نویسنده: نجم الدین طبسی
ج ) تعداد سپاهیان
درباره ی تعداد لشکریان و یاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایات گوناگونی در دسترس است. برخی روایات، تعداد آن را سی صد و سیزده نفر یادآور شده اند و برخی روایات، از ده هزار نفر و بیش تر سخن می گویند. در این جا یادآوری دو نکته ضروری است:
الف ) سی صد و سیزده نفر- که در روایات آمده است- نیروهای ویژه ای هستند که در آغاز قیام همراه آن حضرت خواهند بود. آنان در حکومت جهانی امان زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از کارگزاران می شوند؛ چنان چه مرحوم اربلی در کشف النعمه فرموده است: از این روایت ( روایت ده هزار نفر ) استفاده می شود که تعداد یاران حضرت در عدد سی صد و سیزده محدود نمی شود؛ بلکه این تعداد، نفراتی هستند که در آغاز قیام، همراه حضرت هستند.
ب ) تعداد چهار هزار، ده هزار و …- که در برخی روایات گفته شده است- آمار کل نیروهای ارتش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست؛ بلکه- هم چنان که از روایات نیز استفاده می شود- هر یک از این ارقام، نماینگر تعداد نیروهایی هستند که در برهه ای از زمان ظهور حضرت (علیه السلام) و یا در پیکار خاصی در گوشه ای از جهان شرکت دارند. شاید هم مطلب دیگری باشد که ما آن را نمی دانیم که با ظهور حضرت، روشن خواهد شد.
1. نیروهای مخصوص
یونس پسر طبیان می گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که ایشان نامی از یاران حضرت قائم به میان آورد و فرمود: « آنان سی صد و سیزده تن هستند و هر یک خود را در میان سی صد نفر می بیند ». (1)
از این که حضرت می فرماید: « هر یک خود را درمیان سی صد نفر می بیند »، دو احتمال تصور می شود: 1.اینکه توان جسمی هر یک از آنان برابر سی صد نفر باشد؛ چنان که توان هر یک از مؤمنان در آن روزگار برابر نیروی چهل مرد است. 2. هر کدام از آنان، سی صد نفر نیرو دارند و خود را در میان سی صد نیرو تحت فرمان میبینند. بنابراین احتمال، آنان حدود سی صد گردان نیروی نظامی را فرماندهی می کنند و محتمل است که همان ظاهر لفظ مراد باشد؛ یعنی هریک خود را جزء آن عده می داند؛ چنان که بعضی گفته اند.
امام زین العابدین (علیه السلام) میفرماید: « آنان که از بستر خود برای یاری امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناپدید می شوند، سی صد و سیزده نفر به تعداد اهل بدر هستند که صبح آن شب ( صبح روز بعد ) در مکه گرد می آیند. » (2)
امام جواد (علیه السلام) می فرماید: « پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سرزمین تهامه ( مکه ) ظهور می کند. او گنج هایی دارد که از جنس طلا و نقره نیست؛ بلکه آنها اسب هایی نیرومند و مردانی نامور به تعداد اصحاب بدر هستند. آنان سی صد و سیزده نفرند که از سراسر جهان به دور او گرد می آیند. کتاب مُهر کرده ای با حضرت است که تعداد یارانش با نام، شهر، نوع نژاد، مشخصات و کنیه ی آنان در آن نوشته شده است. آنان همه در فرمانبرداری از مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می کوشند ». (3)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « مردم مانند پرندگان در اطرافش گرد می آیند تا این که سی صد و چهارده مرد- که در بین آنان زنانی نیز هستند- گرد می آیند و آن حضرت بر هر ستمگر و فرزند ستمگری پیروز می گردد و عدالت چنان می شود که مردم آرزو می کنند: ای کاش مردگانشان در بین زندگان بودند و از عدالت بهره مند می شدند ». (4)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: « حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با سی صد و سیزده نفر به تعداد اصحاب بدر، بدون آگاهی و وعده ی قبلی ظهور می کند؛ در حالی که آنان چون ابری پاییزی پراکنده اند؛ آنان شیران روز و نیایشگران شب هستند ». (5)
ابان بن تغلب می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: « به زودی سی صد و سیزده نفر به مسجد شما ( مکه ) می آیند. مردم مکه می دانند که این افراد نسبتی با پدران و اجدادشان ندارند ( و جزو مردم مکه نیستند ). هر کدام از آنان شمشیری دارد که بر روی آن کلمه ای ثبت است که از آن کلمه هزار کلمه ( مشکل ) گشوده و حل می شود ». (6)
در برخی از روایات، نام برخی از آنان گفته شده است که به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:
امام صادق (علیه السلام) به مفضل بن عمر- یکی از اصحاب آن حضرت- فرمود: « تو و چهل و چهار مرد دیگر، جزو یاران و همراهان حضرت قائم هستید ». ( 7)
شاید مراد از چهل و چهار نفر، کسانی باشد که از اصحاب امام صادق (علیه السلام) هستند.
نیز آن حضرت می فرماید: « هنگامی که قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، بیست و هفت تن از پشت کعبه بیرون می آیند و بیست و پنج نفر از قوم موسی- که همگی قاضیان به حق و عادل هستند- زنده می شوند و نیز هفت تن از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری و مالک اشتر به دنیا باز می گردند ». (8) در بعضی از روایات، مقداد بن اسود نیز ذکر شده است.
طبق روایات فرشتگان جا به جا کننده، مردگان نیک را به اماکن مقدسی مانند خانه خدا منتقل می کنند. (9) بنابراین، این مردگان از آن دسته ای باشند که اجسادشان به کنار کعبه انتقال داده شده است و رجعت و دوبار زنده شدن آنان نیز از همان جا خواهد بود. طبق نقل دیگری، این مکان پشت شهر کوفه، یعنی شهر نجف است که باز معنای روایت صحیح می شود؛ زیرا اجسادشان به آن جا، یعنی نجف اشرف انتقال داده شده است.
شایسته ی ذکر است که این افراد، سابقه ی مبارزه در ابعاد سیاسی و نظامی را با طاغوت های روزگار خویش داشته اند؛ به خصوص سلمان فارسی، ابودجانه، مالک اشتر و مقداد که در جنگ های صدر اسلام شرکت کرده، رشادت های بسیاری از خود نشان داده اند و گروهی از آنان سابقه ی فرماندهی نیز داشته اند.
2. ارتش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
ابوبصیر می گوید: مردی از اهالی کوفه، از امام صادق (علیه السلام) پرسید: چند نفر با حضرت قائم (علیه السلام) قیام می کنند؟ مردم می گویند: همراهان حضرت به تعداد سربازان بدر یعنی سی صد و سیزده نفرند. امام (علیه السلام) فرمود: « حضرت مهدی ظهور نمی کند، مگر با ارتشی قوی و نیرومند و ارتش قدرتمند کم تر از ده هزار نیروی رزمنده نخواهد داشت ». (10)
نیز آن حضرت می فرماید: « هنگامی که خداوند به حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اجازه قیام دهد، سی صد و سیزده تن با او بیعت می کنند. آن حضرت در مکه توقف می کند تا این که عدد اصحابش به ده هزار نفر برسد. آن گاه به سوی مدینه حرکت می نماید ». (11)
امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید: « مهدی حداقل با لشکر دوازده هزار نفری و حداکثر پازده هزار نفری ظهور می کند. رعب و ترس از نیروی نظامی او، پیشاپیش سپاهیانش در حرکت است. هیچ دشمنی با ایشان روبه رو نمی شود، جز این که شکست می خورد. آن حضرت و سپاهیانش در راه خدا به سرزنش کسی نمی اندیشند. شعار لشکریانش این است: بمیران، بمیران ». (12)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمی کند، مگر آن که حلقه و تعداد آنان کامل گردد ». راوی پرسید: تعداد آنان چند نفر است؟ حضرت فرمود: « ده هزار نفر ». (13)
شیخ حر عاملی می گوید: در روایت است که تعداد کامل سپاه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صد هزار نفر است ». (14)
3. گارد حفاظت
کعب می گوید: مردی از بنی هاشم، در بیت المقدس منزل می کند. تعداد نیروهای محافظ وی دوازده هزار نفرند و درروایت دیگری می گوید: تعداد محافظان وی سی و شش هزار نفرند و بر سر هر یک از بزرگ راه های منتهی به بیت المقدس، دوازده هزار نفر مستقرمی شوند. (15)
البته کلمه ی حرس که در روایت است، به معنان اعوان و کمک نیز آمده است و این معنا با عنوان حدیث مناسب نیست؛ چون ممکن است مقصود یاران و اعوان حضرت باشد.
د ) اجتماع سپاهیان
چنان که پیش تر گفته شد، لشکریان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از گوشه و کنار جهان گرداگرد او جمع می شوند. درباره ی شیوه آگاهی سپاهیان از قیام و گرد آمدن آنان در مکه، روایات به شیوه های گوناگونی اشاره دارد. بعضی شب در بستر خود به خواب رفته اند و صبحگاهان خود را در محضر امام (علیه السلام) می بینند. برخی با طی الارض- پیمودند مسافت طولانی در مدتی بسیار کوتاه- به حضرت می پیوندند و گروهی پس از آگاهی از قیام به وسیله ی ابرها نزد حضرت می آیند.
به روایتی در این باره توجه فرمایید:
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « هنگامی که به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اذن خروج و قیام داده شود، خداوند را به نام عبری آن می خواند. در آن هنگام یارانش- که سی صد و سیزده نفرند و همانند ابرهای پاییزی پراکنده اند- مهیا می شوند و آنان همان صاحبان پرچم ها ( و فرماندهان ) هستند. برخی از آنان شب هنگام در حالی که در بستر آرمیده اند، ناپدید می شوند و به هنگام صبح خود را در مکه می بینند و برخی به هنگام روز سوار بر ابرها دیده می شوند. آنان با نام خود و پدر و فامیل و شهرت شناخته می شوند. » (16)
مفضل بن عمر می گوید: عرض کردم: فدایت شوم؛ کدام دسته از نظر ایمان در مرتبه ی برتری قرار داند؟ حضرت فرمود: « آنان که بر فراز ابرها در حرکت خواهند بود، همان ناپدید شدگان که در شأن آنان این آیه ی مبارک فرود آمده است: ( أَینَ مَا تَکُونُوا یأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا؛ (17) هر کجا باشید، خداوند همگی شما را خواهد آورد ).
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « پس از شما اقوامی خواهند آمد که زمین زیر پای شان جمع می شود و دنیا به روی آنان گشوده می گردد و مردان و زنان فارس، آنان را خدمت می کنند. زمین کم تر از یک چشم بر هم زدن، زیر پای شان طی می گردد؛ به گونه ای که هر یک از آنان می تواند، شرق تا غرب زمین را یک لحظه سپری کند. آنان از این دنیا نیستند و دنیا نیز در آنان بهره و سهمی ندارد ». (18)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: « شیعیان و یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سراسر زمین به سوی او حرکت می کنند؛ زمین زیر پایشان جمع می شود و با طی الارض به امام (علیه السلام) می رسند و با او بیعت می کنند ». (19)
عبدالله پسر عجلان می گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) سخن از قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان آمد. به حضرت عرض کردم: چگونه از ظهور حضرت آگاهی می یابیم؟ فرمود: « صبح می کنید، در حالی که زیر بالش خود، نامه ای را می بینید که در آن نوشته شده است: پیروی از مهدی کار معروف و خوبی است ». (20)
امام رضا (علیه السلام) می فرماید: « سوگند به خدا که اگر قائم ما قایم کند، خداوند، شیعیان را از همه ی شهرها، نزد او گرد می آورد ». (21)
نیز امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « در حالی که جوانان شیعه، بر پشت بام ها خوابیده اند، ناگهان آنها را گروه گروه در یک شب و بدون وعده ی قبلی نزد حضرت می آورند. آنگاه همگی صبحگاه نزد حضرت گرد می آیند ». (22)
هـ ) شرایط پذیرش و آزمایش سپاهیان
امیر مؤمنان (علیه السلام) در این باره می فرماید: « یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)- که سی صد و سیزده نفرند- به سوی او می روند و او را که پنهان شده است، می یابند و می پرسند: آیا تو مهدی موعود هستی؟ می فرماید: « آری، یاران من! » آن گاه دوباره خودش را از آن پنهان می کند و به مدینه می رود. یاران حضرت چون آگاهی می یابند، به سوی شهر مدینه به راه می افتند و آن گاه که به شهر مدینه می رسند، امام پنهانی به شهر مکه باز می گردد و یارانش برای پیوستن به حضرت به مکه می روند. بار دیگر امام (علیه السلام) به شهر مدینه می رود و چون یاران مدینه می رسند، حضرت به سوی مکه حرکت می کند و این رفتار سه بار تکرار می شود ».
امام (علیه السلام) یاران را این گونه می آزماید تا از میزان پیروی ایشان آگاه گردد. پس از آن، در میان صفا و مروه- در کعبه- ظاهر می شود و خطاب به یارانش چنین می گوید: « من به کاری دست نمی زنم، مگر آن که شما با من بر شرایطی بیعت کنید و بر آن پای بند باشید و چیزی از آن را تغییر ندهید؛ من نیز هشت چیز را متعهد می شوم ». یارانش در پاسخ امام (علیه السلام) همگی می گویند: ما به طور کامل تسلیم هستیم و از تو پیروی می کنیم و هر شرطی را که قرار دهید، می پذیریم. بفرمایید آن شرایط چیست؟
حضرت به سوی کوه صفا در مکه به راه می افتد و یاران نیز در پی او می روند. در آن جا خطاب به آنان می فرماید: « با شما بر این شرایط پیمان می بندم: 1. از میدان رزم نگریزید. 2. دزدی نکنید. 3. عمل نامشروع انجام ندهید. 4. کارهای حرام انجام ندهید. 5. کار منکر و زشت انجام ندهید. 6. کسی را جز به حق نزنید. 7. زر و سیم نیندوزید. 8. جو و گندم احتکار نکنید. 9. مسجدی را ویران نسازید. 10. به ناحق شهادت ندهید. 11. مؤمنی را خوار و کوچک نکنید. 12. ربا نخورید. 13. در سختی ها و مشکلات پایداری کنید. 14. فرد خداپرست و یکتاپرستی را لعنت نکنید. 15. شراب ننوشید. 16. لباس زربافت نپوشید. 17. لباس ابریشم و حریر بر تن نکنید. 18. شخص فراری را تعقیب نکنید. 19. خون حرامی را نریزید. 20. به منافق و کافر انفاق نکنید. 21. لباس خز نپوشید.
22. خاک را بالش خود قرار دهید ( شاید به این معنا باشد که فروتن و متواضع باشید ). 23. از کارهای ناشایست بپرهیزید. 24. به معروف امر کنید و از منکر باز دارید.
اگر به این شرایط، پای بند شوید و رفتار کنید، بر من واجب است که جز شما را به عنوان یاور برنگزینم و نپوشم مگر آن چه شما می پوشید و نخورم جز، آن چه شما می خورید و برمرکبی که شما سوار می شوید، سوار شوم و هر جا که شما باشید، با شما باشم و هر جا که رهسپار شوید، با شما بیایم و به نیروی کم خرسند و خشنود باشم و زمین را از عدل و داد آکنده سازم؛ آن سان که از ستم و جور پر شده است و خدا را به گونه ای که شایسته است، پرستش نمایم. من به آن گفتم، وفادار خواهم بود و شما نیز به عهد خود وفا کنید ».
اصحاب می گویند: راضی شدیم و به آن چه فرمودی با تو بیعت می کنیم. آن گاه امام (علیه السلام) با تک تک یاران ( به نشانه ی بیعت ) مصافحه می کند. (23)
البته باید توجه داشت که حضرت، این شرایط و آزمایش را با نیروهای ویژه انجام می دهد: زیرا آنان در حکومت امام (علیه السلام) از کارگزاران خواهند بود و آنانند که باکردار خوب خود، در گسترش عدالت در جهان نقش مؤثری دارند.
ضمناً، سند این روایت مورد تأمل است؛ چون از خطبه البیان است که برخی آن را ضعیف دانسته اند؛ هر چند بعضی دیگر از بزرگان در مقام دفاع از آن برآمده، آن را تقویت کرده اند. (24)
و ) ویژگی های سپاهیان
در روایات برای اصحاب و یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویژگی های بسیاری گفته شده که به پاره ای از آنها بسنده می کنیم:
1. عبادت و پارسایی
امام صادق (علیه السلام) در توصیف یاران حضرت می فرماید: « آنان مردانی شب زنده دار هستند که شب را در حال قیام- به پرستش می پردازند- و به هنگام نماز، زمزمه ای مانند زنبور عسل دارند و صبح هنگام در حالی که بر اسب های خود سوارند، باری انجام مأموریت می روند. آنان پارسایان شب و شیران روزند و از ترس خدا، حالت خاصی پیدا کرده اند. خداوند به وسیله ی آنان، به امام حق یاری می رساند ». (25)
و نیز آن حضرت می فرماید: « گویا قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش را در پشت شهر کوفه می بینم. گویی پرندگان بر بالای سر آنان بال گسترده اند. زاد و توشه شان پایان یافته و لباس های شان مندرس و ژنده است و سجده بر پیشانی آنان اثر گذارده است. آری، آنان شیران روز و نیایشگران شبند. دل های شان مانند پاره های آهن، محکم و استوار است. هر کدام از آنان نیروی چهل مرد را داراست. کسی جز کافر و منافق آنان را نمی کشد. خداوند در قرآن از آنان این گونه یاد کرده است: « ( إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ؛ (26) در این مطلب، هوشمندان را آیت و عبرت بسیار است ) ». (27)
2. عشق به امام و فرمانبرداری از او
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: « اصحاب امر را در برخی از این دره ها ( ذی طوی ) غیبتی خواهد بود. دو شب پیش از ظهورش، نزدیک ترین پیشخدمتش، به دیدار برخی از یاران حضرت می رود و از ایشان می پرسد: شما در این جا چند نفرید؟ می گویند: چهل تن. می گوید: چگونه خواهید بود، اگر پیشوای خود را ببینید؟ پاسخ می دهند: به خدا سوگند، اگر در کوه ها زندگی کند، همراه او خواهیم بود و همان گونه زندگی خواهیم کرد ». (28)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « یاران حصرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دست های خود را زین مرکب امام (علیه السلام) می کشند و با این کار، درخواست برکت می کنند. دور حضرت حلقه می زنند و در جنگها جسم و جان خود را سپر بلای او می کنند و هر چه از آنان بخواهد، اجابت کرده، انجام می دهند ». (29)
نیز آن حضرت در توصیف یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید:« او مردانی دارد که گویا دل های شان از پاره آهن است… آنان در برابر حضرت از یک کنیز نسبت به مولا و مالک خود، فرمانبردارتر و در برابر اوامرش تسلیم هستند ».(30)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « خداوند برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از گوشه و کنار جهان به تعداد اهل بدر، جنگجو گرد می آورد. و آنان در فرمانبرداری از حضرتش بسیار کوشا و مصمم هستند ». (31)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « گویا می بینم که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش در نجف ( کوفه ) مستقر شده اند ( و چنان ثابت و استوارند ) که گویی پرنده بر سر آنان نشسته است ». (32)
جنگاوران چنان منظم، بی حرکت و تسلیم محض در برابر حضرت می ایستند که گویی پرنده بر سرشان نشسته است که اگرکوچک ترین حرکتی از خود نشان دهند، پرنده پرواز می کند.
3. سپاهیان قدرتمند و جوان
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: « یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه جوانند و پیر و کهنسال در میان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکی که مانند سرمه برای چشم و نمک برای غذا لازم هستند. البته کمترین چیز مورد نیاز در غذا نمک است ». (33)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: منظور لوط پیامبر، از این سخن خود که دشمنان گفت: ” ای کاش نیروی قدرتمندی علیه شما داشتم یا به استوانه ای محکم پناه می بردم”، نیرویی همان نیروی مقتدر مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاران او بود که یک تن از آنان، توان چهل مرد را دارد. آنان دل هایی استوارتر از پاره های آهن دارند و چون از برابر کوه ها بگذرند، صخره ها به لرزه در آیند. شمشیرها را غلاف نمی کنند تا آن هنگام که خداوند بخواهد و خشنود شود ». (34)
امام سجاد (علیه السلام) در این باره می فرماید: « آن گاه که قائم ما قیام کند، خداوند سستی و ضعف را از شیعیان ما دور می کند و دل هاشان را چون پاره های آهن محکم و استوار می نماید و به هر کدام از آنان قدرت چهل مرد را می بخشد و آنان فرمانروایان و بزرگان زمین می شوند ». (35)
امامصادق (علیه السلام) می فرماید: « در حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیعیان ما، فرمانروایان و بزرگان زمین خواهند بود و هر کدام از آنان، قدرت چهل مرد را داراست ». (36)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: « در دل شیعیان ما ( امروز ) از دشمنان ترس انداخته شده است؛ ولی روزگاری که حکومت ما فرا رسد و امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، هر یک از شیعیان ما، از سیر بی باک تر و از نیزه برنده تر خواهند شد. آنان دشمنان ما را با پا لگدمال می کنند و با دست می کشند ».(37)
عبدالملک بن اعین می گوید: هنگامی که از خدمتم امام باقر (علیه السلام) برخاستم، به دستم تکیه دادم و گفتم: آرزو داشتم، ظهور حضرت قائم (علیه السلام) را در روزگار جوانی، ( روزهایی که توان جسمی داشتم ) درک کنم. امام (علیه السلام) فرمود: « آیا به این خشنود نیستید که دشمنان شما یک دیگر را بکشند، ولی شما در خانه های تان در امان باشید؟ اگر امام (علیه السلام) ظهور کند، به هر یک از شما توان چهل مرد داده می شود و دل هایتان همانند پاره های آهن می گردد؛ به گونه ای که اگر با آن دل ها به کوه بزنید، کوه ها را می شکافد و از جا می کند و شما رهبران زمین و امانت داران آن خواهید بود ». (38)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « به هنگام فرا رسیدن امر ما ( حکومت حضرت مهدی ) خداوند، ترس را از دل شیعیان ما بر می دارد و در دل های دشمنان ما جای می دهد. در آن هنگام هر یک از شیعیان ما از نیزه برنده تر و از شیر شجاع تر می شود. یک شیعه، دشمن خود را با نیزه هدف می گیرد و با شمشیر می زند و زیر پای خود لگدمال می کند ». (30)
هم چنین آن حضرت می فرماید: « یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردانی هستند که دل های آنان مانند آهن سخت و محکم است. هرگز شک و شبهه ای در ذات خدا، بر آن دل ها راه نمی یابد. آنان از سنگ ها سخت ترند. اگر به آنان مأموریت داده شود تا کوه ها را از جای برکنند و جابه جا کنند، این کار را به سرعت انجام می دهند و اگر مأموریت سرکوبی و نابودی شهری به انان داده شود، آن را ویران می سازند ( در سرعت عمل و قاطعیت چنانند که ) گویی عقاب هایی بر اسب ها نشسته اند ». (40)
4. سپاهیان محبوب
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: « گویا یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینم که سراسر زمین و آسمان را احاطه کرده اند و هیچ چیز در جهان نیست که فرمانبردار و تسلیم محض آنان نباشد. درندگان زمین و پرندگان شکاری نیز در پی خشنودی آنان هستند. آنان به قدری محبوبیت دارند که جایی از زمین بر جای دیگر فخر و مباهات می کند و می گوید: امروز یکی از یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر من گام نهاد و از این جا گذشت ». (41)
. عاشقان شهادت
امام صادق (علیه السلام) درباره ی ویژگی های یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: « آنان از ترس خدا، بیمناکند و آرزوی شهادت دارند. خواسته شان این است که در راه خدا کشته شوند. شعارشان ای خونخواهان حسین (علیه السلام) است. چون حرکت می کنند و رعب و ترس از آنان در دل دشمن به فاصله یک ماه در حرکت است ». (42)
پینوشتها:
1- دلائل الامامه، ص 320؛ المحجه، ص 46.
2- عن یونس بن ظبیان، قال: کنت عبدأبی عبدالله (علیه السلام): فذکر أصحاب القائم: قال: « ثلاثمائه و ثلاثه عشر، و کل واحد یری نفسه فی ثلاثمائه ». دلائل الامامه، ص 320 عن علی بن الحسین (علیه السلام) قال: « المفقودون عن فرشهم ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً، عده أهل بدر، فیصحبون بمکه ». کمال الدین، ج2، ص 654؛ عیاشی، تفسیر، ج2، ص 56؛ نورالثقلین، ج1، ص 139 و ج4، ص 94؛ بحار الانوار، ج52، ص 323.
3- عن أبی جعفر الثانی (علیه السلام): « قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) لأبی بن کعب فی وصف القائم… یخرج من تهامه… و له کنوز لا ذهب و لافضه إلا خیول مطهمه، و رجال مسموه، یجمع الله له من أقاصی البلاد علی عده أهل بدر- ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً- معه صحیفه مختومه فیها عدد أصحابه بأسمائهم، و بلدانهم و طبائعهم ، حلاهم و کناهم، کدادون مجدون فی طاعته ». عیون اخبار الرضا، ج1، ص 59؛ بحار الانوار، ج52، ص 310.
4- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) « فیجتمع إلیه کالطیر الوارده حتی یجتمع إلیه ثلثمائه و أربعه عشر رجلاً فیهم نسوه. فیظهر علی کلجبار و ابن جبار، و یظهر من العدل ما یتمنی له الأحیاء أمواتهم ». مجمع الزوائد، ج7، ص 315.
5- من أبی جعفر (علیه السلام) :« فیظهر فی ثلثمائه و ثلاثه عشر رجلآً عده أهل بدر علی غیر میعاد قرعاً کفرع الخریف، رهبان باللیل، و أسد بالنهار ». ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ التفاوی الحدیثیه، ج31.
6- عن أبان بن تغلب، قال أبو عبدالله (علیه السلام) » سیأتی فی مسجد کم، ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً- یعنی مسجد مکه – یعلم أهل مکه أنه لم یلدهم آیاؤهم و لا أجدادهم، علیهم السیوف، مکتوب علی کل سیف [علیها] کلمه تفتح ألف کلمه » کمال الدین، ج2، ص 671؛ بصائر الدرجات، ص 311؛ بحار الانوار، ج52، ص 286.
7- عن الصادق (علیه السلام): « یا مفضل، أنت و أربعه و أربعون رجلاً مع القائم » دلائل الامامه، ص 248؛ اثبات الهداه، ج3، ص 573.
8- روضه الواعظین، ص 266؛ اثبات الهداه، ج3، ص 55.
9- درر الخبار، ج1، ص 258.
10- عن أبی بصیر: سأل رجل من أهل الکوفه أبا عبدالله (علیه السلام): کم یخرج مع القائم فإنهم یقولون: إنه یخرج معه عده أهل بدر- ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً-؟ قال: « و ما یخرج إلا فی أولی قوه، و ما یکون أولوا القوه أقل من عشره آلاف ». کمال الدین، ج2، ص 654؛ تفسیر، ج1، ص 134؛ نور الثقلین، ج4، ص 98؛ ج1، ص 340؛ العدد القویه، ص 65؛ اثبات الهداه، ج3، ص 548.
11- عن أبی عبدالله (علیه السلام): « إذا أذن الله تعالی للقائم- و قد و افاه ثلاث مائه و بضعه عشر رجلاً، فیبایعونه، و یقیم بمکه حتی یتم أصحابه عشره آلاف نفس- ثم یسیر منها إلی المدینه » المستجاد، ص 511.
12- ابن رزین الخافقی إنه سمع علیاً (علیه السلام) یقول: « یخرج المهدی فی اثنی عشر ألفاً إن قلوا، و خمسه عشر ألفاً إن کثروا، و یسیر الرعب بین یدیه، لا یلقاء عدو إلا هزمهم، شعارهم: « أمت أمت: لا یبالون فی الله لومه لائم ». ابن طاووس، ملاحم، ص 65.
13- عن الصادق (علیه السلام): « لا یخرج القائم حتی یکون تکمله الحلقه » قلت: و کم الحلقه؟ قال: « عشره آلاف ». نعمانی، غیبه، ص 307؛ اثبات الهداه، ج3، ص 545.
14- اثبات الهداه، ج3، ص 57؛ بحار الانوار، ج52، ص 307؛ بشاره الاسلام، ص 190.
15- کعب الأخبار: ینزل رجل من بنی هاشم ببیت المقدس حرسه أثنا عشره ألفاً. و فی نقل آخر عنه: حرسه سته و ثلاثون ألفاً علی کل طریق لبیت المقدس اثنا عشر ألفاً ». ابن حماد، فتن، ص106؛ عقدالدرر، ص 143.
16- قال أبوعبدالله (علیه السلام): « إذا إوذن الإمام، دعا الله باسمه العبرانی، فاتیحت له أصحابه الثلاثمائه و ثلاثه عشر. قزع کقزع الخریف. و هم أصحاب الألویه، منهم من یفقد عن فراشه لیلاً فیصبح بمکه، و منهم من یری یسیر فی السحاب نهاراً یعرف باسمه و اسم أبیه و حلیته و نسبه ». قلت: – جعلت قداک- إنهم أعظم أیماناً به قالک « الذی یسیر فی السحاب نهاراً، و هم المفقودون، و فیهم نزلت هذه الآیه ( أَینَ مَا تَکُونُوا یأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا ) ». کمال الدین، ج2، ص 672؛ عیاشی، تفسیر، ج1، ص 67؛ نعمان، غیبه، ص 315؛ بحار الانوار، ج52، ص 368؛ کافی، ج8، ص 313؛ المحجه، ص 19.
17- بقره ( 2 ) آیه 148.
18- عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): « سیکون بعدکم أقوام تطوی لهم الأرض و تفتح لهم الدنیا، و تخدمهم بنات فارس و أبناؤهم. تطوی لهم الأرض فی أسرع الطرق. حتی لو شاءحدهم أن یأتی مشرقها أو مغربها فی ساعه فعل، لیسوا من الدنیا و لیست الدنیا منهم فی شیء ». فردوس الاخبار، ج2، ص 449.
19- عن الباقر (علیه السلام): « و تسیر إلیه- أی المهدی- شیعته من أطراف الأرض تطوی لهم طیاً، حتی یبایهوه ». روضه الواعظین، ج2، ص 263؛ عقد الدرر، ص 65؛ متقی هندی، برهان، ص 145.
20- عبدالله بن عجلان، قال: ذکرنا خروج القائم عند أبی عبدالله (علیه السلام): فقلت له: کیف لنا بعلم ذلک؟ فقال: « یصبح أحدکم و تحت رأسه صحیفه علیها مکتوب: طاعه معروفه ». بحار الانوار، ج52، ص 324؛ اثبات الهداه، ج3، ص 582؛ ترجمه جلد 13، بحار الانوار، ص 916.
21- الرضا (علیه السلام): « … و الله أن لو قام قائمنا لجمع الله إلیه جمیع شیعتنا من جمیع البلدان:. مجمع البیان، ج1، ص 231؛ اثبات الهداه، ج3، ص 524؛ نور الثقلین، ج1، ص 140؛ بحار الانوار، ج52، ص 291.
22- قال أبو عبدالله (علیه السلام): « بینا شباب الشیعه علی ظهور سطوحهم نیام : إذا توافوا إلی صاحبهم فی لیله واحده علی غیر میعاد فیصحبون بمکه ». نعمانی، غیبه، ص 316؛ بحار الانوار، ج52، ص 198؛ بشاره الاسلام، ص 198.
23- قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام) فی خطبه البیان- بعد ما بین أصحابه الثلاثمائه و ثلاث عشر-:
« یقال: إنهم بمضون إلی المهدی (علیه السلام) و هو مختف تحت الناتره، فیقولون له: أنت المهدی، فیقول: نعم، یا أنصاری، ثم یخفی نفسه عنهم لینظر کیف هم فی طاعته، فیمضی إلی المدینه فیخبرونهم أنه لا حقٌ بقبر جده رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فیلحقونه بالمدینه؛ فإذا أحس بهم رجع إلی مکه فلا یزالون علی ذلک ثلاثاً ثم یتراءی لهم بعد ذلک بین الصاف و المروه، فیقول لهم: إنی لست قاطعاً أمراً حتی تبایعونی علی ثلاثین خصله: ألزمکم أن لا تغیروا منها شیئاً و لکم علی ثمان خصال، فقالوا: سمعنا و أطعنا، فاذکر ما أنت ذاکره یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): فیخرج إلی الصفا فیخرجون معه، فیقول: أبایعکم أن لا تولوا دابراً. و لا تسرقوا، و لا نزنوا، و لا تفعلوا محرماً، و لا تأتوا فاحشه. و لا تضربوا أحداً إلا بحق، و لا تکنزوا ذهباً، و لا فضه، و لا براً و لا شعیراً، و لا تخرجوا مسجداً، و لا تشهدوا زوراً، و لا تقبحوا علی مومن و لا تأکلوت رباً، و أن تصبروا علی الضراء، و لا تلعنوا موحداً، و لا تشربوا مسکراً، و لا تلبسوا الذهب و لا الحریر و لا الدیباج. و لا تتبعوا هزیماً، و لا تسفکوا دماً حراماً. و لا تغدروا بمسلم، و لا تنفقوا علی مافر و لا منافق. و لا تلبسوا الخز من اثیاب، و تتوسدون التراب، و تکرهون الفاحشه، و تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر. فإذا فعلتم ذلک فلکم علی أن لا أتخذ سواکم و لا ألبس إلا ما تلبسون، و لا آکل إلا مثل ما تأکلون. و لا أرکب إلا مثل ما ترکبون، و لا أکون إلا مثل ما تأکلون، و لا أکون إلا حیث تکونون، و أمشی حیثما تمشون، و أرضی بالقلیل، و أملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلمآً و جوراً. و نعبد الله حق عبادته، و أوف لکم و أوفوا لی. فقالوا: رضینا و بایعناک علی ذلک، فیصافحهم رجلآً رجلاً ». الشیعه و الرجعه، ج1، ص 157؛ عقد الدرر، ص 96.
24- مرحوم والدم در پاورقی جلد اول الشیعه و الرجعه، درباره ی خطبه البیان چنین فرموده اند: ما این خطبه را از کتاب دوحه الانوار شیخ محمد یزدی نقل کرده ایم؛ ولی منحصر به این کتاب نیست، بلکه در کتاب های دیگری نیز درج شده است. چنان چه آقا بزرگ طهرانی در جلد 7 الذریعه نام چند کتاب را ذکر می کند:
1. قاضی سعید قمی در شرح حدیث غمامه م. 1103هـ ق؛
2. محقق قمی در جامع الشتات، ص 772؛
3. نسخه ای در کتابخانه ی امام رضا (علیه السلام) به تاریخ 729 هـ ق؛
4. نسخه ای به خط علی بن جمال الدین به تاریخ 923 هـ. ق؛
5. خلاصه الترجمان؛
6. معالم التنزیل.
این خطبه عباراتی دارد که با توحید نمی سازد، ولی در همه ی نسخه ها این عبارات نیست و بدون شک از ساخته های غلات می باشد.
اما عباراتی هم چون: « انا مورق الاشجار و مثمر الثمار » مانند آن در روایت دیگر فراوان است؛ هم چون « بنا أثمرت الاشجار و أینعت الثمار، و جرت الأنهار و بنا تنزل الغیث و تنبت عشب الأرض » و در زیارات مطلقه چنین آمده است:
« و بکم تنبت الأرض أشجارها و بکم تخرج الأشجار و أثمارها… ».. و در زیارت رجبیه: « أنا سائلکم و آملکم فیما إلیکم التفویض و علیکم التعویض، فبکم یجبر المهیض و یشفی المریض و… »
بنابراین، هر عبارتی که مخالف ظاهر قرآن بود و قابل تأویل و توجیه صحیحی نبود، معصومین از آن بری و منزه هستند؛ اما جعلی بودن عبارات این خطبه، سبب نادرستی همه ی خطبه شریف نمی شود. این بود سخن مرحوم والد. ولی اشکالی که در آن به نظر می رسد این است که خطبه را ابن مسعود از حضرت امیر مؤمنان نقل می کند و حال آن که او سال 32 قمری و پیش از خلافت حضرت فوت شده است؛ ولی ممکن است مراد شخص دیگری به این نام باشد!
25-عن أبی عبدالله (علیه السلام): « … رجال لا ینامون اللیل، لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل. یبیتون قیاماً علی أطرافهم، و یصبحون علی خیولهم، رهبان بالیلیل لیوث بالنهار…. و هم خشیه الله مشفقون بهم ینصر الله إمام الحق ». بحار الانوار، ج52، ص 308.
26- حجر ( 15 ) آیه 75.
27- وعنه (علیه السلام): « کأنی أنظر إلی القائم و أصحابه فی نجف الکوفه کأن علی رؤسهم الطیر. قد فنیت أزوادهم و خلقت ثیابهم. قد أثر السجود بجباههم. لیوث بالنهار رهبان باللیل. کأن قلوبهم زبر الحدید، یعطی الرجل منهم قوه أربعین رجلآً، لا یقتل أحداً منهم إلا کافراٌ أو منافق، و قد وصفهم الله تعالی بالتوسم فی کتابه ( إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ ). بحار الانوار، ج52، ص 386.
28- قال أبو جعفر (علیه السلام): « یکون لصحاب هذا الأمر غیبه فی بعض الشعاب- ثم أمأ بیده إلی ناحیه ذی طوی- حتی إذا کان قبل خروجه بلیلتین، انتهی المولی الذین یکون بین یدیه حتی یلقی بعض أصحابه. فیقول: کم أنتم ههنا؟ فیقولون: نحو من أربعین رجلاً، فیقول: کیف أنتم لو قد رأیتم صاحبکم؟ فیقولون: والله لو یأوی بنا الجبال، لآویناها معه، ثم یأتیهم من القابله فیقول لهم… ». عیاشی، تفسیر، ج2، ص 56؛ بحار الانوار، ج52، ص 341.
29- عن أبی عبدالله (علیه السلام): « یتمسحون بسرج الإمام (علیه السلام) یطلبون بذلک البرکه و یحفون به، یقونه بأنفسهم فی الحروب، و یکفونه ما یرید منهم ». بحار الانوار، ج52، ص 308.
30- و عنه (علیه السلام): « له… رجال کأن قلوبهم زبر الحدید، هم أطوع له من الامه لسیدها ». همان.
31- النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): « یجمع الله له من أقاصی البلاد علی عداه أهل بدر، کدادون، مجدون فی طاعته ». همان، ص 310.
32- عن الصادق (علیه السلام): « کأنی أنظر إلی القائم و أصحابه فی نجف الکوفه، کأن علی رؤوسهم الطیر ». اثبات الهداه، ج3، ص 585.
33- عن أمیر المؤمنین (علیه السلام): « أصحاب المهدی شباب لا کهول فیهم إلا مثل محل العین، و الملح فی الزاد، و أقل الزاد الملح ». طوسی، غیبه، ص 284؛ نعمانی، غیبه، ص 315؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 145؛ کنز العمال، ج14، ص 592؛ بحار الانوار، ج52، ص 334؛ اثبات الهداه، ج3، ص 517.
34- الصادق (علیه السلام): « ما کان قوله لوط (علیه السلام) لقومه ( لو أن لی بکم قوه أو آوی إلی رکن شدید ) إلا تمنیاً لقوه القائم، و شده و لو مروا بجبال الحدید لتدکدکت، لا یکفون سیوفهم حتی یرضی الله عزوجل ». کمال الدین، ج2، ص 673؛ بحار الانوار، ج52، ص 317 و 327.
35- علی بن الحسین (علیه السلام): « إذا قام قائمنا، أذهب الله عزوجل من شیعتنا العاهه، و جعل قلوبهم کزبر الحدید. و جعل قوه الرجل منهم قوه أربعین رجلاً، و یکونون حکام الأرض و سنامها ». کمال الدین، ج2، ص 673؛ بحار الانوار، ج52، ص 317، 327، 372؛ ینابیع الموده، ص 424؛ احقاق الحق، ج13، ص 346.
36- الصادق (علیه السلام): « یکون شیعتنا فی دوله القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنام الأرض و حکامها، یعطی کل رجل منهم قوه أربعین رجلاً ». مفید، اختصاص، ص 24؛ بحار الانوار، ج52، ص 372.
37- قال أبو جعفر (علیه السلام): « القی الرعب فی قلوب شیعتنا من عدونا فإذا وقع أمرنا، و خرج مهدینا کان أحدهم أجری من اللیث، و أمضی من السنان، یطأ عدونا بقدمیه و یقتله بکفیه ». مفید، اختصاص، ص 24؛ بصائر الدرجات، ج1، ص 124؛ ینابیع الموده، ص 448، 489؛ اثبات الهداه، ج3، ص 557؛ بحار الانوار، ج52، ص 318، 372.
38- عن عبدالملک بن أعین، قال: قمت من عند أبی جعفر (علیه السلام) فاعتمدت علی یدی فبکیت، و قلت: کنت أرجو أن أدرک هذا الأمر و بی قوه، قال: « أما ترضون أن أعواء کم یقتل بعضهم بعضاً و أنتم آمنون فی بیوتکم. إنه لو کان ذلک، أعطی الرجل منکم قوه أربعین رجلآً، و جعل قلوبکم کزبر الحدید لو قذفتم بها الجبال فلقتها، و أنتم قوام الأرض و خزانها ». کافی، ج8، ص 282؛ بحار الانوار، ج52، ص 335.
39- عن أبی عبدالله (علیه السلام): « إن الله نزع الخوف من قلوب أعدائنا، و أسکنه قلوب شیعتنا، فإذا جاء أمرنا نزع الخوف من قلوب شیعتنا و أسکنه فی قلوب أعدائنا. فواحدهم أمضی من سنان. و أجری من لیث، یطعن عدوه برمحه، و یضربه بسیفه، و یوسه بقدمه ». خرائج، ج2، ص 840؛ بحار الانوار، ج52، ص 336؛ ر. ک: حلیه الاولیاء، ج3، ص 184؛ کشف الغمه، ج، ص 345؛ ینابیع الموده، ص 448؛ مانند این روایت از امام باقر (علیه السلام) رسیده است: بصائر الدرجات، ص 24؛ بحار الانوار، ج2، ص 189.
40- و عنه (علیه السلام): « و له (علیه السلام): … رجال کأن قلوبهم زبر الحدید، لا یشوبها شک فی ذات الله أشد من الحجر، لو حملوا علی الجبال، لأزالوها، لا یقصدون برایاتهم بلده إلا خربوها، کمأن علی حیولهم العقبان ». بحار الانوار، ج52، ص 308.
41- عن أبی جعفر (علیه السلام): « کأنی بأصحاب القائم (علیه السلام) و قد أحاطوا بما بین الخافقین، فلیس شیء إلا و هو مطیع لهم حتی سباع الأرض و سباع الطیر. یطلب رضاهم فی کل شیء حتی تفخر الارض علی الأرض، و تقول: مربی الیوم رجل من أصحاب القائم ». کمال الدین، ج2، ص 673؛ اثبات الهداه، ج3، ص 493؛ بحار الانوار، ج52، ص 327.
42- عن أبی عبدالله (علیه السلام): فی حدیث أصحاب القائم (علیه السلام): « و هم من خشیه الله مشفقون، یدعون بالشهاده، و یتمنون أن یقتلوا فی سبیل الله شعارهم « یا لثارات الحسین »، إذا ساروا یسیر الرعب أمامهم مسیره شهر ». مستدرک الوسائل، ج11، ص 114.
منبع مقاله :
طبسی، نجم الدین؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم )، چاپ ششم