباره بهشتی به همین چند جمله، یا آگاهی از عنوان ها و مسئولیت هایی که بعد از انقلاب از طرف امام خمینی به او واگذار شده خلاصه می شود. اما اگر کمی دقیق تر نگاه کنیم و بخواهیم او و فعالیت هایش را بهتر بشناسیم، شاید در لحظه اول از وسعت فعالیت ها و دانسته هایش گیج شویم. کافی است به نام ها و عنوان کتاب های کتابخانه شخصی او نگاهی بیندازیم: تاریخ، روانشناسی، فلسفه، جامعه شناسی، اقتصاد و حوزه های دیگر، آن هم به زبان های فارسی، عربی، انگلیسی و آلمانی. «علیرضا بهشتی». فرزند مرحوم بهشتی و مسئول بیناد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی. اصل کار و تخصص پدرش را «فلسفه اسلامی» عنوان می کند، اما: «آقای بهشتی به لحاظ لزوم آگاهی به رشته های دیگر، تلاش می کرد از حوزه های دیگر اطلاع کسب کند. «اطلاعات بالای بهشتی از حوزه های دیگر هیچ گاه باعث نشده که ادعا کند در این رشته ها تخصص دارد. اما نتیجه این آگاهی و اطلاعات بالا را می توان در سخنرانی ها، نوشته ها یا فعالیت هایی که پیش از انقلاب یا همان ماه های ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب انجام داده است به خوبی مشاهده کرد.
بهشتی فعالیت خود را در ابتدای دهه سی، به عنوان معلم زبان انگلیسی در آموزش و پرورش آغاز کرد و بعد با به عهده گرفتن مدیریت دبیرستان دین و دانش قم، قدرت مدیریت خود را در فعالیت های اجتماعی آزمود؛ قدرت مدیریتی که بعدها به یکی از برجسته ترین ویژگی های شخصیت او تبدیل شد، مثلا زمانی که در سال 1344 برای اداره مرکز اسلامی هامبورگ به آلمان رفت و در مدت پنج سال و نیم فعالیت خود، این مرکز را به یک مرکز اسلامی اثر بخش در اروپا تبدیل کرد. یا بعد از انقلاب، با به عهده گرفتن مسئولیت اداره شورای انقلاب و تشکیل نهادهایی مثل جهاد سازندگی و بعد از آن حضور در قوه ی قضائیه و ریاست دیوان عالی کشور بار دیگر قدرت مدیریت خود را نشان داد.
در هر یک از این مسئولیت ها، ایده های تازه و حرکت های نویی هم انجام داده است. به خصوص با تشکیل حزب جمهوری اسلامی به عنوان یک حزب سیاسی مدرن. چون معتقد بود یک مسلمان باید بتواند بین علم و عمل پیوند لازم را برقرار کند. پس لزوم تشکیل یک حزب سیاسی را به خوبی درک کرده بود و به کارهای تشکیلاتی بسیار اهمیت می داد. علیرضا بهشتی می گوید: «بخشی از این مسئله به روحیه آقای بهشتی بر می گشت. کار گروهی را بلد بود و آن را تمرین کرده بود. می دانست در کار جمعی چه خصوصیاتی باید داشت. کجا باید گذشت کرد و سازش کرد و کجا باید قاطع عمل کرد.»
این ویژگی ها شاید نتیجه خصوصیات دیگری در شخصیت بهشتی باشد.
فرزندش از استعداد او یاد می کند و روی خودسازی، نظم و پشتکار او تأکید می کند: «همه افراد استعدادهایی دارند اما این عامل خودسازی است که کمک می کند آینده شان را بسازند. نکته ای که آقای بهشتی روی آن تأکید زیادی داشتند و زندگی شان نماد کامل چنین تفکری بود». نظم و انضباط را هم در تمام اجزای زندگی او دیده است: «در وقت شناسی و زمان بندی فعالیت ها، لباس پوشیدن، رفتار، برنامه ریزی درسی و … تا جایی که از همان سال های اول در میان اطرافیانش به عنوان یک آدم منظم شناخته می شد.
البته این نظم و انضباط برای همه خوشایند نبود اما به آقای بهشتی کمک می کرد که از وقتش به بهترین شکل استفاده کند. «وقتی این استعداد و نظم و انضباط با پشتکار همراه شود، راه پیشرفت افراد را به خوبی هموار می کند».
اگر چه دکتر بهشتی در فعالیت های اجتماعی، و نیز در کارهای تحقیقی کارنامه ای بسیار درخشان دارد، اما همه زندگی پنجاه و سه ساله خود را صرف این فعالیت ها نکرده است. ورزش می کرده؛ کوهنوردی و شنا، والیبال و پینگ پنگ، آن هم همراه با فرزندانش. به گل و گیاه و باغبانی علاقه زیادی داشته. مطالعات عرفانی و شعر را هم برای دل خودش نگه می داشته. جمعه ها هم هیچ کس نمی توانسته او را از خانواده اش جدا کند.
همه این ابعاد و وجهه های مختلف شخصیت اوست که باعث شده امام خمینی بعد از شهادت بهشتی درباره او بگوید: «بهشتی یک ملت بود برای ملت ما».
منبع:ویژه نامه رنگ جوانی