خداوند بخشنده می فرماید: «مصائبی که در زمین رخ میدهد مانند: زلزله، سیل، طوفان و آفات مختلف و نیز مصائبی که در نفوس انسانها واقع میشود، مثل مرگ و میرها و انواع حوادث دردناکی که دامان انسانها را میگیرد همه آنها از قبل مقدر شده و در لوح محفوظ ثبت است. مصائب مورد اشاره در این آیه تنها مصائبی است که به هیچ وجه قابل اجتناب نیست و مولود اعمال انسانها نمیباشد.»
شاهد این سخن آن که در سوره شوری آیه 30 میخوانیم: «ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ، هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام دادهاید و بسیاری را (خداوند) عفو میکند.»
با توجّه به اینکه آیات یکدیگر را تفسیر میکنند هنگامی که این دو آیه را در کنار هم قرار دهیم، روشن میشود که مصائبی که دامنگیر انسان میشوند، دو گونهاند:
1. مصائبی که مجازات و کفاره گناهان اوست، مانند ظلمها، بیدادگریها، خیانتها، انحرافات و ندانمکاریهایی که سرچشمه بسیاری از مصائب است، زیرا قرآن سرچشمه اصلی همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او میشمرد: «و ما ظلمناهم و لکن کانوا هم الظالمین»[2]
همچنین غرور، لجاجت، سرکشی و فاصلهگرفتن از حق را از اسباب بدبختی و گمراهی انسان میداند.[3]
از منظر قرآن هر کس مسئول گناهان و حسنات خویش است و بهره هر کس در آخرت همان سعی و کوشش اوست،[4] لذا قرآن میفرماید: «انسان باید بنگرد تا کدامین ذخیره را از پیش برای قیامت خود فرستاده است»،[5] زیرا در حقیقت سرمایه اصلی انسان در صحنه قیامت کارهایی است که از پیش فرستاده است. نیز از دیدگاه قرآن برای نجات در قیامت نباید در انتظار دیگران نشست و تنها راه، بهرهگیری از سرمایههای موجود و تلاش در این تجارت بزرگ است که در آنجا همه چیز را به بها میدهند، زیرا زیانکاران واقعی کسانی هستند که سرمایه عمر و جان خویش و حتی بستگان خود را در روز قیامت از دست بدهند.[6]
قرآن عذاب دردناک دوزخ را از آن کسانی میداند که با اعمال ناشایست خود زمینه این عذاب را فراهم آوردهاند اعمالی از قبیل کفر، نفاق،[7] ممانعت مردم از راه یافتن به حق؛[8] ترک اطاعت خدا،[9] استهزاء آیات الهی،[10] به کار نگرفتن ابزار شناخت و معرفت،[11] پیروی از شیطان،[12] طغیان و استکبار[13] و… که همه زمینهساز عذاب الهی است.[14] در این باره امام علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «ما کان قوم قطّ فی غض نعمه من عیش فزال عنهم بذنوب اجترحوها لان الله لیس بظلام للعبید؛ هیچ ملتی از آغوش ناز و نعمت زندگی گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانی که انجام دادهاند، زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمیدارد»[15]
2. مصائبی که ما هیچ گونه نقشی در آن نداریم و به صورت یک امر حتمی و اجتنابناپذیر دامان فرد یا جامعه را میگیرد. حساب این گونه مصائب از مصائب دسته اوّل جدا است، لذا بسیاری از پیامبران، اولیاء و صالحان گرفتار این گونه مصائب میشدند، فلسفه این مصائب در مباحث خداشناسی و عدل الهی، و مسئله آفات و بلاها قابل بررسی است. در حدیثی میخوانیم: هنگامی که امام علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ را با غلّ و زنجیر وارد مجلس یزید کردند، یزید رو به امام کرد و آیه سوره شوری را خواند: «ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» و میخواست چنین وانمود کند که مصائب شما خانواده نتیجه اعمال خودتان است و از این طریق زخم زبان بزند، امّا امام فوراً کلام او را نفی کرد و فرمود: «کلا ما نزلت هذه فینا، اِنّما نُزلت فینا: «ما اصاب من مصیبهٍ فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبلِ اَنْ نَبْرَأها؛ چنین نیست، این آیه درباره ما نازل نشده است، آنچه درباره ما نازل شده است آیه دیگری است که میگوید: هر مصیبتی در زمین یا وجود شما رخ دهد، پیش از آفرینش شما در لوح محفوظ ثبت شده است ( و فلسفه و حکمتی دارد).»[16]
شاگردان مکتب اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ نیز همین معنی را از آیه فهمیدهاند، چنانکه نقل میکنند هنگامی که «سعید بن جُبیر» را نزد «حجاج» آوردند و تصمیم به قتل وی گرفت، مردی از حضار گریه کرد، سعید گفت: چرا گریه میکنی؟ در پاسخ گفت: به خاطر مصیبتی که برای تو پیش آمده. سعید گفت: گریه نکن این در علم خدا بوده است که چنین شود. آیا نشنیدهای که خداوند میفرماید: «ما اصابَ مِن مصیبهٍ فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل آن نَبرأها»؟
شایان ذکر است که منظور از «لوح» محفوظ علم بیپایان خداوند است و یا صفحه جهان خلقت و نظام علّت و معلول می باشد، که آن نیز از مصادیق علم خداوند است.
افزون بر این باید گفت که مصائب زنگ بیدارباشی برای غافلان و ارواح خفته و رمزی از ناپایداری جهان و اشارهای بر کوتاه بودن عمر این زندگی است. زیرا مظاهر فریبنده دنیا زود انسانها را به خود جذب و سرگرم میکند و از یاد خدا غافل مینماید ناگهان بیدار میشوند که کاروان رفته و او در خواب و بیابان در پیش دارد، حوادثی که پیشرفتهای عظیم علم هم نتوانسته و نخواهد توانست جلوی آن را بگیرد، زلزله، سیل، و بیماریها، درسی است برای بیدارباش ما تا اسیر دنیا نشویم.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آیه الله مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 ش، ج 4، ص 20 تا 23 و ج20 ص440 ـ 447 و ج16 ص457 و ج19، ص301 و395 و ج17، ص 160.
2. ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، نوشته: علامه طباطبایی و ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ناشر: قم، دفتر انتشارات اسلامی، ذیل آیه مورد سؤال.
3. ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 14، نویسنده: الطبرسی، ذیل آیه مورد سؤال ترجمه: علی کرمی، ناشر: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
4. پژوهشی در عصمت معصومان ـ علیهم السّلام ـ نوشته: احمد حسین شریفی و حسن یوسفیان، ناشر: قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
5. پیام قرآن جلد 6، آیت الله مکارم شیرازی، از ص 369 ـ 395.
پی نوشت ها:
[1] . حدید/ 22.
[2] . زخرف/ 76.
[3] . ملک/ 20، 21.
[4] . نجم/ 39 و 40.
[5] . حشر/ 18.
[6] . زمر/ 15.
[7] . نساء/ 14.
[8] . نساء/ 55.
[9] . جن/ 23.
[10] . کهف/ 106.
[11] . اعراف/ 106.
[12] . اعراف/ 179.
[13] . زمر/ 60 و اعراف/ 36.
[14] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب، چاپ چهارم، ج 6، ص 369 ـ 395.
[15] . نهجالبلاغه، خطبه 178.
[16] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم، 1377، ج 23، ص 361 ـ 364.