نویسنده: رضا مختاری
عالمان متعهد، امین و راستین شیعه، در طول تاریخ غیبت کبری، تا آن جا که در توان داشته اند و برای جامعه ی اسلامی مصلحت دیده اند، با ستمگران و سلاطین مستبد در ستیز و نبرد بوده اند و چنان که پیشتر یاد شد هیچ کس چون دانشمندان شیعه در راه ارزش های انسانی و اسلامی و بالا بردن فرهنگ جامعه و رهایی مردم از قید و بندهای ظلم و جور، نیندیشیده و نکوشیده است. به قول یکی از نویسندگان توانای معاصر:
بر اثر تعلیمات علمی پیشوایان شیعه، شهادت و جانبازی در راه پایداری دین خدا و نجات جامعه های انسانی رسمیت دینی یافت و حفظ ناموس عدالت و دین بر حفظ جان عاریت مقدم شناخته شد. این بود که مصلحان شیعه مذهب، از آغاز فعالیت دست از جان خویش می شستند. شاید نتوان در تاریخ شیعه صفحه ای یافت که بدون حادثه ای خونین تمام شده باشد. این استقامت حیرت بار امتیاز ویژه ی شیعیان ما بود و از این راه، به جز افراد با ایمان و سربازان با حمیّت، علمای بزرگی را تقدیم آستان شهادت کرد. آری، علمای شیعه بر اثر تعلیمات زنده ی شیعی تاریخ پر افتخار شهدای فضیلت را به وجود آوردند و لازم بود طوماری از آن خون های پاک تهیه شود؛ تا این که عالمی مجاهد و مصلحی غیور کتاب تاریخ آنان را نوشت و صفحات شهدائ الفضیله را در منظر اجتماع گرفت و نشان داد که قلمرو دانش نیز با خون پاکمردانی رونق یافته است و تاریخ علم نیز سر فصل هایی خونین داشته است. علامه امینی پیش از به جریان درآوردن سیل خروشان الغدیر به سوی پهنه های آرمان ها و افکار و اعتقادات ملل اسلامی، کتاب شهداء الفضیله را به دست مجامع تربیتی امت اسلام داد و روح هیجان دینی و از خود گذشتگی در راه حقایق آسمانی را در آنان دمید.(1)
برخی که از تاریخ بی اطلاع یا کم اطلاعند، ممکن است بپندارند که علمای شیعه تا دیروز، خواب بوده اند و بی خبر از مصالح مردم و سازشگر با سلاطین و جائران زمان خود. در این جا اشاره ای می شود به پوچی این پندار. کتاب ارزنده ی شهداء الفضیله ی علامه امینی رحمه الله، که در آن شرح حال یکصد و سی تن از برجسته ترین عالمان شهید شیعه آمده است، نموداری است از آن همه تلاش ها، درگیری ها، مبارزه ها و شهادت ها.
کتاب های فراوان دیگری که درباره ی مجاهدت ها و اقدامات سید جمال الدین اسدآبادی، نهضت تنباکو، جنبش مشروطیت، انقلاب عراق و بیرون راندن انگلیس از آن کشور، مبارزه ی علمای ایران با رضاخان، ملی شدن صنعت نفت، مبارزات شیخ محمد خیابانی و سرانجام انقلاب عظیم و شکوه مند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی قدس سره نوشته شده است نیز تا اندازه ای کوشش های علمای شیعه در راه آزادی ملت ها و تحقق آرمان های الهی را روشن کرده است.
سخنی از امام خمینی
تاریخ صد و چند ساله ی اخیر در دست است ما یک خرده جلوتر می رویم، می بینیم که یک طایفه از علما گذشت کرده اند از مقاماتی و متصل شده اند به سلاطین، برای ترویج دیانت و ترویج تشیع و حق، این سلاطین را وادار کرده اند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب تشیع.
اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما می کنند. اطرافیان سلاطین این آقایان بودند. اینها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند، نباید یک کسی تا به گوشش خورد که مثلا مجلسی رضوان الله علیه محقق ثانی رضوان الله علیه، شیخ بهایی رضوان الله علیه با اینها روابط داشتند، خیال کند که اینها مانده بودند برای جاه و عزت و احتیاج داشتند به این که سلطان حسین و شاه عباس با آنها عنایتی بکنند، آنها گذشت کردند، مجاهده ی نفسانی کرده اند. برای این که این مذهب را به وسیله آنها ترویج کنند … زمان ائمه هم بودند، علی بن یقطین از وزرا بود، حضرت امیر بیست و چند سال به واسطه ی مصالح عالیه ی اسلام در نماز اینها رفت، تبعیت از اینها کرد برای این که مصلحتی بود که فوق این مسائل بود، سایر ائمه علیهم السلام هم گاهی مسالمت می کردند. مصالح اسلام فوق این مسائلی است که ما خیال می کنیم، این دسته از علمایی که جان فشانی کردند و خودشان را جوری کردند که حالا شما به آنها اشکال می کنید از باب این که اطلاع بر واقعه ندارید، نه این که سوء قصد دارید، اطلاع از واقعیات ندارید، این آدم سازی است، نه این که اینها درباری شدند، اینها می خواهند آدم بسازند… .(2)
سخنی از شهید ثانی
صرف پیروی از سلاطین و ورود در کار آنها به هر صورت نباید منشأ خرده گیری از دانشمندانی باشد که به سلاطین و اهل دنیا پیوستند، بلکه این انتقاد است که پیوستن به ابناء دنیا را وسیله ای قرار دهند تا در پرتو آن به مناصب و مقامات دنیوی و برتری بر همگنان و کسب جاه و منزلت و ریاست و مقامات دنیوی و برتری بر همگنان و کسب جاه و منزلت و ریاست و امثال آنها نائل گردند؛ ولی اگر هدف عالم از پیوستن به سلطان و اهل دنیا این باشد که نظام زندگی همنوعان خود را پایدار نگاه دارد و دین و آئین الهی اسلام را در پایه ی رفیعی قرار دهد و بدعت گذاران را قلع و قمع، و امر به معروف و نهی از منکر کند، اعمال او با چنین هدف های والایی از باارزش ترین رفتارهای اوست.
با چنین وجهی می توان میان روایاتی که ورود در کار سلاطین را نکوهش می کند و میان احادیثی که پیوستن به سلطان را تجویز می کند، سازش برقرار ساخت.
گروهی از شخصیت های برجسته ی دینی با سلاطین و ابناء دنیا برای پاسداری دین و خدمت به شیعیان، پیوند برقرار کرده بودند مانند علی بن یقطین، عبدالله نجاشی، ابوالقاسم حسین بن روح، یکی از نائبان چهارگانه ی حضرت ولی عصر علیه السلام محمد بن اسماعیل بن یزیع و نوح بن درّاج که همگی از اصحاب و یاران ائمه علیهم السلام بوده اند.
در میان دانشمندان اسلام می توان از افراد برجسته ی زیر یاد کرد که در خدمت به خلفا و سلاطین، نظری جز خدمت به دین و یاری شیعیان نداشتند مانند سید مرتضی، سید رضی(3)، خواجه طوسی، علامه حلی محمد بن اسماعیل بن یزیع- که مردی ثقه است- از امام رضا علیه السلام روایت کرده است: « خدای را در درگاه ستمکاران، کسانی است که برهان خویش را به وسیله ی آنها نورانی می سازد. آری خداوند متعال چنین کسانی را از چنان تمکنی برخوردار می کند که بتوانند شر و ستم ظالمان را از اولیاء الله دفع کنند و امور مسلمانان را به وسیله ی آنها به صلاح می آورد، زیرا این گونه اشخاص پناه گاه مسلمانان در برابر عوامل زیانبارند و شیعیان نیازمند ما به آنها روی می آورند و در سایه ی مراقبت های آنان از بیم و هراس در امانند.(4)
و اینک داستان هایی درباره ی دوری گزیدن علما از ظالمان و سلاطین و بی اعتنائی به آنها:
صاحب معالم و صاحب مدارک
صاحب معالم و صاحب مدارک چون بیم آن داشتند که اگر به ایران سفر کنند، ممکن است شاه صفوی بخواهد با آنها دیدار کند؛ حتی برای زیارت امام رضا علیه السلام به ایران نیامدند و از این رو، امام رضا علیه السلام را زیارت نکردند.(5)
میرزای شیرازی
میرزای شیرازی بزرگ قدس سره در سال 1287 ق، در زمان خلافت شریف مکه عبدالله حسنی، به حج مشرف شد و در خانه ی موسی بغدادی در مکه سکنی گزید. صاحب خانه ورود میرزا را به شریف مکه اطلاع داد. شریف مکه وی را مکلف کرد که میرزا را نزد او ببرد. او قضیه را برای میرزا نقل کرد. میرزا برای شریف پاسخ فرستاد که:
اگر علما را بر سرای پادشاهان یافتید بگویید: « اینان بدترین علما هستند و بدترین پادشاهان». و اگر پادشاهان را بر سرای علما دیدید بگویید: « اینان بهترین علما هستند و بهترین پادشاهان».
شریف چون این سخن بشنود، خود مبادرت به دیدار میرزا کرد و پس از آن او را به خانه ی خویش برد.(6)
حجه الاسلام و حاکم
فقیه وارسته سید محمد باقر شفتی قدس سره هرگز به دیدن حاکم اصفهان نرفت و هر وقت که حاکم خدمت ایشان شرفیاب می شد، دم در می ایستاد و سلام می کرد و مکرر اتفاق می افتاد که سید متوجه نمی شد و پس از لحظاتی که نگاه می کرد و او را می دید، اذن جلوس می داد. سید هرگز برای وی تواضع نمی کرد.(7)
قرآن جواهر نشان
قرآنی نفیس، که به خط یکی از خطاطان مشهور کتابت شده بود و جلد آن را با دانه های یاقوت و الماس و زبرجد و دیگر سنگ های گران بها مرصع (جواهر نشان) کرده بودند، سلطان زمان، به رسم هدیه، برای اقا محمدباقر معروف به وحید بهبهانی رحمه الله فرستاد. یکی از کسانی که مأمور بوده اند قرآن یاد شده را نزد مرجع بزرگ ببرند چنین گوید:
چون با آن قرآن به در خانه ی آقا آمدیم و در زدیم، ایشان خود دم در آمد و در را باز کرد، در حالی که آستینش بالا بود و قلم در دستش. پرسید: « چه کار دارید؟» گفتیم: حضرت سلطان قرآنی برای شما فرستاده اند. نگاهی به قرآن انداخت و فرمود: « این زیورها و دانه ها چیست که بر جلد قرآن نصب شده است؟» گفتیم: دانه های گرانبهاست که جلد قرآن را با آنها مرصع کرده اند. فرمود: « چه جهت دارد که کلام الله را چنین کنند تا باعث حبس و تعطیل آن شود. این دانه ها را جدا کنید و بفروشید و بهای آنها را به مستمندان بدهید». عرض کردیم: این قرآن به خط میرزای نیریزی است و بهای زیادی دارد، قبول بفرمایید. فرمود: « هر کس قرآن را آورده است نزد خود نگاه دارد و پیوسته از روی آن تلاوت کند». این سخن را فرمود و در خانه را بست و رفت و ما برگشتیم.(8)
میرحامد حسین هندی
شیخ آقا بزرگ تهرانی، در شرح حال علامه بزرگ مرحوم میرحامد حسین هندی رحمه الله صاحب عبقات الأنوار می گوید:
امری عجیب است که میرحامد حسین این همه کتاب های نفیس و این دایره المعارف های بزرگ را تألیف کرده است، در حالی که جز با کاغذ و مرکب اسلامی ( یعنی کاغذ و مرکبی که در سرزمین های اسلامی و به دست مسلمانان تهیه می شده است نمی نوشته است) و این به دلیل تقوای فراوان و ورع بسیار او بوده است. اصولاً دوری وی از به کار بردن صنایع غیر مسلمان مشهود همگان است.(9)
سید مهدی فرزند صاحب ریاض
آقا سیدمحمدمهدی فرزند صاحب ریاض رحمه الله در اواخر عمر چون با خبر شد که یهودیان به شرایط ذمه عمل نمی کنند، از عتبات رهسپار اصفهان گردید. در اصفهان حجهه الاسلام شفتی رحمه الله با کمال احترام از او پذیرایی کرد.
سیدمهدی سپس اصفهان را به سوی تهران ترک کرد. پس از ورود به تهران برای اجرای احکام ذمه یهودیان را در فشار گذاشت و دستور داد آب را بر آنان بستند؛ ولی محمدشاه قاجار بر خلاف آقا سید مهدی طرفدار یهودیان شد. پس از آن شاه به دیدار سید آمد؛ ولی ایشان به بهانه ی کسالت و بیماری از منزل بیرون نیامد و شاه را به حضور نپذیرفت. و به عنوان اعتراض تهران را ترک کرد و در جوار حضرت عبدالعظیم علیه السلام ساکن شد. پس از آن که در شهر ری بیمار شد، شاه دوباره برای عیادت او به شهر ری آمد؛ ولی این عالم جلیل و مبارز ابداً اعتنایی نکرد و اجازه نداد شاه به دیدارش برود و در همان جا درگذشت.(10)
سخنی از مولی حسینقلی همدانی
عالم و عارف بزرگ مولی حسینقلی همدانی، استاد سیدجمال الدین اسدآبادی و در گذشته ی به سال 1311 ق وضع جامعه ی مسلمین آن روز را این چنین توضیح می دهد:
… چه زخم ها از آن دست ها بر کبد دین رسیده و چه مصیبت ها در شرع شریف برپا شده. لباس خداییان را کنده و جامه ی فرنگیان را پوشیده. اطعمه و اشربه ی اسلام را بدل به زهر و زقوم نصاری و دهریان نموده اند. وظایف شرع را متروک و آداب کفر را مسلوک داشته اند. بازار کفر و شرک در بلادشان معمور و آباد، و سوق اسلامشان مخروب و بر باد، وافضیحتا! عسکر کفر در بلاد وجود ما منصور و مسرور و لشکر اسلام مقتول و مأسورند، نه در عاقبت کارمان فکرتی، و نه از سیاستهای الهیه که بر اُمم ماضیه رسیده عبرتی؛ قضیه ی هائله ی ابابیل را شوخی و قصه فرعون و قابیل را مزاح پنداشته ایم… .(11)
سخنی از آخوند خراسانی
آخوند خراسانی رحمه الله رهبر انقلاب مشروطه، در آغاز سلطنت محمدعلی شاه از در نصیحت وارد شد و به وسیله ی نماینده ی مخصوص خود، سیدمحسن، اندرزنامه ی ده گانه مشهور را برای محمدعلی شاه فرستاد و شاه قاجار را پندهای نیکو بداد. اینک در ذیل چند بند آن نقل می شود:
… -نهایت جد و همت خود را برای بالا بردن شأن و عظمت مملکت مبذول دارید و در تربیت صحیح افراد ملت و ترغیب رعیت به فراگیری و ایجاد حرف و صنایع همت گمارید.
منسوجات و کالاهای وطنی را ترویج کنید؛ زیرا اگر شخص شما از مصنوعات و فراورده های مملکتی استفاده برید، این امر باعث می گردد که رجال مملکت و همه ی مردم از شما پیروی کنند. چنین عملی موجب می شود که کشور از بند احتیاج به منسوجات و مصنوعات خارجی آزاد گردد.
– همت گمارید در نشر و بسط علوم و صنایع جدید. آنچه باعث ترقی و تعالی سایر ملل گردیده و آنان را به اوج عظمت رسانده همان فرا گرفتن علوم و صنایع جدید بوده، و این از بدیهیات مسلم است که ایرانیان از نظر استعداد و قابلیت برتر از سایر ملل بوده و همیشه در طول تاریخ از این لحاظ پیشوا و مقتدای آنان بوده اند و این عقب ماندگی که اکنون مشاهده می شود و مملکت را تا بدین حد فقیر کرده، ناشی از عدم توجه و التفات اسلاف و گذشتگان به این امور بوده است و میل بی جای آنها به مصنوعات خارجی باعث سرایت این مرض به سایر افراد مملکت گردیده. و هستی و تجدید حیات و نوسازی ایران بستگی به این نکته ی مهم دارد.
– بپرهیزید و بسیار بپرهیزید از اینکه بیگانگان در کار کشور دخالت کنند و مراقبت کنید و بسیار مراقبت کنید تا فتنه سازی های آنان را از میان بردارید، زیرا سر منشأ همه ی بلاها و فسادها از آنان ناشی می شود و هیچ گونه اعتمادی هم آنان را نشاید… و این قروضی که دامن گیر دولت گشته، نیست مگر به علت دخالت بی جای بیگانگان در امور مملکت، و لذا بر رجال میهن پرست ایران، که مملکت خود را دوست دارند، لازم است که مردانی لایق را برای اداره ی سلطنت انتخاب نمایند… .
– با مراجعه ی به تاریخ بر خاطر ملوکانه مکشوف می گردد که پادشاهان ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از آن، هر یک از آنها، عمر خود را در خوش گذرانی و پیروی از شهوات و لهو و لعب گذراندند و رجال مملکت هم از آنان پیروی نمودند و نتیجه آن شد که مملکت ناتوان گردید و ملت خوار و زبون شد و ثروت ملی نفله و حال ملک پریشان گردید .. .
– انتظار داریم که حفظ مقام شامخ علم و بزرگداشت علمای عاملین و فقهای مصلحین را همیشه وجهه و مورد نظر قرار دهند که اگر خدای ناکرده در این امر مهم کوتاهی شود، ملک و ملت در معرض هلاکت و نیستی قرار خواهد گرفت و در این صورت برای همیشه انگشت ندامت و پشیمانی را به دندان خواهیم گرفت و پشیمانی را هم دیگر سودی نباشد.
باری، آخوند علاوه بر این اندرزنامه با مخابره ی تلگراف ها و ارسال پیام هایی شاه قاجار را پیوسته سفارش می کرد تا حقوق مردم ایران را رعایت کند؛ آخوند از مشاهده ی اعمال زشت شاه دلسرد و نومید گردید و دفع و خلع او را از سلطنت لازم دید، از این رو به اتفاق حاج میرزاحسین میرزا خلیل و شیخ عبدالله مازندرانی رحمه الله این اطلاعیه را صادر و برای ملت ایران مخابره کرد:
به عموم ملت ایران حکم خدا را اعلام می داریم: الیوم، همت در دفع این سفاک جبار و دفاع از نفوس و اَعراض و اموال مسلمین از اهم واجبات، و دادن مالیات به گماشتگان او از اعظم محرمات، و بذل جهد در استحکام و استقرار مشروطیت به منزله ی جهاد در راه امام زمان -أرواحنا فداه- و سر مویی مخالفت و مسامحه به منزله ی خذلان و محاربه با آن حضرت -صلوات الله علیه- است. أعاذنا الله و المُسلِمینَ مِن ذلک.(12)
تشیع بر فراز قله ی عزت و قدرت(13)
در پایان این بخش مناسب است اطلاعیه ی عزت آفرین امام خمینی قدس سره که نمایندگان کارتر رئیس جمهور وقت امریکا را در هوا برگرداند و نگذاشت به خاک ایران پا نهند، نقل شود، اطلاعیه ای که تجلی شکوه و اقتدار نایب امام عصر -أرواحنا فداه-است چه عزت و قدرتی برای تشیع بالاتر از این که پیرمردی هشتاد ساله و یکی از شاگردان واقعی آن مکتب، بزرگ ترین قدرت جهانی را به تمسخر بگیرد و به آن هیچ گونه اعتنایی نکند؟ آن هم پس از دورانی دراز که ایرانیان بردگان امریکا تلقی می شدند:
بسم الله الرحمن الرحیم
از قرار اطلاع، نمایندگان ویژه ی کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با این جانب ملاقات نمایند، لهذا لازم می دانم متذکر شوم: دولت آمریکا که با نگهداری شاه اعلام مخالفت آشکار با ایران نموده است، و از طرفی دیگر آن طور که گفته شده است سفارت امریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است؛ لذا ملاقات با من، به هیچ وجه، برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
1.اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
2.هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3.اگر آمریکا شاه مخلوع، این دشمن شماره ی یک ملت عزیز ما، را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز می باشد.
16/8/58
روح الله الموسوی الخمینی (14)
پی نوشت ها :
1. حماسه ی غدیر، ص 324.
2. صحیفه ی نور، ج1، ص 258، 259؛ امام و روحانیت، ص 334، 335.
3. نیزنک: به کشف المحجه، ص 112.
4. منیه المرید، ص 164-165.
5. انوار نعمانیه، ج3، ص 342 و ریحانه الأدب، ج3، ص 392.
6. میرزای شیرازی، ترجمه ی هدیه الرازی، ص 39-40.
7. قصص العلماء، ص 145.
8. بیدارگران اقالیم قبله، ص 219 و وحید بهبهانی، ص 141.
9. میرحامد حسین، ص 130، نقل از نقباء البشر (از طبقات اعلام الشیعه)، ج1، ص 349.
10. قصص العلماء، ص 124-125.
11. تذکره المتقین، ص 218.
12. مرگی در نور، ص 142، 176-183، با تلخیص.
13. با الهام از کتاب هویت صنفی روحانی، ص 50-54.
14. صحیفه ی نور، ج10، ص 158.
منبع مقاله :
مختاری، رضا، (1386)، گزیده سیمای فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم