دسته بندی های موجود در بخش"حکایت ها"

مطالب موجود در بخش "حکایت ها"

کلّ نظام عالم محلّ آدم شدن توست

کلّ نظام عالم محلّ آدم شدن توست

جناب علاّمه طباطبایی (رحمه الله) فرمودند : روزی از خیابان عبور می کردم. بنّایی را در حال چیدن بنای ساختمان دیدم. ناگهان دیدم بنّا پایش لغزیده و دارد از آن بالا به پایین می افتد در همین حال کارگر او که پایین ساختمان بود نگاهی به بنّا کرد و گفت : نیفت. دیدم که بنّا ...

ادامه مطلب
حکایت سیّد رشتى؛ خواندن نافله، زیارت عاشورا و زیارت جامعه ی کبیره‏

حکایت سیّد رشتى؛ خواندن نافله، زیارت عاشورا و زیارت جامعه ی کبیره‏

و شیخ ما در نجم ثاقب حکایتى نقل کرده که از آن ظاهر مى ‏شود که باید به این زیارت مواظبت کرد و از آن غفلت ننمود و آن حکایت چنین است جناب مستطاب تقى صالح، سیّد احمد بن سیّد هاشم بن سیّد حسن موسوى رشتى تاجر ساکن رشت أیده الله در هفده سال قبل ...

ادامه مطلب
انگشتر عقیق و فیروزه در سفر

انگشتر عقیق و فیروزه در سفر

سیّد بن طاوس در أمان الاخطار روایت کرده از أبو محمّد قاسم بن علا: از صافى، خادم امام علی النّقی علیه السّلام که گفت: رخصت طلبیدم از آن حضرت که به زیارت جدّش امام رضا علیه السّلام بروم. فرمود: که با خود انگشترى داشته باش که نگینش عقیق زرد باشد و نقش نگین‏ ما شاءَ ...

ادامه مطلب
دستور العمل براى گشایش امر، وسعت رزق و برطرف شدن ناخوشى و پریشانى :

دستور العمل براى گشایش امر، وسعت رزق و برطرف شدن ناخوشى و پریشانى :

مؤلّف گوید که: شیخ ما ثقه الإسلام نورى نور الله مرقده در کتاب دار السّلام از شیخ خود مرحوم خلد مقام عالم ربّانى جناب حاج ملاّ فتح على سلطان ‏آبادى رحمه الله علیه نقل فرموده که: فاضل مقدّس آخوند ملاّ محمّد صادق عراقى در غایت سختى و پریشانى و بد حالى بود و به هیچ ...

ادامه مطلب
لطایفی از کشکول شیخ بهائی رحمه الله

لطایفی از کشکول شیخ بهائی رحمه الله

لطایفی از کشکول شیخ بهائی رحمه الله 1 1- روزها پنج است : روز گمشده (مفقود)، روز کنونی (مشهود)، روز آینده (مورود)، روز وعده (موعود) و روز پایدار(ممدود) . امّا، روز گمشده ، دیروز تو بود که با زیاده روى خویش ، آن را از دست داده اى . و روز اکنون تو، آن است ...

ادامه مطلب
فقط اولی الالباب متذکر می شوند

فقط اولی الالباب متذکر می شوند

آیت الله شیخ مرتضی زاهد، برای نماز خواندن آماده شده بود. آن شب یکی از جلسات هفتگی وی برقرار بود. به طور معمول در این جلسات، ابتدا دوستان نمازهای مغرب و عشا را به امامت او می‌خواندند و سپس از روی رساله مراجع تقلید زمان، مسایل شرعی را بیان می‌کردند و بعد، سخنان و موعظه‌های ...

ادامه مطلب
مردی که عاقبت به خیر شد

مردی که عاقبت به خیر شد

میرداماد در کتاب «فضائل السادات» به نقل از شهید ثانی علیه الرحمه و ایشان نیز از کتاب «مدهش بن جوزی» نقل کرده است که: یکی از صالحین وارد مصر شد و در آنجا آهنگری را دید که با دست خود آهن سرخ کرده را از کوره بیرون می آورد و حرارت آهن به او صدمه ...

ادامه مطلب
با تلاوت قرآن و توجه به آن، مشکل بی هوش کردن حل شود

با تلاوت قرآن و توجه به آن، مشکل بی هوش کردن حل شود

مرحوم آیت الله العظمی شاه آبادی، استاد عرفان امام درباره عظمت کلام وحی و لزوم بهره بردن از این گنجینه آسمانی چنین می فرمایند: تمام علوم در سکرات موت و لحظه جان دادن، از انسان گرفته می شود، مگر علوم قرآنی. حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری که از مراجع تقلید بودند، به ...

ادامه مطلب
امام خمینی رحمه الله در کلام آیه الله بهجت رحمه الله

امام خمینی رحمه الله در کلام آیه الله بهجت رحمه الله

امام خمینی رحمه الله در کلام آیه الله بهجت رحمه الله آیت الله بهجت به این جانب فرمودند : اسراری از آقای خمینی می دانم که تاکنون به کسی نگفته ام و پس از این هم نخواهم گفت! کتاب «زمزم عرفان» با موضوع و محوریت زندگی حضرت آیت الله محمد تقی بهجت(ره) به همت آیت ...

ادامه مطلب
تواضع استاد مقابل شاگرد

تواضع استاد مقابل شاگرد

عالم امامی و فقیه اصولی، مرحوم آیت‌الله سیدحسین کوه کمره‌ای معروف به «سید حسین ترک» پس از تحصیل مقدمات در تبریز نزد میرزا احمد و میرزا لطفعلی مجتهد، عازم عتبات مقدس شده و در نجف از محضر علمای بزرگی مانند: مرحوم شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر)، آیت‌الله شیخ علی کاشف‌لغطاء و به ویژه شیخ مرتضی ...

ادامه مطلب
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

علامه محمد تقى مجلسى در امر به معروف و نهى از منکر و پیشگیرى از گناه، دلسوزى عجیب بود، در محله‏اى که زندگى مى‏کرد تعدادى قلدر و داش صفت بودند که از گناهانى چون قمار، شراب، و مجالس لهو و لعب امتناعى نداشتند. اغلب در برخورد با آنان، امر به معروف و نهى از منکر ...

ادامه مطلب
حکایت هارون و دو قاضی

حکایت هارون و دو قاضی

هارون به مکه رفته بود. گفت: نمایندگان شهر مکه را بگویید بیایند و با من ملاقات کنند. تعدادى از ریش‏ سفیدهاى مکّه پیش هارون آمدند. گفت: شهر شما چه مى‏خواهد؟ گفتند: یک قاضى خوب مى‏خواهیم که ما دعواها و اختلاف‏هایمان را پیش او ببریم. گفت: خودتان کسى را که مى‏شناسید معرفى کنید تا من حکم ...

ادامه مطلب