نقشه ی سلطه گران در بی حجابی

نقشه ی سلطه گران در بی حجابی

طرح و نقشه ای که دشمنان در سر دارند و آن را با حساسیت خاصی اجرا می کنند یکی دیگر از علت های بی حجابی زنان در جامعه می باشد. سلطه گران دنیا همواره سعی داشته و دارند تا با ترویج بی بند و باری و بی حجابی سنت ها و آداب و رسوم ملی و مذهبی ملت ها را خدشه دار کرده و آنان را با فرهنگ خود بیگانه سازند و از این طریق ارزش های اسلامی را زیر پا گذارند و بر ملت های مسلمان تسلط یابند.
این سلطه گران برای رسیدن به مقاصد شوم خویش و در راستای به بند کشیدن ملت مسلمان، از راه های گوناگون وارد شده اند و به عملکردهای متفاوتی دست زده اند، عملکردهایی چون: جنگ های سیاسی، نظامی، روانی و فرهنگی و… .
و به نظر می رسد که در جنگ فرهنگی یا به اصطلاح امروز «تهاجم فرهنگی» تا حدودی موفق بوده و توانسته اند به بخشی از اهداف پلید خود برسند و در این جنگ فرهنگی زنان بیشتر از مردان در تیررس دشمنان بوده اند.
بنابراین بر زنان مسلمان فرض است که دوشادوش مردان قدم در راه مبارزه با تهاجم فرهنگی گذارند و با رعایت حجاب نقشه های سلطه گران را خنثی سازند. اگر زنان مسلمان حجاب را رعایت کنند، تیرهای زهرآلود دشمنان به آنها اصابت نخواهد کرد؛ چون حجاب سپری است در برابر آماج تیرهای سلطه گران، تیرهایی که هریک با هدف و نیت خاصّی از کمان رها می شوند.
دشمن در جنگ فرهنگی، جامعه را از درون تهی و بی محتوا می کند. خسارات ناشی از جنگ فرهنگی به مراتب شدیدتر و بیشتر از جنگ نظامی است؛ چرا که در جنگ نظامی گلوله فقط قلب یک نفر را می درّد و نعمت حیات را از او می گیرد، اما در جنگ فرهنگی گلوله های دشمن قلب اجتماع را می درد و شادابی و سلامت را از جامعه می گیرد.
در چنین جامعه ی بحران زده ای، اگرچه افراد به ظاهر پیرو دشمن نیستند، اما از درون به ندای دشمن لبّیک گفته اند؛ و مجری برنامه هایی هستند که دشمن طرح ریزی کرده است.

