نویسنده: رحیم کارگر
8. کنترل و نظارت فراگیر
برای اینکه بتوان رفتار و پندار انسان ها را دگرگون کرد و آنها را در مسیر اصلاح و سازندگی واقعی قرار داد، باید برنامه ای پایدار و اثرگذار برای او ارائه نمود و درضمن آن، نظارت جامع و کاملی بر رفتارها و هنجارشکنی های وی داشت. علاوه براین باید بر حُسن اجرای برنامه های تربیتی و اصلاحی، مراقبت جدّی داشت و درصورت، ضرورت، از مکانیسم «انذار و تخویف» و «تنبیه» استفاده کرد. همچنین در اجرای دستورات دینی (در زمینه های مختلف)، جدیّت به خرج داد و در برابرطغیان و قانون شکنی کوتاه نیامد.
درصورتی که برنامه های فرهنگی، تحت انضباط و نظم دینی قرار گیرد، بسیار مؤثر و کاربردی خواهد بود. این نظارت جامع برای هدایت و رهنمونی انسان ها، به صلاح و تقوا و جلوگیری از هنجارشکنی و افسادگری در عصر ظهور، با ظرافت خاص و برنامه ای فراگیر صورت خواهد گرفت:
«ینصب له عمودٌ من نورٍ فی الأرض إلی السَّماء یری فیه اعمال العباد»(1)؛ «برای امام مهدی(عج)،عمودی از نور از زمین تا آسمان، نصب می شود که اعمال بندگان را در آن می بیند».
«و هنگامی که امور به صاحب امر(عج) منتهی می شود، خداوند همه نقاط پست زمین را برای او پر می کند و همه نقاط مرتفع جهان را برای او هموار می سازد تا همه کره خاکی، همچون کف دست او، در افق دید وی قرار گیرد (رفع الله تعالی له کلّ منخفضٍ…). اگر یکی از شما، مویی در کف دست داشته باشد، مگر ممکن است از دیدن آن ناتوان باشید»(2).
این نظارت جامع و فراگیر منجر به اجرای واقعی و دقیق حدود الهی بر روی زمین می شود:
«لایعصی الله عزَّوجَّل فی ارضه و یقاعم حدود الله فی خلقه»(3)؛ «خداوند در زمین معصیت نشود و حدود الهی میان مردم اجراء گردد».
«… لا یقرع احد فی ولایته بسوط الّا فی حدٍّ…»(4)؛ «در دوران ولایت او جز به هنگام اجرای حدود الهی، کسی مورد ضرب قرار نمی گیرد».
9. درمان بیماری های روحی
همانگونه که اشاره شد، منشأ اعمال، حرکات، گفتارها و خوبی ها و بدی های انسان، «نفس» است. اگر نفس اصلاح شد، دنیا و آخرت انسان تأمین و آباد می شود و اگر به فساد کشیده شد، منشأ بدی ها بوده و اجتماع را از نظم معنوی و سامان بهینه دور می کند.
آفت ها و عیوب روحی و معنوی (شرور)، دارای اقسامی است:
الف. آفت ها و عیوب اعتقادی؛ مانند: کفر، نفاق، شرک، شک، جهل، ریا و… .
ب. آفت ها و عیوب عاطفی؛ مانند: یأس، سستی، بی حالی، غرور، فریفتگی، فخر، حسرت و… .
ج. آفت ها و عیوب رفتاری؛ مانند: دروغ، غیبت، تهمت، تجسس، استهزاء و… .(5)
هر فتنه، فساد، خیانت و جنایتی که از افراد دیده می شود، سببش یک نوع بیماری روانی است که او را وادار به کردار غیرانسانی نموده است. انواع تبهکاری ها، خونریزی ها، دزدی ها، بی بند و باری ها و انحراف های جنسی، آلودگی ها به انواع فحشاء، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، برهم خوردن اساس خانواده ها و جدایی ها، قساوت ها و خشونت ها، خودکشی ها و… همگی در اثر ناسالمی روان و تضعیف انسانیّت است. پس باید درباره بهداشت روانی بشر، کاری کرد. همانطور که انسان در بیماری های جسمی، محتاج درمان است، در دفع امراض روحی نیز به معالجه و رجوع به اخلاق محتاج تر است؛ چه اینکه بیماری روح، انسان را از رسیدن به لذّت ابدی و سعادت سرمدی بازمی دارد.
حضرت علی(ع) درباره پیامبراکرم(ص) می فرماید:
«… طیب دوّارٌ بطبّه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه یضع ذلک حیث الحاجه إلیه من قلوبٍ عمی و اذانٍ صمٍّ و السنهٍ بکم، متتبع بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیرهً»(6)؛ «او طبیبی است دوّار (سیّار) که با طب خویش همواره به گردش می پردازد. مرهم هایش را به خوبی آماده ساخته، حتی برای مواقع اضطرار و داغ کردن محلّ زخم ها، ابزارش را گداخته است… . برای قلب های نابینا، گوش های ناشنوا (از حق) و زبان های گنگ با داروی خود در جست و جوی بیماران فراموش شده و سرگردان است».
این درست همان کاری است که مصلح کلّ بشر انجام خواهد داد:
«سلک بکم مناهج الرَّسول فتداویتم من العمی و الصمِّ و الُبکمِ»(7)؛ «شیوه پیامبرخدا را در پیش می گیرد و شما را از کوری، کری و گنگی (بیماری های روحی) نجات می دهد».
و نیز:
«یفتح… قلوباً غفلاً(8)»؛ «دل های بسته (قساوت گرفته) را می گشاید».
10. تقویت باورهای اعتقادی و ایمانی
براساس این سازوکار، برای اینکه انسان بتواند اعمال و رفتار درست و با اعتدالی بروز دهد، باید زیربناهای فکری و معرفتی اش استوار و فخیم گردد؛ یعنی، تا انسان شناخت درست و باور عمیقی نسبت به مبانی اعتقادی خود (بخصوص توحید)، نداشته باشد و آنها را با دل و جان نپذیرد، کمتر هنجارپذیر شده و به سمت کمالات واقعی خود حرکت می کند. پس رشد فکری و اخلاقی بشر، مترتب بر تعمیق باورهای دینی و آشنایی عمیق با آغاز و فرجام خود و حاملان وحی (انبیاء) و راهبران طریق (امامان) است. همانگونه که مهمترین برنامه رسول اکرم(ص) جایگزینی توحید، به جای شرک و بنیاد نهادن تمدّن توحیدی بود؛ آن هم با تغییر در باورهای اعراب جاهلی. در عصر ظهور نیز تقویت و بنیان های فکری و اعتقادی مورد توجه خاصی خواهد بود:
«یدعو النّاس إلی کتاب الله و سنّه نبیّه و الولایه لعلیّ بن ابیطالب و البراءه من عدوّه»(9)؛ «مردم را به سوی کتاب خدا، سنّت پیامبر، ولایت علی بن ابیطالب و بیزاری از دشمنان او دعوت می کند».
«لایبقی فی الأرض الّا نودی فیها شهاده لااله إلاالله»(10)؛ «هنگامی که او قیام می کند، زمینی باقی نمی ماند، مگرآنکه گلبانگ توحید در آن بلند گردد».
11. تعلیم حکمت و دانش قدسی
«حکمت» عبارت است از: معرفت لازم برای شناخت و دریافت اصول و قواعد کمال در عرصه دنیا و سرای ابدیّت و بکاربستن آنها در مسیر حیات معقول(11). آیات قرآنی، حیات با حکمت را (که هدف از بعثت پیامبران تبلیغ آن بوده است)، از آنِ خدا و حیات طیبه تعبیر نموده است؛ بلکه آن را حیات حقیقی نامیده است:
«من عمل صالحاً مِّن ذکرٍ أو أُنثی و هو مؤمنٌ فلنحیینَّه حیاهً طیِّبهً»(12)؛ «هرسک، از مرد یا زن، کاری شایسته کند و با ایمان باشد، قطعاً او را به حیاتی پاک، زنده خواهیم داشت».
نیروی علم، خیر و صلاحش در این است که به آسانی میان گفتار دروغ و راست، عقاید حق و باطل و کارهای زشت و زیبا فرق بگذارد و چون این نیرو به دست آمد، ثمره حکمت از آن حاصل می شود که سرچشمه اخلاق نیکو است و همان است که خدا درباره اش فرموده است: «و من یؤت الحکمه، فقد اوتی خیراً کثیرا»؛ «به هرکسی حکمت داده شده، خیر فراوانی به او اعطا گشته است». نیروی خشم حُسنش نیز در این است که انقباض و انبساطش به اندازه ای محدود شود که حکمت اقتضاء دارد. همچنین شهوت، خیر و صلاحش در این است که به فرمان حکمت (عقل و دین) باشد و…(13). در این رویکرد می بینیم که حکمت جایگاه ویژه ای در رشد فکری و اخلاقی انسان دارد و نوری الهی است که بر دل مردان الهی متجلّی می شود و منجر به بصیرت می گردد (درجه بالای حکمت، بصیرت است).
بدین جهت «تعلیم حکمت قدسی» بارزترین ویژگی عصر ظهور است تا مردم در پرتو آن، پاک گزین و خیرگرا شوند و از نیروی دانش و خرد، درجهت نورانیّت و معنویّت درون استفاده کنند.
در روایات آمده است:
«تؤتون الحکمه فی زمانه…»(14)؛ «در زمان ظهور، به مردم حکمت عطا می شود».
و «یملأ الله عزَّوجلَّ به الأرض نوراً بعد ظلمتها و عدلاً بعد جورها و علماً بعد جهلها»(15)؛ «خدای عزوجل به وسیله او، زمین را پس از تاریکی آن از نور آکنده می سازد و پس از ستم آن، از داد پر می نماید و آن را پس از جهل و نادانی، از دانش مالامال می کند».
این حکمت آموزی باعث درمان و ریشه کنی جهالت و نادانی و فزونی علم و دانایی می شود:
«او مانند پیامبر(ص) نشانه های جاهلیّت را ازبین می برد (کَما هدم رسول الله امر الجاهلیه)»(16).
به راستی «جهل» سرچشمه و منشأ بسیاری از آفت ها و رذایل است؛ زیرا بدون معرفت و دانایی، نخستین شرط سلامت عمل، محقق نمی شود و آفت ها و رذایل اخلاقی از جهالت و نادانی سرریز می گردد. امری که در عصر ظهور، معکوس شده، شکل درست و طبیعی خود را پیدا می کند (جهالت ها ازبین می رود).
12. بازسازی هویت و منزلت انسانی
انسان، دارای منزلت و مقامی والا و ستودنی است؛ منزلتی بس عظیم و شکوهمند که متأسفانه با کمترین کژتابی و اعوجاج اخلاقی و نفسانی، از آن فرو می افتد و هویتش را گم می کند. در دایره هستی، انسان جایگاه ویژه ای دارد. او خلیفه الله و وجود برگزیده الهی است. این دایره از انسان و با انسان آغاز شده و با انسان، به انسان باز می گردد. شیخ اشراق می نویسد:
انسان موجودی قدسی، صاحب علم و اراده و فناناپذیر است. او از عالم علوی به این عالم سفلی سفر کرده و به زندان گرفتار آمده است. او موجود برگزیده خداوند است و لباس کرامت الهی را بر تن دارد. او در دوران حیات باید کرامت خویش را ارج نهد و پاس بدارد و از هرچه به این کرامت لطمه می زند، بگریزد. صداقت، عدالت، ایثار و مانند آن باعث بقاء و ارتقای این کرامت است و دنیا طلبی، خودبینی، ذلّت و اسارت در چنگال غضب و شهوت، موجب زوال این کرامت است(17).
کرامت و عزّت نفس، نقطه ای است که اسلام، برای احیای اخلاق انسانی و سوق دادن انسان به سوی رشد و تعالی، بر آن تأکید کرده است. کرامت نفس، پایه و محور همه تعلیمات اخلاقی است؛ یعنی، محترم شمردن نفس برای دوری از گناهان و مفاسد؛ چنانکه مولاعلی(ع) می گوید:
«آن که در خود احساس کرامت و بزرگواری کند، مخالفت با شهوات حیوانی برای او آسان می گردد»(18).
پس اگر انسان بتواند عزّت نفس و کرامت خود را حفظ کند، هم می تواند به آن مقام و منزلت واقعی دست یابد، و هم هویّت و ماهیّت اصیل خود را بیابد. این امر در عصر ظهور، محقق شده و انسان کرامت یافته، به اوج منزلت خود می رسد:
«تعظم الأمَّه و یعزّهم»(19)؛ «مردم بزرگ داشته شده، و عزّت می یابند» و «یخرج الذلَّ من اعناقکم»(20)؛ «خداوند به وسیله او، ذلّت را از گردن های شما برمی دارد».
13. تطهیر و نورانی کردن جامعه
انسان در محیطی زندگی می کند که هم بعد مادی دارد و هم جنبه فرامادی و ملکوتی. آنچه که او با دیده ظاهر بین مشاهده می کند، زندگی فروبسته دنیایی است؛ با آلایش ها و آرایش های متعدد و آنچه که او را از حقیقت وجودی اش و آن فضای معنوی و ملکوتی دور می سازد (و در فضای آلوده و ظلمانی قرار می دهد)، توجّه وافر به مادیات، نفسانیات و وهمیات است. در واقع جامعه آلوده، جامعه ای است آکنده از امواج منفی و ویرانگر، افکار و اندیشه های آلوده و کشنده، رویکردهای شهوانی و حیوانی، انواع تحریکات و فریبایی های جنسی و…!! درواقع انسان- بخصوص در عصر حاضر- در فضای ظلمانی و زهراگین زندگی می کند که بر روح و روان و فکر او اثر منفی و مخرّبی می گذارد (مستقیم و یا غیرمستقیم).
برای رهایی ذهن و روان انسان ها از این سموم روحی و مغناطیس های ضدّ فرهنگی، باید فضا را پاک کرد و آنان را در یک محیط امن فرهنگی و جامعه نورانی قرار داد. در این صورت است که انسان می تواند در یک محیط سالم (هم در ظاهر و هم در باطن)، به پرورش و شکوفایی خود بپردازد و جامعه پاک اخلاقی داشته باشد. روایات تصویر بسیار زیبایی از این طهارت و پاکی محیط و نورانیّت جهان در عصر ظهور ارائه می دهند:
«یملأُ الأرض عدلاً و قسطاً و نوراً و برهاناً…»(21)؛ «زمین را از عدل و داد و نور و برهان آکنده می سازد».
«إذا قام اشرقت الأرض بنور ربِّها…»(22) «وقتی که قیام می کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود و بندگان به نور خورشید نیازی نخواهند داشت».
«تطیب الدُّنیا و اهلها فی ایّام دولته»(23)؛ «در روزگار او، دنیا پاکیزه می شود و اهل آن نیک و (طاهر) می گردند».
«یطهّرالله به الأرض»(24)؛ «خداوند به وسیله مهدی(عج) زمین را طاهر و پاک می گرداند».
14. برپاداشت سیاست فاضله (حکومت قدسی)
«امامت» در اعتقاد شیعه، پیشوایی، زعامت و ولایت چندبعدی شخص معصوم است که ازسوی خداوند، به این مقام منصوب شده است. این یک مقام والای معنوی و دینی است که علاوه بر رهبری حکومت اسلامی، هدایت همه جانبه را در امر دین و دنیا برعهده دارد. در واقع، سیاست و حکومت داری، می تواند سه گونه باشد: سیاست الهی، سیاست شیطانی، سیاست صوری (روزمره). سیاست شیطانی، بیشتر برنامه ها و خط مشی ها را درجهت از خودبیگانگی و جهالت انسان ها و غرق کردن آنها در تباهی، فساد و خوش گذرانی و غفلت قرار می دهد و منشأ بسیاری از جنایت ها و رذالت ها و جنگ ها است. سیاست صوری، برنامه های عادی و معیشتی حکومت ها است که به شکل های مختلف، بیشتر در صدد اداره امور روزمره بشر و تکیه بر جنبه های مادی و ظاهری زندگی است و نه تنها کاری با رشد و بالندگی معنوی مردم ندارد؛ بلکه گاهی منشأ ناراستی های اخلاقی نیز می باشد. سیاست الهی، همان سیاست فاضله است که علاوه بر توجه به امور معیشتی و دنیوی و ارائه راهکارهای مناسب جهت ایجاد تعادل و پیشرفت در این زمینه ها، بیشتر به ابعاد معنوی و روحی انسان ها نظر دارد و به هدایت، تربیت و رشد همه جانبه و سعادت واقعی آنان همّت می گمارد. این سیاست فاضله، همان امامت است که به قول خواجه نصیرالدین طوسی، «غرض از آن تکمیل خلق بود و لازمش نیل سعادت»(25).
براین اساس، حکومت وسیله ای برای برپاداشت فضایل و خیرات عمومی است و جهت گیری کلّی آن، به سوی قرب الهی و تربیت نفوس انسانی است. از آنجایی که بسیاری از مراکز فرهنگی، اجتماعی و علمی در دست حکومت قرار دارد؛ این نهاد می تواند بیشترین نقش را در اصلاح یا افساد جامعه ایفاء کند و تا حکومت ها و حاکمان اصلاح نگردند، امکان هیچ گونه پیشرفت و تعالی وجود ندارد. بدین جهت نگارنده در تبیین دولت مهدوی، آورده است:
دولت اخلاقی مبتنی بر نظام امامت که جامعه را در تمامی ابعاد و جنبه ها، به سمت رشد فکری و اخلاقی و کمال مطلوب انسانی هدایت و رهبری می کند و باورها و رفتارهای مردم را اصلاح می نماید(26).
این سیاست الهی، استمرار برنامه پیامبران- به خصوص نبی مکرّم اسلام و عترت پاک او- است؛ چنانکه آن حضرت می فرماید:
«المهدیُّ یقفو اثری لا یُخطِیء»(27)؛ «مهدی روش من را دنبال می کند و هرگز از روش من بیرون نمی رود».
«یعمل بسنَّتی و ینزّل الله البرکه»(28)؛ «به سنّت من رفتار می کند و خداوند برکت را بر او نازل می فرماید…».
«إذا قامَ… سارَ بسیره علّیّ»(29)؛ «زمانی که قائم قیام کند، بر سیره علی(ع) عمل می کند».
15. نقش اثرگذار صالحان و پاکان
وجود انسان های فرهیخته، پارسا و عالم درمیان مردم و حضور پررنگ آنان در اجتماع و بدست گرفتن امور فرهنگی، علمی و حتی سیاسی، موجب رشد و ارتقای آن جوامع و تربیت صحیح نفوس است. اینان الگوهای عملی مردم، معلّمان و مربیان اخلاق، راهبران دل ها و عقل ها به سوی ایمان و معرفت و جلب کننده برکات و حجّت های الهی هستند؛ مانند پیامبران، امامان، دانشمندان پارسا، عارفان و… تأثیرات مثبت و سازنده حضور کیفی و کمّی آنها در جوامع و کارآیی آنان در اصلاح گری و انسان سازی، به حدّی است که امام سجاد(ع) می فرماید:
«هلک من لیس له حکیمٌ یُرشِدُه»(30)؛ «آن کس که فرزانه ای ارشادگر ندارد، هلاک خواهد شد».
انسان همواره به مربی و الگو نیازمند بوده و برای شکل دادن به شخصیت خود، نمونه و سرمشق می طلبد.
وجود این نمونه های الهی، هم بر نورانیّت جوامع می افزاید و هم نورانیّت دل ها را فزونی می بخشد و نقش مفسدان و انسان های اهریمنی را کم رنگ می سازد. هر اندازه مربیّان انسان، واجد کمالات والا باشند، به همان اندازه می توانند نقش مثبت و کارگشایی را در رشد فکری و اخلاقی مردم ایفاء کنند؛ چنانکه پیامبراکرم و امامان معصوم(ع)، این اثرگذاری معنوی و روحی را در حدّ اعلای آن داشتند و در عصر ظهور نیز امام مهدی(عج) و انسان های بسیار وارسته و برگزیده همراه او، چنین نقش پویا و مانایی را ایفاء خواهند کرد. بازگشت پیامبر صالح خدا عیسی مسیح(ع)، حضور حضرت خضر و الیاس، رجعت مالک اشتر، سلمان فارسی، مقداد، ابودجانه انصاری، اصحاب کهف، یاران موسی و یوشع وصی موسی و…(31) بی حکمت نیست و خبر از تحوّلات بسیار گسترده و شگفت آوری می دهد و نقش بارز مردان الهی را در تطهیر فضای جامعه و انسان سازی نشان می دهد.
علاوه بر اینها، انسان های صالح و شایسته ای نیز جزء یاران خاص امام و از گلچین های الهی برای یاری او و راهبری مردم هستند و ایشان به عنوان حاکمان جهان و مسئوولان سیاسی و فرهنگی، امور تعلیم و تربیت جهانی را سامان می دهند:
«له رجالٌ الهیّون یقیمون دعوته و ینصرونه هم الوزراء له یتحمَّلون اثقالً المملکه عنه و یعینونه علی ما قلّده اللهُ»(32)؛ «گروهی از مردان الهی، دور او گرد می آیند، دعوتش را سرپا نگه می دارند و او را یاری می کنند. آنان وزیران او هستند که سنگینی مسائل کشوری را برعهده می گیرند و او را در مسئولیت بزرگی که خداوند به عهده اش گذاشته، یاری می کنند».
«یبایع القائم بین الرُّکن و المقام ثلاث مائه و نیّف عده اهل بدر، فیهم النجباء من اهل المصر والأبدال من أهل شام و الأخیار من اهل العَراق…»؛ «سیصد و اندی به تعداد اهل بدر، درمیان رکن و مقام با قائم(ع) بیعت می کنند: نجبا از مصر، ابدال از شام، اخیار از عراق و…»(33).
درمورد برنامه های فرهنگی حضرت عیسی(ع) در عصر ظهور نیز آمده است:
«عیسی بن مریم در میان امّت من، داور دادگری خواهد بود که کینه و عداوت را ازمیان مردم برمی دارد (یرفع الشحناء و التّباغض)»(34).
16. ایجاد غنای واقعی در بشر
یکی از سازوکارهای بسیار مهم در تغییر و تحوّلات روحی انسان ها و فروکاستن از آمال مادی صرف و خواسته های فزاینده دنیوی و تجملاتی، استغنای روحی انسان ها است. بالا رفتن ظرفیت های فکری و درونی مردم، توجه به نیازهای اصیل و فطری و ماندگار، پائین آوردن سطح خواسته ها و تمایلات متنوّع و فزاینده مادی و غریزی، در اولویّت قرار ندادن امور نازل و فانی و… نشانه های غنای روحی و معنوی اند. اینها با مدیریت و هدایت دقیق و درست، عامل حلّ بسیاری از کاستی ها و ناهنجاری ها خواهند بود؛ امری که در عصر ظهور به صورت کامل و تمام محقق خواهد شد. غنا و بی نیازی انسان در سه وجه و درجه است(35) و هرسه با عنایت الهی و به دست امام مهدی(عج) در دل و جان انسان ها ریشه خواهد دواند:
الف. درجه نخست، غنای قلب است و آن عبارت است از اینکه قلب از تعلّق به هر سبب و مؤثّری سالم و رها و آزاد باشد و با قضا و قدر الهی (حکم الهی)، معارضه نکند و تسلیم آن باشد و از دشمنی با مردمان رهایی یابد.
در روایتی درباره بی نیازی قلبی مردم در عصر ظهور می فرماید:
«و یجعل الله لغنی فی قلوب العباد»(36)؛ «خداوند بی نیازی را در دل های این امّت قرار می دهد».
و نیز:
«إذا خرج المهدی القی الله الغنی فی قلوب العباد»(37)؛ «هنگامی که مهدی قیام می کند، خداوند در دل های بندگان بی نیازی می افکند».
ب. درجه دوم، غنای نفس (نفس مطمئنه) است و آن عبارت است از اینکه نفس بر مقصود خود (حق تعالی) استقامت ورزد و کالاً متوجه حق باشد و از سخط و ریا دور گردد. وقتی توجّه انسان از دیگران قطع شود؛ نه غضب و خشم بی جایی خواهد داشت (که عامل بسیاری از جنایت ها و هرج و مرج ها و ناامنی ها است) و نه خودنمایی و تظاهر خواهد کرد (که منشأ بسیاری از مادی گرایی ها، تجمل پرستی ها و فزون خواهی ها است).
در حدیثی آمده است:
«إنّ قائمنا اذا قام اشرقت الأرض بنور ربِّها و استغنی النّاس»(38)؛ «چون قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن می شود و مردم همگی بی نیاز می شوند».
وقتی حضرت مهدی(عج) از کنار بیت الهی قیام خود را آغاز کرده و با مردم صحبت می کند، آنان را به یاد خدا می اندازد (اُذَکِّرکُم الله)(39) و شعار خود را بیعت با خداوند قرار می دهد (البیعهُ للهِ)(40).
ج. درجه سوم، غنای انسان، به غنای حق است؛ یعنی، متصف شدن به صفات الهی و شهود ذکر حق تعالی و فانی شدن در او. امام معصوم(ع) می فرماید:
«یُعلی امرُاللهِ و یظهرُ دینُ اللهِ»(41)؛ «امر خداوند برتری داده می شود و دین خدا ظاهر می گردد».
جالب اینکه همه این کشش ها و جذبه ها و این دگرگونی ها و صعودهای روحی، با عنایت خاص خداوند و برکت وجود امام عصر(عج) صورت می گیرد؛ یعنی، اگر لطف خدا نبود، مردم به جهت فزونی نعمت و راحتی و آسایش، باز به طغیان و فساد دچار می شدند:
«… لَولا ما یدرکهم من السعاده لَبغَوا»(42)؛ «اگر لطف و سعادت خداوند آنان (مردم عصر ظهور) را در بر نمی گرفت، با آن بی نیازی (مادی) سرکشی می کردند».
پینوشتها:
1- کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج2، ص647؛ الزام الناصب، ص6.
2- صدوق، کمال الدّین، ج2، ص678.
3- همان، ص643.
4- کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج2، ص603.
5- ر.ک: آسیب شناسی رفتاری انسان از دیدگاه قرآن، ص147.
6- نهج البلاغه، خطبه98.
7- کلینی، کافی، ج8، ص66.
8- قندوزی، ینابیع الموده، ج2، ص588.
9- عیاشی، تفسیر عیاشی، ج2، ص57، ح49.
10- همان، ج1، ص183.
11- عرفان اسلامی، ص149.
12- نحل(16)، آیه97.
13- ر.ک: المحجه البیضاء، ج5، ص136.
14- نعمانی، الغیبه، ص239، ح30.
15- صدوق، کمال الدّین، ج1، ص260، ح5،
16- نعمانی، الغیبه، ص230، ح13.
17- سهروردی، مجموعه مصنفات، ج2، ص270، ج3، ص404.
18- نهج البلاغه، حکمت44.
19- متقی هندی، کنزالعمال، ج14، ح38700.
20- طوسی، کتاب الغیبه، ص186.
21- طبرسی، الإحتجاج، ج2، ص291.
22- مفید، الإرشاد، ج2، ص48.
23- اربلی کشف الغمه، ج4، ص493.
24- صدوق، کمال الدّین، ج2، ص372.
25- اخلاق ناصری، ص300.
26- نگارنده، آینده جهان، ص233.
27- صافی، منتخب الأثر، ص62، ح2.
28- اربلی، کشف الغمه، ج2، ص472.
29- کلینی، کافی، ج1، ص441.
30- مجلسی، بحارالأنوار، ج78، ص158.
31- ر.ک: مفیدالإرشاد، ج2، ص386.
32- کاظمی، بشاره الإسلام، ص297.
33- طوسی، کتاب الغیبه، ص476.
34- کامل سلیمان، یوم الخلاص، ج1، ص554.
35- ر.ک: شرح منازل السائرین، ص169 و 170.
36- اربلی، کشف الغمه، ج2، ص474.
37- مرعشی نجفی، ملحقات الإحقاق، ج29، ص334.
38- طوسی، کتاب الغیبه، ص468.
39- ر.ک: الملاحم و الفتن، باب129.
40- قندوزی، ینابیع الموده، ص435.
41- مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص379.
42- عیاشی، تفسیر عیاشی، ج22، ص61.
منبع: کارگر، رحیم؛ (1389)، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)چاپ دوم 1389.