ناآگاهی از حقیقت اسلام منشأ اتهامات رنگارنگ

ناآگاهی از حقیقت اسلام منشأ اتهامات رنگارنگ

مقاله «اسلام گرایی، توتالیتاریسم زمانه ما» اثر، هارتموت کراوس، جامعه شناس آلمانی، ترجمه بهرام محبی که در سایت ایران امروز موجود است طبق گزارش مترجم آن (اگر صحیح و کامل باشد) بیش از آن که تحقیقی علمی باشد مجموعه ای است از اتهامات، پیش داوری ها و شکوائیه هایی که این جامعه شناس آلمانی بر علیه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اسلام، قرآن، مجموعه مسلمانان، دانشمندان اسلامی و حکومت های دینی بدون دلیل و مستند ارائه نموده است که به اختصار به مهم ترین آن ها اشاره می شود تا مورد نقد قرار گیرد:
الف) پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ
«محمد در مکه با گروه کم شماری از هواداران خود در مقابل جبهه قدرتمند مخالفان قرار داشت بنابراین آیات عمدتا خصلتی معنوی داشت و خبری از خشونت نبود ولی پس از هجرت و تشکیل حکومت البته امکان جنگ مطرح می گردد و سپس جهاد به عنوان جنگ مقدس عملی می گردد تا قهر نظامی بروز کند».
ب) قرآن و سنت
1. «از قرآن و سنت می توان گفته هایی بیرون کشید که اقدامات تروریست ها را توجیه می کند».
2. «قرآن و سنت خصلتی متضاد دارند در نتیجه، بدون آنکه تفسیر یزدان شناختی یگانه ای اعتبار داشته باشد، تفسیرهای متفاوت و متضادی در کنار هم مشروعیت دارند».
3. «آیه های مکی که لحن نکیخواهانه دارند در آیه های مدنی جای خود را به قوانینی می دهند که با اقتدار یک فرمانده صادر شده است».
ج) اسلام
1. ستیز اسلام با ارزش های صحیح مانند حقوق بشر، آزادی های دمکراتیک، مدرنیته، برابری حقوق، روا داری (مدارا) با مخالفان، آزادی بیان، خردمندی، حق انتخاب جهان بینی، دمکراسی، کرامت انسانی و…
2. انسان ستیز بودن احکام اسلام و سرکوب نیروهای انسان توسط آن ها.
3. تحمیل خود بر پیروان و عدم پذیرش نقد و تحلیل علمی و عقلی.
4. برابری اسلام با بنیادگرایی و اسلام گرایی از نوع تروریسم و خشونت کور.
5. برابری توصیه اسلام به دفاع و مقابله با توهین به مقدسات با خشونت و شانتاژ.
6. «اسلام کمتر یک آموزه معنوی و بیشتر یک جهان بینی سخت دینی و نظم ایدئولوژیک فرد ستیزانه است».
7. «به ندرت روزی سپری می شود که در آن به نام «الله» و برای خوشایند او «کافران» را به کام مرگ نفرستند».
8. «عاملان انتحاری اسلام گرا، از نظر روانی تحت تأثیر آخرالزمان اسلامی هستند».
9. «اسلام در خدمت استبداد شرقی است».
10. «اکثریت قریب به اتفاق تروریست های زمانه ما مسلمانان عمیقانه معتقدند».
د) دانشمندان اسلامی
1. علما و فقهای پرنفوذ اسلامی برای برطرف کردن تضادهای قرآن به اصل نسخ (ابطال آیه های پیشین) متوسل شدند.
2. آموزه های فارابی، ابن سینا، ابن رشد و ابن خلدون برخی جز میت های تصور مطلقا خدا محور از جهان را در هم شکستند».
هـ) نظام های اسلامی، جریانات سیاسی اسلام گرا و…
1. وجود دیکتاتوری در ایران و تلاش برای دستیابی به جنگ افزار اتمی.
2. اقتدار گرایانه و توتالیتر بودن نظام های کشورهای اسلامی حتی ایران.
3. ارتباط تروریست ها، مؤسسات خیریه اسلامی، احزاب و جریانات سیاسی داخل جوامع اسلامی، حکومت های دینی و اقلیت های مذهبی (مسلمانان) در کشورهای اروپایی و تقسیم کار راهبردی بین آن ها برای ضربه زدن به ارزش های غربی و حمله خشونت بار به غرب.
4. در نظام های اسلامی انسان ها تحت تضییقات قدرتی مراقب و کنترل کننده پلیس مذهبی، مدارس، قرآن، روحانیت مرتجع، خانواده های پدر سالار، باندهای شبه نظامی در پاسداران اخلاق و خبرچینان قرار دارند».
آنچه از ظاهر این رساله بر می آید این است که تنها دلیل و شاهد نامبرده برای عموم این اتهامات عبارت است از بریده شدن سر چند غربی یا غیر غربی، رفتارهای خشونت آمیز دیگر و وجود چند فیلم با محتوای سنگسار، سر بریدن، قطع آلت تناسلی مردان در ملأعام توسط بعضی افراد که خود را منتسب به اسلام می دارند و البته برای هر شخص آشنا با احکام اسلام خلاف شرع بودن بعضی از آن ها واضح و روشن است ما در صدد این نیستیم که امکان طرح یک نظریه علمی یا بیان اجمالی یافته های یک محقق را نفی کنیم ولی این نظریه ها و یافته ها زمانی ارزش نقد و بررسی را خواهند داشت که دلایل آنها به صورت واضح و روشن مطرح گردند به خصوص که در رد اتهامات مطرح شده کتاب ها، مقالات و گفتارهای فراوانی از طرف دانشمندان و محققان اسلامی ارائه شده است. البته با رعایت انصاف می توان گفت که این جامعه شناس آلمانی (و نه اسلام شناس) رهیافت های صحیحی نیز نسبت به اسلام دارد، مثلا آنجا که می گوید: «در دین اسلام قوانین «الله» که به عنوان آفریننده قادر مطلق جهان و انسان که در قرآن به گونه ای جاودانی و قطعی مقرر شده اند، تنها در برگیرنده بیانات معنوی و راهنمایی های مربوط به مناسک دینی نیستند، بلکه قواعد، دستورات و رهنمودهایی برای همه گستره زندگی هستند که شخص مؤمن باید از آن ها پیروی کند و بر پایه این جدایی دین از دولت اساسا در اسلام منتفی است».
ولی در هر حال تعداد زیادی از این اتهامات ناشی از ناآگاهی به حقیقت دین اسلام و واقعیت عینی جوامع اسلامی و به خصوص ایران می باشد همچنان که طبق مبانی خاص فلسفه غرب که نامبرده نیز به آنها اعتقاد داشته و در نوشته خود به آن ها اشاره می کند تعدادی از این اشکالات اجتناب ناپذیر می باشد اما کسی که دلیل روشن بر رد این مبانی دارد ملزم به پذیرش این اشکالات نخواهد بود. بعضی از این مبانی عبارتند از:
1. اومانیسم (اصالت انسان)
2. پلورالیسم و اعتبار قرائت های متعدد.
3. آزادی بیان (به صورت مطلق).
4. تساوی حقوق به معنای برابری همه جانبه.
5. سکولاریسم از نوع کامل آن به معنای خدا زدایی از مناسبات انسان و جهان و تلاش برای رهایی از تصویر خدا محور از جهان.
با توجه به طرح این مبانی و نقد گسترده آن توسط محققان اسلامی به آن ها نمی پردازیم.
پیش از نقد مطالب این مقاله اشاره به این نکته هم مهم است که نگارنده به بعضی از اشکالات جهان غرب و عملکرد آن در مقابل جهان اسلام اشاراتی دارد ولی به صورت مشخص جوابی از آنها نمی دهد، مانند:
1. ستم غرب نسبت به اسلام و مسلمانان (خصوصا تروریسم سازمان یافته و دولتی غرب بعد از 11 سپتامبر که در مناطق مختلف جهان مانند عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان و… شاهدیم و نقض حقوق بشر به صورت متعدد توسط داعیان آن مانند زندان های ابوغریب، گوانتانامو، زندان های مخفی سیا و…).
2. چاپ کاریکاتورهای توهین آمیز نسبت به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ (و تناسب آن با روامداری).
3. توهین پاپ بندیکت شانزدهم به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اسلام و مسلمانان صرفا با استناد به سخنان یک پادشاه (و تناسب این امر با خرد ورزی، پژوهش و تحقیق).