زمامداران مسیحی از راه فحشا مسلمانان را شکست دادند
کشور اسپانیا در جنوب غربی اروپا قرار دارد و از کشورهای حاصلخیز و خوش آب و هوای اروپاست. این کشور در سال 711 میلادی زمان خلافت بنی امیه به دست مسلمانان فتح شد.
طارق بن زیاد فرمانده یک لشگر 12 هزار نفری از راه جبل الطارق- که هم اکنون به نام اوست- در زمان کمی اسپانیا را فتح کرد و مسلمانان حدود هشتصد سال بر این کشور حکومت کردند. مسیحیان هرچه کردند در این هشتصد سال نتوانستند اسپانیا را با وجود جنگ های خونین پس بگیرند، تا بالاخره زمامداران مسیحی از راه فحشا مسلمانان را شکست داده، و آنها را از اسپانیا راندند.
زمامداران مسیحی با یکی از افسران خائن مسلمان به نام «براق بن عمار»هم دست شدند و به کمک وی دو کار انجام دادند:
1- مشروبات الکلی را به حدّ وفور و زیاد در شهرهای اسپانیا با قیمت های ارزان و نازل وارد کردند و در اختیار جوانان مسلمان قرار دادند.
2- دختران طنّاز و دلربای اروپایی را گروه گروه وارد شهرها کردند و به آنها راه جذب جوانان مسلمان را آموزش دادند و وقتی فساد به زمامداران سرایت کرد، مقدمات نابودی و سقوط مسلمین فراهم شد.»(1)
لذا نباید این نکته را فراموش کرد که دفاع از سرزمین و ناموس یک اصل مقدس است. کسانی که در عملیات نظامی زخم برمی دارند و مجروح می شوند، سنبل مقاومت و سربلندی هستند و افراد جامعه بر آنها ارج می نهند.
اما آسیب دیدگان جنگ فرهنگی سنبل خودباختگی و پوچی هستند و افراد جامعه به دیده ی ننگ و عار به آنها می نگرند.
مادامی که جوانان جامعه، از پسران گرفته تا دختران بانشاط و پرتوان در راستای ارزش های سلامت بخش اسلام گام بردارند، دشمنان هرگز موفق نخواهند شد که تیرهای خود را به هدف بزنند.
تهاجم فرهنگی به روش های متفاوتی می تواند صورت گیرد، از پخش فیلم های مبتذل ویدیویی و سی دی گرفته تا مقالات و نوشته هایی که قلم های مسموم می نویسند.
و جای بسیار شرمساری است اگر بگویم به تازگی لباس هایی وارد بازار شده است که تصویر هنرپیشه های غربی و خوانندگان مخالف دین و تصاویری که با فرهنگ اصیل ما ناسازگار است بر روی آنها نقش بسته است و عده ای با عدم آگاهی از برنامه های تدوین شده در راستای نابودی اندیشه های سالم و دینی به فروش این گونه لباس ها اقدام می کنند و عده ای هم از روی نادانی، با خرید این گونه لباس ها سلطه گران را در رسیدن به هدفشان یاری می کنند؛ چون فروش یک لباس از این مدل یعنی نصب یک تابلوی تبلیغاتی برای تبلیغ بی بند و باری و بی حجابی.
پس بر ماست که با شناسایی مجرای تهاجم فرهنگی از جاری شدن این سیل وحشتناک در جامعه جلوگیری کنیم و نگذاریم که حجاب ها در این سیل از بین برود و افراد بی بند و بار و نیمه عریان در جامعه ظاهر شوند که اگر این طور شد، دیگر نمی توان یک جامعه ی آرمانی و سالم داشت.
سال های متمادی است که استعمار با دست های ناپاک خویش سعی دارد تا جهان اسلام را قتل عام فرهنگی کند.
استعمار پیر سال هاست که در فکر نابودی ارزش های دینی است و به هر دری می زند تا آن را نابود کند و در گلستان شاداب جامعه ی اسلامی بذرهای شوم و پلید خویش را بکارد و نیک می داند که با وجود حجاب، عفت و رعایت شئون اخلاقی و اسلامی هرگز در کارش موفق نخواهد بود.
بنابراین در قدم اول زنان جامعه ی اسلامی را مورد هدف قرار داده اند و سعی دارند با تربیت زنان بی حجاب و نیمه عریان، سلامت روحی و اخلاقی بانوان را از بین ببرند و اعتماد به نفس آنان را گرفته آنها را به خویش وابسته کنند.
هر چادری که از سر زن مسلمان برداشته می شود، استعمار یک قدم به اهداف نامبارک خود نزدیک تر می شود.
هرچه بیماری سخت تر باشد، لاجرم دارویش تلخ تر است و باید به هوش
باشیم که بیماری تهاجم فرهنگی نه تنها خطرناک است که اگر جلوگیری نشود، کشنده می شود و آیا این درست است که در مقام یک نظاره گر نسبت به جنبه های مختلف تهاجم فرهنگی ساکت بنشینیم؟

چرا استعمار از حجاب می هراسد؟
به راستی حجاب چیست؟ و چرا استعمارگران این همه از آن می هراسند و هر ساله سرمایه گذاری های آن چنانی می کنند تا حجاب را از جامعه ی اسلامی برگیرند و بی بند و باری را جایگزین آن سازند؟
همان طور که گفته شد، حجاب همچون سدی محکم در برابر تهاجمات فرهنگی استعمارگران قرار می گیرد و نمی گذارد که سیل وحشتناک تهاجمات، ارزش و شخصیت زن را با خود ببرد و زنان بی شخصیت و نیمه عریان را شخصیت دهد و آزاد بگذارد، آنهایی که مورد نفرت مردمند. حجاب می گوید زن نباید بازیچه ی دست های ناپاک شود؛ چرا که او صاحب شخصیتی والاست.
در قسمتی از برنامه های استعمار پیر انگلیس این طور آمده است:
«باید کوشش فراوان کرد تا زنان مسلمان را نسبت به امر حجاب بی میل نمود و در عوض آنها را به بی حجابی و رها کردن چادر علاقه مند ساخت. باید با دلایل و شواهد تاریخی ثابت کنیم که حجاب و پوشش از دوران بنی عباس متداول شده است و صد در صد مورد تأیید اسلام نیست.
باید گفته شود که مردم، همسران پیامبر را بدون حجاب می دیده اند و زنان صدر اسلام در تمام مراحل زندگی و در تمام کارها دوش به دوش مردان فعالیت داشته اند.پس از آن که با تبلیغات وسیع حجاب از میان رفت، مأموران ما وظیفه دارند که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان عریان غیرمسلمان تشویق کنند. این زنان باید کاملاً بی حجاب ظاهر شوند تا الگویی برای زنان باشند.»(2)
در راستای زمینه سازی برنامه های استعمار، رضاخان مجری طرح بی حجابی در ایران شد، آن هم با توسل به زور و خشونت. رضاخان بعد از برگشت از ترکیه سعی داشت تا به طور صد در صد آداب و رسوم غربی را در ایران پیاده کند و در راه رسیدن به این هدف هر مانعی را از سر راه بردارد.
برای رسیدن به این هدف مقدماتی لازم بود، وی برای شروع برنامه های کشف حجاب، مجالس و جشن هایی را در تهران برپا کرد که بعدها به دیگر نقاط ایران سرایت کرد. این جشن ها همگی در راستای کشف حجاب ترتیب داده شده بود. اما چون حجاب در بین مردم از قدمتی طولانی برخوردار بود و در زندگی مردم ریشه دوانده بود، این گونه جشن ها و برنامه ها در ابتدای امر چندان موفقیتی به دست نیاورد، تا این که در 27 دی ماه سال 1314 شمسی در دانشسرای مقدماتی جشنی برپا شد و رضاخان به همراه زن و دختران خویش که بی حجاب بودند، در این جشن شرکت کرد و سعی کرد که با این کار بی حجابی را در نزد مردم امری نیک جلوه دهد.
از طرفی وزرا و وکلا نیز زنان خود را به صورت بی حجاب در این جشن شرکت داده بودند. در این جشن این طور عنوان شد که تاکنون نصف جمعیت در آمار جمعیت ایران لحاظ شده است؛ چون آنها در پرده به سر می برده اند.
و این گفته یعنی کشف حجاب برای در نظر گرفتن حقوق زنان. رضاخان سخنرانی کرد و همه را به کشف حجاب تشویق نمود و قرار شد که جشن های دیگری هم ترتیب داده شود تا بیشتر در مورد کشف حجاب سخن گفته شود و چون این گونه جشن ها در توده ی مردم اثر نداشت و چندان موفقیتی به دست نیاورد، کار به تهدید و شکنجه کشید تا جایی که مأمورین شهربانی پست ترین کارها را در این راه انجام دادند.
هنوز موضوع کشف حجاب مطرح نشده بود که مردم مشهد به نشانه ی اعتراض و مقاومت در سال 1314 جلسات متعددی را برپا کردند. روحانیون پیشقدم شدند و این کار دولت را مقابله با اسلام قلمداد کردند.
در رأس آنها فردی به نام آقاشیخ تقی معروف به بهلول بود که همه ی مردم او را می شناختند. وی در رابطه با حجاب سخنرانی پرشوری علیه دستگاه حکومتی انجام داد.
وی از 16 مرداد سال 1314 تا 29 دی ماه همان سال جلسات متعددی را در مسجد گوهرشاد برگزار نمود. مردم را دعوت کرد و نسبت به دستگاه حکومتی اعتراض نمود و مردم را از خطر بی حجابی آگاه نمود که این کار وی مردم را علیه دستگاه حکومتی به شورش واداشت.
مأمورین وی را دستگیر نمودند و به پاسگاه حرم بردند، اما با درخواست مردم و اعتراض آنها وی آزاد شد، بعد از آزادی به منبر رفت، در همین موقع «احتشام رضوی» نماینده ی آستان قدس خود را به منبر رساند و با شور و هیجان با مردم سخن گفت، به طوری که مردم تحت تأثیر سخنان وی قرار گرفتند و گریستند. مأمورین صحن را محاصره کردند و اجازه ندادند کسی وارد شود.
در این درگیری که بین مردم و مأمورین درگرفت، 25 نفر جان خود را از دست دادند. فردای آن روز مردم به عزاداری پرداختند، مأموران نظامی اطراف مسجد گوهرشاد جمع شدند و هنگام غروب مسلسل ها به کار افتاد و عده ی زیادی به شهادت رسیدند و بدین ترتیب بزرگترین فاجعه در مسجد گوهرشاد رقم خورد.(3)
در مشهد مقدس صبح روز جمعه 10 ربیع سال 1354 قمری مصادف با بیستم تیر 1314 شمسی مردم را متفرق ساختند و 100 نفر کشته و زخمی شدند.
شنبه یازدهم ربیع مردم در مسجد با چماق و بیل و داس برای دفاع جمع شدند، زنان وسط مسجد گوهرشاد چادر زده و حاضر بودند. مسلسل های سنگین بالای مسجد و عده ای مزدور داخل مسجد بودند. در نیمه های شب حمله آغاز شد، دو الی پنج هزار نفر را کشتند و 500 نفر را دستگیر کردند. گویند 56 کامیون جنازه ها را بردند و این تظاهرات در اعتراض به کشف حجاب بود.(4)
سینا واحد در کتاب قیام گوهرشاد از قول حسین آستانه پرست دبیر علوم دینی آن زمان نقل کرده:
«پاسبانی را دیدم کنار دیوار جلوی زنی را گرفته و با چوب به پای او می زند و مکرّر ناسزا می گوید و حرف های رکیک و با اینکه آن زن با روسری وآنیفورم بود و چادر نداشت، می گفت: این تنوره را از پایت بیرون کن. منظورش شلوار سیاه بلند بود و آن زن می لرزید و اشک می ریخت و التماس می کرد. اکنون هم از یاد آن ستم و بی عفتی اعصابم می لرزد.»
ای ز افسون فرنگی بی خبر
فتنه ها در آستین او نگر
از فریب او اگر خواهی امان
اشترانش را ز حوض خود بران
(اقبال لاهوری)

امام مهدی (عج) و حجاب
در خاتمه این قسمت شایان ذکر است که بانوان باور دارند این کشور متعلق به حضرت بقیه الله الاعظم (عج) است، صاحب اصلی اوست، نباید بپسندند که در این میهن بدحجابی باشد؛ زیرا آن امام عزیز از فرهنگ بدحجابی آزرده خاطر می شود و رنج می برد. برای روشن شدن مطلب به نقل دو حکایت پرداخته می شود که حضرت مهدی (عج) سفارش اکید به حجاب بانوان دارند:

دو چیز کمر مرا شکسته است
در زمان رژیم رضاشاه وقتی به اجبار کشف حجاب کرده بود، در همان زمان جناب مستطاب آقای توکلی که یکی از متدینین و ساکنین مشهد مقدس بوده، می فرمودند:
«من در بندر ترکمن (بندر شاه سابق) میهمان روحانی آن شهر بودم. بعد ازناهار می خواستم استراحت کنم، دراز کشیده بودم، ولی هنوز چشم هایم باز بود و خوابم نبرده بود. ناگهان دیدم در اطاق باز شد و حضرت بقیه الله – روحی فداه- وارد اطاق شدند و سلام کردند. من جواب سلام آن حضرت را دادم، ولی وقتی خواستم برخیزم، آن حضرت با دست اشاره فرمودند که برنخیز و تصرّف ولایتی در من کردند که من نتوانستم تکان بخورم. سپس آن حضرت نزدیک من آمدند و فرمودند: دو چیز کمر مرا شکسته است. یکی وضع مدارس و فرهنگ این مملکت است (زمان رژیم رضاشاه) و دیگر بی حجابی زن هاست و بعد فرمودند: دل مادرم زهرا از پهلویش شکسته تر است. و بعد آن حضرت گریه کردند، من هم اشکم ریخت، اما به مجردی که با دستم اشکم را پاک کردم و چشمم را باز نمودم، آن حضرت را ندیدم.»(5)

مثل این باشید، تا من دنبال شما بیایم
یکی از علمای بزرگ- مرحوم آیت الله سیدباقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله سید علی سیستانی و مرحوم سید محمود سیستانی- در مشهد مقدس برای آن که به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را در چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند. ایشان فرمودند:
«در یکی از جمعه های آخرین، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ی نزدیک آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد، از جای برخاستم و به دنبال آن نوربَدر به آن خانه رفتم. خانه ی کوچک و فقیرانه ای بود، از درون خانه نور عجیبی می تابید.
در زدم، وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم حضرت ولی عصر (عج) در یکی از اطاق های آن خانه تشریف داشتند و در آن اطاق جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه ای سفید به روی آن کشیده بودند. وقتی من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمودند: چرا این گونه دنبال من می گردی و رنج ها را متحمل می شوی؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من دنبال شما بیایم.
بعد فرمودند: این بانویی است که در دوره ی بی حجابی (رضاخان پهلوی) هفت سال از خانه بیرون نیامده، مبادا نامحرم او را ببیند.»(6)

پی نوشت ها :

1. . غروب آفتاب در اندلس.
2. . قره العین (درآمدی بر تاریخ بی حجابی در ایران)، ص 40، سینا واحد، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، 1363 ش.
3. . تاریخ سیاسی معاصر ایران، دکتر سید جلال الدین مدنی، ج1، ص 120.
4. . حجاب از دیدگاه قرآن و سنت، ص180.
5. . ملاقات با امام زمان (عج)، سید حسن ابطحی، ص 248.
6. . داستان هایی از پوشش و حجاب، ص 247، به نقل از گوهر صدف.
منبع:خرّمی مشگانی ابراهیم/ جرا حجاب/انتشارات مرسل/تهران چاب سوم 1387

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید