ازدواج پیمانی است که در آن دختر و پسر به عنوان دو رکن اساسی آن حق زندگی و تشکیل خانواده پیدا میکنند. و هیچ کس نمیتواند این حق را از آنها سلب کند. دختر و پسر در سایه ازدواج میتوانند یکی از محبوبترین نهادها نزد خداوند متعال را بنا کنند و در سایهسار آن به کمال برسند. اما این امر میسّر نیست جز با دقت در انتخاب همسر.
اسلام نه تنها شخصیت زن را به صورت منفعل نپذیرفته بلکه در بسیاری از نقشها به عنوان یک عنصر فعال و تأثیرگذار معرفی کرده است مثلاً در باب ازدواج، رضایت زن یکی از ارکان ازدواج به شمار میرود که بدون رضایت او هیچ ازدواجی جنبه قانونی و شرعی پیدا نمیکند. دختری که به سن بلوغ رسیده در امر ازدواج آزاد و مختار است و نمیتوان کسی را بر او تحمیل کرد. در این مسأله هیچ تردیدی نیست که اجازه دختر برای صحت ازدواج ضرورت دارد بلکه سؤال اینجا مطرح میشود که آیا علاوه بر رضایت دختر رضایت ولی دختر (پدر یا جد پدری) نیز شرط است؟
در اسلام ازدواج دختر باکره باید با اذن ولی او صورت بگیرد و حکمت این رضایت در این است که شارع مقدس برای رعایت احتیاط و مصلحت به دوشیزگان توصیه میکند که در هنگام انتخاب همسر با پدر یا جد پدری مشورت نمایند و اجازه آنها را کسب کنند. در این مورد نیز اسلام از دختر سلب اختیار نمیکند بلکه تنها برای جلوگیری از خطا و اشتباه، توصیه میکند که از تجربیات آنها استفاده کند. دوشیزه باکرهای که با مردی زندگی نکرده و خوب و بد آنها را به درستی تشخیص نمیدهد. از یک نوع شرم و خوشبینی برخوردار است از دامهایی که احتمال دارد جلوی پایش باشد مطلع نیست، از حیله و نیرنگ شیادان بی اطلاع است.
او تشنه عشق و علاقه و محبت است و نمیداند که همه جوانان در اظهار علاقه صادق نیستند، وقتی جوانی نسبت به او اظهار عشق و محبت کرد، در اثر سادهاندیشی او را صادق میپندارد و جواب مثبت میدهد، در صورتی که ممکن است فریبکار و هوس ران باشد به همین جهت در این زمینه نیاز به مشورت و کمک دارند و چه مشاوری دلسوزتر از پدر یا جد پدری سراغ دارید. اسلام به دختران توصیه میکند که در مورد ازدواج با پدر و یا جد پدری خود مشورت کنند و رضایت او را جلب کنند. بدین وسیله خود را از خطرات و عواقب سوء ازدواجهای ناسنجیده و حسابنشده مصون بدارند. اما لازمه این سخن این نیست که دختر اختیاری نداشته باشد و هر ازدواجی که به او تحمیل کردند بپذیرد، بلکه او هم عاقل و رشید است هر که را خواست میپذیرد و اگر تمایل نداشت رد میکند.[1]
حال که اصل رضایت پدر در ازدواج دختر مشخص شد، این سئوال را مطرح میکنیم که آیا این رضایت در همه موارد شرط است و آیا هیچ استثنائی ندارد؟
در فقه اسلام در دو مورد اذن پدر در ازدواج دختر ساقط شده است: 1. جائی که دسترسی به پدر و یا جد پدری ممکن نیست و دختر نیز نیاز به ازدواج دارد و شوهر مناسبی نیز پیدا شده که با او ازدواج کند.
2. جائی که دختر نیاز به شوهر دارد، شوهر کفو و مناسبی هم برایش پیدا شده، لکن پدر اشکالتراشی و بهانهجوئی میکند و حاضر نیست دخترش را شوهر بدهد، در چنین موردی هم ضرورت کسب اجازه پدر ساقط میگردد.[2]
راهکارهائی برای جلب رضایت پدر دختر:
1ـ استفاده از ابزار منطق و استدلال: شما میتوانید با رعایت احترام و ادب علل مخالفت پدر را از او جویا شوید. در این مورد از هرگونه خشونت زبانی و عملی بپرهیزید.
2ـ کمک گرفتن از افراد یا نفوذ: اگر شما میبینید که با دختر مورد انتخاب خود هیچگونه مشکلی ندارید و این انتخاب آگاهانه و از روی عقل صورت گرفته نه از روی احساسات و عواطف. علّت مخالفت پدر تنها بهانهجوئی و ایرادهای بیاساس است میتوانید از افراد بزرگتر و از افرادی که صاحب نفوذ و احترام نزد پدر دختر هستند برای متقاعد کردن پدر دختر استفاده کنید.
3ـ نشان دادن کارآمدی و لیاقت خود: میتوانید با کیاست و درایت خود، امکان هرگونه بهانهگیری را از پدر دختر سلب کنید. و چون هر پدری خوشبختی دختر خود را میخواهد اگر شما را مصمم در خوشبخت کردن دخترش ببیند مطمئناً دلیلی برای مخالفت نمیماند.
اما در مورد این قسمت سوال که آیا پدری که مخالف وصلت بوده گناهکار است یا نه؟ اگر پدری به خاطر بهانههای واهی و بدون در نظر گرفتن آداب اسلامی مانع ازدواج دخترش بشود باید در پیشگاه خداوند جواب گو باشد. اما اگر مخالفت او از روی منطق و عقل و اصول اسلامی باشد و بداند که با این ازدواج سعادت و خوشبختی دخترش ـ که امانتی هست نزد او ـ تأمین و تضمین نمیشود، هیچ مسئولیتی او را دامنگیر نمیشود. هرچند که پدران نیز باید متوجه باشند، فهماندن این نکته مهم به دختران کم سن و سال خود کاری بس دشوار است که باید با ظرافتهای خاصی تبیین بشود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علی اکبر مظاهری، جوانان و انتخاب همسر، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1374.
2. علی قائمی، تشکیل خانواده در اسلام، انتشارات امیری، 1373.
پی نوشت ها:
[1] . امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369، صص 184 ـ 185.
[2] . همان، ص184.