در نقد شبهات و اتهامات یاد شده باید گفت:
1. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ
سیره اخلاقی آن حضرت چیزی نیست که بر شخص مطلع از تاریخ اسلام پوشیده باشد و حتی بعد از ریاست آن حضرت در مدینه، شاهد نمونه های فراوانی از این امر هستیم؛ که چه بسا در مواردی به مسلمان شدن افراد انجامیده است. اما شدت عملی که در بعضی از موارد از آن حضرت شاهدیم بخاطر رفع موانعی بوده که دشمنان و مخالفان آن حضرت در مقابل حرکت اسلام ایجاد می کردند؛ همچنان که اولین جنگ مهم آن حضرت در مدینه (غزوه بدر) صرفا برای باز پس گیری اموال مصادره شده مسلمانان مهاجر آغاز شد و پس از فرار کاروان تجاری، این لشگر مشرکان بود که بر جنگ اصرار ورزید.[1] 2. قرآن و سنت
اولا: انساب تروریسم به قرآن و سنت صحیح نبوده و قابل پذیرش نیست که هر برداشتی از این دو منبع اسلامی بدون رعایت ضوابط و شرایط مربوطه صحیح باشد و مسأله قرائت های مختلف یک متن از دیدگاه محققان و صاحب نظران اسلامی مردود می باشد.[2] علاوه بر اینکه که علمای بزرگ جهان اسلام جبهه گیری واضح و صریحی در برابر تروریسم داشته و دارند.
و در آموزه های مکتب تشیع نیز شاهد اجتناب مسلم بن عقیل (علیه الرحمه) از ترور ابن زیاد و استناد او به فرمایش پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است (هیچ مؤمنی با فریب کسی را نمی کشد).[3] ثانیا: مسأله تغییر لحن و موضوع آیات مکی و مدنی بخاطر آن است که نزول آیات قرآن به صورت تدریجی و در مناسب های گوناگون بوده است. و طبیعی است که تا حکومتی تشکیل نشده بیان احکام مربوط به آن بی مورد می باشد ضمن اینکه:
1. آیات مکی که اعتقادات اسلامی و اخلاق و معنویت را بیان می کنند حتی در مدینه معتبر بوده و طبق آن ها باید عمل می شد و هیچ نسخی در کار نبود. [4] 2. آیه «لااکراه فی الدین».[5] که به صراحت از اختیاری بودن پذیرش دین سخن می گوید طبق آنچه در شأن نزول آن بیان شده است در مدینه نازل شده است.[6] 3. آیات بیان کننده احکام در مدینه نازل شده و حتی بعضی از آیات جهاد همراه با توصیه های اخلاقی بوده و این یکی از ویژگی های اساسی قرآن است که قانون و حکم را با اخلاق همراه نموده است. مثلا: «و کینه و دشمنی تان با عده ای، شما را وا ندارد به ترک عدالت».[7] « و در راه خدا با کسانی که با شما پیکاری می کنند بجنگید و از حد تجاوز نکنید، چرا که خدا تجاوز کاران را دوست نمی دارد».[8] «بعد از بیان حکم قصاص، اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرف نظر کند) کفاره (گناهان) او محسوب می شود».[9] 4. اینکه قرار باشد حکومتی تشکیل شود و نظامی به دنبال تحقق اهدافی باشد و در عین حال هیچ شدت عملی نشان نداده و در مقابل کارشکنی دشمنان هیچ عکس العملی از خود نشان ندهد خلاف عقل و منطق می باشد.
3. اسلام
اولا: لااقل اعتقاد شیعه بر این است که آیات قرآن و گزاره های دینی مطابق با عقل خود بوده و لذا فلاسفه اسلامی تمام مسائل مربوط به اعتقادات را با ادله عقلی طرح و اثبات نموده اند و اصولا اعتقاد شیعه (و معتزله) بر آن است که با عدم پذیرش عقل به هیچ وجه دین قابل اثبات نیست و البته این امر منافات ندارد با این که پس از اثبات اصل دین به وسیله عقل خود دین یکی از منابع معرفتی انسان شده و به خصوص در اموری که از دسترس فکر و عقل انسان به صورت موقت یا دائمی به دور است راهنمای انسان باشد یا مثلا در بعضی از مسائل برای رعایت مصلحت کلی انسان یا جامعه خط قرمزهایی برای موضوعات فکری انسان وضع نماید و این خط قرمزها در واقع خلاف عقل نبوده بلکه بر پایه عقلی استوار خواهد بود.
و طبیعی است که با مخالف عقل و خرد نبودن دین و بلکه توصیه های فراوان به تفکر و تعقل و پیگیری علم و دانش راه برای پیشرفت های بشر در زمینه های مختلف باز می شود و تا به ارزش های والای انسانی دست یافته و زندگی پیشرفته و مدرنی را برای خود بسازد.
ثانیا: نه تنها اسلام با ارزش های صحیح انسانی مانند کرامت انسان آزادی های صحیح، حقوق بشر و… مخالف نیست بلکه توصیه های فراوانی (البته نه با مبانی غربی بلکه با مبانی جهان شناختی خود) در این زمینه ها دارد و نسبت ستیز اسلام با این امور فقط ناشی از ناآگاهی نسبت به اسلام می باشد. همچنان که نامه امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ به مالک اشتر (عهد نامه مالک) بخاطر توجه به همین ارزش های انسانی جزء مدارک سازمان ملل محسوب می گردد.
4. دانشمندان اسلامی
مسأله نسخ
پیشینه: این مسأله ساخته علمای اسلامی نیست بلکه امری است که از صدر اسلام و چه بسا در زمان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مطرح بوده و از قدیمی ترین نصوصی که در این زمینه داریم مربوط می شود به خطبه امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ که در نهج البلاغه آمده است.[10] بنابراین نمی توان نسخ را ساخته علما و فقها دانست.
معنای صحیح نسخ: هر چند یکی از معانی لغوی نسخ ابطال است.[11] ولی اصطلاح نسخ آن چنان که این جامعه شناس آلمانی پنداشته است به معنای ابطال آیات پیشین نمی باشد بلکه:
الف: در اصطلاح صحابه و تابعان و دیگر قدما عبارت است از: صرف مخالفت یک آیه با آیه دیگر در ظهور لفظی، حتی اگر این مخالفت به نحو عموم و خصوص من وجه یا عموم و خصوص مطلق باشد یا اینکه یکی از دو آیه مطلق بوده و دیگری مقید باشد.[12] ب: در اصطلاح علمای علوم قرآن رفع حکم ثابت به گونه ای که اگر ناسخ نمی آمد حکم اول باقی می ماند و وقتی که نسخ آمد حکم سابق از زمان رفع برداشته نه از ابتداء.[13] معنای اصطلاحی دوم چه بسا به معنای ابطال نزدیک باشد ولی مشکل اینجاست که محققان علوم قرآن با بررسی آیات متعددی که به عنوان مصداق نسخ به این معنا ذکر شده است به صورت مستند وجود نسخ در آیات را رد کرده اند.[14] و توضیح داده اند که تناقض ابتدایی که در بعضی از آیات به نظر می رسد ناشی از عدم تحقیق و دقت است و با تأمل کافی در معنای آیات جایی برای این تناقضات باقی نمی ماند.
هر چند که اصل وجود نسخ در شریعت اسلامی امری پذیرفته شده است.[15] همچنان که در ادیان گذشته نیز شاهد آن هستیم.[16] و اشکالات احتمالی مربوط به این قضیه نیز در جای خود جواب داده شده است.[17] 5. حکومت اسلامی و جریانات سیاسی
اولا: هر چند اسلام دارای نظام حکومتی بوده و در اسلام سیاست عین دیانت است ولی در طول تاریخ اسلام به جز دوره هایی استثنایی، حکومت بر آمده از نظام، اسلام حاکم نبوده و دولت ها و دولت مردان نتیجه فکر اسلامی نبوده اند همچنان که امروز هم حکومت هایی مستبد و غیر دموکراتیک (و از قضا مورد حمایت غرب) در جهان اسلام حاکم هستند که نه تنها اعتقادی به اسلام سیاسی ندارند و ادعای اسلامی بودن خود را ندارند، بلکه بخاطر احساس خطری که از اسلام گرایان راستین دارند همواره آنان را تحت فشار قرار می دهند و این که در کشوری مانند عربستان به بعضی از جریانات اسلامی اجازه فعالیت و تا حدی آزادی عمل داده می شود صرفا بخاطر بهره برداری از این امور برای تثبیت پایه های حکومت می باشد. بنابراین ما هم از این حکومت ها دفاع نکرده و آن ها را ضد اسلام و انسانیت می دانیم و تنها به دفاع از نظریه ولایت فقیه که در ایران حاکم است می پردازیم:
ثانیا: در جمهوری اسلامی ایران نیز بسیاری از مسائل وجود دارد که از دیدگاه اسلام قابل پذیرش نیست. و در طول 30 سال برپایی این حکومت اشکالاتی را شاهدیم که عمدتا ناشی از عقب افتادگی های فرهنگی، دینی، عقیدتی، علمی به ارث رسیده از دوران طاغوت، دشمنی ها و کارشکنی های دشمنان داخلی و خارجی که حجم بسیار کوچکی از آن ها برای نابود کردن چندین انقلاب کافی بود و اشتباهات فردی، نبود تجربه کافی و دیگر عوامل گریز ناپذیر بوده است که طبیعتا این امور نمی تواند اشکالی نسبت به نظریه مترقی ولایت فقیه محسوب گردد.
ثالثا: توتالیتر که از آبشخور استبداد و دیکتاتوری سیراب می شود، در اندیشه سیاسی اسلام جایگاهی ندارد. حکومت و اداره جامعه، پس از نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ در عصر غیبت کبری به نائبان عام حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ واگذار شده است که عادل، پرهیزگار و مخالف هوا و هوس اند؛ مبنای کارشان به جای استبداد مشورت است، از قانون الهی پیروی کرده و نظر شخصی ندارند. در جمهوری اسلامی ایران، رهبری حکومت اسلامی که همان ولی فقیه باشد، به واسطه مجلس خبرگان که برگزیده مردم هستند تعیین می شود رهبر حکومت اسلامی در پیشگاه قانون مانند مردم عادی است و حکم و دستور ولی فقیه که برگرفته از دین است، حالت استبدادی و ستم کارانه ندارد. در نگاه عمیق، حاکم خداست و حکم رهبری شامل خود او نیز می شود.
همت حکومت اسلامی، بسیج نیروها جهت رساندن جامعه به سعادت مادی و معنوی است، نه به سوی اهداف شخصی و گروهی که کار حکومت های توتالیتر می باشد.[18] رابعا: همچنان که گفته شد نظام های حکومتی کشورهای اسلامی قابل دفاع نیست و آنچه به عنوان ایراد در مورد ایران مطرح شده است مانند وجود دیکتاتوری، تلاش برای دستیابی به جنگ افراز اتمی و نفوذ وکنترل مدارس قرآن و… ناشی از ناآگاهی نسبت به وضعیت موجود می باشد. چرا که به صورت ملموس ما شاهد خلاف این امور در ایران هستیم.
خامسا: همچنان که ذکر شد در طول 30 سال پس از انقلاب، ایران با دشمنی ها و کارشکنی ها و تحریم های زیادی مواجه بوده است ولی با این وجود توانسته خود را به قله های علم و فناوری نزدیک نماید به گونه ای که دشمنان را نگران کرده و سعی دارند با انواع تحریم ها از تبدیل نظام اساسی ایران به کشوری مدرن و پیشرفته و مطرح در سطح جهان جلوگیری نمایند همچنان که از جهت استقرار دموکراسی و مردم سالاری نیز پیشرفت چشم گیری داشته به گونه ای که در طول 30 سال 30 انتخابات مهم برگزار کرده و توانسته است رکورد بی سابقه حضور 85 درصدی را برای انتخاب رئیس جمهور دهم رقم بزند، امری که در غرب نیز خبری از آن نیست.
سادسا: بسیاری از حکومت های کشورهای اسلامی، احزاب و جریانات سیاسی داخل این کشورها، اقلیت های مسلمان در کشورهای اروپایی و بقیه مسلمانان مرزبندی مشخصی با تروریست ها داشته و آن ها را طرد و محکوم نموده اند و چه بسا ضربه های شدیدی هم از تروریست های به ظاهر مسلمان دیده اند بنابراین متهم کردن مسلمانان به تقسیم کار راهبردی برای ضربه زدن به غرب یا از روی ناآگاهی است و یا از روی تعصب و عناد.


[1]. ر.ک: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، شانزدهم، 1378ش، ج1، ص57 ـ 487.
[2]. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1372ش، ص158 ـ 149.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق، ج44، ص344.
[4]. مکارم شیرازی، نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374بش، ج2، ص278.
[5]. مائده / 2 و 8.
[6]. بقره / 190.
[7]. بقره / 190.
[8]. مائده / 45.
[9].
[10]. سید رضی، نهج البلاغه، قم، دارالهجره، بی تا، خطبه اول، ج1، ص44.
[11]. حکیم، سید محمد باقر، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ هفتم، 1426ق، ص192.
[12]. همان، ص193.
[13]. میر محمدی زرندی، سید ابوالفضل، تاریخ و علوم قرآن، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، 1375ش، ص205.
[14]. همان، ص268 ـ 207 و ر.ک: خوئی، سید ابوالقاسم، البیان، قم، دارالثقلین، چاپ پنجم، 1384ش، ص380 ـ 286 و علوم القرآن، ص214 ـ 207 و معرفت، محمد هادی، التمهید، ج2، ص414 ـ 273.
[15]. علوم القرآن، ص203 و البیان، ص283.
[16]. البیان، ص283 ـ 279 و علوم القرآن، ص198 و 199.
[17]. البیان، ص279 ـ 277 و علوم القرآن، ص198 ـ 195.
[18]. لطفی، رحیم، مجله مبلغان، قم، مرکز تخصصی تبلیغ حوزه علمیه قم، شماره 65. بخش آشنایی با اصطلاحات.
محمدرضا بازرگان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید