پاسخ در چند محور ارائه می شود:
1. عالم مادی عبارت است از جهانی که در نظام آفرینش در آخرین سلسله عوالم هستی قرار دارد.[1] و (مادیات) عبارت است از پدیده های جسمانی و جسمانیات در مقابل مجردات که فوق پدیده های مادی و جسمانی هستند.[2] و از جهان مادی به عالم دنیا نیز یاد می شود.[3]
2. نکته دیگر آن است که هر پدیده ای آثار، صفات، ویژگی و لوازم خاص خود را دارد، و بسیاری از آن ها در واقع خمیره مایه ی وجودی آن پدیده را شکل می دهد و به اصطلاح فلسفی، برخی از آثار و لوازم پدیده ها، مقوّم ذات آن پدیده است بگونه ای که اگر آن پدیده، لوازم و آثار مربوط به خود را نداشته باشد دیگر آن پدیده ی خاص، نخواهد بود و به تعبیر دیگر آن پدیده، فاقد کمال لایق خود خواهد بود، زیرا صفات و لوازم او جزء کمالات وجودی او محسوب می شود اگر آنها را نداشته باشد اوّلاً آن پدیده خاص نخواهد بود، ثانیاً در صورت فقدان آن کمالات، در حقیقت آن پدیده، ناقص و بدون کمال وجودی خاص خود است. مثلاً آتش اگر کمال وجودی به نام حرارت، روشنایی، سوزندگی و مانند آن را نداشته باشد، گذشته از آن که چنین چیزی فرض ندارد، در عین حال دیگر آتش نیست بلکه چیز دیگری است چون آتش به پدیده ای گفته می شود که آن آثار خاص را داشته باشد. و یا مثلاً آب به پدیده ای گفته می شود که رطوبت و سیلان داشته باشد و رفع عطش کند پس اگر آن آثار را نداشته باشد یا آب نیست و یا فاقد کمالات وجودی خود و ناقص است. بنابراین کمال آتش و پدیده های مادی نظیر آن به همان آثار و لوازم آنهاست و اگر آتش چیزی را نسوزاند، آتش نیست و بدرد بشر نمی خورد و کاربردی برای زندگی بشر ندارد. به ناچار بشر نیازمند پدیده ای به نام آتش خواهد بود. پس واقعاً لازم است که خداوند آتش را با همان اثر سوزندگی، خلق کند تا بشر از آن بهره مند شود و نیازی از این جهت، نداشته باشد.
3. نکته دیگر آن است که جهان را خداوند طوری آفریده که هر پدیده، اثر خاصی داشته باشد و از این رهگذر، حکمت و زیبایی و اثربخشی در موجودات پدید آمده است و بدون آن به طور یقین، امور یاد شده هرگز تأمین نمی شد. و در واقع پدیده های نظام آفرینش، ریاضی گونه خلقت شده اند مثلاً 2 + 2 مساوی 4 است و اساساً فلسفه وجودی، عدد (2) آن است که اگر با مثلاً خو دیعنی (2) جمع شود، مساوی با عدد (4) شود، حالا اگر به فرض محال، این اثر و خاصیت و ویژگی برای عدد (2 ) نمی بود یعنی عدد یاد شده طوری آفریده می شد که آن خاصیت و آثار را نمی داشت این اوّلاً ممکن نبود، ثانیاً نقض غرض خلقت آن عدد بود، ثالثاً اهدافی که در خلقت او مورد نظر است تأمین نمی شد. پس با توجه به این نکته، پدیده های مادی نظیر آتش و امثال آن را به آسانی می توان فهمید که چرا آن چنان آفریده شده اند؟[4]
4. برخی این گونه جواب داده اند که هر چیز، خلقت خاصی دارد که مال خود اوست یعنی هر چیز فقط گونه ای خاص از وجود را می تواند بپذیرد، و خدا همان خلقت خاص را به آن می دهد، نباید پنداشت که اشیاء طوری دیگری بوده اند و خدا آنها را به این صورت که هستند درآورده است و یا لااقل امکان داشته که طور دیگر و خلقتی به گونه ای دیگر بهتر یا بدتر از وضع فعلی داشته باشند، حقیقت این است که جهان تنها به همین شکل که هست، امکان وجود داشته است و هر جزء از اجزاء جهان نیز آفرینش معینی درباره آن امکان داشته است و خدا همان آفرینش را به آن داده است.[5]
به بیان دیگر خلق عالم طبیعت به گونه ای که خالی از شرور و ضررها باشد عقلا محال است؛ زیرا مفاد آن این است که موجود مادی در عین اینکه مادی است مجرد از ماده باشد زیرا موجود امکانی از نظر تحقق یافتن کمالات وجودی که برای آن ممکن است از دو قسم بیرون نیست.
