نقش بینشهای دینی در رشد خانواده

نقش بینشهای دینی در رشد خانواده

 

برخوردارى زن و شوهر از باورهای دینى مستحکم، در تحکیم روابط اعضاى خانواده تأثیر بسزایى دارد و بى بهره ماندن برخى خانواده ها از این باورها، در همه مراحل، مشکلات متعددى را در پى دارد که قرآن از آن به زندگى تنگ و سخت یاد مى کند(1) و این امر مى تواند در اثر حرص، ترس و اضطراب باشد؛(2) از این رو، اعتقادات در زندگى عادى انسانها نقش مهمى دارد و ترک باورهاى دینى، آرامش و لذت را از زندگى سلب مى کند و موجب اضطراب، حیرت و حسرت مى شود، هر چند فرد از مزایاى مادى خوبى برخوردار باشد.(3) پژوهشهاى روان شناختى متعددى تأثیر باورهاى دینى برکسب آرامش و دورى از تنش را نشان داده است:(4)

1. اعتقاد به خدا:
مهم ترین باور دینى، ایمان به خدا و یکتا پرستى است. توحید و خداپرستى موجب مى شود نگرش فرد به همه ی هستى و زندگى انسان، هدف دار و معنادار باشد و در رفتارها با انسجام،(5) وحدت روبه و آرامش عمل کند.(6) باور به خدا، همه رفتارها و زندگى خانوادگى را به سوى کسب رضایت خداوند، سوق مى دهد.(7) فردى که خدا را ناظر و همراه خود(8) و حتى از رگ گردن(9) به خود نزدیک تر مى بیند، تلاش مى کند در برخورد با اعضاى خانواده و انجام وظایف خانوادگى، رضایت او را جلب نماید. توجه به عدالت خداوند و این که هیچ گونه ظلمى را روا نمى دارد(10) و حق هیچ موجودى را ضایع نمى کند،(11) زمینه ی شناختى دیگری برای مهار رفتاری اعضای خانواده است. هرچه این حالت قوى تر باشد، مشکلات فرد کم تر خواهد بود، و چنین افرادى به ناظر و داور بیرونى براى حل مشکلات خود نیاز نخواهند داشت. توجه به صفات خداوند، از جمله رحمت و مهربانى گسترده،(12) توانایى نامحدود،(13) حمایت(14) از مخلوقات خود از جمله انسان و کفایت آنها، نیز آثار مثبت بر زندگى فرد و جنبه هاى خانوادگى او بر جاى مى گذارد. عطوفت و رحمت اعضاى خانواده نسبت به هم که شعبه ای از تجلى رحمت خداوند است،(15) زمینه پیشگیرى و حل بسیاری از مشکلات است. توکل بر خداوند، یعنى اعتماد و تکیه بر قدرت او در همه امور زندگى، از آثار ایمان به خداست.(16) انسان مؤمن اداره ی جهان و همه تغییر و تحولات هستى را در تصرف خداوند و در احاطه ی اراده ی او مى داند. انسان در رویارویى با مسائل زندگى به دو دسته عوامل نیازمند است: الف – اسباب و علل مادى در خارج؛ ب – شرایط روانى ویژه اى که موجب رویارویی بهتر با مسائل مى شود. توکل بر خدا شرایط دسته اول و دوم را فراهم مى کند. گاهى سستى اراده، ترس، غم، اضطراب و عدم اشراف کامل بر موقعیتها موجب مى شود فرد نتواند از روشهای مقدور براى حل مشکل بهره برداری مناسب کند. توکل بر خدا باعث تقویت اراده و تأثیر کم تر عوامل مخل روانى شده و فرد را در کوشش براى حل مسائل زندگى و رسیدن به تعادل و سازگاری، تواناتر مى کند.(17) خانواده ها در طول زندگى، با مشکلات متعددى روبه رو مى شوند که برخى اقتصادی اند، مانند درآمد کم، ورشکستگى یا دزدیده شدن اموال و بیکاری، برخى به سلامت اعضا مربوط مى شوند، مانند بیمارى، معلولیت و مرگ، و برخى به روابط و مشکلات سازشى باز مى گردد. در چنین شرایطى توکل بر خدا، به تقویت اراده اعضای خانواده و کوشش بیشتر آنها کمک مى کند. افزون بر این، در بن بستها و شرایطى که به ظاهر همه اسباب و نشانه های مادى از عدم حل مشکل حکایت مى کند، توکل بر خدا روزنه ی امیدى در برابر افراد مى گشاید و گاه مشکلات را از راههای که افراد گمان نمى برند، حل مى کند.(18) نکته مهم در خانواده، توصیه متقابل افراد به توکل است که این نکته برای زنان بیشتر اهمیت دارد و مثبت تر ارزیابى شده است؛(19) زیرا مسئولیت اصلى حل بیشتر مشکلات به ویژه اقتصادی بر عهده مرد است و تقویت روحیه او از جانب دیگران، اهمیتى ویژه دارد.
از آثار ایمان به خدا، تسلیم و رضا به مقدرات الهى است. پدیدآیى این حالت مبتنى بر فراهم شدن زمینه هاى شناختى و عاطفى است. فرد باید باور داشته باشد که همه ی رویدادهاى جهان منوط به اذن خداوند و توانى است که او به اسباب و علل افاضه مى کند.(20) به علاوه، خداوند نه تنها نسبت به مصالح انسانها، آگاه تر است، بلکه خیرخواه تر و سعادت طلب تر از خود آنها نسبت به خودشان است؛(21) بنابراین، همه حوادث در جهت، خیر و صلاح انسانها روى مى دهد. تسلیم و رضا به حوادث جهان که بر اساس خواست خداست، براى انسانى که به امور ماوراى طبیعت باور و به خداوند تعلق عاطفى دارد، امرى مطلوب خواهد بود و اگر رضا را در پیش نگیرد، وضعیت دشوارتر مى شود.(22) این حالت، به ویژه برای شرایطى سودمند است که حوادثى روى دهد که تلاش و خواست انسانها در آن نقشى نداشته باشد. حوادثى مانند زلزله، سیل، بیمارى هاى علاج ناپذیر و مرگ عزیزان، اغلب از حیطه کنترل افراد خارج است. بروز این حوادث، خانواده ها را دچار مشکلات سازشى جدى مى کند؛ براى نمونه، گاه در حادثه اى مانند مرگ، بیمارى علاج ناپذیر یا حتى بیمارى عادى فرزند، همه اعضاى خانواده دچار تنش مى شوند. در این حالت ممکن است هر یک از پدر و مادر، دیگرى و اغلب خود را مسئول حادثه بدانند. در برخى خانواده ها، چالشهای ناشى از بحران بیمارى یا ناتوانی کودکان، تشدید مى شود و افزون بر آن، ممکن است دوره ی داغدیدگى والدین بسیار طولانى شود و گاه سالها به طول انجامد.(23) در این گونه موقعیتها اگر والدین در برابر قضاى الهى تسلیم و راضى باشند، رویارویى با این مشکلات آسان تر خواهد شد. حالت رضایت موجب مى شود اعضاى خانواده مشکلات را در زندگى، مثبت و تکامل بخش تلقی کنند و زمینه سازگارى با چنین حوادث بازگشت ناپذیرى را فراهم کرده و اختلافات، ناشى از این حوادث را آسان تر حل کنند. در همین رابطه پژوهشهاى متعدد، تأثیر باورهای دینى بر رضایت مندی از ازدواج را تأیید کرده است. تحقیقات دیگر، دین را مهم ترین عامل ثبات و پایدارى ازدواج اعلام کرده است.(24)

2. اعتقاد با، رسالت و امامت:
دومین باور دینى که رکن دین دارى به شمار مى رود، اعتقاد به رسالت انسانهایى از سوى خداوند است(25) که به عنوان انبیاى الهى در تاریخ شناخته شده اند. وصایت و جانشینى انبیا که در مذهب شیعه به «امامت» معروف است(26) نیز در راستاى تکمیل رسالت انبیاست.(27)
در زندگى انسان، نقش باور به اصل نبوت و امامت به دو بعد، باز مى گردد: اولین بعد، آموزش امور دینى به ویژه زندگى بر اساس اصول دینى است. راه منحصر به فرد شناخت تعالیم دین، پس از کلام خداوند، سخنان پیامبر (ص) و جانشینان ایشان است، به گونه اى که حتى استفاده صحیح از کلام خداوند نیز مبتنى بر شناخت و درک سخنان اولیای دین (ع) است. این بعد از نقش باور به نبوت و امامت، در جاى جاى مباحث این کتاب روشن شده است و در این جا به بعد الگوپذیرى از اولیاى دین (ع) مى پردازیم. اصل همانندسازى که در ضمن تقلید و الگوگیرى از کودکى در انسان وجود دارد، عامل اساسى یادگیرى است، به گونه اى که براى کودکان تقلید از الگوهای شایسته، هنگام حل مشکل یا در رویارویى با محیط اطراف، تأثیر بسیار مثبتى دارد.