نویسنده:علی محمدی
اکمال دین و اتمام نعمت و مقام رضایت معبود در قالب امامت تجلّی یافت و حاملان نور نبوت برای تحقّق اهداف عظیم بعثت نبوی منصوب شدند تا چراغ فروزان هدایت معرفت معنوی بشر گردند.هر امامی در زمان حیات پر برکت خود ، بر حسب شرایط اجتماعی با کوشش و تلاش خستگی ناپذیر ، پرچم میراث نبوی را برافراشته نگاه داشت.
در این میان نهضت اصلاح طلبانه ی حسین بن علی (ع) دامنه ی نفوذش وسیع تر و تأثیر فراینده تری در میان مسلمانان گذاشت.
حسین (ع) در سوّم شعبان سال چهارم هجری در مدینه ی منوّره به دنیا آمد. کنیه ی آن حضرت ابوعبدالله و از لقب های مشهور وی سیّد ، طیّب ، سبط و مبارک می باشد.امام حسین (ع) نزد مهربان ترین و شریف ترین و پرهیزگار ترین مادران عالم و در بزرگ ترین دانشگاه انسان ساز تربیت شد. حسین بن علی (ع) حدود شش سال از حیات خود را در دوران رسول الله (ص) گذراند و آن حضرت علاقه ی فراوانی به وی داشت .رسول الله (ص) در تعلیم وتربیت حسین (ع) کوشش بسیار داشت و درباره او فرمود: « حسین از من و من از او هستم ، خداوند دوست می دارد هر که حسین را دوست بدارد».همچنین فرمود: «هرکه این دو را[ حسنین ] را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکه آنان را به غضب درآورد مرا غضبناک کرده است.»
پس از رحلت مادرش همواره از محبّت و تربیت پدر بزرگوارش برخوردار بود ، به همین سبب از کودکی شجاعت حیدری در سیمای او تلألو یافته و در رفتارش نمایان بود .حسین بن علی(ع) همراه با پدرش در جنگ جمل شرکت داشت و با آن حضرت به کوفه آ مد و در آن شهر ساکن شد و همواره در دوران خلافت پدر خود مطیع فرامین پدر بزرگوارش بود و از انوار درخشان هدایت پدرش سود می برد تا خود پرچم آشکار هدایت گردید.
در ایام خلافت امام حسن(ع) ، حسین بن علی(ع) همواره در کنار برادرش بود و او را همراهی و از وی اطاعت می کرد ؛ به گونه ای که امام حسین(ع) درباره صلح امام حسن(ع) به گروهی از شیعیان کوفه فرمود: «من صلح با معاویه را سخت و ناگوار می دانستم شیوه نیکو را روش پدر می دانستم ، امّا کار به جایی رسید که برادرم به صلح با معاویه تن در داد و من او فرمان بردم ؛ در حالی که بسیار افسرده بودم و همانند آدمی بدم که بیٔنی اش را با تیغ ببرند و او دردها را به جان بخرد». و خداوند می فر ماید: «چه بسیار چیزی را که شما ناگوار شمارید ولی خیر و صلاح شما در آن بوده و چه بسیار که دوستدار چیزی هستید شرّ و فساد شما در آن است و خداوند به مصالح امور داناست و شما نادانید».
حسین بن علی(ع) پس از پیمان صلح با معاویه با برادرش به مدینه منوّره آمد و تا هنگامی که آن حضرت به شهادت رسید ، مطیع برادرش بود.
امامت حسین بن علی(ع) با وصیت برادرش به آن حضرت آغاز گردید. از همان نخستین روزهای شروع امامت آن حضرت ، شیعیان کوفه به جنبش آمدند. جنبش شیعیان طی سال های 50 تا 60 هجری تحرکی نوین به خود گرفت. دوستداران امام حسین(ع) از کوفه و حجاز با آن حضرت در رفت و آمد بودند و اورا گرامی می داشتند وبه فضایل وی اعتراف داشتند.امام حسین(ع) در این دهه به هدایت و تربیت مسلمانان می پرداخت وحرکت هایی اعتراضی یاران خودرا سازماندهی و رهبری می کرد.علاوه بر این ، به فعالیت های اجتماعی ، اقتصادی و عبادی در حجاز ادامه می داد. آن گونه که نوشته اند در دوران حیات خود بیست و پنج با پیاده سفر حج انجام داد.
زیربنای نظام اموی مبتنی بر عصبیّت موروثی عربی و انحراف از دستورات و معارف قرآن عدول از سنّت نبوی بود . آثار و نتایج چنین نظامی که زمینه های نهضت امام حسین(ع) را فراهم کرد ، به این شرح می باشد :
1. غضب میراث و امامت الھی خاندان رسول الله(ص) و محروم کردن جامعه از رهبری خاندانی که تجلّی اسلام راستین بود.
2.گسترش تبعیض ، ظلم جور و بی عدالتی در جامعه ی اسلامی .
3.نابودی آزادی امّت اسلامی و کشتار شیعیان : در ضمیر معاویه چنان خوی توحّش غلبه داشت که به راحتی فرمان قتل و قطع عضو شیعیان را می داد و کشتار بزرگان اسلام و صحابه ی رسول الله(ع) همچون حُجر بن عَدی و عَمرو بن حَمِق ، سعد بن ابی و قاص و امام حسن مجتبی(ع) برای او کاری آسان بود.
4.گسترش فساد و انحراف در جامعه ی اسلامی
5. بدعت های معاویه برای خاموش کردن تابش انوار درخشان قرآن و سنّت نبوی
معاویه در صدد بر آمد تا یزید را به جانشینی خود منصوب کند.وی برای بیعت گرفتن از مردم حجاز به بھانه ی عمره راهی مکه شد . در مدینه ی منوّره یزید را شایسته خلافت و او را عالم به قرآن و سنّت و حلیم و بردبار و اهل دانش و فضیلت و سیاست معرفی کرد. امام حسین در پاسخ وی فرمود: «راه خلاف پیش گرفٔتٔی و از بیعت با امام برحق سرباز زدی ، اکنون مکر و حیله ی تو نزد همگان ظاهر شده است . تو در حق یزید افراط کردی و در تفاصیل او زیاده روی نمودی و از اظھار حق بخل ورزیدی و از حق تجاوز کردی و درباره حقیقت ستم نمودی. ای معاویه! تو اکنون با بودن اصحاب و خویشاوندان رسول الله(ص) خلافت را به دست کسی می سپاری که در گناه و ارتکاب مَنهِیات راه اسراف را در پیش گرفته و در فتنه و آشوب فرو رفته است». یٔکیٕ دیگر از بدعت های معاویه مبارزه گسترده با سنّت رسول الله(ص) و تلاش برای مخدوش کردن چھره ی آن حضرت و خاندان وی بود.سرانجام معاویه در نیمه رجب سال 60 هجری از دنیا رفت و بنا بر وصیّت وی یزید جانشین او شد . والی مدینه امام حسین(ع) را برای بیعت احضار کرد ، آن حضرت رژیم اموی را در تنٔگنای سخٔتٔی قرار داد و نھضت خود را شروع کرد و فرمود: «ما خاندان نبوّت و معدن پیام آوری و محلّ رفت و آمد ملائکه و رحمت الھی هستیم… و یزید مردی بدکار و شرابخوارو قاتل انسان های بزرگوار است و همچون من با مثل او بیعت نخواهد کرد».
نامه های فراوانی از کوفیان به دست امام رسید.امام حسین (ع) در پاسخ نامه های کوفیان نوشتند:«من برادر ، پسر عمو و فرد مورد اطمینان از خاندانم را به سوی شما فرستادم تا مرا از حال و نظر شما با خبر سازد». سپس مسلم بن عقیل را به کوفه فرستادند.مسلم چون به کوفه آمد ، در خانه ی مختار بن ابی عُبیدثقفی ساکن شد و شیعیان با وی رفت و آمد کردند.
هنگامی که یزید از اوضاع کوفه آکاهی یافت ، عبیدالله بن زیاد و الی بصره را به کوفه فرستاد.
او در خطبه ای به تھدید مردم پرداخت و بر اوضاع شھر مسلط شد.شرایط سیاسی نوین شھر ، مسلم را ناگزیر به تغییر مکان کرد و از خانه ی مختار به منزل هانی بن عُروه ی مُرادی یکی از بزرگان و چھره های درخشان شیعه رفت .مسلم به سازماندهی شیعیان پرداخت ومخفیانه از آنان پیٔمان وفاداری گرفت.هنگامی که حدود هیجده هزار نفر با وی بیعت کردند ، بیعت کوفی ها را به آگاهی امام حسین (ع) رسانید و از آن حضرت خواست تا به کوفه بیاید.
مسلم با کمک برخی از بزرگان شیعه اعانه های شیعیان را گرد آورد و تجھیزات نظامی خریداری نمود.مسلم پس از آمادگی لازم ، تصمیم حمله به عبیدالله گرفت ولی هانی بن عُروه او را از این کار بازداشت.فعّالیّت های مسلم و شیعیان ، عبید اللھ را بر آن داشت تا غلام خود مَعْقِل را به خانه ی هانی بن عروه نفوذ دهد و اسرارمھمّی از پایگاه رهبری شیعیان کوفه به دست آورد.ابن زیاد برای جلوگیری از فعّالیّت های مسلم ، هانی را به قصر خود دعوت کرد و او را محبوس نمود.مسلم پس از دستگیری هانی به یاران خود دستور داد با شعار :«یا منصورُ اَمِتْ :ای یاری شده جانش رابگیر» ، مردم را فراخوانند.وی فرماندهی تعیین کرد و با جمعیّت گسترده ای به محاصره ی قصر عبیدالله پرداخت . در این حال ، مسجد و بازار از جمعیّت پر بود و پیٔوسته بر تعداد آنان افزوده می شد.اوضاع بحرانی شهر ، عبیدالله را در تٔنٔگای سخٔتٔی قرار داد ولی وی با حوصله وپشتکار و زیرکی شرایط محیطی و روانی را در درک کرد و اشراف قبایل را فریفت و آنان را به میان مردم فرستاد تا خویشان خود را از اطراف مسلم پراکنده کنند.ناگھان تغییرات اجتماعی و روانی وسیعی ایجاد شد و حرکت تاریخی کوفه طی چند ساعت دگرگون گردید و عبیدالله به سبب سستی اشراف خیانت کار ، مرجع تصمیم گیری کوفی ها شد و با موفّقیّت ارزش های رفاه طلبی و تن آسایی را با ارزش های الھی و آخرت جویی جابه جا کرد و سیل گسترده مردم را از اطراف مسلم پراکنده نمود. در این میان حتّی شیعیان فداکار و فرماندهان مسلم نیز نتوانستند او را یاری کنند . مسلم به ناگزیر به خانه ی زنی به نام«طَوْعَه» پناه برد ، ولی به وسیله ی محمّدبن اشعث از اشراف خیانت کار کوفه که از دعوت کنندگان امام حسین(ع) بود ، دستگیرو به دستور عبیدالله کشته شد و هانی بن عُروه رابه بازار کوفه بردند و دست بسته ، گردنش را زدند .
حسین بن علی(ع) پس از دریافت نامه ی مسلم مبنی بر بیعت فراگیر کوفیان ، روز سه شنبه هشتم ذی حجّه از مکه عازم کوفه شد . آن حضرت به مصلحت اندیشی ابن عباس وعبدالله بن جعفر که هرکدام وی را بیم دادند که این سفر موجب هلاکت توست ، توجّه نٔکرد . بی تردید امام حسین(ع) بیٔشٔتر از این مصلحت اندیشان ، به شرایط اجتماعی و روانکاوی کوفی ها آگاه بود ، ولی اعلام حضور کوفی ها رسالت الھی وی را برای اصلاح امّت و استواری بر میثاق و هدف قدسی ، بر آن می داشت تا با صلابت هر چه تمام تر مسیر نھضت خود را ادامه دهد . آن حضرت چنان با قدرت در این راه گام برداشت که کاروان هدایای والی یمن برای یزید را در حوالی «تَنعیم» تصرّف کرد . امام حسین(ع) از شهادت مسلم و هانی و سفیرانش آگاهی یافت . به همین سبب برای امتحان همراهانش گفت : «شیعیان ما را تنھا گذاشتند هر کس می خواهد ، بازگردد». در اینجا ، مردمی که هدف دنیوی داشتند ، پراکنده شدند و یاران راستین و استوار وی ، باقی ماندند . در منزل ذُوحُسم ، حُربن یزیدریاحی با هزار نفر به مقابل وی آمد. امام حسین(ع) فرمود : «ای مردم ، ما خاندان رسول خدا(ص) به کار خلافتِ شما از این مدعیان ناحق که با شما رفتار ستمگرانه دارند، شایسته تریم . مگر نمی بیٔنید که به حق عمل نمی کنند و از باطل باز نمی دارند ، به راستی مؤمن باید مشتاق دیدار خدا باشد.من مرگ را جز نیک فرجامی نمی دانم و زندگی با ستمگران را جز ذلّت نمی بینم ».
عبیدالله بن زیاد پس از ارسال حُر ، در کوفه حکومت نظامی اعلام کرد و کلیّه ی راه های اطراف شهر را با نصب پاسگاه ها تحت کنترل شدید سپاهیان خود قرار داد و اشراف کوفه را واداشت تا قبایل خود را با وعده ی افزودن مقرّری حرکت دهند . عبیدالله ، عمربن سعد را با چھار هزار نفر به مقابله ی با امام حسین(ع) فرستاد. از کوفه حدود بیست و دو هزار نفر به عمربن سعد پیٔوستند ولی با توجه به فرار عده ای از آنان می توان شمار لشکریان عمربن سعد را 12 هزار نفر تخمین زد . آری ، خواص شیعیان و اشراف قبایل شھر کوفه دین به دنیا فروخٔتند و به خاطر ترس از موقعیت خود عوام قبایل خود را در خدمت دشمنان خاندان رسول الله(ص) قرار دادند . مردمی که نواده ی رسول الله(ص) را با اشتیاق دعوت کردند ، در قتل وی شریک شدند و از حفر چاه آب و برداشتن آّب از فرات او را باز داشٔتنٔد ؛ آن گونه که عمروبن حَجاج در روز هشٔتم محرم با 500 سوار آب را بر روی امام حسین(ع) و یارانش بست .
عصر روز پنج شنبه نهم محرم عمر بن سعد فرمان حمله به خیمه گاه امام حسین(ع) را صادر کرد . آن حضرت به برادرش ابوالفضل(ع) فرمود :« به سوی آنان برو و امشب را مھلت بگیر و جنٔگ را به فردا موکول کن تا امشب را به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم».عباس بن علی(ع) به نزد کوفی ها رفت و عمربن سعد با تٔقاضای آن حضرت موافٔقٔت کرد . پس از آن ، امام حسین(ع) یارانش را جمع کرد و به آنان گفت که اگر می خواهند از تاریٔکی شب استفاده کنند و بروند . اما یاران با وفای امام ، ایشان را تنٔھا نٔگذاشٔتند و آخرین آزمایش خود را با موفٔقٔیت گذراندند . امام حسین(ع) صبح روز جمعه دهم محرم ، یارانش را آرایش جنگی داد . اطراف خیمه ها خندقی کندند و آن را پر از نی و چوب کردند و آن ها را پشت سر خود قرار دادند . یاران آن حضرت 32 سوار و 40نفر پیٔاده بودند . زُهَیْربن قین بَجَلّیٕ را در طرف راست و حبیب بن مُظاهر را در طرف چپ و پرچم را به دست ابوالفضل(ع) سپردند . عمربن سعد نیز سپاه خود را آرایش داد و فرماندهان آن را تعیین کرد . در این هنگام امام حسین(ع) برای هدایت و راهنمایی و اتمام حجّت کوفی هایِ ره گم کرده با صدای بلند به آنان گفت :«آیا سزاست مرا بکشٔید و حرمتم را تباه کنید»؟ در این حال ، قیس بن اشعث گفت :«چرا به حکم عموزادگانت تسلیم نمی شوی»؟ ، امام حسین(ع) فرمود :«نه، به خدا مانند خوارشدگان و بردگان تسلیم نمی شوم». در این حال امام حسین(ع) خطاب به برخی از اشراف کوفه که در سپاه عمربن سعد بودند ، فرمودند :«آیا شما به من نٔنوشٔتید که میوه ها رسیده ، درختان ما سبز و خرم شده ، چاه ها پر آب شده و لشکریان مجھز و آماده در اختیار توست ». ایشان هنگام نماز ظھر به کوفی ها برای گذراندن نماز پیٕشٔنھاد آتٔش بس دادند ولی آنان از پذیرفتن آن سر باز زدند ، و امام حسین(ع) نیز بدون توجه به تیرباران دشمن به نماز ایستادند و تنی چند از یارانش خود را سپر امام حسین(ع) قرار دادند و به شھادت رسیدند . بعد ازظھر روز عاشورا که آفتٔاب به شدت می تابیٔد ، یاران امام حسین(ع) جملگی به شهادت رسیدند و آن حضرت به تنھایی حملات کوفی ها را دفع می کرد تا این که از حمله باز ایستادند . شمر به کوفی ها دستور داد تا به خیمه های امام حسین(ع) حمله کنند ، در این هنگام آن حضرت با شجاعت حمله ی آنان را سد کرد و فرمود :«وای بر شما اگر دین ندارید و از روز جزا نمی ترسید ، در زندگی آزاده باشید». امام حسین(ع) در حالی که 56 سال از عمرش گذشته بود با شجاعت و صلابت تمام حملات کوفی ها را در هم شکست . در این حال شمر با گفتن ناسزا کوفی ها را وادار به حمله کرد و آنان با نیزه و شمشیر ضربه های سختی به آن حضرت زدند تا از اسب بر زمین افتٔاد و سنان بن أنس نَخَعی به دستور شمر فرود آمد و سر مبارکش را برید و جدا کرد و به خولی سپرد . حادثه ی هولناک و اسفبار شهادت امام حسین(ع) و یارانش در نبردی نا برابر در روز دهم محرم سال 61 هجری اتفاق افتاد . 20 نفرشان از بنی هاشم و 52 نفرشان از شیعیان وی بودند . حسین(ع) و یارانش با خون خودشا ن در صحنه ی کربلا نقش هایی ترسیم کردند که عاشورا تجلّی همه ی زیبایی های عالم انسانی و ارزش های معنوی انبیای الھی از آدم تا خاتم گردید .
آری ، حسین(ع) حامل میراث نبوی ، فردی خردمند و دانشمند و آگاه به روزگارش بود. او شاهد و ناظر بود پس ، شھادت را انتخاب کرد تا برای همیشه ی تاریخ حاضر باشد . زیرا از قرآن آموخته بود که :«گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنان زنده اند و عِنْدَ رَبّهِم یُرزَقون ،هستند به همین سبب حسین(ع) و یارانش اسطوره های بزرگ فداکاری در همه ی تاریخ هستند . این حماسه آفرینان و قھرمانان پرچمدار آزادی و عزت و گنجینه های ارزشمند فرهنٕگۣ و هویت شیعه هستند که «منطق آنان سوختن و روشن کردن است ، حل شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای آن است ».
تاریخ سوگواری و عزاداری بر امام حسین(ع) ، به انبیای الھی و رسول الله(ص) بازمی گردد، از عایشه نقل شده است که بر رسول خدا(ص) وارد شدم ، دیدم چشٔمانش گریان است ، گفتم :«چه اتفاقی افتاده است ؟ فرمود :«جبرئیل به من خبر داد حسین(ع) نزدیک ساحل فرات کشته خواهد شد.» همچنین به یارانش فرمود:«فرزندم حسین(ع) در زمینی از عراق کشته خواهد شد. هر کس از شما او را درک کرد ، وی را یاری رساند.» امام علی(ع) نیز در بازگشت از پیکار صفین در کربلا فرود آمد و فرمود :«گروهی در این مکان به شھادت خواهند رسید که بدون حساب وارد بھشت خواهند شد. » حضرت زهرا(س) نیز در سوگ فرزند خود حسین(ع) گریست و به فضّه فرمود :«بر یتیمانی گریه کن که در زمین عراق کشته ی دشمنی ها خواهند بود. »
نخستین سوگواری جمعی برای امام حسین(ع) به وسیله ی توّابین در سال 65 هجری بر سر مزار آن حضرت انجام گرفت و از آن پس شیعیان در هر جایی که بودند ، مراسم عزاداری و مصیبت خوانی را در سالگرد واقعه ی عاشورا در میان خود برگزار می کردند . تجلّی حماسه ی عاشورا در هنر تعزیه ، پرده خوانی ، نقّاشی ، خطّاطی ، کاشی کاری ، فلزکاری ، اشیاء چوبی ، مرثیه سرایی و … از روزگار صفویه تا کنون بروز و ظھور داشته و موجب خلق آثار هنری جاویدانی شده است ، اما بر همه ی شیعیان آگاه لازم است با بصیرت عمیق نسبت به واقعه ی کربلا معرفت پیدا کرده و فرهنٔگ راستین عاشورا را به نسل های آینده انتٕقال دهند تا منبع الھام همه ی مسلمانان و آزادی خواهان جهان گردد و با سرمشق قرار دادن سیره ی امامان و عزاداری ها ، حرکت های مخرّب و بدعت هایی را که به وسیله ی دشمنان تشیع و افراد سود جو و نادان در سوگواری ها انجام می گیرد ، خنثی نمایند .
علل جاودانگی این نهضت را می توان چنین بیان کرد :
1-آزادگی و زیر بار ذلت نرفتن 2-مبارزه با ستمگران 3-اصلاح امّت محمّدی 4-مبارزه با فساد اجتماعی 5-گفت و گو برای هدایت گمراهان 6-عاشورا تجلّی گاه ادب و اخلاق 7-محبّت و مهرورزی 8- بینش و آگاهی و بصیرت 9-فداکاری و از جان گذشتٔگی در راه هدف 10-نقش آفرینی زنان در کربلا
هنگامی که کاروان اسرای خاندان رسول الله (ص) شامل کودکان خردسال وزنان ودختران وامام زین العابدین(ع) روز یازدهم محرم عازم کوفه بود ، یزیدیان آنان را از کنار اجساد شهدای کربلا عبور دادندتا داغ آنان رابیٔشتر کنند*
مردم کوفه بیرون شھر آمده بودند، چون اسرا را را مشاهده کردند، گفتند : «ای اسیران شما کیستید؟» پاسخ دادند: «ما اسیران آل محمدهستیم»0ناگاه صدای شیون وگریه وزاری از مردم برخاست0 در این زمان حضرت زینب «ع» فرمود:«آیا گریه و زاری می کنید؟! آری به خدا سوگند باید بسیار گریه کنیدوکمتر بخندید، زیرا دامن شمابه ننگی آلوده شده که هر گز نمی توانید آن را پاک کنید،چگونه می توانید خون پسر خاتم انبیاء ومعدن رسالت و آقای جوانان بھشت و پناهگاه نٔیکانتان را،از دامن خود پاک کنید؟!»
مسلم است در پی چنین سخنان آگاهی بخٕش و با صلابت ، عمل سر زدن به محمل شتر از سوی حضرت زینب (ع) یک افسانه دروغین است، زیرا این حرکت از بانوی عالمه ی غیرمعلمه وعاقله ی گرامی مثل آن حضرت بسیار بعی به نظر می رسد.
پس از سخنان حضرت زینب (ع) امام علی بن الحسین (ع) فرمود :«من پسر کسی هستم که حرمت اورا شکستید، اموالش را گرفتید و خاندان او را اسیر کردید».
سرانجام پس از چند روز ، عبیدالله دستور داد اسرا را به همراه علی بن الحسین (ع) که به زنجیر کشیده شده بود روانه ی شام کنند . امام سجاد فرمود :«اگر رسول الله (ص) ما را با این وضعیت می دید، چه می کرد؟». یزید دستور داد ، اسیران را از بند آزاد کنند ولی اشعاری در نفی رسالت و وحی و انتٕقام از خاندان رسول الله(ص) به جای جنٔگ بدر سرود . سپس امام سجاد(ع) با شجاعت و صلابت در حضور یزید فرمود :«وای بر تو ! اگر می فهمیدی با پدر و برادر و عمو ها و خاندان من چه کردی ، سر به کوه ها می گذاشتی و بر بیابان ها می خفتی و نیستی برای خود آرزو می کردی ! آیا می دانی سر حسین پسر علی و فاطمه بر دروازه شهر آویزان است در حالی که امانت رسول الله (ص) در میان شماست ؟ پس چشم به راه پشیمانی و رسوایی در روز قیامت باش ». همچنین پس از حمد و سپاس خداوند خود را فرزند مکه و منی و زمزم و صفا و فرزند کسی که به اسراء و معراج رفت و فرزند فاطمه زهرا (ع) سرور زنان عالم معرّفی کرد و چنان خطبه ای خواند که صدای گریه و شیون حضّار بلند شد بدین سان امام سجاد(ع) به خوبی پیام کربلا را ابلاغ کرد و برای نخستین بار پس از فتح دمشق ، مردم سخنان یکی از اهل بیت (ع) را در آن شھر می شنیدند و با خاندان رسول الله (ص) و مقام آنان آشنا می شدند . یزید که از تماس های مردم دمشق با امام سجاد (ع) و تاثیر پیام آوران نھضت حسیٔنی در شام وحشت داشت ، خاندان امام حسین (ع) را روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت داد .
فاجعه ی هولناک و اسفناک کربلا و کشته شدن امام حسین (ع) و یارانش و اسارت خاندان رسول الله و افٔشٔاگری های سفیران عاشورا ، علی بن الحسین (ع) و زینب (ع) در کوفه ، دمشق ، مدینه و در مسیر راه ها ، موجب بیداری مردم این شھرها و پی بردن به عمق جنایات یزید شد . گروهی دیگر از شیعیان کوفه برای جبران گناه خود در راه انتٕقام خون شھدای کربلا و شھادت در ای راه گام برداشٔتنٔد تا مورد بخٕشش خداوند قرار گیرند و بر همین اساس خود را« توّابین » نامیدند . قیام توّابین را یاران وفادار علی (ع) به رهبری سلیمان بن صُرَدخُزاعی رهبر شیعیان در دو دهه ی گذشته و چهار نفر دیگر از رهبران سنّتی شیعه کوفه شکل دادند . توّابین در پیٔکار های نابرابر که شمارشان 3300 نفر و شامی ها 20 هزار نفر بودند با شعار : «بھشت ، بھشت ای باقی مانده ی یاران ابو تراب ، ابوترابیان ، بھشت ، بھشت » ، طیّ دو روز به سپاه اموی حمله بردند و بسیاری از آنان را کشتٕند و لی در روز سوّم قوای شامی با حمله ی سراسری بر توّابین پیروز آمدند و رؤسای توّابین را به جز رفاعَه بن شدّاد کشتٔند . پس از شکست توّابین ، مختار در رمضان سال 64 وارد کوفه شد و مردم را به سوی خود دعوت کرد و به هر صورت ممکن ابراهیم پسر مالک اشتر چھره ی پر نفوذ و سلحشٔور شیعه ی شھر را به سوی خود جذب کرد و قیام خود راآغاز کرد . حکومت مختار در روز چھارشنبه 12 ربیع الاول سال 66 آغاز شد . حاکمیت مختار ، نفوذ قدرت شیعیان ، دفاع از محرومان و موالی و ترس از خون خواهی خاندان رسول الله(ص) اشراف کوفه را به وحشت انداخت . آنان از غیبت ابراهیم بن مالک سود جستٔند و مختار را در قصر کوفه محاصره کردند . مختار فوری از ابراهیم که به مقابله با عبید الله بن زیاد رفته بود کمک خواست و دستور داد به کوفه بازگردد . وی با کمک هواداران مختار ، نیروی اشراف قبایل را سرکوب کرد و کوفه را از دست آنان خارج نمود . مختار پس از سرکوبی قیام اشراف کوفه به خون خواهی خاندان رسول الله (ص) پرداخت . مختار سرهای شمر و عمربن سعد و خولی بن یزید را همراه با 30هزار دینار برای محمدبن حنفیّه فرستاد . مختار پس از آن سپاهی متشٔکل از ایرانیان و اعراب را به فرمانده هی ابراهیم بن مالک به مقابله با عبید الله بن زیاد فرستاد . ابراهیم در حوالی موصل ، سپاه شام را شکست داد که طیّ آن فرماندهان آن کشته شدند . ابراهیم سرهای فرماندهان سپاه شام را به نزد مختار فرستاد . وی نیز آن ها را به حجاز فرستاد که امام علی بن الحسین (ع) از دیدن آن ها خوشحال شد و به همراه خاندان رسول الله (ص) از لباس عزا خارج شدند و بنی هاشم به ستایش و دعاگویی مختار پرداختند . اقدامات مختار سبب فرار عدّه ای از اشراف کوفه ، به نزد مُصعَب بن زُبَیر در بصره شد و جبھه متّحدی علیه مختار تٕشکیل گردید . مُصعب به همراه فراریان کوفی ، طیّ دو جنٔگ سپاهیان مختار را شکست داد ، چون وارد شھر شد ، مختار به قصر پناه برد امّا پس از چند روز به همراه برخی از یاران مخلص خود بیرون آمد و بجنگید تا کشته شد .
یکی از برنامه های اجتماعی مختار دفاع از محرومان و ایرانیان بود . هرچه زمان می گذشت ، حضور ایرانیان در قیام مختار بیٔشتر می شد . از جمله ، بیشتر سپاه ابراهیم بن مالک در برابر عبیدالله از ایرانیان مقیم کوفه بودند .
در پی واقعه ی کربلا جامعه ی اسلامی یکی از سخت ترین دوران حیات خویش را پشت سر گذاشت. روزگاری که فساد سیاسی ،اجتماعی،فرهنگی وظلم وستم همه جا راگرفته بود وارزشھای دینی ومظاهر اسلامی دستخوش تغییر گردید،حرم رسول اللّه(ص) و مدینه ی منوّره مورد تجاوز سپاه یزید قرار گرفت وحرم امن الھی شکسته شد و خانه ی کعبه را در سال 64 هجری آتٔش زدند. بار دیگر امّ القری به سال 73 هجری مورد حمله قرار گرفت و امنیت حرم به وسیله ی حجاج بن یوسف از میان رفت . در این دوران کشتٔار وحبس و شکنجه های مسلمانان آزاده و شیعیان ادامه یافت . کوفیان نیز به نفریٔن امام حسین (ع) و حضرت زینب (ع) و امام سجاد (ع) مبتلا شدند . طی دوران بٕیست ساله ی حکومت حجّاج بر شھرهای بصره و کوفه ، دمار از روزگار کوفیان درآورد و 120 هزار نفر گردن زده شدند. هنگام مرگ وی 50 هزار مرد و 30 هزار زن در زندان وی محبوس بودند و بدین سان کوفیان ، سزای حرمت شکنی ، بی وفایی ، خیانت و نیرنٔگ خود را چشٔیدند و به حضیض ذلّت و خواری گرفتٔار شدند .
اللهم اجعل محیای محیا محمّد و آل محمّد
و مماتی ممات محمّد و آل محمّد
منبع: کتاب اسرار جاودانه سرشک