آه و افسوس همواره میهمان شرقیها بوده است عقده هزار سالهای که هر کس از دریچه ذهن خود به گونهای مینگرد که دیگری را متهم کند و بس اما کمتر کسی را یافتهایم که وام دار و ترسو نباشد و شجاعانه علت اصلی این زخم و غم عقبزدگی و محجور ماندن میلیونها انسان شرافتمند را با فریاد به گوش همگان برساند کدامین عقل سلیم را سراغ دارید که فرق عقبماندگی را از عقبزدگی تشخیص ندهد؟ و کیست که نگوید ملت مسلمان ایران باهوش ترین،مستعدترین و پیشگام ترین نوع بشر است وکیست که نداند و نگوید که اینها سالیانی است که استادان برجسته برای نظریه پردازان غرب بودهاند و هر آنچه آنها دارند و به دست خواهند اورد به یمن تلاش اندیشمندان شرقی است؟! با این مقدمه کوتاه سری به نوشته دکتر مهرآسا با عنوان عقبماندگی ما از چیست؟ میزنیم و با نقد گفتههای ایشان،قضاوت را به شما جویندگان حق وامیگذاریم.
ایشان در بخشی از مقاله نوشتهاند: «تمام کشورهایی که مردمانش به آیین حنیف اسلام، باورمند و دچارند، قرنهاست که در فقر و جهل دست و پای بیحاصل میزنند زیرا قیدی را که بر پایشان بسته و مانع حرکت است، نمیشناسند.»[1] با نگاه به دو دست آورد اسلام، (قرآن و سخنان معصومان ـ علیه السّلام ـ ) به خوبی روشن میشود که اندیشه اسلام در ادارهجامعه و انسانها بر اساس «علم» و «ایمان» پیریزی شده است. علم محوری و علم خواهی از شاخصه دین مبین اسلام است. کلام پیامبر با «اقرأ» شروع شد و در پایان عمر شریف فرمودند: کاغذ و مرکب بیاورید تا چیزی مکتوب بماند و هدایت به روی شما بسته نشود. معجزه علمی قرآن و هنرنمایی آن بر هیچ کسی پوشیده نیست.[2] اگر منظور از قید و غل بر پای انسانها، کتاب آسمانی است، کدام آیه را خواندهاید که شما را از فراگیری دانش منع کرده است؟ کاملاً غیرمنصفانه است اگر خیال میکنید آموزههای دین، انسان را از پیشرفت و تمدن منع کرده است! شاهد ما گفتههای شما است که نوشتهاید: «هنگامی که قاره اروپا در جهل و خرافه دست پا میزد و فقر کشنده بر جوامع آن سامان گسترده بود و… از کشورهای آمریکایی و قارهای بنام امریکا نیز خبر و اثری نبود، شرق،به ویژه خاورمیانه به یمن دانشپروری… دوران طلایی و شکوفایی را میگذراند.»[3] مؤید دیگر جناب ویل دورانت معروف است که در تاریخ تمدن نوشته است: «تنها در دورانهایی طلایی تاریخ،یک جامعه می توانسته است در مدتی کوتاه این همه مردان معروف، در زمینه سیاست و تعلیم و ادبیات و لغت و جغرافیا و تاریخ ریاضیات و هیئت و شیمی و فلسفه و طب و مانند آنها، که در چهار قرن اسلام از هارون الرشید تا ابن رشد بودهاند، بوجود آورد.»[4] کتب حدیثی ما پر از تشویق و ترغیب مسلمین برای کسب معارف و علم و دانش. از کتب دسته اول حدیثی گرفته تا کتب فقهاء قرن حاضر، همگی حکایت از یک فرهنگ عمیق دینی بر جایگاه علم در اسلام دارد و دعای «ربّ زدنی علما» به معنای حرکت و پویایی در این مسیر است و هیچگاه فارغ التحصیل در دین به عنوان یک امتیاز مطرح نبوده است. اما چه شد که یکباره همه نگاهها از اسلام و مسلمین به غرب معطوف شد؟ علت را از کجا بدست آوریم؟ به هر حال این کدام قید است که بر پای انسان نبسته شد که نتوانست راه رهایی از جهل را بپیماید دین حنیف که از او خواسته بود که تشنگی اش را با تلاش و کوشش و علم جویی سیراب کن اما چه شد که در میانهراه یکباره ایستاد و به عقب رانده شد. شما نوشتهاید: «بزرگترین عامل عقب ماندگی را باید در اعتقادات آسمانی وباورهای غیر مادی جستجو کرد.» به راستی مراد و مقصودتان از عقبماندگی چیست؟ عقب ماندگی یک امر کاملاً نسبی است. نقطه پیشرفت و تمدن کجا است تا آنکه نقطه مقابل آن عقب ماندگی شمرده شود؟ کسانی که زودتر از شما وارد این عرصه شدند شعارشان این بود: «دین افیون ملتها است». عقب ماندگی ملتها یک واژه کاملاً مبهم است. آیا کسی که اولین صادر کننده گندم در جهان است و سالیانه مقادیر زیادی از این نعمت خدادای را به دریاها میریزد تاقیمت جهانی آن پایین نیاید، از طرفی آمار کارتن خوابهای بیخانمان کشورش به مراتب بیشتر از سایر کشورها است به زعم شما عقب مانده نیست؟ اگر آری، پس عقب ماندگی کاملاً عمومی است و اگر نه پس این عمل را شما چه می نامید؟ آیا پیشرفت صرفاًسرعت در رسیدن به تکنولوژی است و فتح قلههای صنعت؟ خوب فرض کنیم یک علم تا حدی پیشرفت کرده تا عینک لنزی بسازد، خوب با این عینک لنزی کجا را میخواهد ببیند؟ آیا میخواهد ببیند؟ آیا میخواهد به شهر هیروشیما ناکازاکی ژاپن و یا حلبچه عراق نگاه کند این کدامین تمدن است که شما از آن دم می زنید که ما از آن محرومیم؟ به زعم شما دین و باورهای معنوی جلو پیشرفت انسان مسلمان را گرفته است آیا کشور مالزی یک کشور مسلمان نیست؟ اگر گفته شما صحیح باشد پس نباید هیچ مخترع و مبتکر مسلمانی وجود داشته باشد و حال آنکه شماری از اندیشمندان مسلمان به اعتراف همین غربیها گوی سبقت را از دیگران ربودهاند پس چرا این اسلام مانع پیشرفت آنها نشده است؟شما در جای دیگری از کلام خود با انتقاد از حجاج نوشتهاید: «پولی که این زائران هر سال در این راه هزینه می کنند اگر در یک مؤسسه درمانی جمع شود، بسیاری از بیماریهای رایج جهان ریشه کن خواهد شد.» خوب سؤال جامعه این است از جمعیت تقریباً 6 میلیاردی جهان یک ششم آن مسلمانند، سایرین که هزینه حج ندارند باشد کدام مؤسسه درمانی کمک کردهاند و کدام بیماری را در سطح جهان ریشه کن کردهاند؟ اصولاًبین عقب ماندگی و پایبندی به اعمال دینی هیچ رابطه عللی و معلولی نیست تا بخواهیم حذف اعمال دینی موجب رسیدن به تمدن و پیشرفت شویم بلکه ماهیت اعمال دین اسلام همگی در راستای رشد انسان است و نیز طبق قانون هماهنگی بین عالم تکوین و تشریع نمیتوان باور کرد که شریعت مخل پویای است؟ اگر این قضیه صادق باشد باید در تمامی زوایای زندگی نیز وجود داشته باشد. شریعت آیینه تکوین است و اگر تکوین مستلزم تکامل است شریعت نیز آیینه تکامل است ومستلزم آن. وانگهی وجود میلیونها انسان در همایش بزرگ حج خود زمینه ساز رشد انسان ها است. وقتی از سراسر جهان، انسان ها با ملیت ها و فرهنگهای گوناگون گرد هم میآیند می توانند با هم اندیشی و نشستهای علمی و… در رشد و پویایی یکدیگر تأثیرگذار باشند. چرا ما به جای کسب فرصت در پی حذف فرصتها هستیم. آیا ملاقات میلیونها انسان، آن هم در قالبی بیریا و تکبر و خودپرستی نمیتواند در رفع معضلات یکدیگر گامی مؤثر باشد؟ آیا با تأسیس بانک بزرگ اسلامی نمیتوان مشکلات اقتصادی ملیونها انسان را رفع کرد؟ آیا با پیوستن انسان ها به یکدیگر نمیتوان بانک بزرگ اطلاعاتی را فراهم کرد؟ماهیت حج و فلسفه آن ـ اگر خوب دقت شود ـ بازنگری انسان نسبت به رفتار و نگرش او به زندگی است. و اصولاً حج بهترین فرصت برای جبران عقب ماندگی است. مطلب دیگری که باید بدان توجه داشت اینکه چرا ما به جای پرداختن به واقعیتهای در اطراف خود، به اموری میپردازیم که کلاًاز حیطه بحث عقب ماندگی بدور است. این چه رابطهای است که شما بین حج و عقبماندگی حس میکنید و آن را زمینهای برای عقب ماندگی به حساب میآورید؟ زیرا بین این دو پدیده،تباین است و اگر صادق باشد هرگونه رفتار گرچه غیر مذهبی را هم باشد شامل خواهد شد.
بنابراین آیا به نظر شما انسان فقط یک بعد،آن هم بعد دنیازیستی دارد؟ آیا بعد الهی،روحانی معنوی وماوراء الطبیعه ندارد؟ آیا «من» پرسشگر در شما نیست؟ آیا خیال می کنید که این همه ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای چند صباح دنیا است و با انسان کاری ندارند؟ کدام عقل پذیرا است که انسان 60 یا 70 سال در تمدن صنعتی زیست کند و یکباره تلی خاک شود همین! آیا نباید یک سرای شایسته و سزاوار انسان وجود داشته باشد؟ باور اسلام آن است که انسان دو زندگی دارد؟ انسان دو جهت دارد و تمدن به ظاهر پیشرفت غرب اگر هنر کند بعد دنیوی انسان را تأمین میکند ولی بعد معنوی انسان دینی غرب از خیلی وقت پیش مرده است و کدام انسان شریف را در غرب سراغ دارید از اوضاع و شرایط آنجا راضی بوده و تمجید کند؟ خود غربیها با صراحت اعتراف کردهاند که در غرب اخلاق که از همه چیز مهمتر است از بین رفته است کانون خانوادهها از بین رفته است،انسانیت به نقطه تنزل خود رسیده است و اسلام در اینجا فریاد میزند که انسان باید علاوه بر دنیا به فکر معنویت هم باشد. منادی حرکت، کار، رشد و توسعه اسلام است واین شعار اسلام است که «لیس للانسان الا ما سعی». اما چرا امروز صنعت را از غرب به شرق صادر میکنند؟ خیلی واضح است که عقب زدگی ایران و مسلمانان به طور عموم،یک حرکت طراحی شده از سوی غربیها است. شاهد این گفتار،ایران مستقلی است که طی 27 سال توانسته است به اوج شکوفایی برسد و برای فتح قلههای ترقی گوی سبقت را از همه ربوده است تا جایی که طی چند سال اخیر تمام مدعیان آزادی، و حقوق بشر، با تمام قوا سعی دارند تا ایران به فن آوری هستهای دست پیدا نکند. کمی چشمتان را باز کنید که آیا این مسلمانان اند که نمیتوانند به تمدن برسند آیا اسلام مانع آنها است یا مشکل جایی دیگر است؟ آیا این غرب نیست که سالیانی است نفت عربها را میبرد و به جای آن انواع اسباببازی و اثاثیه خانگی و مصرفی و صنعتی را به گرانترین قیمت میفروشد؟ آیا اگر صنعت نفت ایران ملی نمیشد به نظر شما غارتگران قطرهای نفت را به ما میدادند؟آیا امروزه یافتن سلولهای بنیادین که انحصاراً برای چند کشور پیشرفته است نصیب دانشمندان ایران نشده است؟ آن هم بدون دخالت غربیها. آیا اگر ایران و اسلامیان مستقل باشند و کسی مانع آنها نشود عرضه کار ندارند؟اسلام یک خط کشی و معیار انسانیت است، وقتی مسلمان با اعتقاد و باورهای دینی کار میکند، در ساختار فرهنگیاش نمیتواند ظلم و تجاوز را بپذیرد به همین دلیل است که هرگز ساختن بمب شیمیایی را توسعه در صنعت و تمدن نمیداند تا چه رسد به بمباران بیگناهان،ساختن بمب اتم را تمدن نمیداند تا چه رسد بمباران هیروشیما.
اما همین انسان متمدن نیاز به راز و نیاز هم دارد با تواند بُعد انسانی خود را رشد دهد و با بالاترین تکامل یعنی عصمت جلو برود این هنر اسلام است که تمدن را در کنار انسانیت طراحی کرده است والا صنعت بدون معنویت کجا را میخواهد فتح کند؟[5] و غرب از این جهت عقب مانده است.
مسلمانان معتقدند که اسلام نیروی محرک برای سازندگی انسانها است زیرا در دین اسلام که رهبری چون علی ـ علیه السّلام ـ دارد، پرداختن به کار و فعالیت روزمره را جزو دستورات خود قرار داده است. و علی ـ علیه السّلام ـ که خود بزرگ شده در دامان اسلام است، کشاورزی توانا، که صنعتگری هم میداند؛ می فرماید: «بزرگترین تفریح کار است.» آیا منادیان پیشرفت و تمدن میتوانند، سد پیشرفت شوند؟ به عقیده مسلمانان، این غربیها هستند که با استفاده از ذخایر نفتی مسلمانان به تمدن رسیدهاند و از پیشرفت مسلمانان جلوگیری کردند. «غرب در پرتو همین تجدد و جنبه نوآوری تمدن اسلامی توانست چهارچوب تفکر سنتی و قرون وسطائی خود را در هم شکند و رنسانس یا تولد دوباره پیدا کند.»[6] دکتر گوستاولوبن فرانسوی مینویسد: مسلمین در کشتیرانی همیشه دلیر بودند، … از مشاهده ابنیه و عمارات اولیه قوه ابداع و اختراع آنها را بخوبی میتوان کشف کرد. بهترین مثال در این معنی همانا مسجد قرطبه (پایتخت کشور اسلامی در اروپا) است که در معماری آن از معماران محلی استفاده نموده، لیکن طرزهای بدیع و شیوههای نوینی را هم به آنها دستور دادهاند که بکار ببرند…»[7] به نظر میرسد که هم معتقدند نه ایرانی و نه اسلام هیچ کدام کاستی نداشتهاند بلکه پیشگامان صنعت در جهان بینی ها بودهاند که امروز در بند کشیده شدهاند و در واقع نه اسلام غل و زنجیر است و نه ایرانی بودن بلکه تمام انحطاط و سقوط یا عقب زدگی از برکت غربیها است که نمیخواهند انسانیت رشد کند حتی اگر خودشان به منجلاب فساد گرفتار شوند.
نکته دیگری که لازم به ذکر است غفلت و خوش باوری برخی از مسلمانان است که فرصت سودجویی را به غرب اعطاء کرده است. وقتی برخی از خواص به جای حمایت و دفاع از دین و ملک خود به ترویج و جاسوسی برای غرب میپردازند، نتیجه ای جز عقب ماندگی ندارد. در تاریخ ایران کم نیستند افرادی که با بستن قراردادهای ننگین، پای اجانب را به وطن باز کردند و موجب فقر و بیچارگی ایران شدند. و دخالت اجانب در ساختن پالایشگاه و سد و فرودگاه و حتی خلبانی و… راه پیشرفت را بر ایرانیان بستند و از طرفی آزاد مردان تاریخ هم با تیزهوشی و شناخت اوضاع و احوال زمان به حمایت از دین پرداختند. پس نقش انسانها هم در پیشرفت یا پسافت خود را نباید نادیده گرفت.
[1] . دکتر مهرآسا ـ مقاله: عقب ماندگی ما از چیست؟
[2] . این ایده را تأسیس دانشگاههایی چون االازهر در قاهره میتران در فاس مراکش، زیتونه در تونس تأیید میکند به نقل از ژوژه دو پاسکیه، سرگذشت اسلام و سرنوشت انسان.
[3] . سایت پیام آشنا، دکتر مهرآسا مقاله عقبماندگی ما از چیست؟
[4] . ویل دورانت، تاریخ تمدن، بخش تمدن اسلامی، ص 322 و نیز محمد رضا حکیمی ، دانش مسلمین، ص 147.
[5] . به کتاب تقابل اسلام و ایران نوشته استاد مطهری در این زمینه مراجعه شود.
[6] . ژوژو دوپاسکیه، سرگذشت اسلام و سرنوشت انسان، ترجمه علی اکبر کسمائی، ص 249.
[7] . بحث هایی از دکتر پیر، سید عبدالکریم هاشمی نژاد، ص 373 ـ 376.
محمد غفرانی