راه گمشده چمران در جامعه ما

راه گمشده چمران در جامعه ما

گفت و گو با خیرا… میرزایی، همرزم شهید چمران

درآمد

با خیرا… میرزایی قرار اولیه برای گفت و گو را در بنیاد شهید چمران گذاشتیم. در آن جلسه که محفلی ماهانه در بنیاد شهید چمران است یاران گذشته او گرد هم جمع می شوند و به دعا و نیاش و گپ و گفت می پردازند. موضوع گفت و گو را با او در میان گذاشتیم و به گرمی پذیرا شد. آنچه در پی می آید، نگاهی دارد به فرازهایی از همراهی او با چمران.
با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، لطفاً خودتان را معرفی کنید و از نحوه ورودتان به دفاع مقدس بگویید.
اینجانب خیرا… میرزایی جانباز 50 درصد، متولد سال 1337 هستم. در سال 1358 در دانشگاه ملی سابق استخدام شدم و در همان دانشگاه ادامه تحصیل دادم. در سال 1359 با آغاز جنگ تحمیلی در دانشگاه ملی آن زمان تشکیلاتی بود تحت عنوان «واحد رزمی دانشگاه ملی ایران که این واحد رزمی دانشگاه ملی ایران» را آقای مهندس جدی، آقای مهندس زرگر مهندس ثابتی که از دانشجوهای آن زمان بودند تأسیس کرده بودند. این عده در کمیته انقلاب اسلامی آنجا هم مسؤولیت داشتند. آموزش نظامی همان جا ارائه می شد و افرادی که آموزش دیده بودند، خودشان بعدها به همه اقشار آموزش می دادند هم دانشجوها هم کارمندان و هم اساتید. در همان مقطع زمانی، ما در آنجا یک آموزش کوتاهی دیدیم آن هم در کمیته انقلاب اسلامی که وابسته به کمیته انقلاب اسلامی منطقه دو بود. آقای دکتر جدی در این زمان رئیس دانشگاه شدند و چون ایشان از نیروهایی بودند که همه نیروهای مذهبی و انقلابی را جذب می کردند. نهایتاً در آبان ماه سال 59 از طریق واحد رزمی دانشگاه ملی و کمیته انقلاب اسلامی دانشگاه ملی تعدادی از نیروها سازمان دهی شدند تا بر حسب نیازی که در جبهه های نبرد بود اعزام شوند. فعالیت اصلی ما به عنوان گروه های سازندگی سنگرسازی بود. آن موقع احساس می کردیم که بایستی سنگرهای بتونی ساخت. کارگاهی آنجا بود که فرانسوی ها آن را رها کرده بودند. این کارگاه را تحویل ما داده بودند که گروه دانشگاهی بودیم. در اصل بنده هم سرپرست کارگرهای آن کارگاه بودم. صبح زود بلند می شدیم و یک مینی بوس بود که همه نیروها را جمع می کردیم و به آن کارگاه می رفتیم و در آنجا شروع می کردیم به تولید بلوک های بتونی. کارخانه ای را هم راه اندازی کردیم که اولین سنگرهای بتونی را فکر کنم ما در آنجا ساختیم و می بردیم فولی آباد و نزدیک های حمیدیرره و امیدیه و آنجا سنگرها را می ساختیم. آرام آرام دیگر بحث سازندگی ما را اغنا نمی کرد. من یک جوان 22 ساله بودم و پر از انرژی. نهایتاً درخواست کردم که در نیروهای رزمی دیگر ادغام شویم. در نتیجه در ستاد عملیاتی جنگ های نامنظم که آن موقع شهید چمران در کاخ نخست وزیری تشکیل داده بودند وارد شدیم. در آنجا مانند دیگر نیروهای رزمنده وارد اردوگاههای چریکی شدیم که آنجا شهید چمران فرماندهی ستاد عملیاتی جنگ های نامنظم را به عهده داشتند، ضمن اینکه نماینده مجلس و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند. شهید رستمی هم آنجا بود. ولی بعدها فرمانده عملیات منطقه شد. سرهنگ رستمی واقعاً از نیروهای مخلص و زحمتکش بودند که ما تحت فرماندهی ایشان به عملیات می رفتیم. یادم می آید در یک عملیات شناسایی ایشان فرمانده بودند و من بی سیم چی شدم. در آن شب که یادم نمی رود در تپه های الله اکبر در اهواز بودیم. یک بی سیمی روی دوشم گرفتم و به عنوان بی سیم چی حتی توی تیم ایشان فعالیت کردم. بالاخره این فعالیت ما به همین شکل ادامه داشت.

اولین برخوردی که شما با شهید چمران داشتید به چه زمانی بر می گردد؟

من قبل از اینکه به جبهه بروم در هر جایی که شهید چمران سخنرانی داشت حاضر می شدم. حتی یادم هست که محله نازی آباد که بودیم، شهید چمران را دعوت کرده بودند خیابان شهید رجایی. در سه راهی نازی آباد مسجدی هست، الان اسم آن مسجد یادم نیست ایشان آنجا سخنرانی داشتند.
آن موقع چریک های فدایی خلق و اکثریت و اقلیت و طرفداران حزب توده متأسفانه خیلی به ایشان تهمت می زدند. از آن جایی که امام فرموده بود هر جا می بینید که دشمن ضربات و حملاتش را آنجا متمرکز کرده بدانید که آنجا به نفع انقلاب و نظام است، از همان موقع من طرفدار سخنرانی های شهید چمران شده بودم. در کنار ایشان آقای فخرالدین حجازی بود. خدا بیامرزدش، هر جا سخنرانی داشت می رفتم. با شهید چمران از طریق سخنرانی هایش آشنا شدم در ستاد عملیاتی جنگهای نامنظم با ایشان از نزدیک آشنا شدم. خوب خیلی جذب ایشان شدم. همه در اردوگاهها به سخنرانی ایشان گوش می کردند و پای تریبون سخنرانی ایشان می نشستیم. اگر عکس های شهید چمران را دیده باشید ایشان همواره با جوانهایی در سنین 17 و 18 یا کمی بالاتر همنشین بوده اند. محبت و نوازشهای پدرانه و برخوردهای صمیمی ایشان بود که ما را جذب می کرد. جذابیت معنوی، اخلاق حسنه، مورد تأیید حضرت امام و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودن، همه اینها عواملی بود که ما را نسبت به ایشان خوشبین می کرد. خوب ایشان هم اخلاق بسیار خوبی داشت که با نیروهای پایین دست همیشه متواضعانه برخورد می کرد. همان روحیه ای که در عکس های بنیاد شهید چمران قابل رؤیت است که چگونه با یتیم های فلسطینی و لبنانی برخورد می کرد. اینجا هم با بچه های رزمنده برخورد پدرانه داشت. یکی از برخوردهای مستقیم که من با ایشان داشتم در عملیات سوسنگرد بود. دکتر چمران مجروح شده بودند همان عملیات معروفی که خود ایشان چندین بار در تلویزیون مطرح کرده بودند. تقریباً همه با عملیات ایشان در سوسنگرد آشنایی دارند که به تنهایی یک دستگاه از خودروهای عراقی را گرفته بود و با پای مجروح غنیمتی را که از عراقی ها گرفت با خودش به عقبه جبهه آورد. ایشان به تنهایی و با یک کلاشینکوف و چند نارنجک به مبارزه با عراقی ها رفته بود. در همان حالت مجروحیت در یک اتاق 9 متری که عکس آن در کتاب نیایش شهید چمران هست ایشان روی تخت نشسته یک پتویی هم روی پایش کشیده و تمام مسوولان اردوگاه جمع شده اند و مشکلات جبهه را مطرح می کنند. ایشان هم با نیروی ویژه خدادادی که در درون ایشان بود به نیروها آرامش می داد و در عین حال فرماندهی می کرد.

شهید چمران به عنوان یک فردی که در آمریکا زندگی و تحصیل کرده بود مورد هجوم یک سری تهمت ها قرار داشت. این کار از جانب چه گروه هایی صورت می گرفت؟

عمدتاً گروهها چپی بودند. عرض کردم من دوستانی داشتم که در گروههای چپ عضویت داشتند. همه نیروهای چپ مارکسیست مخالف چمران بودند. مخالف اهداف و دیدگاه های ایشان بودند. تهمت های مختلفی به ایشان می زدند. می گفتند چمران در آمریکا زندگی کرده، اینجا چه می خواهد؟ در صورتی که شهید چمران مخلصانه و با تمام وجود در خدمت امام بود و عاقبت به خیر شد. او فرمان و دستور امام را انجام می داد. هرکاری را که امام می گفت به عنوان یک مقلد فرمان می برد و همین هم منجر به عاقبت به خیری و عزت و عظمت شهید چمران شد. خوب آنها هم این را نمی خواستند. می خواستند تمام یاران و یاوران صمیمی امام که در کنار امام و بازوی امام بودند از بین بروند تا آنها قدرت را به دست بگیرند.

تصویری که از شهید چمران در حال حاضر در جامعه وجود دارد چقدر واقعی است؟ نسبت به آن چیزی که ایشان بوده چقدر کامل است؟ به تعبیر دیگر ایشان چگونه می تواند الگویی برای نسل جدید باشد؟

شهید چمران واقعاً می تواند الگو باشد. در کتاب نیایش های دکتر چمران یک قسمتی هست که آنجا می گوید من آن موقع که به دنبال علم می رفتم به این دلیل بود که آن کسانی که علم را بهانه می کنند و چماقی می کنند، بر سر مسلمین می کوبند از کار خود پشیمان شوند. مضمون کلام این بود. خیلی نکته جالبی است من به اوج علمی برسم آن جایی که دیگر هیچ بهانه ای نباشد وقتی به آنجا رسیدم آدم هایی که با بهانه های علمی به اسلام توهین می کنند را سرکوب کنم، بعد خودم افتاده ترین و متواضع ترین آدمی بشوم که در کتاب نیاش ایشان این گونه است. «می خواهم بگویم که یک مسلمان، انسانی که معتقد است اعتقادش در تمام زوایای زندگیش قابل رویت است می تواند الگو باشد. می تواند خوب زندگی کند، سالم زندگی کند و شخصیت علمی باشد در بهترین وضعیت زندگی بکند در عین حال به اعتقاداتش هم لطمه نزند.» ما چمران را این گونه می شناسیم. به نظر من حق مطلب به گونه ای که باید در مورد چمران ادا نشده است. چمران در تمام ابعادش به جامعه عرضه نشده به خدماتش، علمش، روحیه اش، لطافتش، رزمندگی و مبارزه با کفر و الحاد دشمنان خدا، به تمام ابعاد این شهید چمران باید پرداخته شود. اینکه یک اسمی از شهید چمران باشد، یک خیابان یا دانشگاه و مؤسسه کفایت نمی کند آن راهی که چمران رفت آن هدفی که چمران در پیش گرفته بود متأسفانه در جامعه می بینیم که پیاده نشده، اما می شود پیاده کرد و با الگو قراردادن و با کارهای فرهنگی و تبلیغی و با شناساندن هر چه درست تر شهید چمران می توان این فرهنگ را نهادینه کرد.

یک الگو شعاری داریم یک الگو عملی که مردم آن را در زندگی شان پیاده می کنند. در جامعه ما الگوی شعاری قوی است. مثلاً از بزرگ راه تا معابر بسیار کوچک همه نام شهیدان است. در محرم همه سینه چاک امام حسین(علیه السلام) می شوند. ولی این معیارهای زندگی این آدم ها در جامعه ما در حال پیاده شدن نیست. فکر می کنید کجا ضعف داریم که نمی تواند این الگوها پیاده شود؟

البته دیدگاه ها مختلف است ولی من شخصاً فکر می کنم که در مکتب ما خانواده محور است در تعریف جامعه شناسی هم می گویند که کوچک ترین واحد اجتماعی خانواده است. بعد این خانواده بزرگ می شود و بخش، شهرستان، شهر، جامعه ایران و جامعه جهانی را تشکیل می دهد. اگر تحکیم خانواده شکل بگیرد تربیت و محوریت دین مداری نه دین پنداری دین مداری که به قول حضرت امام(ره)، فقه در تمام زوایای زندگی شما اثرگذار باشد – جاری و ساری شود، اوضاع متفاوت خواهد بود. اگر من در خانواده ضعیف عمل کنم بیرون از خانواده، اجتماع تأثیر می گذارد من باب مثال- حالا ریا هم نباشد- خودم سعی کردم در تمام دوران فعالیتم چه موقعی که دبیر انجمن اسلامی بودم، چه موقعی که مدیر بیمارستان بودم چه موقعی که کارمند ساده بودم در تمام این زوایا یکی از محورهایی که به عنوان الگو در زندگی قرار می دهم همین نماز جمعه است. بهترین پایگاه عبادی سیاسی و محکم ترین استوانه ای که می تواند از نظام به نحو احسن دفاع کند. خوب ما هر هفته تمام اعضاء خانواده در نماز جمعه شرکت می کنیم. در طول سال ها این که به عنوان یک معیار برای ما بوده است. هیچ وقت هم ضرر نکردیم. نفعش را در زندگی ام دیده ام. خوب این الگوها را بگیریم و بعد در جامعه بتوانیم اشاعه بدهیم این است که باید از خانواده شروع کرد.

یعنی این امر را بازتاب این مسئله می بینید که شما الگوهای تربیتی خود را از امثال شهید چمران گرفتید؟

بله، دقیقاً الگوهای تربیتی به عنوان مدیر خانواده و جامعه بحث دیگری دارد. به عنوان مدیر خانواده از بزرگانی مثل چمران الگوبرداری کرده ام. موفقیت در اعتقادی بودن بچه هایم را در این می بینم که از این مجموعه توانستم ترشحات فکری- ذهنی و اعتقادی را از مساجد هیئت های مذهبی و جامعه علمی که در آنها حضور داشتم استفاده کنم. بعد توانستم با همان روش در تربیت مدیریت خانواده عمل کنم.

اگر شهید چمران زنده بود و در جامعه کنونی ما قرار داشت چه رفتاری می کرد؟

کسی مانند شهید چمران مانند سایر مسلمانان معتقد برخورد می کرد. وقتی کسی زیربنای فکریش با یک فرهنگ غنی اعتقادی مثل مکتب اسلام بسته شد این آدم دیگر تغییر نمی کند. این روش انبیا و ائمه است. هیچ پیغمبری، پیغمبر بعدی را تکذیب نکرد. وقتی شما خط را گم نکردید دیگر در هر جایی ولو اینکه ترور شخصیت بکنند ولو اینکه هر تهمت و افترایی به شما ببندند کار خودتان را می کنید. بنابراین در این جامعه هم با همان تفکر زندگی می کرد و اداره می کرد.

فکر می کنید برخورد جامعه با شهید چمران چه طور می شد آن هم جامعه امروز؟

نمی توان پیش بینی کرد. الان خیلی چیزها تغییر کرده. جامعه امروز ما جامعه ای که افرادی چون چمران به دنبال آن بودند نیست. تفکر امام نیز با جامعه امروز ما فاصله دارد. جامعه امروز جامعه ای نیست که آن تفکرات و مبارزات در راستای آن صورت گرفت. اما هنوز افرادی هستند که در اعتقادشان در دینشان و در تفکرشان محکم و ثابت قدم هستند. اینان این جامعه را مطلوب حال خودشان نمی دانند. در خیلی از جاها به عنوان یک نیرو ارزشی جایگاهی نمی بینند. مثلاً ما در یک مجلس عروسی می خواهیم برویم، مظلومیم، تک هستیم اصلاً جایگاهی نداریم چون رعایت موازین شرعی در مجالس ما نمی شود. یا باید آن مجلس را ترک کنیم یا مثلاً آخر مجلس برویم که همه آن بند و بساط ها جمع شده باشد. انشاالله خداوند کمک کند مسئولان فرهنگی تلاش های فرهنگی عمیقی انجام دهند تا اوضاع تغییر کند. دشمن خیلی کار کرده است.

شهید چمران برای شما و دوستانتان به عنوان الگویی نظامی مطرح بود یا الگوی زندگی شخصی؟

من معتقدم همین بحثی که شما در نهاد خانواده مطرح می کنید، اگر زندگی شخصی چمران و رابطه بسیار عاشقانه اش با همسرش بررسی شود، می توان به جواب این سئوالها رسید. فکر می کنید ضعف الگوسازی در مورد شهید چمران چیست؟ در کدام بخش مسئولان فرهنگی ما نتوانستند از شهید چمران الگوی مناسبی بسازند؟

ببینید عمدتاً ما وقتی کلمه فرهنگی را به کار می بریم یک بحث عام را مطرح کرده ایم. من عرض کردم آدمی که مطرب است و کارهای خلاف شرع می کند می گوید کار فرهنگی می کنم. آدمی هم که دعای کمیل می خواند و اعمال مذهبی انجام می دهد می گوید کار فرهنگی انجام می دهم. ببینید چون یک واژه عام است عمومیت دارد. اما باید تعریف مشخص از باب فرهنگ و فرهنگ سازی صورت گیرد. اگر شهید چمران امروز بود و در حیات اجتماعی ما حضور پیدا می کرد – البته ایشان حضور دارند چون آیه قرآن است که شهیدان زنده اند و نزد خدای خود روزی دارند آنها زنده اند منتهی این ما هستیم که نمی توانیم این را درک بکنیم- به چه نوع کار فرهنگی و پایه ای می پرداخت باید کار شود. مسئولان فرهنگی ما مسئولان نهادهای مختلفی که در این قضایا دست دارند، در معرفی شخصیت چمران و سایر بزرگان باید بکوشند. امام بی دلیل نمی گوید مطهری پاره تن من بود. چون ایشان بستر فرهنگ اسلامی را تقویت می کرد. چرا بسیاری با تفکرات چمران مخالف بودند؟ چون خوب کار می کرد و بر جوانان تأثیر داشت. امری که همه باید از بزرگانی چون چمران و مطهری یاد بگیریم.

در پایان، اگر توصیه ای دارید، بفرمایید.

التماس دعا و تشکر داریم از شما از مجموعه همکارانتان به دلیل کار بسیار خوبی که انجام می دهید. ما در دهلاویه هم که بودیم چند جوان خوب آمدند به ما گفتند آقا ما جوانیم نمی دانیم آن موقع چه خبر بوده شما به ما بگویید. از آن دوران برایشان گفتیم از فداکاریها و ایثار جوانان این مرز و بوم. به شما جوانها و به عزیزانی که به هر حال به نوعی خاطرات را می شنوند، توصیه می کنم که بهترین فعالیت در زندگی، رفتن به دنبال ارزش های اعتقادی و دیدگاه های مکتبی است. آن هم مکتب اسلام که عالی ترین و بهترین مکتب است. شما از ریزترین مسایل زندگی شخصی تا پیچیده ترین مسایل بین المللی را در همین مکتب می یابید. و اگر انشاا… توکل به خدا هم داشته باشید قطعاً موفق می شویم و به عنوان جامعه الگو که قرآن می فرماید: «وکذلک جعلنا کم امه وسطا لتکون شهدا علی الناس» می توانیم مصداق این آیه بشویم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 37

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید