پاسخ این پرسش متوقف است بر شناخت شرایط اجتماعی و امکاناتی که در اختیار حکومت حقه در زمان و موقعیت امام علی ـ علیه السلام ـ بود، بدون توجه به این شرایط به پاسخ صحیح دست نخواهیم یافت، بنابراین برای درک صحیح شرایط آن روز ناچار به ذکر نکاتی در مورد وضعیت حاکم در دوران حاکمیت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ هستیم:
1ـ لزوم همکاران و همراهان برای امام در تشکیل حکومت:
حاکم اسلامی برای دستیابی به عدالت، نیاز به یارانی همراه و همدل دارد، یارانی که وقتی آنان را برای اجرای عدالت و مبارزه با ستمگران فرا خواند، بی هیچ بهانه ای به گرد او حلقه زنند و دستوراتش را بشنوند و عمل نمایند. و اگر چنین یارانی وجود نداشته باشد زمینه برای تحقق عدالت فراهم نخواهد آمد. امام علی ـ علیه السلام ـ در موارد گوناگون از یاوران همدل و همراه ستایش و از یاران بیوفا و نیمه راه شکوه نموده است. خطبه 131 نهج البلاغه شاهد خوبی در این مورد می باشد.[1]
امام از میان افراد سیاست مدار و توانا در اداره حکومت و مدیریت بهترین ها را انتخاب نموده است. در نامه 41 خطاب به استاندار بصره می فرماید: اعتقادم این بود که تو بهترین کسی هستی که مرا در جهت ایفاء و اداء امانت ها و انجام مسؤولیت ها یاری خواهی نمود. اما دیری نمی گذرد که استاندار منتخب امام و مورد اطمینان او دست به خیانت می آلاید و بیت المال را به یغما می برد و عملا در راه براندازی نظام، گام بر می دارد، این دوگانگی در شخصیت این استاندار چگونه توجیه می شود؟[2] امام در هنگام به کارگیری این یاران و همراهان با معیارهایی چون شایستگی اداری و پرهیزکاری اقدام ورزید، استانداران و فرماندهانی که خلیفه سابق بر شهرها و مناطق گماشته بود بر کنار کرد تا به جای آنها کسانی را که امتحان فضیلت و پاکدامنی داده بودند به کار گمارد. امام در این مورد می فرمود: در دینداری خویش، چرب زبانی و سازشکاری نمی کنم و در حکومت و فرماندهی به فرومایه چیزی نمی بخشم و با او کنار نمی آیم.[3]
نارسائی رجال زمان یا کمبود شخصیت های لازم:
خلفای پیشین، با روش خود و سهل انگاریها چه کسانی ساختند و تربیت کردند. تا امام بتواند با آنها همکاری و از مدیریت آنها استفاده نماید؟! مردمی در اختیار علی ـ علیه السلام ـ قرار گرفتند که اغلب سست عنصر و خسته از جنگها و برخوردها، مردمی که از حق، دور و در برابر انجام وظیفه خائن بودند حضرت در خطبه های مختلف به این اوصاف اشاره می کند چه شده است که شما را پیکرهای بی روح می بینم[4]… ای مرد نمایان نامرد…[5] کاش شما را نمی دیدم… سینه ام را پر از خشم ساختید[6]… با نافرمانی و سست عنصری خود نقشه ام را باطل کردید… عده ای از مردم، مصلحت اندیش و دارای دو چهره و منافق بودند. دوستی طلحه و زبیر از روی مصلحت و مقام خواهی بود. سکوت ها و سرخوردگی از اوضاع گذشته به گونه ای بود که بعضی از افراد کج اندیش و به ظاهر اندیشمند و عابد، راه اعتزال و سکوت را در پیش گرفتند و ترجیح دادند دور از گود و بر کنار از صحنه باشند، سکوت اینان هم لطمه ای به نهضت علی ـ علیه السلام ـ بود، در حالی که منافقان ساکت نبودند و با سر و صدا و قیام و اقدام ها نظم و آسایش جامعه را بهم زده و موجب جرأت خصم بر حمله و یورشها می شدند.[7]
بازرسی و کنترل کارگزاران:
هر انسانی جز معصوم در معرض وسوسه های شیطانی است، از این روی حضرت علی ـ علیه السلام ـ علاوه بر اینکه کارگزاران خود را با یاد خدا و قیامت پند می داد، از خیانت و دست اندازی به حقوق دیگران پرهیز می داد، برای نظارت بر کار آنان نیروی اطلاعاتی می گماشت و از این راه کارگزاران را زیر نظر می گرفت، علاوه بر این اگر می دید وضعیت مالی بعضی از کارکنان حکومت به گونه ای غیر عادی دگرگون شده هشدار می داد و به باز خواست او می پرداخت، شریح قاضی را به دلیل خرید خانه ای به هشتاد دینار سرزنش کرد که مبادا از مال حرام باشد. و اگر هم حلال باشد، خروج از عزت قناعت و افتادن به دام ذلّت دنیا طلبی است.[8] امام به منظور نظارت و مراقبت بر اعمال کارگزاران خود هیأتی را اختصاص داده بود که شیوه رفتاری و عملکرد آنان را برای حضرتش گزارش کنند. این مطلب از نامه 20 نهج البلاغه به خوبی استفاده می شود.[9] پاداش و تنبیه، یکی دیگر از ارکان نظام اداری از نظر امام علی ـ علیه السلام ـ است تا بر اساس آن درست کرداران ستایش شوند و بدکاران به نتیجه اعمال خود برسند.[10]
4. علت خیانت برخی منصوبین و منتخبین امام:
این که آیا برخی از کارگزاران امام از همان اول دارای شخصیتی دو چهره و منافق بوده و همین که مورد اطمینان امام قرار گرفته، ماهیت خود را بروز داده؟ آیا امام می دانسته که او منافق است پس چرا او را منصوب نموده است؟ آنچه از توصیفات امام ـ علیه السلام ـ در مورد این افراد استفاده می شود این است که این افراد در ابتدا شخصیت خوبی داشته و پس از آن سیر نزولی کرده و تا سرحد دزد و غارتگر تنزل نموده؟! کم نیستند انسانهایی که تحول یافته وتغییر و دگرگونی پذیرفته اند. این امکان خوب شدن یا بد شدن در ماهیت انسان نهفته است.
چه خوبانی که بد عاقبت یا بدانی که خوش عاقبت شده اند، پس نمی توانیم بگوییم آنها از اول آنگونه بوده اند. بنابراین خیانت شخصی منصوب از جانب امام، نه دلیل است بر اینکه از اول اینگونه بوده و نه هم اینکه امام اشتباه کرده است، بلکه باید گفت: همانگونه که با موضعگیری و پشتیبانی ها و تأکیدهای امام نمی توان مطلق برخورد کرد، انتصابات و انتخابات امام هم نمی تواند مطلق باشد. گروهی که انتصابات امام را مطلق می کنند، خیال می کنند فرد منصوب، الی الابد باید مورد تأیید باشد. و حتّی اشتباهات و جنایت های او را هم باید توجیه نمود. و از طرف دیگر عده ای که زمینه های شک و انکار رهبری در ذهنشان وجود دارد، خیانت های فرد منصوب را به پای رهبری حساب کرده و نتیجه می گیرند که بنابراین امام هم اشتباه می کند، پس مواضع امام هم قابل اعتماد نیست.
افراد منصوب امام هم با آشکار شدن جنایت آنها مورد توبیخ و چه بسا مجازات قرار می گرفتند.[11]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ علی اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران، علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ
2ـ مجله حوزه، شماره 99.
3ـ مرام نامه دولت مردان، ج 2،.
پی نوشت ها:
[1]- مجله حوزه، شماره 99، ص 183.
[2]- مرامنامه دولت مردان، انتشارات سپاه، ج 2، ص 41.
[3]- کتانی، سلیمان، امام علی مشعلی و دژی، ترجمه جلال الدین فارسی ص 146.
[4]- «الامالی أراکم اشباحاً بلا ارواح…» نهج البلاغه، خ 108.
[5]- «یا أشباه الرجال و لا رجال» نهج البلاغه، خ 27.
[6]- «قاتلکم الله! لقد مَلأتم قلبی قیّحاً» همان مدرک.
[7]- قائمی، علی، عوامل ضد انقلاب در حکومت علی ـ علیه السلام ـ ، ص 80ـ75.
[8]- مجله حوزه، شماره 99، ص 182، به نقل از نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 3.
[9]- مرام نامه دولت مردان، انتشارات سپاه، ج 2، ص 41.
[10]- مجله حوزه، شماره 99، ص 312.
[11]- مرامنامه دولت مردان، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ج 2، ص 57ـ54.