هدف از جریان غدیر نصب امام علی(ع) به امامت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) بوده که، پیامبر گرامی-صلی الله علیه وآله وسلم- در موارد متعدد، گاه به صورت کلی و گاه نیز به گونه ای مشخص، جانشین خود را به نحو روشنی معرفی کرده است. به گونه ای که هر یک از آن ها حجت را بر افراد آگاه و حقیقت جو تمام می کند. در عین حال، آن حضرت برای آن که پیام خود را به گوش همه مسلمانان برساند و راه را بر هر گونه تردید و تشکیک ببندد، به هنگام مراجعت از حجه الوداع در سرزمینی به نام غدیر خم توقف نمود و به همراهان خود فرمود که از جانب خداوند مأموریت دارد پیامی را به آنان برساند; پیامی الهی که حاکی از انجام وظیفه ای بزرگ است و چنانچه انجام نگیرد، پیامبر رسالت خود را به انجام نرسانده است و؛ چنانکه قرآن کریم دراینباره چنین فرموده است:
«یا اَیُّهَا الرَّسُول بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِنْ رَبِّک وَ اِنْ لَم تَفْعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس» ای رسول خدا، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن، و اگر این مأموریت را انجام ندهی، رسالت خود را انجام نداده ای و خداوند تو را از (شرّ) مردم حفظ می کند.[1]
آن گاه منبری برای پیامبر ترتیب دادند و او بر فراز آن قرار گرفت و به مردم گفت: در آینده نزدیک دعوت حق را لبیک خواهم گفت، شما درباره من چه می گویید؟ در پاسخ گفتند: گواهی می دهیم تو آیین خدا را به ما ابلاغ کردی و خیرخواهی نمودی و تلاش بسیار کردی، خدا به تو جزای خیر دهد.
آن گاه فرمود: آیا بر وحدانیّت خدا، رسالت من، و واقعیت روز رستاخیز گواهی می دهید؟ همگی پاسخ مثبت دادند. سپس فرمود: من قبل از شما بر حوض وارد می شوم، بنگرید که با دو جانشین گرانبهای من چگونه رفتار می کنید؟ شخصی پرسید: مقصود از دو جانشین گرانبها چیست؟
پیامبر پاسخ فرمود: یکی «کتاب خدا» و دیگری «عترت» من. خدای لطیف و خبیر به من خبر داده است که این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در روز قیامت در کنار حوض به من برسند؛ بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک می شوید، و از آنان فاصله نگیرید که هلاک می شوید. آن گاه دست علی(علیه السلام) را گرفته و بالا برد تا آن جا که همه حاضران آن دو را دیدند. سپس چنین فرمود: (اَیُّها الناسَ مَنْ اَولی الناسِ بِالمُؤمنینَ مِنْ اَنْفُسِهِم) چه کسی بر مؤمنان از خود آنان اولی (صاحب اختیارتر) است؟
در پاسخ گفتند: خدا و پیامبر او بهتر می دانند. پیامبر-صلی الله علیه وآله- فرمود: (اِنَّ اللهَ مَولای وَ اَنا مَولی المؤمنین وَ اَنا اَولی بِهِم مِن اَنفُسِهِم) خداوند مولای من و من مولای مؤمنان می باشم، و من بر مؤمنان از خود آنان صاحب اختیارترم.
سپس سه بار فرمود: (فَمَن کُنْتُ مَولاه فَعَلی مَولاه) آن کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست.
آن گاه افزود: (اللهُم والِ مَن والاه و عادِ مَن عاداه وَ اَحِببّّ مَن اَحَبُّه وَ ابغِض مَن اَبغَضَه وَ انصُر مَن نَصَرَه وَ اخذُل مَن خَذَله وَ ادِر الحَق مَعَه حَیث دار،اَلا فَلیبلِّغ الشّاهدُ الغائب) پروردگارا، دوست بدار آن کس که علی را دوست می دارد و دشمن بدار آن کس را که با علی دشمن است و مهربان باش با هر کس که نسبت به علی مهربان است و خشم آور بر کسی که بر علی خشم آورد و یاری کن آن کس را که علی را یاری کند و خوار ساز آن کس را که علی را خوار سازد، و حق را با او قرار ده؛ حاضران این مطلب را به غایبان ابلاغ کنند.[2]
و اما این که چرا مردم بعد از این حادثه عظیم، باز ولایت علی-علیه السلام- را انکار کردند و با امامت ایشان مخالفت کردند، عوامل متعددی دارد.
1- مردم بسیاری از دستورات خداوند را نادیده گرفتند و به آن عمل نکردند و این هم یکی از اوامر پروردگار بود.
2- مردم هرگز تحمل عدالت و عدالت خواهی علی-علیه السلام- را نداشتند، چرا که عده زیادی از آن ها رشدیافته جامعه تبعیضی بودند و می دانستند با حاکمیت علی-علیه السلام- راه منافع نامشروع آن ها بسته خواهد شد.
3- هوای نفس و حقد و کینه آن ها نسبت به علی-علیه السلام- نیز در این باره بی تأثیر نبود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. پژوهشی پیرامون زندگی علی(ع)، جعفر سبحانی.
2. بررسی مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی.
پی نوشت ها:
[1]. مائده/67.
[2]. سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه، ص159، اقتباس.