چرا یک زن مسلمان نیازمند الگوست؟ کاملاً توضیح دهید با دلیل.
مقدّمه: قبل از ورود به بحث بهتر است الگو اشاره ای به تعریف داشته باشیم. منظور از «الگو»، نمونه عینی و مشهود یک فکر و عمل در ابعاد گوناگون است که برای رسیدن به کمال، از سوی دیگران پیروی می شود. ناگفته نماند که واژه های امام، اُسوه، قُدوه، مُدل، نمونه، مثال، سرمشق، هادی، دلیل، حجّت نیز در متون اسلامی و تعلیم و تربیت و روان شناسی تقریباً به معنای «الگو» هستند.[1] تذکر: بعد از تعریف الگو تذکر مطلبی لازم است و آن اینکه اگر انسانی وارسته شد الگوی دیگر انسان هاست. اگر مرد است الگوی مردم است نه مردان، و اگر زن است باز الگوی مردم است نه زنان. این مطلب را قرآن کریم به صورت صریح روشن کرده و چهار زن را به عنوان زن نمونه (دو نمونه خوب و دو نمونه بد) ذکر می کند. زن، چه بد و چه خوب به عنوان نماینده و نمونه همه زنان نیست،بلکه به عنوان زنِ نمونه والگو است. فرق است بین این دو مطلب که اگر زن خوب شد، آیا نمونه زنان می باشد(یعنی همه زنان اینگونه اند) یا زنِ نمونه است؟ چه این که مرد اگر خوب، نمونه مردان نیست بلکه مردِ نمونه است. قرآن کریم می فرماید: آن که خوب است نمونه مردم است نه نمونه مردان و زنِ خوب، نمونه زنان نیست بلکه زنِ نمونه است، چه این که زن بد، نمونه زنان بد نیست، بلکه نمونه انسانهای بد است.[2]
چرایی نیازمندی به الگو؟
1. برای اینکه یک زن بخواهد زن مسلمان باشد، لازم است به یک عدّه بینش ها معتقد باشد و به تبعِ آن به یک عدّه رفتارها ملتزم باشد. اگر اسلام بدون معرفی الگو، صرفا یک سری معیار ها و ملاک هایی را برای زن مسلمان ارائه دهد یک حرف مبهم ارائه کرده است. چون چگونگی تحقّق معیارها نشان داده نشده است و از طرفی عملی بودن این معیارها زیر سئوال است. در نتیجه حجّت بر زنان تمام نمی شود. پس باید اسلام یک نمونه و الگو ارائه دهد که ملاک ها و معیارهای زن مسلمان در او کاملاً پیاده شده باشد تا زنان ببینند که این معیارها قابل عملی شدن هستند و ثانیاً این معیارها چگونه قابل پیاده شدن می باشند. بنابراین، اگر کسی معیارها را بشناسد این امر او را از مزیّت مشاهده تحقّق آنها بی نیاز نمی کند.[3]
2. شهید مطهری نیاز به الگو و دلیل آن را اینگونه بیان می کنند: شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام، از آن نظر برای ما مسلمین واجب است که حکم مدل و الگو و حکم سرمشق را دارد؛ یعنی اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم ـ چون اسلام می خواهد انسان کامل بسازد ـ و تحت تربیت و تعلیم اسلامی به کمال انسانی خود برسیم، باید بدانیم که انسان کامل چگونه است؛ سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمائی است و مشخصاتِ انسان کامل چگونه مشخصاتی است تا بتوانیم خود و جامعه خود را آن گونه بسازیم.[4]
3. خصیصه کمال گرایی آدمی او را از درون به حرکت وا می دارد تا خود را به کسانی که مظهر کمالات هستند نزدیک کند و صفات ایشان را اقتباس کرده، آنها را در شخصیت خود جذب کند.[5]
4. زندگی مشتمل بر قواعدی است که انسانها مخصوصاً در سنین جوانی مایل هستند آنها را بیاموزند و بهترین شیوه کار را در تأسی جستن به رفتار و منش افراد مورد قبول خویش می دانند، تا بر این مبنا بتوانند به شخصیت یک مرد یا زن کامل دست یابند.[6]
5. همانگونه که اگر وسایلی همچون متر، ترازو، عدد، ساعت و دماسنج را از اجتماع انسانها برگیرند، زندگی دشوار و رنج آور و پر ابهامی به آنها روی خواهد آورد و در عادی ترین مسائل زندگی سرگردان خواهند شد؛ چنانچه الگوهای انسانی مناسب نیز برای افراد وجود نداشته باشند، جامعه در ابهام و سرگردانی به سر خواهد برد. در آن صورت، ما برای سنجش رشد و میزان شجاعت و ترس، سخاوت و انصاف، عدالت و علم، فضیلت و تقوا و دیگر صفحات عالی و دانی چه باید بکنیم.[7]
بر این اساس، الگوی عملی در جریان تعلیم و تربیت جایگاهی اساسی و غیرقابل حذف دارد.
6. برخلاف آموزش نظری، یادگیری از الگوی عملی بسیار سریع صورت می گیرد. برخلاف آموزش نظری که به صورت مستقیم یاد گیرنده مورد خطاب و آموزش می گیرد و احیاناً باعث فشار ذهنی و روانی بر وی می گردد؛ در روش یادگیری الگوئی، آموزش به شکل غیرمستقیم و بدون هیچ گونه فشار ذهنی واقع می شود. و هم چنین آموزش از طریق الگوی عملی سریع ترین و ساده ترین راه ها برای تربیت و هدایت متربّی است.[8] پس راحت ترین راهی که یک زن مسلمان می تواند به حدّ مطلوب کمال برسد وجود الگو می باشد.
7. گرایش به الگوهای برجسته، افکار انسان را منظّم کرده، به افکار انسان تمرکز می بخشد تا بدین طریق بر بحران هویّت که بیشتر در جوانی آشکار می شود؛ به خوبی فائق آیند. زیرا همگرایی فکری زمانی پدید می آیدکه آدمی در صدد همانند سازی با شخصیّتی برتر از خود برآید.
8. الگو گرایی، انسان را به تعالی روح و همت های والا فرا می خواند. آشنایی با چنین الگوهایی انسان ها را به نوعی تحسین وا می دارد و آنها برای دستیابی به منزلت رفیع الگوها، از هدف های محدود و زندگی روزمرّه فراتر رفته، به نوعی حیات معقول و معنوی سوق می یابند.[9]
9. شناخت الگوهای رشید و بالنده موجب به کار افتادن استعدادهای راکد و ظرفیت های پراکنده انسان می شود. حالت جذب و جذب شوندگی که در پرتو تماس و آشنایی با الگوها به انسان دست می دهد چنان نیرومند است که توانایی به جریان انداختن توانایی های نهفته و بلااستفاده انسانِ الگوگیرنده را دارد.[10]
10. الگوهای عملی مطلوب و مفید در زمینه های گوناگون، انجام کارهای سخت در زمینه های متفاوت را تسهیل می بخشند.[11]
11. اسوه های مطلوب و حسنه عامل پیش گیری از انحرافات فکری، رفتاری انسانها می شود و روشی برای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب می باشد. چون غربیها هم با الگوهای بد که به آنها جذّابیّت هم می دهند، به طور ناخودآگاه جوانان را به انحراف می کشند.[12]
12. وجود الگوهای عملی شایسته در مکتب و نظام فکری اسلام دلیل حقانیّت و درستی آموزه های آن مکتب است که به طور صریح، امکان پای بندی به آموزه های آن را اعلام می دارد.[13]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. روشهای تربیت، سید مهدی موسوی کاشمری، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علیمه قم، چاپ اوّل، 79.
2. جامی از زلال کوثر، استاد مصباح یزدی، مؤسسه امام خمینی، چاپ اوّل، 1380.
پی نوشت ها:
[1] . مهدی زاده، حسین، مجله معرفت، ناشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ، شماره 67، ص 85.
[2] . جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، نشر اسراء، چاپ اول، 1375، صفحه 153.
[3] . باقری، خسرو، آسیب و سلامت در تربیت دینی، کتاب ششم «تربیت اسلامی»، نشر تربیت اسلامی، چاپ اول، 1380، ص 13.
[4] . مطهری، مرتضی، انسان کامل، ناشر صدرا، چاپ 22، 1379، ص 15.
[5] . شرفی، محمدرضا، جوان و نیروی چهارم زندگی، ناشر سروش، چاپ اول، 1379، ص 23.
[6] . همان، ص23.
[7] . عباس مقدم، مصطفی، نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت، ص 65ـ67.
[8] . مظلومی، رجبعلی؛ دین و جوان، ص 38، به نقل از مجله معرفت؛ مهدی زاده، حسین، آموزه های اسلامی در باب تقلید از اسوه ها، ص 88.
[9] . شرفی، محمدرضا؛ جوان و نیروی چهارم زندگی، انتشارات سروش، ص 25.
[10] . همان، ص 25.
[11] . همان، ص 26.
[12] . همان، ص 26.
[13] . همان، ص 27.