(28) افزون بر این، از میان شیوه هاى متعدد یادگیرى، مشاهده الگو مؤثرترین و پایاترین روشهاست. در زمینه ی چگونگى روابط اعضاى خانواده و نوع رفتارها نیز پیروی و همانندسازى با انسانهایی که تعالیم دین به طور کامل در آنها تجلى یافته، ضروری است. از آن جا که افراد براى یادگیری شیوه ی رفتار و برخورد مناسب در خانواده، به نمونه هاى عینى رفتارى در همه ابعاد زندگى نیازمند هستند، خواه ناخواه به سوى چنین الگوهایى کشیده مى شوند؛ از این رو ارائه ی نمونه هاى مناسب، براى کارایى بهتر افراد و خانواده ها و رویارویى با مسائل زندگی، سودمند خواهد بود. در این باره، قرآن افرادى راکه به دنبال کمال معنوی هستند، دعوت مى کند که پیامبر (ص) را الگویى نیکو در زندگى در نظرگیرند.(29) همچنین در این جهت، رفتار اولیاى دین (ع) از اولین تا آخرین مرحله ی زندگى خانوادگى درس آموز است؛ مانند: گزینش همسر، مهریه و جهزیه، مراسم ازدواج، آداب معاشرت در همه ابعاد، روش برخورد با فرزندان؛ همچنین برخورد با والدین و آخرین دیدارها و توصیه ها در زندگى دنیا، که در ضمن ارائه ی الگوهاى برتر زندگى خانوادگى به آنها اشاره مى کنیم.

3. اعتقاد به زندگى پس از مرگ:
سومین باور مهم دینى که مى تواند در زندگى انسانها نقش بسزایى ایفا کند، اعتقاد به زندگى پس از مرگ، حساب رسى اعمال در روز قیامت، و پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهایشان است. هرچند اعتقاد به معاد بر همه ابعاد زندگى انسانها تأثیرگذار است، در این جا بیشتر بر جنبه هاى خانوادگى تأکید مى شود. امروزه على رغم پیشرفتهای علمى و کاهش مشکلات زندگى، اضطرابها و نگرانى ها رو به فزونى است. بخشى از این مشکلات در اثر احساس بى هدفى و پوچى در زندگى است.(30) باور نداشتن به زندگى پس از مرگ نیز این مشکل را بیشتر مى کند. این امر بر خانواده نیز اثر نامطلوب گذاشته است. در خانواده، به علت عدم توجه به اهداف متعالى، به کارکردهاى محدود زندگى خانوادگى اکتفا شده و خانواده ها در اثر بى هدفى به راحتى به جدایى و انحلال کشیده مى شوند. اعتقاد به زندگى پس از مرگ، خانواده را متوجه اهداف پایدارى مى کند که موجب پیوند بیشتر اعضاى خانواده مى شود؛(31) از این رو، در خانواده هاى برخوردار از این باور با وجود مشکلات شدید مانند معلولیتها، افراد سالهاى طولانى از یکدیگر حمایت عاطفى کرده و احساسى رضایت بخش از زندگى دارند.
اثر دوم باور به معاد، ایجاد انگیزه در افراد و تشویق آنهاست. در کلمات اولیاى دین (ع) به پاداشها و نعمتهاى اخروى اشاره شده که در ازای انجام وظایف خانوادگى به فرد داده مى شود. توجه به این نعمتها و آسایش در زندگى اخروی، افراد را بر مى انگیزد که رفتارهای خود را در جهت کسب این نعمتها، سوق دهند؛ برای نمونه، آیاتى(32) از قبیل آیات ذیل، شوق افراد را در انجام وظایف بسیار تقویت مى کند: «شما و همسرانتان در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید. سینى هایى از طلا و جامهایى در برابر آنها مى گردانند و در آن جا آنچه دلها بخواهد و چشمها از آن لذت ببرد، موجود است و شما در آن جاودانید، و این همان بهشتى است که بخاطر اعمالى که انجام مى دادید، وارث آن شده اید.».
اثر سوم باور به معاد که بى ارتباط با اثر دوم نیست، نقش آن در مقابله ی مناسب با مشکلات است. خانواده اى که به فقدان عزیزى یا معلولیت گسترده یا مشکلات بسیار شدید اقتصادی دچار مى شود، در محدوده زندگى دنیوى، کم تر چیزى مانند باور به معاد مى تواند فرد را در رویارویى مناسب با مشکل و کسب آرامش روانى یارى دهد. اساسا برخى مشکلات جبران ناپذیر است و افراد تنها با توجه به پاداشهای زندگى اخروی مى توانند خود را آرامش بخشند؛ برای مثال، به چند مورد از پاداشهای اخروى که در اثر مشکلات خانوادگى به افراد داده مى شود، اشاره مى کنیم: در مورد مشکلات اقتصادى جملات زیر قابل توجه است: «مصیبتها هدیه هاى خدایند و تنگدستى در خزانه خداوند نگهدارى مى شود.»؛(33) «تنگدستى در نظر مردم مایه زشتى و نزد خداوند در قیامت، زیور و مایه آراستگى است.»؛(34) «تهیدستان شیعه و خانواده آن را حقیر نشمارید؛ زیرا هر مردى از آنان به اندازه افراد یک قبیله [بزرگ] شفاعت مى کند.»؛(35) «خداوند در روز قیامت به مؤمنان تهیدست، با نگاهى پوزش خواهانه مى نگرد و مى فرماید: به عزت و جلالم سوگند، من شما را در دنیا از روی خوارى و بى اعتنایى تهیدست نکردم،(36) اکنون ببینید به جای دنیا به شما چه دادم.».(37)
در مورد داغدیدگى در مرگ فرزند نیز به پیامدهای اخروی مانند کشیده شدن حصار محکمى در مقابل فرد که او را از جهنم حفظ مى کند،(38) یا واجب شدن بهشت بر او اشاره شده است(39) همچنین آمده است که هر کس هنگام مصیبت به خدا پناه برد و بازگشت خود را به سوی او بداند، بهشت بر او واجب مى شود.(40) از نظر روانى نیز هر کس مصیبت هاى کوچک را بزرگ بشمارد، دچار مصیبتهاى بزرگ ترى مى شود.(41)
در مورد بیماری نیز آمده است: «شبى را از بیمارى یا درد نخفتن، برتر و اجرش بزرگ تر از یک سال عبادت است.»؛(42) «هرکس سه روز بیمار شود و از آن به هیچ یک از عیادت کنندگانش شکوه نکند، گوشت و خونى بهتر جایگزینش کنم؛ پس او را بدون گناه عافیت بخشم یا به جوار رحمت خود برم.»(43)
در مورد پرستارى و کمک به بیماری آمده است: فردى که یک شبانه روز در کنار بیماری بماند، خدا او را با ابراهیم خلیل (ع) محشور مى کند و او به سرعت برق از پل صراط مى گذرد. کسى که نیاز مریضى را برآورده سازد، مانند روزى که از مادر متولد شده از گناهان خارج مى شود.(44) همچنین کسى که غذاى مناسب میل بیمار به او بخوراند، خدا او را از میوه های بهشتى، تغذیه نماید.(45) همه این تشویقها که بیشتر به زندگى اخروى مربوط مى شود، اعضای خانواده را بر مى انگیزاند که در شرایط دشوار که گاه جبران تلاشها در زندگی دنیا ممکن نیست، با شوق به مساعدت دیگران بپردازند، و تا حدی خود را تسلیت داده و آرامش بخشند.
اثر چهارم باور به معاد، نقش مهارکننده و بازدارنده ی آن است. بسیارى از مشکلات خانواده به عدم مهار رفتارهایى باز مى گردد که افراد را به تعدی به حقوق یکدیگر، تحمیل به دیگران و پرخاشگرى ها مى کشاند. باور به معاد و یادآوری عواقب بد تعدى به حقوق دیگران و عدم انجام مسئولیتها، افراد را تا حدى از رفتارهاى نامناسب باز مى دارد. در این باره، قرآن به افراد باورمند هشدار مى دهد که خود و خانواده ی خویش را از آتشى که هیزم آن سنگ و انسانهاست، حفظ کنند؛(46) برای نمونه، یکى از آثار بد خلقى در خانواده فشار روحى در عالم برزخ است، به گونه اى که حتى اگر فرد در ابعاد دیگر زندگى به وظایف خود عمل کند، ولى در خانواده رفتار نامناسب بروز دهد، در عالم برزخ دچار فشار و سختى شدید مى شود.(47) همچنین در کلمات اولیاى دین (ع) به عواقب بدرفتارى با همسر اشاره شده است(48) که توجه فرد به این عواقب ناخوشایند در زندگی اخروی، می تواند او را تا حدى از رفتار نامناسب باز دارد.

پی نوشت :

1. «و من أعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا» طاها، 124.
2. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 13، ص 327 – 330.
3. قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 7، ص 406 و 407.
4. احمدی ابهری، علی، «نقش ایمان و اعتقاد مذهبی…»، اندیشه و رفتار، ضمیمه ش 9 و 10، ص 27 – 33.
5. «ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکآء متشکسون و رجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا» زمر، 29و «انا لله و انا الیه رجعون» بقره، 156.
6. «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» رعد، 28 و «هو الذی أنزل السکینه فی قلوب المؤمنین» فتح، 4.
7. «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العلمین» انعام، 162.
8. «هو معکم أین ما کنتم و الله بما تعملون بصیر» حدید، 4.
9. «نحن أقرب الیه من حبل الوری» قاف، 16. کلمه ورید به شاهرگ و رگ قلب نیز ترجمه شده که موجب تفاوتی در محتوای آیه نمی شود.
10. نساء 40؛ یونس 44؛ توبه، 70 و آیات بسیار دیگر.
11. کهف 30.
12. «کتب ربکم علی نفسه الرحمه» انعام، 54 و «ربکم ذو رحمه وسعه» انعام، 147 و «ان ربی رحیم و دود» هود، 90 و «ان ربکم لرءوف رحیم» نحل، 7.
13. «ان الله هو الرزاق ذو القوه المتین» ذاریات،58؛ «ان الله قوی عزیز» حدید، 25؛ «أن القوه لله جمیعا» بقره، 165؛ «لا قوه الا بالله» کهف، 39.
14. «ألیس الله بکاف عبده» زمر، 36 و «کفی بالله حسیبا» نساء، 6 و «کفی بالله نصیرا» نساء، 45 و «کفی بربک هادیا و نصیرا» فرقان، 31.
15. «ان الله تعالی خلق مائه رحمه فرحمه بین خلقه یتراحمون بها» و «فاحبط رحمه منها الی الارض فیها تراحم الخلق» متقی هندی، کنزالعمال،ح 5667.
16. «واذا تلیت علیهم ءایته زادته ایمنا و علی ربهم یتوکلون» انفال، 2 و «قل هو ربی لا اله الا هو علیه توکلت و الیه متاب» رعد، 30.
17. دیمائتو، روان شناسی سلامت، ج 2، ص 757.
18. «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب» طلاق، 2 و 3.
19. «…قالت ما یهمک ان کنت لرزقک فقد تکفل لک به غیرک… قال رسول الله (ص)… لها نصف اجر الشهید» حرعاملی، وسائل الشیه، ج 14، ص 17.
20. «لا قوه الا بالله» کهف، 39 و «کلا نمد هولاء من عطاء ربک» اسراء، 20.
21. «انا اعلم بما یصلح علیه امر دین عبادی المؤمنین» و «عبدی المؤمن لا أصرفه فی شیء الا جعلته خیرا له فلیرض بقضائی» و «فانی انا الله الرحمن الرحیم» کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 100 و 101.
22. «ولیرض بقضایی اکتبه فی الصدیقین عندی» و «من رضی بالقضاء اتی علیه القضاء و عظم الله اجره و من سخط القضاء مضی علیه القضاء و احبط الله اجره» همان، ص 102.
23. دیماتئو، روان شناسی سلامت، ج 2، ص 730.
24. غباری بناب، باقر، «باورهای مذهبی و اثرات آنها بر بهداشت روان»، اندیشه و رفتار، سال اول، ش4، 1374.
25. «کل ءامن بالله و ملئکته و کتبه و رسله لا نفرق بین أحد من رسله» بقره، 285.
26. ماند: روایاتى که در مورد آیه «و أنذر عشیرتک الأقربین»، شعراء، 214، آمده است و حدیث «ثقلین» و حدیث «الخلفاء بعدی اثنی عشر».
27. طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 180 – 189.
28. بی ریا، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج 2، ص 555.
29. «لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الأخر» احزاب، 21.
30. یونگ، کارل، گوستار، روان شناسی و دین، ص 12، 13، 85 و 174.
31. هاپ واکر، ل، «دین به زندگی معنا می بخشد»، ترجمه اعظم پویا، مجله نقد و نظر، سال هشتم، ش 1 و 2، ص 141.
32. زخرف، 70 – 72.
33. کلینی، کافی، ج 2، ص 260.
34. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 10، ص 4662.
35. مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 35.
36. همان، ص 11.
37. کلینی، اصول کافی، ج 3، ص 361 و 364.
38. مجلسی، بحارالانوار، ج 82، ص 131.
39. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص 180، ح 245.
40. «انا لله و انا الیه راجعون» بقره، 156؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 364.
41. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 98.
42. کلینی، کافی، ج 3، ص 114.
43. همان، ص 115.
44. مجلسی، بحارالانوار، ج 76، ص 366.
45. همان، ج 81، ص 224.
46. تحریم، 6.
47. مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 220.
48. همان، ج 103، ص 473.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید