محمّد بن مسلم به نقل از دربان امام صادق علیه السلام به نام مفضّل بن عمر حکایت کند: روزى دو نفر از دوستان و اصحاب آن حضرت مقدارى پول نقد و دیگر اجناس از خراسان به سوى مدینه مى آوردند؛ در بین راه، عبورشان به شهر رى افتاد. در آنجا یکى دیگر از دوستانشان نیز ...
دسته بندی های موجود در بخش"حکایت ها"
مطالب موجود در بخش "حکایت ها"
اهمیّت گریه برای امام حسین علیه السلام
یکى از اصحاب نزدیک امام جعفر صادق علیه السلام به نام زید شحّام حکایت کند: روزى به همراه عدّه اى در محضر پربرکت آن حضرت بودیم، یکى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و کنار خود نشانید و فرمود: اى جعفر! شنیده ام که ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): گنجهای زمین در نزد اهل بیت علیهم السلام
روزى عدّه اى از دوستان و اصحاب خاصّ امام جعفر صادق علیه السلام همانند یونس بن ظبیان، مفضّل بن عمر، ابو سلمه سرّاج، حسین بن ابى فاخته و…، در محضر شریف و مبارک آن حضرت، شرف حضور داشتند. امام علیه السلام در آن جمع فرمود: تمام گنج هاى زمین و نیز کلید تمام جواهرات درون ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): اسرار ما را فاش نکن
حفص تمّار حکایت کند: در بحبوحه آن روزهائى که مُعلّى بن خُنیس که یکى از راویان حدیث و از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام بود را به دار آویخته و کشته بودند، به محضر مبارک امام صادق علیه السلام شرف حضور یافتم. حضرت فرمود: ما مُعلّى را به چیزى دستور دادیم و او مخالفت ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): اسم اعظم و هلاکت استاندار مدینه
پس از آن که داوود بن علىّ استاندار مدینه از طرف خلیفه، مُعلّى بن خُنیس را احضار کرده و به قتل رسانید، امام جعفر صادق علیه السلام با او قطع رابطه نمود و به مدّت یک ماه نزد او نرفت. روزى داوود بن علىّ، مامورى را فرستاد که امام علیه السلام را نزد او ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): مسافرى فوق العاده در سفر
امام جعفر صادق علیه السلام در سال 128 هجرى به همراه خانواده و بعضى از دوستان و پیش خدمتان، جهت انجام مناسک حجّ عازم مکّه معظّمه گردید. ابوبصیر گوید: من نیز در کاروان حضرت بودم؛ و پس از پایان اعمال حجّ عازم مدینه منوّره شدیم. در مسیر راه مکّه و مدینه در روستائى به نام ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): پیش بینى از فرقه اسماعیلیّه
زراره بن اعین حکایت کند: روزى به منزل امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدم، فرزندش حضرت موسى کاظم علیه السلام را در کنارش دیدم و جلوى ایشان جنازه اى -که روى آن پوشیده بود- قرار داشت. امام صادق علیه السلام فرمود: داود رقّى، حمران و ابو بصیر را بگو که نزد من آیند. در ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): مناظره با مرد شامى به وسیله شاگردان
مرحوم شیخ طوسى رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از هشام بن سالم حکایت فرماید: روزى به همراه جماعتى از اصحاب حضرت ابو عبداللّه، امام جعفر صادق علیه السلام، در مجلس و محضر مبارکش نشسته بودیم، که شخصى از اهالى شهر شام اجازه گرفت و سپس وارد مجلس شد و سلام کرد. امام علیه السلام ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): میهمان خراسانى و تنور آتش
مامون رقّى – که یکى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است – حکایت نماید: در منزل آن حضرت بودم، که شخصى به نام سهل بن حسن خراسانى وارد شد و سلام کرد و پس از آن که نشست، با حالت اعتراض به حضرت اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! شما بیش از حدّ عطوفت ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): آمرزش گناه بزرگ وابسته به دوستی اهل بیت علیهم اسلام
مرحوم راوندى در کتاب خرایج و جرائح خود آورده است: امام محمّد باقر به همراه فرزندش امام جعفر صادق علیهما السلام جهت انجام مراسم حجّ وارد مکّه مکّرمه شدند. در مسجدالحرام نزدیک کعبه الهى نشسته بودند، که شخصى وارد شد و اظهار داشت: سؤالى دارم؟ امام باقر علیه السلام فرمود: از فرزندم، جعفر سؤ ال ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): شاد کردن مومن
در زمان امامت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام شخصى به نام نجاشى استاندار و حاکم اهواز و فارس بود و از مردم مالیات زیادى مى گرفت. یکى از اهالى اهواز که مالیات سنگینى پرداخت کرده بود، حضور امام صادق علیه السلام آمد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! نجاشى از مردم مالیات بسیارى مى ...
داستانهای ائمه: امام صادق (ع): عدالت در علاقه و محبّت به زنان
روزى ابن ابى العوجاء از هشام بن حکم (از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام )، پرسید: آیا خداوند متعال حکیم و به همه امور و مسائل دانا است؟ پاسخ داد: آرى، او حکیم ترین و داناترین حکیمان و عالمان است. پرسید: آیه قرآن فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ ...