با سلام به هموطن گرامی، متن وبلاگ شما[1] که نوعی برداشت از زحمات جوانان شهید مان را در بر داشت خواندم. اول کمی تعجب کردم امّا فکر کردم اگر کمی درباره برخی واقعیت های اطراف خود گفتگو کنیم و شما هم کمی با حقیقت ها آشنا شوید و فرق بین این دو را تأمل کنید بعداً شما هم مثل ما فکر خواهید کرد. در واقع این ما هستیم که کلاه سرمان رفته است نه شهیدان. سن و سال شما را نمی دانم امّا روزگاری بود که همه دندان تیز کرده بودند تا ثروت ما را غارت کنند طوری وارد شدند که خیال کردیم به خاطر مشتی خاک و چند بشکه نفت است اما پس از هشت سال معلوم شد که آن ها تمام قدرتشان را به کار بردند تا انسانیت، آزادی، دین، خدا پرستی و… را به غارت برده و ما را از درون تهی کرده و برده خود کنند. اما نمی دانستند که در بیشه ایران شیران شجاعی بیدار و هوشیار است. این جوانان که امروز شما آن ها را به نام شهید مغبون یاد کردید، از پشت میز درسی کلاس و دانشگاه و کارخانه و… عازم شدند و با جسم و جان با چنگ و دندان از آب و خاک و آزادی و حریت و… دفاع کردند و دشمنی زبون تا دندان مسلح و جیره خوار غرب و شرق را به خاک سیاه نشاندند. سزاوار نیست که تلاش آن ها را این گونه جواب دهیم چون آن ها در فکر بهشت نبودند در فکر آزادی بودند. البته برخی جوانان پولدار و مرفه و ترسو و بزدل هم بودند که از رفتن به جنگ هراس داشتند.
درباره احادیث پاداش اخروی شهید، لازم است قدری کنکاش کنیم تا فلسفه این گونه احادیث معلوم شود، ضرب المثل دست بالای دست بسیار است را شنیده اید.[2] از این سخن نگاهی به سخن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می اندازیم که فرمود: بالای هر کار نیک و کار نیکو، خیر و نیک دیگری است تا آنگاه که نیکوکار به شهادت برسد، که دیگر فوق این ارزش چیزی نیست.[3] بالاترین ارزش در کلام وحی، شهادت در راه خداوند است. شهید یکی از سه طایفه ای است که در کنار انبیا و علما وارد بهشت می شود.[4] شهید با اولین قطره خونش، تمام گناهانش آمرزیده می شود.[5] شهادت، رابطه عشق بازی با معبود برای رسیدن به اوست.
در میان احادیثی که به نحوی درباره شهادت و یا ارزش و اجر شهادت سخن به میان آمده، بدست می آید. که شهید بر دو قسم است. شهید در دنیا و شهید در آخرت، شهید در دنیا مرگ و نحوه آن را خودش انتخاب می کند. این نوع مرگ با ایثارگری شروع می شود و انگیزه شهید چیزی جز منفعت و صلح و آرامش برای بازماندگان نیست. شهید در معرکه جنگ و میدان نبرد با جانفشانی، تصویری از حماسه و ایثار را به صحنه می کشد تا از این چشمه زلال الهی سیر آب شده و راه سعادت را برای همگان هموار سازد. اسلحه شهید ایمان اوست. او با ایمانش بر هوا و هوس غلبه کرده و با دیو سرکش، جنگ تن به تن می کند. هدف این مبارزه پاکسازی محیط انسان ها از لوث ستم و جایگزینی آن با قسط و عدل است. شهید یکی از کسانی است که می تواند شفاعت کند.[6] او احکام خاصی دارد مثل آن که لباس رزم او، کفنش و خون جاری بر بدنش، غسل شهادتش است.[7] به همین دلیل است که بهشت به او افتخار می کند. این مقام به خاطر نوع انتخاب است. او از جان و مال و زندگی موقت دنیا فارغ شده تا فرمان خدا را به بهترین شیوه اطاعت کند و خدا نیز به وعده هایش عمل کرده و مقام او را بلند مرتبه کرده است.
حال اگر جمعی به عللی نتوانند به این فیض بزرگ برسند آیا هیچ راهی ندارد؟ آیا معاف بودن زنان و بیماران و پیران و… از جنگ و جهاد و… به منزله محروم ماندن از آن همه ارزش و اعتبار است؟[8] از آن جا که خدا بر کرسی حق نشسته است، حقوق همگان را به لحاظ فعالیت شان پرداخت می کند. یکی از راه های پیشنهادی خداوند، اعمال و رفتار معادلی است. آن چه از احادیث معادلی بدست می آید این که یک نوع شهید دیگری داریم و آن شهید آخرت است. شهید آخرت در عناوینی چون اجر و پاداش، به منزله شهید است اما همه احکام و آثار شهید و شهادت را ندارد. مثلاً مرگ غریب در غربت چون شهادت است[9] امّا این غریب مثل همه مردم عادی باید غسل و کفن شود و به خاک سپرده شود. اجر شهید را دارد امّا شفاعت و دوشادوش انبیا و علما شدن و… را ندارد از طرفی، فقط برخی از پاداش های شهید را دارد. شهید با خونش خیلی ها را از خواب غفلت بیدار می کند امّا شهید آخرتی چنین کاری نمی کند. و به تعبیری اقدام شهید میدان جنگ در راستای اصلاح امر دیگران است ولی اقدام شهید غیر میدان متارکه، برای خود است و بین این دْو از همه جهت فرق فراوان است غیر از شهادت، سایر عبادات هم پاداشی تعادلی دارد.
مانند جایگزینی نماز جمعه برای حج[10]، تفکر به جای سالیانی عبادت،[11]خواب و تنفس روزه دار،[12] زیارت قبور و بارگاه امامان به جای حج و عمره، نیک شوهر داری زنان به جای میدان جنگ،[13] و… با این توضیح آیا اگر کسی با وصف استطاعه به مکه رفت (که باید هم برود) باید بگوئید کلاه سرش رفته؟ حاجی آقا اگر نماز جمعه می رفتن کافی بود نیازی به این همه هزینه نداشت…!! در حالی که می دانید حج عبادتی است که با شرائط خاص در زمان و مکان خاص باید عملی شود و حج معادلی، جبران آن را نمی کند. چون در حج سعی و طواف و وقوف و قربانی است که هر کدام ارزش خاصی دارد امّا نماز جمعه این ها را ندارد به راستی چرا خداوند نماز جمعه را معادل حج قرار داده است؟ در این جا یک نکته دیگری نهفته است و آن نشان دادن ارزش های سایر عبادات است. این روش آموزشی خداوند است. خداوند از روش معقول به محسوس در صدد بیان اهمیت عباداتی چون نماز جمعه، زیارت آستان اهلبیت ـ علیهم السلام ـ و … است که می دانیم با رفتن به نماز جمعه، یک بار دیگر اعتماد و همبستگی مسلمانان به نمایش گذاشته می شود. مردم در حج از دنیا فارغ شده و عبادت می کنند و نماز جمعه هم چنین است چون قرآن سفارش می کند به هنگام شنیدن صدای نماز جمعه، کسب و کارها را رها کنید و به نماز جمعه بروید.[14] عبادت های معادل به خاطر تربیت جامعه اسلامی است و خداوند به خاطر آن که مردم تربیت شوند سفارش کرده که این اعمال را انجام دهید و پاداش هم در قیامت محفوظ است. و برای خدا کاری ندارد که پاداشی فراوان بدهد. آن چه مهم است این که مسلمانان در زمان صلح و آرامش مدام عبادت کنند به شیوه ها و انواع مختلف، تا آن که روح معنویت همه جا حاکم شود مضافاً که پاداش آخرت هم سر جای خودش باقی است. پس اگر کسی به این احادیث عمل کند، برنده است. اما اگر به هر دلیلی تنبلی کند هم آثار دنیوی را از خود محروم کرده هم از پاداش اخروی مغبون شده است و شما قضاوت کنید که آیا این آدم کلاه سرش رفته یا کسانی که عاشقانه عمل می کنند. خداوند با روش پاداش اخروی روح معنویت را حاکم می کند و حال و هوای شهادت را زنده نگه می دارد. مهم آن است که از این فرصت استفاده کنیم تا موجب شادی معبود شویم معبود از ما اطاعت می خواهد، یک روز در میدان جنگ و یک روز هم خواندن سوره کهف، آن چه باید فهمید آن است که در هر حال «عبد» باشیم. عبد در دنیا تلاش می کند تا خانه آخرتش را آباد کند و دنیایش بدون اضطراب و استرس باشد. عبادت اکسیر آرامش روحی ـ روانی است. با عبادت می توانیم بر مشکلات غلبه کنیم. عابد آگاه هیچ گاه کلاه سرش نمی رود.[15]
[1] . وبلاگ یه نفر.
[2] . دهخدا، علی اکبر، امثال و حکم.
[3] . قال رسول الله ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ ، «فوق کل ذی بربر حتی یقتل الرجل فی سبیل الله فلیس فوقه بر» یعنی بالای هر صاحب خیر و نیک (هر عمل نیک) نیکی است تا این که مرد در راه خدا کشته شود که دیگر بالاتر از آن برّ و نیکی نیست. عوالی اللثالی، ابن جمهور احسائی، ص 24، ج 1.
[4] . قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، ثلاثه اول من یدخل الجنه، الشهید فی سبیل الله، (در بعضی نسخ فی سبیل الله ندارد) مسند الرضا ـ علیه السلام ـ داود بن سلیمان الغازی، ص 61، و میزان الحکمه، ج1، ص 436.
[5] . قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، الشهید سبع خصال من الله تعالی. اول قطره من دمه مغفورله کل ذنب، برای شهید هفت ویژگی است یک قطره از خونش، همه گناهانش آمرزیده شده است. عوالی اللثالی، ابن جمهور احسائی، ج3، ص 182.
[6] . قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، ثلاثه یشفعون الی الله عزوجل: الانبیا، ثم العلما و ثم الشهداء، الفصول المهمه فی اصول الائمه، ج1، ص 358، مولف الحرّ العاملی.
[7] . رساله عملیه فقها. باب غسل و کفن میت، درباره نحوه غسل وکفن شهدا معرکه.
[8] . ام وهب خودش را آماده کرده بود تا در روز عاشورا به میدان جنگ برود و به امام حسین ـ علیه السلام ـ گفت: من ترا رها نمی کنم تا این که در رکابت کشته شود. امام حسین ـ علیه السلام ـ فرمودند: خداوند ترا مورد رحمت قرار دهد برگرد و همراه زنان باش چون قتال و جنگی بر زنان واجب نیست. از کتاب حکمت الحسین ـ علیه السلام ـ، شیخ شریفی، ص 434 و در کتاب معالم المدرستین علامه مرتضی عسکری ـ رحمه الله علیه ـ، ص 104.
[9] . ابن عباس از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، نقل می کند: موت الغریب شهاده، مسند ابی علی الموصلی، ج3، ص 269.
[10] . قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : الجمعه، حج الفقراء، مسند الشهاب، ج1، ابن سلامه، ص 82.
[11] . عن النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، فکره الساعه افضل من عباده سنه، النص و الاجتهاد، سید شرف الدین، به نقل از بحار الانوار، ج71، ص 326 و بحار الانوار، ج6، ص 134.
[12] . عن النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ: نوم الصائم عباده، کتاب نوادر قطب الدین راوندی، ص 89.
[13] . عن النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ، جهاد المرأه حسن التبعل، بحار الانوار، ج100، علامه مجلسی، ص 247.
[14] . قرآن کریم: اذا نودی للصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذور البیع…. سوره جمعه، آیه 9.
[15] . برای مطالعه بیشتر به کتاب: فرهنگ عاشورا، نوشته جواد محدثی، شهید نوشته شهید مطهری، مراجعه کنید.
محمد غفرانی