نگاهى دوباره به انتظار (1)

نگاهى دوباره به انتظار (1)

گفتم که روی ماهت از ما چرا نهان است؟
گفتا: تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است‏

گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت؟

گفتا: نشان چه پرسی، آن کوی بی نشان است‏

راستی! انتظار چیست؟ چرا این‏قدر به آن سفارش و پیرامونش گفت‏وگو شده است؟ تو پیام انتظار را نه تنها از لابلای امواج بلند کلام مهربان رسول‏صلی الله علیه وآله و نسیم رسای سخنان بی‏همتای علی‏علیه السلام – که پدران امّت لقب گرفته‏اند(۱) – می‏شنوی، بلکه صدای هر یک از معصومین‏علیهم السلام ضمیر هشیار تو را با ضرورت و اهمیّت آن آشنا می‏کند.

زمانی می‏توانیم معنای انتظار و حقیقت آن را درک کنیم که بدانیم و لمس کنیم امام زمان(عج) را برای چه می‏خواهیم قبل از این‏که معرفت به مهدی موعود پیدا کنیم، یک پیش فرض لازم و ضروری است و آن این است که او را برای چه می‏خواهیم و اصلاً چه ضرورتی به وجود او می‏باشد. در واقع تا نسبت به این مسأله تشنه نشویم، به حقایق آن دسترسی نخواهیم داشت. مادامی که این عطش انتظار و این احساس نیاز و به تعبیر زیبای معصومین،علیهم السلام اضطرار و افتقار به حجت و امام عصر (عج) شکل نگیرد، به دنبال حضرتش نخواهیم رفت و د رانتظار ظهورش حرکتی نخواهیم داشت که:

آب کم جو، تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پَست‏

از این رو مناسب است نگاهی دوباره به مقوله انتظار داشته باشیم. ما در این بازخوانی مروری خواهیم داشت بر عناوین زیر:

۱ – حقیقت انتظار

۲ – ضرورت انتظار

۳ – ابعاد انتظار

۴ – ریشه‏های انتظار

۵ – آداب انتظار

۶ – آثار انتظار

۷ – پایان انتظار

۱ – حقیقت انتظار
اگر مفاهیم صحیح واقعی واژه‏ها درک شود، اشتباهات و سوء تفاهماتی که در شناخت مذهب و اهداف آن برای عده‏ای پیش آمده یا می‏آید، مرتفع و اهداف واقعی مکتب، روشن می‏شود. از جمله مفاهیمی که برداشت‏های مختلفی از آن شده، انتظار ظهور و فرج مهدی موعود (عج) است. به همین خاطر شایسته است با کمی تأمل و درنگ، در این زمینه، کنکاشی داشته باشیم. انتظار از نظر ریشه‏ی لغوی،(۲) به معنای درنگ در امور، نگهبانی، چشم به راه بودن و نوعی امید داشتن به آینده، تعبیر شده است. آن چه با مراجعه به کتب لغوی معلوم می‏شود، این است که انتظار یک حالت روانی به همراه درنگ و تأمل است. اما از این معنا می‏توان دو نوع برداشت کرد. یکی این‏که، این حالت روانی و چشم به راهی، انسان را به عزلت و اعتزال و انزوا بکشاند و منتظر، دست روی دست بگذارد، وضعیت فعلی را تحمل کند و به امید آینده‏ی مطلوب، فقط انتظار بکشد.

برداشت دیگر، این است که این چشم به راهی و انتظار باعث حرکت، پویایی و اقدام و عامل عمل و آمادگی وسیع‏تر گردد. اینک سؤال این است که کدام یک از این دو معنا، مراد و مقصود بزرگان و رهبران دینی است؟ با مراجعه به متون روایی، مشاهده می‏شود که معصومین‏علیهم السلام خیلی روشن و صریح با ارایه‏ی تصویری مناسب از انتظار، روی برداشت اول، خط بطلان کشیده و برای این‏که هرگز آن معنا به ذهن مخاطب خطور نکند، به قسمت مهم و اساسی مفهوم انتظار اشاره کرده‏اند که انتظار، عمل است، آن هم افضل و بزرگ‏ترین اعمال(۳) یا عبادت است، آن هم محبوب‏ترین عبادت و عمل.(۴) اساساً این یک قاعده‏ی عقلی و منطقی است؛ آن کس که وضعیت موجود را نمی‏پذیرد و تحمل نمی‏کند، در انتظار گشایش است: ((من انتظر امراً تهیّأ له)).

بنابراین، بعضی که انتظار را خاموشی و گوشه‏گیری و اعتزال و مذهب احتراز(۵) معرفی کرده‏اند و بدین وسیله، آن را مورد هجوم قرار داده‏اند، به خطا رفته‏اند؛ چون حقیقت انتظار را درک نکرده‏اند و تیری در تاریکی انداخته‏اند. کما این‏که آن‏ها که انتظار را مذهب اعتراض(۶) معرفی کرده‏اند، آن هم اعتراضی که از سقیفه و از زبان علی‏علیه السلام آغاز شد، به بی‏راهه رفته‏اند. در برابر این نگاه، دو پرسش مطرح است. اول این‏که، دامنه‏ی این اعتراض تا کجاست؟ تا رفاه، تا عدالت، تا عرفان، تا آزادی، تا شکوفایی و تکامل و یا…. دوم این‏که، پی‏آمد این اعتراض، چیست؟ چه باری بر دوش منتظر می‏گذارد و این نفی با چه اثباتی همراه می‏شود؟ در مورد پرسش اول باید بگوییم که آرمان‏های دینی از تکامل و شکوفایی استعداد آدمی، بالاتراست؛ چون زمانی که انسان به تکامل هم برسد، باز مسأله این است که می‏خواهد در چه جهتی مصرف شود؟ رشد یا خُسر؟ این دو مسأله‏ی اساسی بعد از تکامل و شکوفایی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده‏اند:

الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه.(۷)

مردم معدن هستند مثل معدن طلا و نقره.

استفاده از معادن، سه مرحله دارد: اول، کشف؛ دوم، استخراج؛ سوم، شکل دادن. تا این‏جا مرحله‏ی کمال و شکوفایی است، اما این آهن شکل گرفته که مثلاً به شکل اتومبیل درمی‏آید، جهت می‏خواهد. پس مرحله‏ی چهارم، جهت یابی این معدن، این انسان است. جهت به سوی کیست؟ به سوی پایین‏تر از خود و رضایت به زندگی حیوانی و همین حیات دنیوی؟(۸) این تنزل است. انسان با کم‏ترین مقایسه درمی‏یابد که از حیوانات بالاتر است. در نتیجه، هدفی برتر می‏یابد؛ حرکت به سوی بالاتر از خودمان .این تحرک است، رشد است. بالاتر از من کیست؟ لابد آفریننده‏ی انسان که حاکم و خالق هستی است.(۹) و امامت، هدایت‏گر این حرکت و سیر صعودی است که بعد از مقام رسالت، به این مهم می‏پردازد و اکنون عَلَم این حرکت را باید در دستان پرمهر مهدی موعودعلیه السلام جست‏وجو کرد.

در مورد پرسش دوم هم باید گفت منتظر مهدی، آماده است و برای سلطان و تسلط مهدی‏علیه السلام زمینه‏سازی می‏کند، چنان‏چه در حدیث آمده است: و یوطئون للمهدی سلطانه.(۱۰)

اهمیت این آمادگی و زمینه سازی را در پیام صادقانه‏ی امام صادق‏علیه السلام می‏توان جست‏وجو کرد که در آن، به حداقل آمادگی، اشاره شده است:

لیُعدّن احدکم لخروج القائم و لو سهماً فان اللَّه اذا علم ذلک من نیته رجوت لان ینسی فی عمره حتی یدرکه و یکون من اعوانه و انصاره.(۱۱)

باید هرکدام از شما برای خروج قائم، آمادگی پیدا کند، اگر چه با تهیه کردن یک تیر باشد؛ چون وقتی خداوند ببیند کسی به نیّت یاری مهدی‏علیه السلام اسلحه تهیه کرده است، امید است که عمر او را دراز کند، تا ظهور او را درک کند و از یاوران مهدی‏علیه السلام باشد.

از طرفی مهم‏ترین لقب پیشوای منتظر، ((قائم)) است که برای احترام هنگام شنیدن آن، قیام لازم است، لیکن حکمت اجتماعی این احترام نیز ما را به معنای حقیقی انتظار رهنمون می‏سازد و در واقع، انسان منتظر با این حرکت خود می‏خواهد نشان دهد که در حال آمادگی برای قیام و مبارزه و جهاد است.(۱۲) بعضی به اشتباه فکر می‏کنند که همه‏ی کارها خود به خود و بدون زمینه سازی و آمادگی درست می‏شود. در حالی‏که هیچ‏گاه بنای عالم بر این استوار نبوده که کارها خود به خود درست شود و بدون هیچ رنجی و جهادی، مشکلات بشریت حل شود. جملات حکیمانه‏ی امام باقرعلیه السلام در این مورد، جالب توجه است:

…قلت لابی جعفرعلیه السلام: انهم یقولون: ان المهدی لو قام، لاستقامت له الامور عفواً و لا یهریق محجه دم، فقال: کلا، و الذی نفسی بیده، لو استقامت لاحدٍ عفواً لاستقامت لرسول اللَّه‏صلی الله علیه وآله حین أدمیت رباعیته و شبّح فی وجهه کلاّ و الذی نفسی‏بیده حتی نمسح نحن و انتم العرق و العلق. ثم مسح بجبهته.(۱۳)

… به خدمت امام محمد باقرعلیه السلام عرض کردم: مردم می‏گویند چون مهدی قیام کند، کارها خود به خود درست می‏شود و به اندازه‏ی یک حجامت، خون نمی‏ریزد. فرمود:

هرگز چنین نیست. به خدای جان آفرین سوگند! اگر قرار بود کار برای کسی، خود به خود درست شود، برای پیامبرصلی الله علیه وآله درست می‏شد، هنگامی که دندانش شکست و صورتش شکافت. هرگز چنین نیست که کار خود به خود درست شود. به خدای جان آفرین سوگند! کار درست نخواهد شد تا این‏که ما و شما در عرق و خون غرق شویم)). آن‏گاه به پیشانی خود دست کشید.

اینک با توجه به معنای لغوی و روایات پیرامون انتظار و اقوال و انظار در این زمینه، می‏توان گفت که انتظار نه احتراز است و گوشه نشینی و نه اعتراض و نفی طاغوت‏ها. در واقع، این‏ها حالت روحی و روانی محض هستند، بلکه انتظار، عمل و اقدام است. پویایی و حرکت است. به همین خاطر در لسان روایات، انتظار بهترین و محبوب‏ترین عمل معرفی شده است.(۱۴) حقیقت انتظار بسیار بالاتر از این محدوده‏هاست. انتظار جنبه‏ی اثباتی دارد؛ یعنی آمادگی و اقدام. منتظر فرزند محبوب و دلدار عزیز، اقدام می‏نماید و در خود و در محیط اطراف، نشان و اثر می‏گذارد. منتظر مهدی و قائم آل محمدعلیه السلام چگونه می‏تواند آماده نشود و زمینه سازی نکند. در حالی‏که به شمشیر زدن در رکاب پیامبرصلی الله علیه وآله بر فرق دشمن(۱۵) تشبیه شده، اساساً انتظار خشک و خالی، به عبارت دیگر امید ذهنی به آن‏که در جامعه تحقق یابد و آثارش آشکار شود، هیچ‏گاه بهترین عمل نخواهد بود و این معانی، حاکی از حضور در صحنه و فعالیت‏های علمی و کار و کوشش و زمینه سازی عینی است نه نیت بدون عمل و امید ذهنی بدون آثار عملی. پس انتظار به معنی آینده نگری، دگرگونی است و این دگرگونی به زمینه سازی، احتیاج دارد.

۲ – ضرورت انتظار
عقیده به ظهور مصلح و آمادگی برای یک انقلاب جهانی، آن‏قدر حیاتی و لازم بوده است که پیشوایان دینی انتظار را استراتژی مهم این برهه‏ی تاریخی دانسته و حکم و دستور به آن در دوران غیبت داده‏اند.(۱۶) اهمیت و ضرورت دوره‏ی انتظار را می‏توان از زوایای مختلف بررسی کرد:

الف – توجه به معنا و حقیقت انتظار، دریچه‏ای است برای رسیدن به این مهم. همان‏طوری که قبلاً به طور کامل بحث شد، انتظار یک دوره‏ی آماده‏سازی و زمینه سازی است و هر انقلاب و حرکتی که این دوره را پشت سر نگذاشته باشد ابتر و ناقص و بی‏ثمر خواهد بود. ما کسانی را می‏بینیم که به پا ایستاده‏اند و راه افتاده‏اند، ولی دوره انتظاری نداشته‏اند. گویا چیزی نمی‏خواسته‏اند و تنها بر اساس جوّ محیط و جریان حاکم به رفتن وادار شده بودند. این‏ها بدون انتظار و بدون آماده باش در گام‏های اول گرفتار شده‏اند و به خودخوری و فرار از خویشتن رسیده‏اند و آخر سر در زیر فشار ابهام‏ها و اشکال‏ها، در مرحله فکر و اعتقاد، در مرحله‏ی ظرفیت و تحمل، در مرحله‏ی طرح ریزی و در مرحله‏ی عمل، از کمبود امکانات گرفته تا نیازهای اقتصادی و نیازهای تخصصی و علمی و حتی آمادگی بدنی و توانایی جسمی، در زیربار این فشارها و ابهام‏ها، به انزوا و فرار از کار و جدایی از عمل روی آورده‏اند. طبیعی است آن‏ها که عمل زده بودند، بعدها با نفرت، عرفان زده، فلسفه زده و علم زده و کلاس زده هم بشوند و به دنبال پناه‏گاهی بگردند. که باز هم طبیعی است که به پناهی نرسند و سرگردان بمانند.

این خاصیت انتظار است که تو را وادار می‏کند تا کمبودها را حدس بزنی و برای تأمینش بکوشی و این خاصیت انتظار است که تو را به آمادگی و حضوری می‏رساند که ما نعم‏ها را بشناسی و برای رفع‏شان، برنامه بریزی. آن‏جا که آدم می‏بیند آدم‏هایی استخوان‏دار پس از سال‏ها تحصیل چگونه سر در گم هستند و نمی‏دانند چه کنند و خسته و رنجور و آزرده و سر در لاک شده‏اند با پرسش رو به رو می‏شود علت انزوا و خستگی این‏ها همان نداشتن دوره‏ی انتظار است. این‏ها ندیده آمده‏اند و طبیعی است که با دیدن مشکلات، متحیر و سرگردان شوند یا این‏که تجدید نظر دوباره داشته باشند و از اساس، کارشان را درست کنند و بنیادی پیش بیایند.

ب – از طرفی، ضرورت و اهمیت دوره انتظار را می‏توان از لابه‏لای صفحات تاریخ نیز به دست آورد.

پس از رحلت رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله و شهادت امیرالمؤمنین‏علیه السلام و سیدالشهداعلیه السلام تابه امروز، ریشه تمام حرکت‏ها و نهضت‏های شیعی علیه باطل و استثمارگران، همین فلسفه‏ی اجتماعی انتظار و عقیده به ادامه‏ی مبارزه تا پیروزی حق بوده است. این امر چنان مورد توجه بزرگان دین قرار گرفته تا آن‏جا که یکی از معیارهای پذیرش اعمال معرفی شده است.(۱۷) از مهم‏ترین رازهای نهفته‏ی بقای تشیع همین روح انتظاری است که کالبد هر شیعه را آکنده ساخته و پیوسته او را به تلاش و کوشش و جنبش وامی‏دارد و مانع از نومیدی و بی تابی و افسردگی و درماندگی او می‏گردد. این تأثیر آن‏قدر ملموس و کارساز بوده که اسلام پژوهان غربی(۱۸) نیز از آن گفت‏وگو کرده‏اند.

((هانری کربن))؛ اسلام شناس شهیر فرانسوی می‏گوید:

…مفهوم غیبت، اصل و حقیقت غیبت هرگز در چارچوب درخواست‏های دنیای امروز در معرض تفکر عمیق قرار نگرفته است… معنای این امر به عقیده‏ی این جانب، چشمه‏ای بی نهایت و ابدی از معانی و حقایق است… معنویت اسلام تنها با تشیّع، امکان حیات و دوام و تقویت دارد و این معنا در برابر هرگونه تحول و تغییری که جوامع اسلامی دستخوش آن باشند، استقامت خواهد کرد. امام زمان، مفهوم اعلائی است که مکمل مفهوم غیبت است، ولی کاملاً به شخصیت امام غایب، مرتبط است. این‏جانب، مفهوم امام غایب را با روح غربی خودم به گونه‏ای نو و بکر، احساس و درک می‏کنم و چنین به تفکر و دلم الهام می‏شود که رابطه‏ی حقیقی آن را با حیات معنوی بشر، وابسته می‏دانم.(۱۹)

((جیمز دار مستر))؛ شرق شناس معروف فرانسوی در این باره می‏گوید:

در حلّه که نزدیک بغداد است همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشیر برهنه می‏رفتند و از حاکم شهر، اسبی با زین و برگ می‏ستاندند و… فریاد می‏زدند که: تو را به خدا، ای صاحب الزمان! تو را به خدا بیرون بیا.

وی در جایی می‏گوید:

قومی را که با چنین احساسات پرورش یافته است، می‏توان کشتار کرد، اما مطیع نمی‏توان ساخت.(۲۰)

ج – در اهمیت دوران انتظار همین بس که دشمنان، آن‏را مانع تسلط خود بر مسلمانان برشمرده‏اند: ((میشل فوکو، کلر بریر، در بحث مبارزه با تفکر مهدی باوری: ابتدا امام حسین‏علیه السلام و بعد امام زمان (عج) را مطرح می‏کنند و دو نکته را عامل پایداری شیعه معرفی می‏کنند. نگاه سرخ و نگاه سبز در کنفرانس ((تل آویو)) هم افرادی مثل برنارد لوییس، مایکل ام جی. جنشر، برونبرگ و مارتین کرامر بر این بحث خیلی تکیه می‏کنند. آن‏ها در تحلیل انقلاب اسلامی، به ((نگاه سرخ)) شیعیان، یعنی عاشورا و ((نگاه سبز)) شان یعنی انتظار می‏رسند. جمله‏ی مشهوری دارند که ((این‏ها به اسم امام حسین قیام می‏کنند و به اسم امام زمان (عج)، قیام‏شان را حفظ می‏کنند.))(۲۱) دشمن به اهمیت مدیریت شیعه آن‏هم زمانی که رهبر آن غایب و از نظرها پنهان است، پی برده‏اند و به همین منظور اقداماتی در این رابطه انجام داده‏اند و سناریوهای متعددی را جهت تضعیف و نابودی این اندیشه‏ی مقدس طراحی کرده و متناوباً به اجرا گذارده‏اند.

از آن جمله، دخالت مستقیم و حمایت از پروسه‏ی ((شخصیت پردازی و مهدی تراشی))، تخریب پایه‏ی فکری ((مهدی باوری)) از طریق ژست‏های علمی و به ظاهر شرق‏شناسی، پرورش و حمایت از سرسپرده‏های داخلی مانند احمد کسروی، شریعت سنگلجی، سلمان رشدی و اخیراً احمد الکاتب، انتشار تبلیغات مسموم رسانه‏ای، امپراتوری اهریمنی رسانه‏های استکباری و بمباران تبلیغاتی توپ‏خانه‏های صوتی و تصویری ژورنالیستی نظام سلطه، یکی از قوی‏ترین ابزارهای کودتای فکری و شست‏وشوی مغزی توده‏هاست.

در واپسین دهه‏های قرن بیستم، هجومی از این نوع را علیه ایده‏ی ((ظهور مهدی موعود)) شاهد بودیم. در سال ۱۹۸۲ میلادی، سریالی با نام ((نوستر آداموس)) به مدت سه ماه متوالی از شبکه‏ی تلویزیونی آمریکا پخش شد. این فیلم سرگذشت ستاره شناس و پزشک فرانسوی به نام ((میشل نوستر آداموس)) بود که نزدیک به ۵۰۰ سال قبل می‏زیسته است. این سریال، پیشگویی‏های وی را درباره‏ی آینده‏ی جهان به تصویر کشیده بود که مهم‏ترین آن‏ها پیش‏گویی وی درباره‏ی ظهور نواده‏ی پیامبر اسلام در مکه مکرمه و متحد ساختن مسلمانان و پیروزی بر اروپاییان و ویران کردن شهرهای بزرگ سرزمین جدید (آمریکا) بود.(۲۲)

هدف از این مانور تبلیغاتی، به تصویر کشیدن چهره‏ای خشن، بی رحم، ویران‏گر و گرفتار جنون قدرت از مهدی موعود و تحریک و بسیج عواطف ملل غربی علیه اسلام و منجی موعود آن و در کوتاه مدت، بستر سازی روانی بود.

۳ – ابعاد انتظار
آن کس که در انتظار است، آماده می‏شود تا نقطه ضعف‏های خودش را پر کند و مانع‏ها را بشناسد و نقطه‏ی ضعف‏هایش را بیابد و در نقطه ضعف‏های دشمن خانه بگیرد و از آن سنگر بسازد. حال این پرسش مطرح است که آمادگی و زمینه سازی در کجا؟ و به چه صورتی؟برای توضیح این مطلب باید گفت آمادگی و تهیّا، قلمرو و ابعادی دارد که انسان منتظر باید در همه‏ی آن ابعاد، آماده و سرپا باشد:

الف – آمادگی فکری‏

ب – آمادگی روحی

ج – طرح و برنامه ریزی

د – آمادگی در عمل

الف – آمادگی فکری‏
سقف‏های سنگین و رسالت‏های بزرگ، پایه‏های محکم می‏خواهند، پایه‏هایی که در شعور و احساس قرار گرفته باشند. به همین خاطر رسول مکرم‏صلی الله علیه وآله می‏فرماید:

لکل شی دعامه و دعامه هذا الدین الفقه و الفقیه الواحد اشدُّ علی الشیطان من الف عابد.(۲۳)

برای هر چیز، اساس و پایه‏ای وجود دارد. اساس و پایه‏ی این دین [اسلام‏]، فهم عمیق است و یک فقیه در برابر شیطان، از هزار مسلمان عبادت‏گزار [بدون شناخت‏] محکم‏تر و مؤثرتر است.

بنابراین، در دوره انتظار، باید بنیان‏های فکری عمیقی پیدا کنیم تا در مقابل افکار و مکاتب مختلف از پا نیافتیم. اما چگونه؟ بعضی‏ها خیال می‏کنند که برای انتخاب صحیح باید تمام مکاتب را شناخت و آن‏گاه انتخاب کرد، ولی این بررسی برای انتخاب کافی نیست؛ زیرا این درست است که گفته‏اند باید گفته‏ها را گوش داد و بهترین را انتخاب کرد(۲۴) ولی ما می‏دانیم بهترین کدام است. بهتر را باید با اصلی سنجید، این اصل کدام است. علی‏علیه السلام می‏گوید: کفی بالمرء جهلا ان لایعرف قدره.(۲۵) برای جهالت تو همین بس که با تمامی اطلاعات و مطالعات عظیم، اصل و معیار را نداشته باشی و اندازه‏ی خودت را نشناسی. آن‏چه یک منتظر باید در زمینه‏ی فکری به آن مسلح شده باشد، همین درک از خویش و شناخت قدر خویش است که معیار انتخاب مکتب‏ها خواهد بود و انسان را در برابر مکتب‏های گوناگون راهنمایی می‏کند. و انتخاب بهترین را ممکن می‏سازد. چون بهترین‏ها در رابطه با شعاری که ارایه می‏دهند، همراه مقایسه‏ای که در میان این شعار و قدر وجود من برقرار می‏شود، انتخاب می‏گردد. با توجه به همین معیار است که می‏توانی کار گروه‏ها و مکتب‏های گوناگون را نقد بزنی. لازم نیست همه‏ی مکاتب را مطالعه کرد، بلکه همین قدر از مکاتب را باید دانست که این‏ها انسان را در نهایت به کجا خواهند برد. مثلاً وقتی شما می‏خواهید یک جفت کفش بخرید، تمام کفش‏های یک فروشگاه را آزمایش نمی‏کنید. اندازه و شماره‏ی پا، شما را در انتخاب بهترین کمک می‏کند. در رابطه با مکتب‏ها و گزینش آن‏ها نیز این چنین است. وقتی من اندازه‏ی واقعی انسانی خودم را کشف کردم و شناختم، حالا در پی این هستم که مکاتب مختلف، چه لباسی را برای این انسان می‏سازند. آن‏وقت می‏بینیم که همه‏ی مکاتب، لباس‏هایی را برای این انسان می‏سازند، حتی انگشت پای این انسان بزرگ را نمی‏تواند بپوشاند، جز مکتب تشیع که آرمان‏ها و اهدافش با اندازه‏ی وجودی و ارزش واقعی انسان، هماهنگ است. این راه راه‏گشای بن بست‏های حیرت‏زا است. این شروع در ما جریانی ایجاد می‏کند که می‏توانیم از مطالعات و تفکرات دیگران هم بهره برداریم و این جریان فکری است که می‏تواند در برابر فکرهای گوناگون مقاوم باشد.

ب – آمادگی روحی‏
منتظر باید در زمینه‏ی روحی نیز آمادگی بالایی داشته باشد تا در برابر حوادث و مصیبت‏ها از کوره در نرود و بتواند بار سنگین رسالت و آگاهی‏های عظیم را به دوش بگیرد. در واقع، ظرفیت وجودی مرا در کنار گرفتاری‏ها مقاوم می‏سازد و همین است که می‏بینیم وقتی منتظر دعا می‏کند، معرفت و شناخت را می‏خواهد:

اللهم عرفنی نفسک…..

خدایا! خودت را به من بشناسان.

و ثبات قدم را می‏خواهد: ثبتنی علی دینک.کم توقعی و صبر را می‏خواهد: صبّر نی علی ذلک.(۲۶) منتظر باید از آن‏چنان روحیه‏ای برخودار شود که همراه رنج‏ها و سختی‏ها، راحتی‏ها را داشته باشد؛ زیرا که در زمان غیبت، مردم مورد سخت‏ترین امتحانات قرار می‏گیرند و زیر و رو می‏شوند. چنان‏چه امام باقرعلیه السلام در پاسخ یکی از یاران که پرسید: فرج شما چه وقت است؟ فرمودند:

هیهات، هیهات لا تکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا – یقولها ثلاثا – حتی یذهب الکدر و یبقی الصفور.(۲۷)

هیهات فرج ما نرسد تا غربال شوید،باز هم غربال شوید و باز هم غربال شوید تا این‏که کدورت‏ها برود و صافی و صفا بماند.

ایجاد روحیه، امر مهمی است که در دوره‏ی انتظار باید حاصل شود، ولی مهم‏تر از آن، راه‏های ایجاد این روحیه است که چگونه؟ و با چه روشی؟ این روحیه در منتظر ایجاد شود. اینک به مواردی اشاره می‏کنیم.

۱٫ درک قدر
آدمی که اندازه‏ی خودش را شناخته، دیگر به خاطر کمترها توفان نمی‏گیرد و از جا نمی‏کند. ظرفیت و وسعت روحی ما در رابطه با آن‏چه که بر ما اثر می‏گذارد، مشخص می‏شود، زیرا علی‏علیه السلام می‏گوید:

قدر الرجل علی قدر همته.(۲۸)

اندازه‏ی آدم به اندازه‏ی همان چیزی است که برای او اهمیت دارد.

پس باید به این مرحله برسیم که ارزش وجودی خودمان از چیزهایی که برای ما اهمیت دارند، بالاتر است. پس همت‏هایمان بالاتر می‏رود تا آن‏جا که حرکت می‏کنیم و در این حرکت با مسایلی رو به رو که برایش از قبل، آماده شده بودیم.

این نکته‏ی رمز گر بدانی، دانی‏                     هرچیز که در جستن آنی، آنی‏

تا در طلب گوهر کانی، کانی‏                        تا در هوس لقمه‏ی نانی، نانی

۲٫ رفعت ذکر
رفعت ذکر هم می‏تواند عامل وسعت صدر باشد و قرآن چه زیبا به این موضوع اشاره دارد: الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک و رفعنا لک ذکرک.(۲۹) آن‏جا که ذکر و یاد تو را، نه اسم و نام تو را (توجه شود، نفرموده: و رفعنا لک اسمک) بالا بردیم، در تو وسعتی آوردیم و بارهای سنگین و کمرشکن را از تو برداشتیم، تا آن‏جا که تو همراه هر رنج، دو راحتی می‏دیدی: فان مع العسر یسراً انّ مع العسر یسراً.(۳۰) تکرار نکره باعث تعدد است و یُسر بدون الف و لام و نکره آمده است. پس همراه هر رنج، این دو راحتی هست که تو ورزیده شده‏ای و با رفعت یا دو ذکر به وسعت سینه، راه یافته‏ای .

۳٫ شهادت و دیدن تمام راه‏
کسی که تمامی راه را دیده و مانع‏ها را شناخته است، این وجود شهید واقف منتظر است و از دیدن حوادث و گرفتاری‏ها نمی‏لرزد؛ زیرا از پیش آماده شده و به انتظار نشسته است. آن‏هایی می‏لرزند که با رؤیاها و توقع‏های بی حساب، راه افتاده‏اند و خیال می‏کنند تا به راه افتادی، تمام دشمن‏ها برایت نقل و نبات می‏آورند.

۴٫ اطاعت و تقوا
کسی که حدود را می‏شناسد و تکلیفش را می‏داند و می‏خواهد به این تکلیف عمل کند، این وجود دیگر فشاری ندارد، بلکه در جایگاه امن نشسته است: ان المتقین فی مقام امین.(۳۱) وجودی که تکلیفش را شناخته و وحی را می‏فهمد، دیگر از آن‏چه پیش می‏آید، وحشت ندارد و حتی با آن‏چه می‏شود، کاری ندارد. آن رسول عزیزصلی الله علیه وآله می‏فرمود: ما کنت بدعاً من الرسل؛ من از میان رسولان بدعتی نیستم و تازه‏ای نیاورده‏ام. و ما ادری مایفعل بی و لا بکم؛ و حتی نمی‏دانم که برای من و شما، چه پیش می‏آید: ان اتبع الا ما یوحی الیّ.(۳۲) من فقط بر روی مرز و به دنبال وحی حرکت می‏کنم؛ زیرا همین اطاعت و تقوا و عمل به وظیفه است که امن می‏آورد و از بن بست بیرون می‏کشد: و من یتق اللَّه یجعل له مخرجاً.(۳۳)

۵٫ ارتباط و پیوند با خدا:

رزق انسان در خواندن کتاب‏ها و مطالعات، منحصر نیست. دقت و مطالعه در آفاق و طبیعت و در انفس و وجود انسان هم می‏تواند آیه‏ها و نشانه‏هایی را به دنبال بیاورد و مایه‏های فکری و روحی انسان را تقویت کند. از این گذشته، آن‏ها که روز را با خلق خدا به سر می‏برند، باید در شب به یاد خدا باشند و از قرب او رزق بگیرند، تا بتوانند بار برخوردهای سنگین و درگیری‏های مستمر روزشان را به دوش بگیرند. به همین دلیل، رسول باید پیش از قیامش در شب، قیام کند و قرآن را آرام آرام بخواند و با ترتیل در وجودش بنشاند؛ چون می‏خواهد قول ثقیل و رسالت سنگینی را بر دوش بگیرد.(۳۴) این پیوند شب و ارتباط با خدا، با دعا، قرائت یا قیام، تأمین کننده‏ی رزق روزانه‏ی مؤمن منتظر است که سوخت و ساز و درگیری و برخوردهای شکننده دارد.

ج – طرح و برنامه ریزی‏
منتظر باید طرح و نقشه داشته باشد و با توجه به طرح و نقشه‏ی سازندگی، خود دنبال مصالح و لوازمی باشد که قبلا طرح و برنامه‏ی آن‏را کشیده است. نکاتی که در طرح و برنامه ریزی باید مدنظر داشت، عبارتند از:

۱٫ هدف‏مندی‏

طرح بر اساس هدف و هدف بر اساس درک از قدر و ارزش، شکل می‏گیرد. با در دست داشتن هدف، کلید طرح به دست می‏آید.

۲٫ ارزش‏مندی هدف‏
انسانی که خودش را میوه‏ی هستی می‏بیند و آدمی که در او همت‏های بلند شکل می‏گیرد و مسؤولیت‏های بزرگ پذیرفته می‏شود، نمی‏تواند فقر و جهل و فسق و شرک و کفر را تحمل کند. او در خود و در اجتماع، در پی این ارزش‏های بالاتر می‏گردد و برای این ارزش‏های مقدس مجبور است که طرحی بریزد.

۳٫ تجزیه‏ی هدف‏
بهترین کار برای رسیدن به هدف و برداشتن موانع، تجزیه و تقسیم کردن آن‏هاست؛ یعنی باید نیازها، مسایل، مراحل و موانع را شناسایی کرد. هم‏چنین باید به جای نشستن و حسرت خوردن، حرکت کرد تا راه رسیدن به هریک از مقدمات و مراحل را بشناسیم و برای درگیری با مانع‏ها آماده شویم. هنگامی که هدف‏های بزرگ تجزیه می‏شوند، راحت و آسان خواهند شد و هدف‏های کوچک هنگامی که خرد نشوند، ناممکن و محال جلوه می‏کنند.

۴٫ ابتناء بر فقه و آگاهی‏
اکنون این طرح و تقدیر، انسان منتظر را از پراکنده کاری و دوباره کاری و خراب‏کاری، نگهداری خواهد کرد؛ چون کارهای پراکنده در طرح، جان گرفته و به سوی هدف هماهنگ گردیده و از فقه و آگاهی، برکت گرفته است. این قرآن است که به خوبی به عواملی اشاره می‏کند که با همراهی آن‏ها، انسان منتظر در برابر دشمن – هرچند ده برابر باشد – نه تنها مقاوم، که غالب و مسلط می‏گردد. قرآن به ما می‏آموزد که همراه عناصری بر دشمن غلبه خواهید یافت. آن‏گاه توضیح می‏دهم چرا؟ بأنهم و قوم لایفقهون؛(۳۵) چون آن‏ها از فقه و بینشی برخوردار نیستند. پس عنصر فقه به همراه عناصر صبر، تجمع و ایمان می‏تواند مؤمن منتظر را در برابر دشمن که ده برابر اوست، به پیروزی رساند.

د – آمادگی در عمل‏
در مرحله‏ی عمل، به دو عامل دیگر نیاز است. دو عملی که در روش تربیتی انبیا در قرآن از آن سخن به میان رفته است: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان.(۳۶) همه‏ی انبیا علاوه بر بینات، همراه با کتاب و میزان بوده‏اند. در بینش دینی، افراد نه با عمل که با بینش‏شان از یک عمل، به ارزش می‏رسند. در بینش اسلامی، همه عهده‏دار و همه مسؤول هستند: کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیه.(۳۷) برای انجام چنین مهمی است که به دو عامل دیگر نیاز هست؛ کتاب و میزان. یعنی با کتاب، به ضابطه‏ها برسد و دستورها را بشناسد و هنگام تزاحم دو دستور، با میزان‏ها و معیارها، از بن بست بیرون بیاید.

۱٫ کتاب‏
منظور از کتاب، همین قرآن، تورات و انجیل نیست و این پیداست که همه‏ی انبیا، صاحب کتاب‏هایی مثل تورات و انجیل و زبور و قرآن نبوده‏اند.این کتاب همان ضابطه‏ها و دستورهایی است که مکتوب است و فرض است مثل: کتب علیکم الصیام.(۳۸) و کتب علیکم القتال.(۳۹) منتظر مؤمن که خودش را در دنیای رابطه‏ها می‏بیند و در میان نظام، علیتی و علمی می‏شناسد، دیگر نمی‏تواند این‏گونه اقدام کند،بلکه برای هر رابطه، به ضابطه و دستور نیاز دارد؛ چون شما نه تنها از عباداللَّه و بلاداللَّه، که حتی از بیابان‏ها و چهارپایان هم بازخواست می‏شوید و مسؤول هستید.(۴۰)

۲٫ میزان‏
به اندازه‏ی تمامی پدیده‏ها، تکلیف و حکم هست. این تکالیف خود با هم تعارضی ندارند، ولی مسأله آن‏جا سبز می‏شود که این‏ها در یک زمان به سراغ تو بیایند. اگر در یک زمان محدود با تمامی این دستورها، روبه‏رو شوی، چه‏کار می‏کنی؟ آیا همین‏گونه به یک کار مشغول می‏شوی و بقیه را می‏گذاری یا این‏که غصه و جوش کارهای مانده را بر دلت بار می‏کنی یا این‏که در هنگام تزاحم، دنبال معیار می‏گردی و میزان می‏خواهی؟ این میزان‏ها عبارتند از:

۱ – ۲ – توجه به عامل، جهت و اثر عمل‏

برای فهم حکم و روح حکم، این توجه لازم است. به همین خاطر، مؤمن منتظر در حکمی که می‏شنود و عملی که می‏خواهد بیاورد، باید به این میزان‏ها توجه کند که چه عاملی او را وادار می‏کند و چه جهتی او را می‏خواند و این عمل سازنده‏تر است یا عمل دیگر.

۲ – ۲ – اهمیت، صعوبت و مخالفت هوس‏

هنگامی که به دو کار برخورد می‏کنی، نگاه کن که خدا کدام یک را بهتر می‏پسندد و کدام‏یک اهمیت بیش‏تری دارد. اگر در نظر خدا برابر بودند، ببین کدام بر تو سخت‏تر است. آن‏چه سخت‏تر است، سازنده‏تر خواهد بود؛ زیرا: افضل الاعمال احمزها.(۴۱) و آن‏جا که در صعوبت و سختی با هم مساوی هستند، معیار مخالفت با هوس در میان است. امام علی‏علیه السلام در نهج‏البلاغه آن‏جا که خصلت‏های برادرش را می‏شمارد، می‏گوید: و کان اذا بدهه امران ینظر أیُّهما اقرب الی الهوی‏ فیخالفه.(۴۲) آن‏جا که دو کار ناگهانی و بالبداهه با او روبه‏رو می‏شدند و او را مبهوت می‏کردند، او مسلط بود. نگاه می‏کرد که کدام به هوا نزدیک‏تر است، پس با آن مخالفت می‏کرد و آن‏را کنار می‏زد و این میزان هم حساب شده است؛ چون کاری که بر تو فشار بیش‏تری می‏آورد، به تو قدرت بیش‏تری خواهد داد و تو را به معراج بالاتری خواهد رساند.

۳ – ۲ – اصول عملیه (برائت، استصحاب، احتیاط، تخییر)

مؤمن هیچ‏گاه بن‏بستی ندارد؛ چون اگر در مقام عمل دچار شک شود، مسأله‏ای نیست که اصول عملیه در این‏گونه موارد راه‏گشاست و این از بزرگ‏ترین نعمت‏هایی است که در نظام اصول اسلامی به ما ارزانی شده و از آن غافلیم چون جایگاه آن را نمی‏دانیم و فقط در احکام از آن استفاده می‏کنیم. از کتاب و میزان که بگذریم در مرحله‏ی عمل باید به آفات عمل نیز توجه شود؛ چون مؤمن منتظر، ممکن است در مرحله‏ی عمل با آفت‏هایی مواجه شود و تمام آن‏چه را که به‏دست آورده هم‏چون شیطان یک‏جا از دست بدهد. منتظر در مرحله‏ی آمادگی عملی برای این‏که از آفات عمل مصون بماند، باید به نکات زیر نیز توجه داشته باشد:

۱٫ مبنای عملش جوّ و روح جمعی و چشم و هم چشمی نباشد، بلکه شهادت و دیدار آتش و بهشت که باشد. مؤمن شغل من الجنه و النار امامه.(۴۳) می‏بیند هر کلمه‏ی او و هر حرکت او یا به آتش و یا به بهشت راه دارد؛ با این شناخت مشغول می‏شود و از آفت توقع مزد و سپاس از دیگران رها می‏شود و تا حد ایثار حرکت می‏کند و تازه خود را بدهکار هم می‏داند.

۲٫ منتظر باید عمل را جدا از حجم و مقدارش با توانایی خود بسنجد، نه با دارایی‏ها؛ زیرا: لیس للانسان الا ما سعی‏.(۴۴) با شناخت خصلت‏های عمل یعنی سعی از زیاد شمردن کارهای خوب و کم دیدن کارهای شر رهایی می‏یابیم؛ زیرا خیری که زیادش می‏بینی، عقیم می‏ماند و شرّی که اندکش می‏شماری، می‏زاید. باید به عکس رفتار کرد تا خیرها زیاد شوند و شرها عقیم بمانند.(۴۵)

۳٫ منتظر باید عملش در زمان و مکان مناسب انجام گیرد، چون درست است که توّابین خون‏های خود را در راه امام حسین‏علیه السلام دادند اما اگر این خون‏ها در روز تاسوعا به حسین می‏رسید شاید عاشورایی پیش نمی‏آمد؛ زیرا: سارعوا الی مغفره من ربکم.(۴۶)

۴٫ منتظر باید از افراط و تفریط برحذر ماند و از سنت جدا نشود؛ زیرا: لا نیه الا باصابه السنه.(۴۷)

۵٫ منتظر باید جهت و هدف عملش را مشخص کند؛ زیرا: من ابدی صفحته للحق هلک.(۴۸) کسی که رودرروی حق حرکت کند، هلاک می‏شود.

۶٫ و در نهایت منتظر باید به ظاهر عمل مغرور نشود که ارزش عمل متناسب با نیت‏هاست؛ زیرا: حاسبوها قبل أن تحاسبوا(۴۹) گفته‏اند، نه حاسبوا اعمالکم؛ یعنی نیت‏های خود را محاسبه کنید.

پی‏نوشت‏ها:

۱) قال رسول‏اللَّه:علیه السلام ((انا و علیٌ أبوا هذه الامه)). عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۸۵؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۹٫

۲) التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، ج ۱۲، ص ۱۶۶٫

۳) أفضل اعمال امتی انتظار الفرج من اللَّه عزوجل))، ((انتظارالفرج من أعظم العمل)). کمال الدین، ج ۲، باب ۵۵، ح ۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲٫

۴) انتظار الفرج عباده))، ((سُئل عن علی‏علیه السلام رجل أیّ الاعمال احبّ الی اللَّه عزوجل، قال علی‏علیه السلام: انتظار الفرج)). همان.

۵) حلاج، علی میرفطروس.

۶) انتظار مذهب اعتراض، دکتر علی شریعتی.

۷) نهج الفصاحه.

۸) ارضیتم بالحیوه الدنیا)). توبه، ۳۸٫

۹) چنان‏چه در نماز هم به همین جهت آموزش داده می‏شود و در سجده می‏خوانیم: ((سبحان ربی الاعلی و بحمده‏پاک است خدای من که برتر است).

۱۰) میزان الحکمه، ج ۲، ص ۵۶۸؛ کنز العمال، ح ۳۸۶۵۷٫

۱۱) الغیبه، نعمانی؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۶٫

۱۲) مرحوم طالقانی در مجله‏ی ((مجموعه‏ی حکمت))، شماره‏ی ۱ و ۲، سال سوم، در این باره می‏گوید: ((این دستور قیام، شاید برای احترام نباشد و الا برای خدا و رسول و اولیای مکرم دیگر هم باید به احترام، قیام کرد، بلکه دستور آمادگی و فراهم کردن مقدمات نهضت جهانی و در صف ایستادن، برای پشتیبانی این حقیقت است….)).

۱۳) الغیبه، نعمانی؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۸٫

۱۴) این‏که در روایات، انتظار به عنوان عمل مطرح شده و در روایتی داریم: ((نیه المؤمن خیر من عمله))؛ نیت در مقابل عمل قرار گرفت روشن می‏شود. در این‏جا انتظار نیت بدون عمل و امید ذهنی بدون آثار عملی، هرگز مراد نیست

۱۵) کمن قارع مع رسول اللَّه بسیفه)). بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶٫

۱۶) ان القائم منا هو المهدی الذی یحب ان ینظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره)). منتخب الاثر، ص ۲۲۳٫

چون در لابه‏لای مباحث گذشته و آینده، از روایاتی در مورد ارزش و فضیلت و اهمیت انتظار بحث شده است، در این جا از پرداختن به این مسأله خودداری شده است. ر.ک: بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۱۲۲ – ۱۲۵، ۱۴۰ و ۲۲۳؛ غیبت نعمانی، ص ۲۰۰؛ منتخب‏الاثر، صص ۴۹۶ – ۴۹۸ و ۲۳۴؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۷۶٫

۱۷) عن الی عبداللَّه‏علیه السلام انه قال: الا اخبرکم بمالا یقبل اللَّه عزوجل من العباد عملاً الاّ به؟ فقلت: بلی، فقال… و انتظار القائم علیه السلام. (امام صادق‏علیه السلام به راوی فرمود: آیا ملاک قبولی اعمال بندگان را به شما خبر دهم؟ راوی گفت: بله، امام فرمود: عبارتند از… و انتظار مهدی قائم آل محمد(عج))) الغیبه، نعمانی، ص ۲۰۰٫

۱۸) به دلیل مفصل شدن مقاله از نقل نظریات دانشمندان مسلمان در اهمیت و ضرورت این دوران می‏گذریم؛ زیرا ما را از هدف اصلی دور می‏کند. به علاوه شنیدن حقایق از زبان دیگران، اثر گذارتر و در مجموعه روشن‏گر بسیاری از واقعیت‏های پنهان می‏شود که ما به‏خاطر تکرار و زیاد شنیدن از کنار شان به سادگی گذشته‏ایم.

۱۹) رسالت تشیع در دنیای امروز، سید محمد حسین طباطبائی، مقدمه: هانری کربن، صص ۲۵ – ۳۵٫

۲۰) مهدی از صدر اسلام تا قرن ۱۳ هجری، دارمستر، ترجمه محسن جهان‏سوز، صص ۳۸، ۳۹، ۷۹٫ ((ماربین))؛ محقق آلمانی می‏گوید از  جمله مسایل اجتماعی بسیار مهمی که موجب امیدواری و رستگاری شیعه باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور است….. (سیاست اسلام، ماربین، فصل هفتم، فلسفه مذهب شیعه صص ۴۹ – ۵۰٫ ((ای. ب. پتروشفسکی))؛ تاریخ‏دان و ایران شناس علوم شوروی سابق، در این زمینه می‏نویسد: ((چشم به راه مهدی بودن در عقاید مردمی که نهضت‏های قرن سیزدهم را در ایران به پا داشتند، مقام بلندی داشته است، ولی در قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی؛ این عقیده راسخ‏تر و مشهودتر گشت)). (نهضت سربداران خراسان، ای. ب. پتروشفسکی، ترجمه: کریم کشاورز. علاقه‏مندان به کتاب‏های ((در انتظار ققنوس))، ص ۳۰۴ و ((ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام))، ص ۲۳۹ مراجعه کنند.

۲۱) به نقل از: مجله‏ی بازتاب اندیشه، خرداد۸۰، ص ۱۹۳ (مجله‏ی موعود، ش ۲۵ و ۲۶).

۲۲) ر.ک: در انتظار ققنوس، ص ۳۱۱٫

۲۳) نهج الفصاحه، ح ۹۰ .

۲۴) فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه)). (زمر، ۱۸).

۲۵) نهج البلاغه، خطبه ۱۶٫

۲۶) مفاتیح الجنان، دعای غیبت امام زمان (عج).

۲۷) اثباه الهداه، ج ۷، ص ۲۴٫

۲۸) نهج البلاغه، کلمات قصار، ش ۴۷٫

۲۹) انشراح، ۱٫

۳۰) انشراح، ۵ و ۶٫

۳۱) دخان، ۵۵٫

۳۲) احقاف، ۹ و ۱۰٫

۳۳) طلاق، ۲٫

۳۴) یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلاً نصفه او انقص منی قلیلا او زد علیه و رتل القرآن ترتیلاً)). مزمل، ۱ – ۵٫

۳۵) انفال، ۶۵٫

۳۶) ارشادالقلوب، ص ۱۸۴؛ تنبیه الخاطر، ج ۱، ص ۶٫

۳۷) حدید، ۲۵٫

۳۸) بقره، ۱۸۳٫

۳۹) نساء، ۷۷٫

۴۰) اتقوا اللَّه فی عباده و بلاده فانکم مسؤولون حتی عن البقاع و البهایم)). نهج البلاغه، خطبه ۱۶۷٫

۴۱) بحارالانوار، ج‏۷۰، ص ۱۹۱؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۶٫۱٫

۴۲) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۲۸۹٫

۴۳) نهج البلاغه، خطبه ۱۶، سطر۷٫

۴۴) نجم، ۳۲٫

۴۵) و استقلال الخیر و ان کثر من قولی و فعلی و استکثار الشر و ان قلّ من قولی و فعلی)). مفاتیح الجنان، دعای مکارم الاخلاق.

۴۶) آل عمران، ۱۳۳٫

۴۷) تحف العقول، ص ۴۳٫

۴۸) نهج البلاغه، خطبه ۱۶، سطر ۶٫

۴۹) نهج البلاغه، خطبه ۹۰، سطر ۸٫

» مجله انتظار موعود – مجید حیدرى نیک

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید