می‌گویند خدا از ما خواسته است تا او را به خاطر آفریدنمان عبادت کنیم، آیا مگر ما از او خواسته‌ایم ما را خلق کند تا در نتیجه مجبور به اطاعت و عبادت باشیم؟! از طرف دیگر می‌گوید نتیجه و فایده عبادت به خود شما می‌رسد و من هیچ نیازی به آن ندارم. آیا این سوء استفاده خداوند از قدرتش نیست؟!

می‌گویند خدا از ما خواسته است تا او را به خاطر آفریدنمان عبادت کنیم، آیا مگر ما از او خواسته‌ایم ما را خلق کند تا در نتیجه مجبور به اطاعت و عبادت باشیم؟! از طرف دیگر می‌گوید نتیجه و فایده عبادت به خود شما می‌رسد و من هیچ نیازی به آن ندارم. آیا این سوء استفاده خداوند از قدرتش نیست؟!

سخن ذکر شده را می‌توان به سه بخش تحلیل کرد:
1. آیا چون خدا ما را آفریده ضرورتا باید او را بپرستیم.
2. چون خلقت ما اختیاری نبوده پس لازم نیست خدا را به خاطر کاری که از او نخواسته‌ایم عبادت کنیم.
3. آیا نفع عبادت به ما می‌رسد یا به خدا؟
در ابتدا دلائل گرایش به پرستش در وجود بشر را ذکر می‌کنیم، سپس لزوم پرستش در هر حال را بیان خواهیم کرد و در پایان ثابت خواهیم کرد که فایده عبادت به ما بر می‌گردد.

یکم:
شکی نیست که یکی از دلائل وجوب پرستش خدا به وجود آوردن ما است؛ چرا که پا به عرصه هستی نهادن نعمت بزرگی است و باید خدا را به خاطر این نعمت سپاس گفت. ولی باید یادآور شویم که عبادت خدا صرفاً به واسطه نعمت زندگی یافتن نیست، بلکه دلائل دیگر هم دارد که به برخی اشاره می‌کنیم.
اولاً پرستش امر متعالی، موضوعی فطری است و در ضمیر همه انسان‌ها نهاده شده است.)لکنت دونویی( روان‌شناس می‌نویسد: “بیرون از هر آیین و معبدی در جهان، روح مذهب، میل به اعتقاد، میل به پرستش بی‌‌قید، میل به فروتنی در عبادت کامل … وجود داشته است؛ این آرزویی است که مبدأی الهی دارد؛ زیرا جهان‌شمول و زمان‌شمول است.”1 شاهد بر این امر این است که پرستش، حتی در اقوام بدوی هم وجود داشته است، گرچه در آن‌ها به صورت شیئ پرستی ظهور یافته است. (یونگ) روانشناس سوئدی نیز می‌نویسد: “ممکن است که از کسی خدایش را بگیرند، ولی او بدون خدا نمی‌تواند زندگی کند و برای خود خدای دیگری را قبله گاه خویش قرار می‌دهد.”2
بنابراین، عبادت، پاسخی است به یک نیاز فطری بشر.
ثانیاً: “عبادت مرکبی است، برای تقرب به حق و در واقع برای تکامل واقعی بشر”3. راه پیدا کردن به ملکوت جز با عبادت ممکن نیست و مشاهده ملکوت با یقین همراه است و خداوند شرط رسیدن به یقین را عبادت قرار داده است.4 (واعبد ربک حتی یاتیک الیقین). اینکه ما بدون خواست خودمان به این دنیا آمده‌ایم و در این مسأله با ما مشورت نکرده‌اند، حقیقتی است غیر قابل انکار؛ زیرا این کار نه ضروری است و نه شدنی! اگر بنا بود در این مسأله با ما مشورت کنند، بازهم لازم بود که ما را خلق کنند و پس از رسیدن به مرحله بلوغ فکری، از ما بپرسند که آیا ما را خلق کنند یا نه؟!
ب: اذعان می‌کنیم که عوامل غیراختیاری بسیاری در خلقت ما دخیل بوده‌اند، ولی با توجه به مطالبی که ذکر شد، عبادت فقط به خاطر خلقت غیراختیاریمان نیست؛ علاوه بر اینکه در بسیاری از موارد ما از کسی که کاری را از او نخواسته‌ایم، تقدیر می‌کنیم. آیا اگر مثلاً کسی یک دوره کتاب نفیس، یک تابلوی نقاشی زیبا یا حتی شاخه گلی برای روز تولدمان به ما هدیه کند از او تشکر نمی‌کنیم؟ آیا لطف او را ستایش نمی‌کنیم؟ واقعیت زندگی این است که ما را آفریده‌اند و در این آفرینش هیچ‌گونه دخالتی نداشته‌ایم. حال که به این دنیا پا نهاده‌ایم، در مقابل ما دو راه بیش‌تر نیست[1]. یک راه بندگی خدا و رسیدن به سعادتی که او دوست دارد و در نتیجه وارد شدن در سرور دائم و بهشت جاودان، و راه دوم راه سرکشی از اطاعت و عبادت خداوند، که عاقبتی جز جهنم سوزان و اندوه ابدی را به دنبال ندارد[2]. راه سومی هم وجود ندارد. حال انسان عاقل کدام یک از این دو راه را انتخاب می‌کند؟ مسلما انتخاب هر کدام از این دو راه در اختیار ماست و ماییم که سعادت یا شقاوت ابدی را انتخاب می‌کنیم. خداوند ما را به هیچ یک از دو راه مجبور و مقهور نمی‌کند. او صادقانه و از روی محبت، تنها راه بهشت را از جهنم به ما آموخته است و البته دوست دارد که راه ایمان و سعادت را برگزینیم نه راه کفر و شقاوت را.
ج: ابتدا لازم است تصور روشنی از اندیشه خدا در اسلام داشته باشیم؛ چرا که رسیدن به پاسخ بخش سوم، مبتنی بر این مسئله است. کافی است بدانیم خدای معرفی شده در اسلام، ذات بی‌منتهایی است که دارای همه خوبی‌ها و صفات نیک است و ذات پاکش آلوده به هیچ عیب و نقصی نیست. چگونه چنین نباشد در حالی که او هستی و کمال بی حد است. پر واضح است که چنین موجودی نمی‌تواند نیازمند باشد.
بنابراین خدا هرگز از عبادت ما سودی نمی‌برد زیرا نفع بردن او مساوی با نقص و نیازمند بودن اوست و بدین معناست که خدا می‌خواهد با مورد پرستش قرار گرفتن، نقص خود را جبران کند؛ که این مطلب  با مبنای علمی و فلسفی و کلامی باطل است.
اضافه بر اینکه عبادت، آثار بسیاری دارد که همه آن آثار به انسان بر می‌گردد. ذیلاً به چند مورد اشاره می‌کنیم:
1. “عبادت ارتباط برقرار کردن با خداوند متعال است. ارتباطی همه جانبه با خداوند لایتناهی و چیزی که مرتبط و متصل با لایتناهی می‌شود و رو به سوی او می‌رود، هرچه بیش‌تر از مزایا و مواهب و کمالات او برخوردار می‌گردد.”5
2. انسان به وسیله پرستشف می‌تواند نقایص و خلأهای وجودی خود را برطرف سازد. بر همین اساس احساس ناتوانی در برابر طبیعت و تمایل به تسخیر آن در انسان‌های بدوی، موجب می‌شد تا آن‌ها بر اثر عدم آگاهی اشیائی را بپرستند.6
3. انسان در پرستش، شور و امید و حرکت و تلاش می‌بیند و از همان ابتدای حیات خویش دریافته که اگر به چیزی عشق نورزد و به پرستش موجودی نپردازد، زندگی خالی از شور و امید خواهد بود. همین عشق و پرستش است که موانع بسیاری را از مقابل انسان برداشته، استعدادهای درونی او را شکوفا می‌سازد و به او قدرت و نیرو می‌دهد.7
از امام رضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده که فرمود: اگر کسی بگوید چرا خداوند عبادت را از مردم خواسته و مردم را به آن متعبد کرده است؟ جواب این است: برای اینکه مردم خدا را فراموش نکنند و در مقابل او ترک ادب نکنند. برای اینکه اگر با اوامر و نواهی، در طریق عبادت قرار نگیرند و به حال خود رها شوند، آرزوهای دور و دراز بر آن‌ها غالب می‌شود و دلهاشان قساوت پیدا می‌کند.8

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج 18، دفتر انتشارات اسلامی.
2. روحانی نژاد، حسین، پرستش، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 81.

پی‌نوشت‌ها:
1. لکنت دونویی، سرنوشت بشر، ص 208 نقل از عبدالله نصری، خدا در اندیشه بشر، ص 229.
2. نقل از عبدالله نصری، همان.
3. مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص 74، چاپ اول 61، انتشارات صدرا.
4. عبدالله جوادی آملی، حکمت عبادات، ص 56، نشر اسراء، چاپ دوم 78.
5. سید علی شفیعی، چهار گفتار، ص 239، چاپ اول 73، سازمان تبلیغات اسلامی.
6. عبدالله نصری، خدا در اندیشه بشر، ص 230.
7. همان، ص 230 ـ 231.
8. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 103.
[1] . کهف/29، بلد/10
[2] . مؤمن/60، هود/105 تا 108

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید