جایگاه علمی گفت و گو در آینه قرآن (1)

جایگاه علمی گفت و گو در آینه قرآن (1)

نویسنده:سید مهدی سلطانی رنانی*

 

چکیده

انسان موجودی است که فطرتاً اهل گفت و گو است و جهت بهره مندی از تفکر خویش ناگزیر از مناظره با دیگران می‌باشد. تاریخ شاید هیچ خصلتی از بشریت را همپای با رخ دادن جدال و گفت و گو میان آنان از دورترین افق های ممکن برای ما نقل نمی کند و البته نباید پنداشت که همیشه و در هر موقعیت، مجالی برای گفت و گویی اساسی در اختیار همگان بوده است، ولی رد پای گفت و گو در تاریخ واقعیتی غیر قابل انکار می باشد. امروز نیز انسان متأثر از فضای فرهنگی مستعد، به صورت گسترده تری به این موضوع روی آورده است، اما باید عمیقاً نگریست که قرآن کریم، با توجه به عمیق ترین لایه های فطرت انسانی، با مسأله گفت و گو چگونه برخورد نموده و چه جایگاهی را برای آن در نظر گرفته است؟ مبانی، آداب، ویژگی ها و آفات گفت و گو چیست؟ نوشتار حاضر به این مهم پرداخته و نگارنده کوشیده است از منظر قرآن کریم به این سوالات پاسخ های اساسی دهد.

کلید واژه ها

قرآن، گفت و گو، مناظره، تفکر، جدال

مقدمه

انسان موجودی است متفکر که خوشبختی و خسران او در گروه و بهره مندی از افکار و اندیشه اوست. به همین رو، وحی آسمانی که برای هدایت انسان ها آمده، می کوشد تا از راه تفکر، او را به منافع مادی و معنوی خویش متوجه سازد. بر همین اساس، بیدار کردن افکار و عقول در سر لوحه برنامه های انبیای الهی قرار گرفته است. (فبعثت فیهم رسله و اترا الیهم انبیائه….. و دفائن العقول و…) (1) خداوند پیامبران خود را بر انگیخت و پی در پی آنان را فرستاد…. (تا موانع سر راه اندیشه را بزدایند) و گنجینه های خود را بر ایشان آشکار گردانند.
از سوی دیگر، مردم به طور طبیعی در افکار و اندیشه ها مختلف هستند و اساساً این تنوع و گونه گونی از شرایط ضروری زندگی انسان هاست که از فطرت آنان سرچشمه می گیرد. حال پرسیدنی است که چگونه می توان ضمن حفظ تفکر، به اختلاف اندیشه ها نیز احترام گذارد؟ آنچه ما از آن به (تبادل نظر)، (مناظره)، (گفت و گو)، (مباحثه) و امثال آن نام می بریم، همه ابزاری مفید و مهم برای ارج گذاری اندیشه با حفظ تفاوت آرا است. در واقع در پرتو تضارب آرا و اندیشه ها با ابزار گفت و گو و مناظره است که افزون بر حفظ منافع مادی و معنوی بشر، فکر و خلاقیت ذهنی وی رشد می یابد و معارف و علوم کامل تر می گرداند. اما باید دانست که گفت و گوهای بشری و مناظراتشان زمانی مفید است که اولاًً ایده آل بوده و از مطلوبیت اصیل برخوردار باشند. ثانیاًً در چار چوب خاصی با مبانی و شیوه های
متقن و موجه سامان یابد، و گرنه موجب محدودیت اصل موضوع، رکود استعدادها، طغیان و انفجار جامعه، سطحی نگری و آسیب پذیری و رشد تسلیم و جمود گرایی خواهد بود.

واژه شناسی

گفت و گو در زبان عربی با واژه های مختلفی به کار رفته است، (مناظره) که به معنای رقابت، مباحثه و جدال نیز آمده است، (حوار) که در معنای پرسش و پاسخ، استدلال و مناقشه نیز به کار گرفته شده، و (جدل) که عمدتا به معنای ستیزه کردن است.(2)
اندیشمندان عرصه زبان شناسی و لغت شناسان در خصوص تفاوت ها و قرابت های این واژه ها به تفصیل سخن گفته اند که در این نوشتار مجال پرداختن به آن ها وجود ندارد و آنچه نگارنده در پی آن است، اصل (گفت و گو) و سیمای آن در قرآن کریم است. قرآن به این اصل با واژه‌های (قول)، (حوا) و (جدال نیکو) اشاره نموده است.

جایگاه گفت و گو در قرآن

از نظر قرآن، گفت و گو بستری برای مناسبات انسانی و زمینه ای پر ظرفیت برای معنویت است. گفت و گو در قرآن صرفاً به عنوان وضعیتی ویژه و موقعیتی مطلوب ترسیم نشده، بلکه در جایگاهی اساسی تر و فراتر نشسته است. قرآن گفت و گو را زمینه ای مشترک و همیشگی برای تکاپو و پوشش های اجتماعی دانسته، آنرا بستری فراگیر و اجتناب ناپذیر برای روابط اجتماعی تعریف می کند. به تعبیر دیگر، گفت و گو در قرآن از حد و مرز وضعیتی مطلوب و مورد درخواست تا سطح توصیف یک خصلت جدایی ناپذیر زندگی جمعی پیش رفته است. در واقع قرآن در نگاه انسان شناسانه خود، آدمی را موجودی(گفت و گو محور) معرفی می کند. از سوی دیگر، قرآن به وضوح میان سر نوشت معنوی انسان و گفت و گو پیوندی نزدیک و استوار برقرار می سازد.
بخشی از آیاتی که از مجموع آن ها می توان جایگاه انسانی و معنوی گفت و گو را در قرآن کریم دریافت، عبارت است از:
1- (یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ)(3)
بر اساس این آیه شریفه، قرآن علاقمندی و کوشش برای گفت وگو را از جمله خصلت های بنیادین و ذاتی انسان می داند، خصلتی که در سخت ترین و نفس گیر ترین شرایط نیز در انسان وجود دارد. از جمله ویژگی های انسانی در قیامت مبادرت به مجادله است. بدین سان در قیامت خصلت های عرضی انسان رنگ می بازند و آنچه در نهاد او ذاتی است آشکار می گردد و مجادله چون در قیامت نشانه ذاتی و فطری بودن گفت و گو در بشر است خود را نمایان می سازد. (4)
2- (وَکَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا)(5)
بر اساس این آیه، فطرت انسان بر پایه جدل شکل گرفته است.جدل بخشی از وضعیتی فطری است که به اقتضای آن در قبال حوادث و اوضاع، به جست و جو می پردازد، آن هم جست و جوی برخاسته از وضعیت های فکری و پیگیری برآمده از حالات روحی نباید پنداشت که در معنای جدل اصولاًً وضعیت های منفی اشراب گشته است، بلکه در قرآن موارد بسیاری از به کار گیری این واژه با بار معنایی مثبت مشاهده می شود.
3- (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(6)
بر پایه این آیه می توان جایگاه گفت و گو در قرآن را چنین ذکر نمود: 1- در این آیه، سه عنصر (قول)، (استماع قول)، (اتباع قول احسن) به مطرح شده است و سه مرحله اساسی برای گفت و گوی ایده آل ذکر گردیده: شکل گیری فضای ارائه و تبادل سخن، استماع سخن و آشنایی با نکته ها و گفته های احسن و اتباع سخن. 2- هر جا خداوند در قرآن،
در بیان رابطه میان خود و انسان ها واژه (عبادی) و یا مشابه آن را به کار گرفته، پر مایه ترین و اصیل ترین اندیشه را ارائه داده است. با ملاک قرار دادن این قالب بیانی (ایجاد نسبت میان خدا و بندگان به صورت ویژه) به عنوان قلبی ممتاز و حاکی از پر مایگی و اصالت یک اندیشه و موقعیت، می توان به بلند مرتبتی جایگاه گفت و گو پی برد، زیرا همین قالب بیانی در ارتباط با گفت و گو به کار گرفته شده است.
3- از آنچه که قرآن به اصیل ترین، واقعی ترین و مهم ترین نعمت و موقعیت بشارت می دهد، به کار گیری واژه (بشر) درباره استماع و پیروی از بهترین سخن، از رفیع بودن سطح گفت و گو و برخوردار بودن آن از جایگاهی ممتاز در زندگی معنوی و مادی انسان حکایت دارد. (7)
4- آیاتی که گفت و گوها را روایت کرده اند
آیات مذکور سه دسته اند: الف) آیاتی که در حجم روایت گری گفت و گو در قرآن را شامل می شوند، ذکر شدن 527 بار کلمه (قال) در قرآن، آمدن کلمه (حوار) در سه جای قرآن در قالب باب های مفاعله و تفاعل(8) و ذکر 29 مورد ماده (جدال) در آیات قرآنی. ب) آیاتی که شیوه روایت گری گفت و گو در قرآن را شرح می دهند و این شیوه به دو معناست.
1- طرح گفته ها و نکته هایی از هر یک از طرفین گفت و گو با حوصله بسیار، مانند ذکر 527 بار کلمه (قال)، که نه تنها حجم روایت گری گفت و گو را به اثبات می رساند، بلکه بیانگر اهتمام قرآن به نقل فرازهای برجسته سخنان اطراف گفت و گوهایی است که بحث از آنها را گشوده است.
2- تاکید بر منطق گفت و گو، بدین صورت که تا آن میزان به گفت وگو محوریت می دهد که به هنگام در ماندن یک سوی گفت و گو از پاسخ و در پیش گرفتن شیوه هایی چون اهانت یا ایذاء و… رویکرد تازه ای را در قالب یک پاسخ در زنجیره گفت و شنود آن ها ارائه می نماید.(9) مانند : بازگو نمودن وضعیت قوم لوط که از پاسخ دهی منطقی در گفت و گو با آن حضرت در مانده بودند؛ (فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْیَتِکُمْ) (10)
ج) آیاتی که بر گفت و گو محوری بر دعوت دلالت دارند(11). زیرا قرآن فضائی را که دعوت پیامبران در آن شکل گرفته، را فضایی یک سویه نمی خواند، بلکه خداوند از پیامبران می خواسته تا اولین گام های خود را با گفت و گو آغاز کنند: (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى)(12) و این خود از مهم ترین نشانه های اهمیت گفت و گو در قرآن به شمار می رود.

مبانی گفت و گو از دیدگاه قرآن

مبانی گفت و گو عبارت است از چارچوب خاصی از گفت و گو صحیح که هم قدرت تفکر انسان را تعالی بخشیده و هم به اختلاف سلایق فکری حرمت گذارد و آدمی را به حقیقت نزدیک سازد. در اصل مبانی گفت و گو همان ارکان و پایه های گفت و گو است که بایستگی های آن را نمایان می سازد. قرآن کریم مبانی گفت و گو را با نگرشی خاص تحلیل و تدلیل می کند که منطق با بایستگی آن است و آن مبانی عبارتند از: ارج گذاری به کرامت انسانی؛ اهتمام به تفکر و تعقل، عدم اکراه در پذیرش عقاید و توجه به آرا و عقاید دیگران.

الف) ارج گذاری به کرامت انسانی

از دیدگاه قرآن کریم، انسان موجودی است برگزیده خداوند و جانشین او در زمین، آمیزه ای از روح و جسم، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد و مستقل، امانت دار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر زمین و آسمان، ملهم به خیر و شر و برخوردار از شرافت و کرامت
ذاتی که خداوند او را بر سایر مخلوقات برتری داده است. به بیان دیگر، چون انسان باز تابنده حکمت الهی و مظهر اکمل صفات خداوندی است، اشرف مخلوقات است و باید در گفت و گو کرامت او حفظ شود(13).

ب) اهتمام به تفکر و تعقل

یکی از اصول تعالیم قرآن، دعوت به تفکر است، و قرآن کریم فهم بهتر مسائل اعتقادی را به نیروی تفکر و اندیشه انسان واگذار نموده، در زمینه راه شناخت و معاد می فرماید: (أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ)(14). آیا آنان در درون خویش اندیشه نکرده اند که خداوند آسمان ها و زمین و آن چه میان آن دو است، جز به حق و برای زمان معینی نیافریده است؟ ولی بسیاری از مردم لقای پروردگارشان را منکرند. مرحوم علامه طباطبایی در خصوص اصالت تفکر جهت گفت و گو می فرماید: (اگر کتاب الهی را تفحص کامل کرده، در آیاتش دقت کنید، خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر، تذکر، تعقل و اندیشه دائمی دعوت کرده و یا به پیامبر(ص) استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطل می آموزد. خداوند در قرآن
حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن و یا به هر چیزی که از جانب اوست، ایمان آورده و یا راهی را کورکورانه بپیمایند. حتی قوانین و احکامی که برای بندگان خود وضع کرده و عقل بشری به تفصیل ملاک های آنها را درک نمی کند نیز به چیزهایی که در مجرای احتیاجات قرار دارد، علت آورده است، مانند: (إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ)(15) (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ… لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)(16) در حقیقت قرآن کریم عقول را به استعمال چیزی که در فطرت آن جا دارد و به رفتن راهی که به حسب طبع خود می شناسد و الفت دارد، دعوت می کند و آنها همان ترتیب مطالب معلوم است برای کشف مجهولات، یعنی (تفکر)(17).

ج) عدم اکراه در پذیرش عقاید (آزاد اندیشی)

قرآن کریم آزادی را والاترین جلوه برای حرمت انسان و نقطه قوت و امتیاز او می شناسد و در گفت و گو از آن به عنوان مبنای اساسی یاد می کند و توجه به آن را از مهم ترین وظائف پیامبران در دعوت انسان ها به سوی حق می داند و از ایشان می خواهد که زنجیرهای اسارت و بردگی و بدبختی انسان ها را در هم شکنند: (وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ)(18). وجود اراده و اختیار در آدمی از دلایل مهم حرمت گذاری به آزادی انسان های در گفت و گو و انتخاب مسیر زندگی است؛ زیرا انسان با نیروی اراده و اختیار راه خود را یافته و به واسطه آن شخصیت خویش را بنا می نهد: ( انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً)(19). در جای دیگر خداوند در این باره می فرماید: (وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى تکُونُواْ مُؤْمِنِینَ)(20). این آیه نیز بیانگر سنتی است از جانب خداوند مبتنی بر آزاد گذاردن انسان ها در پذیرش دین و عقیده و نفی ارزش ایمان همراه با اکراه و اجبار.
در شدن نزول آن نقل شده است: ( مأمون عباسی از حضرت امام رضا(ع) از این سخن خداوند ( و لو شاء ربک لآمن) سوال کرد. امام به اسناد پدرانش از حضرت امیر المومنین(ع) فرمود: مسلمانا به پیامبر اکرم(ص) گفتند: ای پیامبر اگر مردم را بر پذیرش اسلام مجبور می کردی، جمعیت ما بسیار، و قدرت ما در مقابل دشمنان افزون می گشت. حضرت فرمود: من نمی خواهم که خداوند را ملاقات کنم، با
همراه داشتن بدعتی که نسبت به آن به من دستوری نرسیده، و من از سخت گیرها نیستم. پس خداوند متعال این آیه را نازل کرد: (ای محمد! اگر خداوند اراده می کرد همه ی مردم از راه اضطرار و اجبار ایمان می آوردند، همانطور که در مشاهده حقیقت و شدت آخرت ایمان خواهند آورد. اگر بدین کار دست یابم، آنان سزاوار ثواب و مدح نخواهند بود، لکن آن خواهم که ایمان بیاورند از روی اختیار، بدون اجبار و زور تا سزاوار کرامت و بهشت جاودان گردنند)(21).

د) توجه به آرای دیگران

این مورد یکی از اساسی ترین عوامل رشد اندیشه و خلاقیت ذهن است؛ زیرا از یک سو از خود محوری و استبداد رای در گفت و گوها جلوگیری می کند و از سوی دیگر آدمی را در عقول دیگران شریک می گرداند و او به اهمیت اصل مشورت و استفاده از تجارب دیگران آگاه و فرا می خواند. (و شاورهم فی الامر). امام صادق(ع) نیز می فرماید: (مثل المشوره مع اهلها مثل التفکر فی خلق السموات و الارض لانه کلما قوی المتفکر فیها غاص فی بحر نور المعرفه و ازدادبها اعتباراً أو یقیقناً)(22). مشورت با اهلش مانند تفکر در آفرینش آسمان و زمین است که هر چه انسان از تفکر قوی تر برخوردار باشد، در دریای نور معرفت و شناخت فروتر رفته و بر یقین و معرفت او افزوده تر می گردد.

آداب گفت و گو از منظر قرآن

اسلام برای گفت و گو و مناظره های درست و به جا، آدابی بر نهاده است که برخی الزامی هستند و ترک آنها موجب می شود مناظره و جدال مورد نظر دین، تحقق نیابد. مهم ترین منبع برای کشف شرایط و آداب گفت و گوی صحیح از نظر اسلام، قرآن کریم است. آداب گفت و گو از منظر قرآن عبارت از موارد ذیل است که بدان ها اشاره می گردد.:

1- گوش دادن به مدعیات مخاطب و دقت به آن

گفت و گو کننده باید مدعیات مخاطب خویش را در گفت و گو و مناظره با دقتی تمام فرا یابد. این اصل از آیه شریفه، (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(23). به خوبی بر می آید.

2- پیروی از علم و حاکم کردن فضای علمی

هدف اصلی گفت و گو و مناظره، کشف حقیقت است و تنها راه رسیدن به حقیقت، علم است و مناظره بدن توان علمی و برهان عقلی، رها کردن تیر در تاریکی است و چیزی جز خود نمایی یا تعصب کورکورانه و گمراهی در بر ندارد. دو طرف بحث نیز باید بکوشند فضایی علمی و نه احساسی را بر گفت و گو و مناظره های خویش حکمفرما سازند. آیات متعددی از قرآن کریم به وضوح امر به این معیار می نمایند، از جمله موارد ذیل است:
(هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)(24). هان شما اهل کتاب، همان کسانی هستید که درباره آنچه بدان علم داشتید، محاجه کردید، پس چرا درباره چیزی که بدان علم ندارید، محاجه می کنید با آن که خدا می داند و شما نمی دانید؟
بر اساس آیه مذکور و آیات دیگر، خداوند را کسانی که بدان علم و دلیل، مجادله می کنند، منفور و مبغوض خود و مومنان می خواند و آنان را زور گو و دارای خوی بد می داند(25). پیامبر اعظم(ص) با استناد به آیات قرآنی، کسی را در گفت و گو و مناظره از غیر علم سود جوید، سزاوار خشم خدا می داند، خشمی که برای او تا لحظه مرگ مییابد. (26)

3- لزوم قرار گرفتن دو طرف گفت و گو و مناظره در وضعیتی همسان

درست است که ممکن است یک گفت و گو و مناظره در سطح علمی بالاتر و دیگری در مرتبه ای پایین تر قرار داشته باشد، اما از نظر قرآن منطق و شرط گفت و گو آن است که هر دو طرف بر اساس اصل مساوات، با ایجاد فضای استماع و پرهیز از سماجت، زمینه کشف و هویدا شدن حقیقت را فراهم آورند. این اصل از آیات ذیل دریافت می شود: (وَإِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ…)(27) (قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ)(28)

4- بهره گیری از شیوه درست

یکی از محورهای توصیه قرآن درباره گفت و گو و مناظره بهره گیری از شیوه درست است (وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ)(29) و (وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً)(30) از نگاه قرآن طعنه زدن تمسخر و تحقیر در تعامل و گفت و گو مردود است؛ (وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ)(31)

5- ضرورت شناسایی نقاط مشترک و استوار ساختن گفت و گو بر آنها

این نکته از آیه شریفه (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَهٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ)(32) به دست می آید که نشان می دهد:
1- گفت و گو کنندگان باید نقطه مشترک داشته باشند.
2- گفت و گو جهت ثمر بخشی، باید بر اصول و نقاط مشترکی استوار باشد و گفت و گو کنندگان بر اساس آن سخن بگویند.
3- گفت و گو بین کسانی با شرایط فاصله های کمتر و برخورداری از نقاط مشترک بیشتر، در هر زمانی ضرورت دارد و باید در هر شرایطی صورت بپذیرد.

6- مجال دادن به اندیشه ها

برای این که اندیشه ها در فضای گفت و گو و با گشودن افق در برابر خود به آگاهی تمام برسد و قرآن به اندیشیدن کاملاً آزادانه تأکید ورزیده، باید به همه اندیشه ها، حتی غیر عملی هم مجال ارائه و مطرح شدن را داد. (33)

پی نوشت ها :

* پژوهشگر و مربی دانشگاه راغب اصفهانی
1- نهج البلاغه، خطبه اول
2- ر. ک: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ذیل واژه های مذکور، همچنین ر. ک: راغب اصفهانی، المفردات، ذیل حروف (ب ح ث) و (ج د ل)، ر. ک: بازرگان، عبد العلی، آزادای در قرآن، ص 61.
3- سوره نحل، آیه 111
4- ر. ک: سنت گفت و گو و مناظره با ادیان و مذاهب، تدوین: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، صص 70 و 72
5- سوره کهف،‌آیه 54
6- سوره زمر،‌آیه 17 و 18
7- ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج17، صص 379-381
8- سوره مجادله، آیه 1؛ سوره کهف، آیه 34 و 37
9- ر. ک: سنت گفت و گو و مناظره با ادیان و مذاهب، صص 75-77
10- سوره نمل، آیه 56
11- سوره نحل، آیه 125؛ سوره بقره، آیه 111
12- سوره طه،‌آیه 44
13- ر. ک: قرآن کریم؛ سوره های بقره/ آیه 30؛ سوره انعام/ آیه 165، سجده/ 7-9، اعراف/ 172-173، روم/ 30، احزاب/ 72، دهر/ 2-3، شمس/ 9-7، انشقاق/ 6، رعد/ 28، اسراء/ 70، ذاریات/ 56
14- سوره روم/ آیه 8
15- سوره عنکبوت/ آیه 45
16- سوره بقره/ آیه183
17- ر. ک: تفسیر المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره)، ج 5، صص 255-270
18- سوره اعراف/، آیه 157
19- سوره دهر/ آیه 2
20- سوره یونس/ آیه 99
21- تفسیر نور الثقلین، ج2، ص 331
22- بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، ج 72، ص 100
23- سوره زمر/ آیه 17-18
24- سوره آل عمران/ آیه 66
25- سوره غافر/ آیه 35؛ بقره/ 11، انبیاء/ 24، حج/ 3 و 8؛ لقمان/ 20
26- همان
27- سوره سباء/ آیه 24
28- سوره سباء/آیه 25
29- سوره اسراء/ آیه 53
30- سوره بقره/ آیه 83
31- سوره انعام/ آیه 108
32- سوره آل عمران/ آیه 64
33. این مورد با توجه به آیه (و انا اوایاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین…) اقتباس گردیده و ذکر شده است.

منبع: نشریه فصلنامه ی قرآنی کوثر، شماره 34… .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید