شک دو قسم است: 1. شکّی که مقدّمه یقین است و تردیدی که پل عبور به اطمینان است و پرسشی که مقدمه وصول است و اضطرابی که مقدمه آرامش است.
2. شکی که در درون جان ما اقامت گزیده است، و به صورت یک ناهنجاری روانی و وسواس روحی در آمده است.
اگر شکّ از نوع اوّل باشد بسیار خوب و لازم است و معمولاً بسیاری از انسان های اندیشمند آزاد اندیش برای رسیدن به یقین در باورهای خود، ابتدا دچار شک، تردید، اضطراب و تزلزل و پرسش می شوند و همین انگیزه ای برای رسیدن به اطمینان و آرامش و یقین و پاسخ حقیقی می شود. «شک معبر خوب و لازمی است هر چند منزل و توقّفگاه نامناسبی است. اسلام که این همه دعوت به تفکر و ایقان می کند، بطور ضمنی می فهماند که حالت اولیه بشر، جهل و شکّ و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سر منزل یقین و اطمینان برسد. یکی از حکما می گوید: «فائده گفتار ما را همین بس که تو را به شکّ و تردید می اندازد تا در جستجوی تحقیق و ایقان بر آیی.» شک، نا آرامی است، اما هرآرامشی بر این نا آرامی ترجیح ندارد. حیوان شک نمی کند، ولی آیا به مرحله ایمان و ایقان رسیده است؟!آن نوع آرامش، آرامش پایین شکّ است،بر خلاف آرامش اهل ایقان که بالای شک است….آن چه می تواند مایه تأسف باشد این است که شک یک فرد، او را به سوی تحقیق نراند…»[1]
اما راه رهایی از شک وگذر و رسیدن به اطمینان، عبارت است از تفکر صحیح و به روش صحیح و پس از آن توجه به مبدأ فیّاض عالم هستی که رحمت بیکرانش به همه رسیده و باران لطفش به همه جا باریده است. کسب معرفت صحیح، هم تکلیف عقلانی هر انسانی است و هم راه رسیدن به یقین و انسانیت و عمل صالح. در مورد سؤال مطرح شده، ابتدا ما باید معرفت کامل و صحیح در حدّ خودمان نسبت به امامت و جایگاه آن و نیز سخنان امام(علیه السلام) کسب کنیم تا پایه ارزش و اهمیّت سخنان و کلام معصوم را بشناسیم چرا که عدم معرفت یا معرفت ناقص، ریشه شک ها و تردیدهایی است که چه بسا اگر پاسخی درخور دریافت نشود تبدیل به شک پاینده و وسواس روحی و روانی شود.
1. امام، خلیفه الله الاعظم و بزرگترین نماد اسماء و صفات الهی و آینه تمام نمای کمال مطلق حضرت أحدیت است، لذا هر صفت کمالی که در خداوند به نحو اطلاق و استقلال وجود دارد در آینه وجود امام معصوم نیز وجود دارد و فرق میان خدا و امام معصوم تنها در این است که او خالق و واجب الوجود بالذات است و امام، مخلوق خدا و ممکن الوجود است و هرچه دارد از خداست، لذا اوصافی چون علم، قدرت، راستگویی (صدق)، حکمت، عدالت و… همه و همه در امام به نحو اتم و اکمل وجود دارد، ضمن این که امام، صاحب عصمت است، عصمت یعنی مصونیّت از هر خطایی عمدی و سهوی و از هر اشتباه چه در اندیشه و پندار یا در رفتار و کردار و یا در سخن و گفتار پس امامان معصوم(علیهم السلام)در همه این ها معصوم هستند و هیچ خطایی در سخن ورفتار و اندیشه آن ها راه ندارد چرا که متّصل به غیب و اقیانوس کمالات الاهی هستند.
2.سخن امام(علیه السلام) الهام چرا که امام به علم غیب الهی وصل است. در ضمن روایتی امام رضا( علیه السلام) فرمودند: « آیا خداوند نمی گوید: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحداً الا من ارتضی من رسول»[2] دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده است»، پس رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) نزد خداوند برگزیده (مرتَضی) است و ما وارثان آن رسولی هستیم که خداوند او را بر آن چه از غیبش که خواهد آگاه ساخته است، پس ما، آن چه گذشته است و آن چه می آید تا روز قیامت را می دانیم.»[3]
پس هر آن چه خداوند به پیامبرش عطا فرموده بالتّبع به امامان معصوم رسیده است. خداوند به پیامبر وحی فرستاد و بر امامان(علیه السلام) نیز وحی می فرستد با این تفاوت که وحی نبوت و رسالت اختصاص به پیامبر دارد و به امام(علیه السلام)، الهام و افهام می شود همان گونه که خداوند در مورد پیامبر فرمود: «و ما ینطِقُ عنِ الهوی،اِن هو الاّ وحیٌ یوُحی ، علّمَهُ شدید القُوی…»[4] هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید، آن چه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست، آن کس که قدرت عظیمی دارد (جبرئیل امین) او را تعلیم داده است؛ امام معصوم نیز از روی هوای نفس سخن نمی گوید و کلامش وحی الهی است که به کانون علم الهی متصل است.
3. از آن جا که علم الهی، حاکی از واقعیت و حقیقت است لذا علوم معصومین(علیه السلام) که در سخنان و کردار آن ها جلوه گر شده است نیز حاکی از واقعیت است و علوم معصومین(علیه السلام) را نباید با علوم خود مقایسه کنیم که به هزاران جهل آمیخته است و است و در معرض زوال؛ و ممکن است چندی دیگر خطای آن آشکار شود. علم امام، عین واقع و متن حق است و زوال ناپذیر و است و هرگز جهل در ساحت آن راه ندارد. پس معیار حق، سخن معصوم و رفتار و کردار معصوم است، البته در این جا سخنی لازم به ذکر است و آن این که چون در دوران ما دسترسی مستقیم به امام معصوم( علیه السلام ) نیست و فاصله ما با امامان گذشته زیاد است و ممکن است دست جعل و تحریف و خطا در کلمات منقول از امامان معصوم ( علیهم السلام ) راه یافته باشد، لذا اصول و قواعدی برای تشخیص روایت و حدیث درست از نادرست وجود دارد، که با آن معیار می توانیم کلام واقعی معصوم را تشخیص دهیم و بر طبق آن عمل کنیم. هر چند در برخی موارد، چون کلام معصوم(علیه السلام) سطح بسیار بالایی دارد و فهم آن کار همگان نیست، لذا احتیاج به تخصّص دارد که عالمان دین، متخصصان فهم کلام معصومند، و اگر کلام عالمان راستین برای ما مقدّس است برای این است که کلام عالمان،تفسیر کلام امام معصوم( علیه السلام) است و کلام امام، مقدس است. در زیارت جامعه کبیره آمده است: «کلامُکُم نورٌ و اَمرُکم رُشدٌ و وَصیتکم التقوی»[5] سخن شما نوراست و دستور شما مایه رشد است و سفارش شما به تقوا و پرهیزگاری است.
4.گاه شک و تردید در کلام معصوم(علیه السلام)که در اسلوب زمان خود ادا فرموده اند ریشه روانشناختی دارد به این معنا که گمان می کنیم چون به اسلوب زمان ما ادا نشده است، لذا به درد روزگار ما نمی خورد و هستند انسان هایی دیگر که کلماتی در قالب روز گفته اند، که بسیار هم زیباست، اما این یک مغالطه خطرناک است. هر سخن یک محتوا دارد و یک قالب، مسلماً امام معصوم در خور فهم اهل زمان خود و در قالب کلام اهل زمان خود سخن می گوید اما این مطلب، ـ طبق بیانات گذشته ـ محتوای کلام امام را تغییر نمی دهد، کلام امام چه در قالب و چه در محتوا نور است و متصل به علم غیب که متن حق واقع است، بنا بر این کلام او با هیچ بشری نمی تواند مقایسه شود.
5. در حدیث موثّقی از امام محمد باقر (علیه السلام) ، نقل شده است که به دو تن از شیعیان زیدی مذهب که مطرود امام بوده اند فرمود:« شرِّقا و غرِّبا فلا تَجِدانِ[6] علماً صحیحاً الّا شیئاً خرج من عندنا اهلِ البیت.»[7] به مشرق بروید و به مغرب بروید، علم درستی جز آن چه از ما اهل بیت تراوش می کند، نخواهید یافت.
6. امام باقر ( علیه السلام ) فرمود: « رسول خدا( صلی الله علیه و آله) فرمود: حدیث آل محمد صعب و مستصعب است (دشوار فهم است و فهم آن کار هر کسی نیست)، جز فرشته مقرّب یا پیغمبر مُرسل یا بندهای که خدا دلش را به ایمان آزموده، به آن ایمان نیاورد. پس هر حدیثی که از آل محمد( صلی الله علیه و آله) به شما رسید در برابر آن آرامش دل یافتید و آن را آشنا دیدید، بپذیرید و هر حدیثی را که دلتان از آن رمید و نا آشنایش دیدید، آن را به خدا و پیغمبر و عالم آل محمد ( صلی الله علیه و آله) رد کنید، همانا هلاک شده کسی است که حدیثی را که تحمل ندارد برایش بازگو کنند (حدیثی را که توان فهم آن را ندارد)، و او بگوید بخدا این چنین نیست، و انکار مساوی کفر است.[8]
نتیجه این که امام معصوم، مظهر کمالات خدایی است و صاحب عصمت و علم لدنّی و غیبی است که هرگز خطا بر نمی دارد و علوم او که در سخنان او جلوه گر است متن واقع و حق است و علم صحیح و حق تنها در مکتب اهل بیت یافت می شود. البته مشخص است که مقصود از علم، علم به مبدأ و معاد عالم و روش زندگی و راه وصول به سعادت حقیقی در اندیشه و اخلاق و عمل است نه علوم طبیعی و ریاضی، هر چند امامان معصوم به اذن الهی در تمام علوم سرآمد روزگارند، اما آن چه مهم تر است آن علم ذکر شده است، که هیچ کس جز معصومان و کسانی که در مکتب آن ها پرورش یافته اند آن علم را ندارد. بنا بر این در حقانیت کلام معصوم جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی ماند.
سخن آخر این که با برقراری ارتباط روحی و صمیمی با خداوند و معصومین و به ویژه امام حیّ و حاضر، موعود عشق و مهربانی حضرت مهدی صاحب الزمان (ارواحنا فداه) و با توسل به ایشان، دل خود را به آرامش و یقین می توان رساند و مطمئنا با این توجه روحانی و معنوی صادقانه، نتیجه خواهیم گرفت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. اصول کافی، ترجمه دکتر مصطفوی، ج 2.
2. امامت و رهبری، شهید مطهری.
3. جلوه نور، آیت الله علی سعادت پرور (قدس سره).
پی نوشت ها:
[1] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، عدل الاهی، انتشارات صدرا، ج 1، ص 37 و 38.
[2] . جن/ 26 و 27.
[3] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 20، ص 135.
[4] . نجم/ 3 و 4 و 5.
[5] قمی،شیخ عباس،مفاتیح الجنان،زیارت جامعه کبیره
[6] . در برخی روایات (فواللهِ لا تجدانِ) یا (لن تجدان) آمده است.
[7] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 2، ص 251.
[8] . همان، ص 253 و 254.