یکی اینکه کمالات مذکور بالفعل برای او حاصل باشد, این همان موجود مجرد تام است و دیگر اینکه کمالات مذکور آن موجود به صورت بالفعل موجود نباشد, این همان موجود مادی یا مجرد غیر تام(نفس)می باشد.
بنابراین امر این دو قسم از ممکن دایر مدار ایجاد و عدم ایجاد است اما فرض اینکه قسم دوم تدریجی الوجود نباشد و در معرض کون و فساد قرار نگیرد و خالی از شرور و ضررها باشد مانند فرض اینکه قسم نخستین تدریجی الوجود بوده و بالفعل واجد کمالات خود نباشد مستلزم جمع بین متناقضن و محال است.[6] یعنی موجودی که امکان وجود به صورت ضرردار و شردار داشته ضرردار آفریده نشود پس هم ضرردار باید آفریده شود هم چون آفرینش امکان دارد هم ضرردار آفریده نشود چون ضرر دارد و جمع بین این دو مادی بودن همراه با ضرر و مادی بودن بدون ضرر ممکن نیست زیرا همچنانکه نمی شود زوجیت و فردیت را از چهار و سه جدا کرد شر و ضرر را نمی شود از موجود مادی جدا کرد اگر دو زوج نباشد دیگر دو نیست و اگر موجود مادی ضرر و شر نداشته باشد دیگر مادی نیست.
5. نکته دیگر آن است که ضررها و بدی های که در پدیده های مادی نظیر آتش توهم می شود و یا زهر برای مار و عقرب و امثال آن به عنوان پدیده بد و شر و ضرر تلقی می شود در همه این موارد، ضرر و بدی که برای آن پدیده های مادی گمان می شود، نسبت به موجودات دیگر شر و ضرر است وگرنه نسبت به خود آن پدیده ها نه تنها ضرر و شر و بدی نیست بلکه عین کمال آنهاست و لازمه وجودی آنهاست.[7] و حتی در صورت کنترل آن ها منفعت برای دیگران به شمار می آید مانند زهر که در سرم سازی بسیار کارساز است مثلاً علامه حسن زاده آملی بارها در این باره می فرمودند: که آب دهن انسان، بخصوص افراد روزه دار برای برخی حشرات از جمله (کنه) بدترین زهر کشنده است، در حالی که آب دهن برای انسان شیرین ترین نعمت الهی است.
از آنچه گذشت این نتیجه بدست می آید که نحوه وجود پدیده های مادی بهترین و اسرارآمیزترین و زیباترین و مفیدترین شکل و کیفیت وجودی آنهاست که اگر غیر این بودند مفید نبودند و جای سوال داشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه طباطبایی، احول فلسفه و رویش رئالیسم، (مجموعه آثار مطهری، ش 6)، نشر صدرا 1375 ش.
2. مطهری، مرتضی، عدل الهی، نشر صدرا، بی تا.
پی نوشت ها:
[1] . لغت نامه دهخدا، تهران، نشر دانشگاه تهران، 1352 ش، ج 43، ص 26 و 27، و مطهری مجموعه آثار، 6، ص 1061 نشر صدرا، 1375 ش.
[2] . لغت نامه دهخدا، نشر پیشین، ج 16، ص 172؛ و مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج6، ص1061.
[3] . همان.
[4] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، نشر صدرا، چاپ خانه سپهر، بی تا، ص 169 ـ 198.
[5] . همان، ص 171.
[6] گلپایگانی،علی ربانی،کلام تطبیقی،مرکز جهانی علوم اسلامی،چاپ اول،1383،ج1ص183
[7] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، نشر پیشین، ص 150.