در حالات ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ قضایای بسیاری نقل شده است که ایشان در هنگام نماز و ارتباط با خدا به طور کلی از عالم دنیا و اطراف خودشان غافل می شدند و فقط متوجه پروردگار عالم می شدند.
از جمله مرحوم شیخ عباس قمّی ـ رحمه الله علیه ـ در منتهی الآمال درباره عبادت حضرت علی ـ علیه السلام ـ می نویسد: نقل شده است در لیله الهریر در جنگ صفین، حضرت نماز می خواند و تیر از راست و چپ او می گذشت و بر زمین می آمد و ابداً در ساحت وجود آنحضرت تزلزلی نبود و به نماز خود مشغول بود و وقتی تیری به پای مبارکش رفته بود، خواستند آنرا بیرون آورند به طوری که درد آن بر آن جناب اثر نکند صبر کردند تا مشغول نماز شد آنگاه بیرون آوردند چرا که آنوقت، توجه کلی آن جناب به جانب حقتعالی بود و ابداً به غیر او التفاتی نداشت.[1]
اگر چه مقام و منزلت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ در پیشگاه خداوند متعال بسیار والا و متعالی می باشد، اما در اینکه ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ هم انسان بودند و زندگی مادی و دنیوی داشتند شکی نیست و با بقیه مردم فرقی ندارند. خداوند متعال می فرماید: قل انّما انا بشرٌ مثلکم یوحی الیَّ اَنّما الهکم اله واحد[2]، یعنی ای پیامبر! به مردم بگو همانا من بشری مثل شما هستم فقط بر من وحی می شود و فرق من با شما در همین جهت است. و الگو بودن ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ برای جامعه بشری به خاطر همین جهت است که ایشان هم، زندگی عادی و دنیوی و انسانی داشتند و مانند بقیه مردم غذا می خوردند، می خوابیدند، کار می کردند و … و فرقی که با مردم و انسانهای دیگر داشتند این بود که ایشان منصب امامت و رهبری مردم را هم دارا بودند و همچنین دارای مقام عصمت بودند و در عبادت و اطاعت پروردگار جهان از همه مردم جلوتر بودند.
پس خون امام ـ علیه السلام ـ نیز همانند خون سایر انسانهاست، اما اینکه تیر را درآوردند و بعد چه شد و خون آمدن آنرا چه کردند دیگر در تاریخ نقل نشده است چون هدف از نقل این قضیه توجه دادن به حالات آن حضرت در نماز و توجه شدید ایشان به خداوند باریتعالی بوده است و لذا ذکری از مسائل جانبی این مسأله نشده است.
چند احتمال در این مسأله می شود بیان کرد:
اول: اینکه کسانی که تیر را از پای مبارک حضرت بیرون آوردند همان لحظه از آمدن خون جلوگیری کرده باشند و روی آنرا بسته باشند.
دوم آنکه موضع جراحت را سریعاً شستشو کرده باشند.
سوم آنکه خون جراحتی باشد که در نماز معفو است و به نماز ضرری نمی زند.
چهارم آن که از همه احتمالات قوی تر به نظر می رسد این است که امام ـ علیه السلام ـ با آن توجهی که به خداوند متعال داشتند اصلاً متوجه درآوردن تیر از پای مبارک نشدند و لذا متوجه آمدن خون و نجس شدن آن نیز نشده اند که در اینصورت امام ـ علیه السلام ـ تکلیفی نسبت به آن ندارد و چنانچه نماز را ادامه دهند و پس از نماز متوجه شوند نماز صحیح است و نیاز به اعاده ندارد ولی آنچه در این خبر بوده توجه وافر حضرت به خداوند تبارک و تعالی بوده است.
حتی در افراد عادی نیز هنگامی که نسبت به یک امری متمرکز و دقیق می شود از توجه به اتفاقات پیرامونی در آن حال غافل می گردد و حرکات و صداها را در اطراف خود حس نمی نماید و نمی شنود. در حالات معصومین ـ علیه السّلام ـ این توجه و تمرکز فوق العاده شدید است، طبیعی است که چنین حالتی که تمام توجه روح بسوی خداوند متعال است روح نسبت به عوارض بدنی غافل خواهد بود. بنابراین چنین مسأله هیچگاه استبعاد و محذور عقلی ندارد.
مهم این است که میزان توجه روحی و غفلت از بدن و تعلقات مادی در آن حال تا چه حد باشد. اگر استبعادی به نظر می رسد بخاطر مقایسه با وضع افراد معمولی است در حالیکه معصومین ـ علیه السّلام ـ با دیگران قابل مقایسه نمی باشند.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1. علی آینه عرفان، سید اصغر ناظم زاده قمی.
پی نوشت ها:
[1] . قمی، عباس، منتهی الآمال، جلد 1، ص 288.
[2] . کهف/ 110.