وظایف حکومت در برابر مسئله حجاب (2)

وظایف حکومت در برابر مسئله حجاب (2)

نویسنده : احمد حیدرنام

زمینه هاى مطالعه در تدوین برنامه جامع و نظام مند
براى تدوین برنامه جامع و نظام مند از یک سو، باید اهداف اسلام در زمینه عفاف و حجاب به صورت کارشناسانه و دقیق شناخته شود و از سوى دیگر، عوامل به وجودآورنده یا تشدیدکننده بدحجابى به صورت کارشناسانه شناسایى گردد تا بتوان به تدوین برنامه اى جامع، نظام مند و کارآ دست یافت. از این رو، لازم است تا اندازه اى این دو عامل توضیح داده شود:
یک ـ شناسایى اهداف اسلام در زمینه حجاب و عفاف و ارتباط آن با اهداف اسلام در دیگر حوزه هاى زندگى انسان
اولین مسئله نیازمند بررسى این است که هدف اسلام در زمینه عفاف و حجاب چیست: مصونیت اجتماعى; تربیت اخلاقى; تحکیم پایه ها و بنیان هاى زندگى مشترک خانوادگى; تأمین آرامش روانى; تکریم زن و پرهیز از فرو افتادن وى در ورطه ابتذال یا این که اهداف دیگرى مطرح است؟ آیا اساساً اسلام در زمینه حجاب و عفاف، اهداف مختلفى را دنبال مى کند یا هدف واحدى دارد؟ اگر اهداف متعددى را دنبال مى کند، چه نسبت و رابطه اى میان این اهداف برقرار است؟ آیا این اهداف به صورت طولى است، به گونه اى که یک هدف در خدمت هدف دیگر قرار داشته باشد یا هر یک از این اهداف به صورت مستقل و در عرض هم قرار دارد و به هر یک به عنوان هدف و مطلوبى مستقل و نهایى نگاه مى شود یا اینکه هر یک از اهداف در عین استقلال، با هم در رابطه اى تنگاتنگ و در هم تنیده قرار دارند، به گونه اى که نمى توان هر یک را بدون ملاحظه دیگرى در نظر گرفت؟
اهداف اسلام در زمینه پوشش، حجاب و عفاف با اهداف اسلام در دیگر زمینه ها اعم از فردى و اجتماعى چه ارتباطى دارد؟ از نظر فردى، اهداف اسلام حجاب و پوشش با خودسازى انسان و تربیت شخصیتى و اخلاقى وى چه ارتباطى دارد؟ پوشش و حجاب در تقرب انسان به سوى خداوند متعال چه نقشى دارد؟ هم چنین برعکس، دیگر احکام اسلام از جمله احکام عبادى (به ویژه نماز) در جلوگیرى از بدحجابى و کم عفتى چه نقشى مى تواند داشته باشد؟
از نظر اجتماعى، پوشش با اهداف اسلام در زمینه اقتصاد، سیاست، خانواده و… چه ارتباطى دارد؟ آیا اسلام در تحریم بى بندوبارى این نکته را درنظر گرفته است که بى بندوبارى در این زمینه به ضعف نیروهاى اقتصادى و خلاق جامعه مى انجامد یا به روابط سالم اقتصادى در این زمینه ضربه مى زند؟ هم چنین در زمینه سیاست، خانواده و مانند آن، پرسش هاى گوناگونى مطرح مى شود.
واقعیت این است که تحقیق عمیق و جامعى در این زمینه صورت نگرفته و پاسخ روشن و قاطعى درباره امثال این پرسش ها داده نشده است. پس بررسى کارشناسى و عمیق در این زمینه، ضرورى به نظر مى رسد.
دو ـ شناسایى عوامل پدیدآورنده، تشدیدکننده و خنثى کننده
بدیهى است هر ناهنجارى در رفتار فرد و جامعه معلول یک سرى عوامل پدیدآورنده و تشدیدکننده است و طبیعى است که بدون شناخت دقیق و عمیق عوامل به وجودآورنده یا تشدیدکننده، با آن پدیده یا رفتار ناهنجار، برخورد هوشمندانه و عالمانه اى نمى توان داشت. بى تردید، شناخت عوامل ایجاد کننده رفتار ناهنجار در فرد، دشوار و شناخت این عوامل درباره ناهنجارى هاى اجتماعى بسیار دشوارتر است; زیرا عوامل موثر بر جامعه، گونه گونى و پیچیدگى و در هم تنیدگى بیشترى دارند و چه بسا شرایط زمانى و محیطى، فرهنگى و قومى و… نیز تأثیر خاص خود را بر آن به جاى مى گذارند. پس به بررسى و کارشناسى دقیق تر و عالمانه ترى نیاز دارد. در این راستا باید تلاش شود تا با کارشناسى ها و بررسى هاى همه جانبه (سیاسى، اقتصادى، تربیتى، روان شناسانه، جامعه شناسانه و… )، عوامل گوناگون ناهنجارى شناسى و میزان نقش هر عامل تعیین شود. هم چنین لازم است نقش عوامل داخلى و عوامل قابل دست رسى و کنترل از عوامل خارجى، غیرقابل دست رسى و نیز عوامل غیر قابل کنترل مستقیم و عوامل قابل اثرگذار بیشتر و عوامل قابل اثرگذارى کم تر به خوبى شناسایى شود. هم چنین در نقطه مقابل نیز باید همه عوامل قابل رقابت و جاى گزینى و عوامل خنثى کننده و اثرگذار بر عوامل پدیدآورنده ناهنجارى هاى اجتماعى را به خوبى شناسایى و میزان تأثیر هر یک را به صورت دقیق و کارشناسانه تعیین کرد.
2-1-2- بصیرت و آگاهى بخشى
یکى دیگر از وظایف نظام اسلامى در زمینه عفاف و حجاب، بالا بردن سطح آگاهى هاى مردم نسبت به سودمندى ها و آثار مثبت فردى و اجتماعى آن است. در آگاهى بخشى نباید به آگاهى دادن هاى سطحى بسنده کرد، بلکه باید آگاهى ها را نهادینه ساخت و توسعه داد تا به بصیرت تبدیل شود. به نظر مى رسد آگاهى بخشى درست با استفاده از انواع روش ها و ابزارهاى روز آمد مى تواند نقش مؤثرى در این زمینه داشته باشد و مفید واقع شود. افزون بر این، مبانى و آموزه هاى اسلامى نیز ما را به انجام این وظیفه راهنمایى مى کند; زیرا خداوند متعال، انسان را موجودى آگاه و آزاد آفریده است و این ویژگى، وى را از دیگر موجودات، متمایز و ممتاز مى گرداند. پس نخستین گام، براى برانگیختن موجود با شعور و داراى قدرت اختیار به سوى مطلوب، بالا بردن سطح بینش و آگاهى او نسبت به مطلوب است. اگر مطلوب ما این است که رعایت حجاب و عفاف در سطح جامعه، گسترده تر و فراگیرتر شود، باید از یک سو، آگاهى و بصیرت مردم جامعه را از سودمندى ها و آثار مثبت حجاب و عفاف بیشتر کنیم و از سوى دیگر، زیان ها و پى آمدهاى ناگوار بى بندوبارى و کم عفتى را به صورت ملموس و روشن به آنان نشان دهیم تا آنان هم با آگاهى و آزادى، حجاب و عفاف را انتخاب کنند و از بى عفتى و بى حجابى بپرهیزند. آن گاه با گزینش آگاهانه و آزادانه، در جهت رشد و تعالى شخصیت انسانى خویش گام بردارند. روشن است هر چه عمل با آگاهى و آزادى بیشترى صورت گیرد، ارزش آن بیشتر است و در رشد و تعالى شخصیت انسان اثرگذارتر خواهد بود.
سوگمندانه باید گفت این آگاهى بخشى در حد مطلوبى صورت نگرفته و از روش هاى جذاب و کارآمد در این زمینه استفاده نشده است. به همین دلیل، بسیارى از زوایاى پنهان و آثار و فلسفه احکام اسلامى به روشنى تبیین نشده است، به گونه اى که حضرت امام خمینى(ره)، تبیین و درک نشدن فلسفه واقعى بسیارى از احکام اسلامى را بزرگ ترین درد جوامع اسلامى مى داند.(14)
افزون بر این، انسان امروزى، انسانى است که از یک سو، میزان آگاهى هاى وى بیشتر شده است و با انسان هاى قرن هاى پیشین قابل مقایسه نیست. از سوى دیگر، فرهنگ ترویج شده از سوى رسانه هاى جهانى بر وى اثر گذاشته و به صورت پنهان و پیدا، این انتظار را ـ هر چند به صورت کم رنگ ـ در وى پدید آورده است که براى عمل کردن به هر دستور یا قانونى، فلسفه و آثار مطلوب آن را درک و با توجه به درک و تصمیم خویش بدان عمل کند. از این رو، داشتن این انتظار از انسان دین دار امروز که هم چون نیاکان و نسل هاى پیشین خود، بدون هر گونه آگاهى از سودمندى ها و آثار مثبت احکام و دستورهاى دینى، فورى بدان عمل کند، انتظارى نامتناسب با شرایط امروزین جامعه است. پس یکى از شرایط و مقتضیات امروز جوامع اسلامى ـ به ویژه با توجه به تهاجم فرهنگى که از سوى جوامع بیگانه و دولت هاى غیرمسلمان با استفاده از پیشرفته ترین ابزارها و روش هاى تبلیغاتى صورت مى گیرد ـ تبیین فلسفه و آثار مثبت احکام اسلامى است. باید اعتراف کرد که نهادهاى فرهنگى کشور وظیفه خویش را در این زمینه به خوبى به انجام نرسانیده اند و این وظیفه آنان است که با تبیین عقلانى و حکیمانه آثار مثبت احکام اسلامى، آن را متناسب با سطح فهم اقشار گوناگون جامعه بیان کنند. چه بسا در مواردى، فلسفه و آثار مثبت احکام، به اقامه دلیل و استدلال نیاز دارد و ذهن پرسش گر و کاوش گر برخى افراد را باید نسبت به فلسفه و آثار مثبت برخى از احکام قانع کرد. چه بسا ضرورى است شبهه هاى گروهى دیگر را به صورت عالمانه و مستدل پاسخ گفت. پس نهادهاى فرهنگى جامعه وظیفه دارند با آگاهى بخشى در زمینه احکام اسلامى، آن را براى همه گروه هاى فکرى و سنى جامعه به روشنى تبیین کنند و با استدلال عقلانى و فراخوانى حکیمانه و پسندیده، فکر و دل آنان را به اجراى احکام اسلام متمایل سازند. به ویژه در این زمینه باید با استفاده از روش هاى هنرى و تبلیغى و با زبان داستان، فیلم، نمایش نامه و سرود مانند آن، از یک سو، آثار مثبت عمل کردن به دستورهاى اسلامى را به زیبایى و هنرمندى به تصویر کشید و از سوى دیگر، باید آثار منفى ترک عمل نکردن به دستورهاى اسلامى را بیان کرد.
2-1-3- دعوت تشویق گرانه و هنرمندانه
در مرحله پیشین، بر یکى از مهم ترین وظایف دولت که بالا بردن سطح بینش و بصیرت انسان ها است، انگشت نهادیم. بیان کردیم که این شیوه، اصلى ترین و طبیعى ترین راه براى برانگیختن انسان به سوى مطلوب است; زیرا بر بعد عقلانى وى که برترین بعد و ساحت انسان است، تکیه دارد. با این حال، انسان، موجودى تک ساحتى و منحصر به بعد عقلانى نیست، بلکه بعد احساس و عاطفه یکى از ابعاد مهم وجود انسان است. پس همان گونه که ارتقاى سطح بینش و تقویت بعد عقلانى انسانى در انگیزش وى مؤثر است، جلب گرایش، احساس و عاطفه وى نیز نقش مهمى در برانگیختن وى دارد. حتى مى توان گفت در بسیارى از انسان ها، این بعد در زندگى آنان اثرگذارتر است. از این رو، با استفاده از روش هاى هنرمندانه و تبلیغى مى توان در ذهن بیشتر مردم نفوذ کرد تا روش هاى همراه با منطق و استدلال. چه بسا انسان هایى که از نظر عقلى و منطقى نسبت به مفید و حتى ضرورى بودن کارى قانع مى شوند، ولى چون دل و احساس آنان با آن کار همراه نیست، آن را انجام نمى دهند. در مقابل انسان هایى هم هستند که کارى را صرفاً به دلیل خواسته احساس و دل خویش انجام مى دهند، گرچه عقل آنان در این زمینه قانع نشده یا حتى احیاناً دلیل هاى عقلى برخلاف آن وجود داشته باشد. از این روست که باید دل مردم را نرم و نسبت به احکام و دستورهاى دینى جلب کرد. تشویق و استفاده از هنرهاى مختلف در این زمینه نقش اساسى دارد، همان گونه که تبلیغ عملى مى تواند نقش بى بدیلى داشته باشد.
2-1-4- پند دل سوزانه و هنرمندانه
انسان همان گونه که بعد عقلانى دارد که در بسیارى از تصمیم گیرى هاى وى مؤثر است، بعد احساسى و عاطفى هم دارد که مهم ترین عامل اثرگذار در زندگى بسیارى از انسان هاست. در آیین آسمانى اسلام، به موازات دعوت و تبلیغ حکیمانه، به پند هنرمندانه و تذکر دل سوزانه توجه شده است. اسلام، دشمن عمل گناه و دوستدار شخص گناه کار است. از این رو، تلاش مى کند با شفقت و مهربانى، گناه کار را در عین آلودگى به گناه، از ورطه گناه نجات دهد. قرآن کریم، خداوند را دوستدار توبه کنندگان مى شمارد.(15) در روایات آمده است که خداوند، دوستدار گناه کار است و مى خواهد میان گناه کار و گناه، جدایى افتد. به همین دلیل، در روایت ها، پى آمدهاى مثبت دست کشیدن از گناه برجسته شده است. براى نمونه در روایتى آمده است:
اذا تاب العبد المومن توبه نصوحاً احبه الله و فستر علیه فى الدنیا و الآخره; هنگامى که بنده مؤمن توبه خالص مى کند، خداوند وى را دوست مى دارد و گناه وى را در دنیا و آخرت مى پوشاند.(16)
دانش وران فقه و اخلاق بر اساس همین آموزه هاى وحیانى سفارش هایى را درباره شیوه پنددهى بیان داشته اند. براى نمونه، امام خمینى(ره) چنین سفارش مى کند:
شایسته است آمر به معروف و ناهى از منکر… هم چون طبیب مشفقِ مداواگر و پدر دل سوز متوجه به مصلحت گناه کار باشد و انکار وى از روى لطف و رحمت بر گناه کار به طور خاص و بر عموم مردم به طور عام باشد.
واقعیت این است که این نوع نگاه به گناه کار به طور عام و بدحجاب به صورت خاص در میان دین داران و پنددهندگان ما ضعیف است، تا جایى آن را مى توان به عنوان یک آسیب براى فرهنگ دین داران به شمار آورد; زیرا میان فرهنگ اصیل دینى (فرهنگ شماره 1) و فرهنگ رایج و نهادینه شده در میان بسیارى از دین داران (فرهنگ شماره 2) فاصله عمیقى به چشم مى خورد.
نگاهى که فرهنگ اصیل دینى به گناه کار دارد، نه تنها تقابل میان وى و پنددهندگان را به شدت کاهش مى دهد، بلکه در برخى موارد، به صفر مى رساند. حتى از نظر روانى سبب مى شود که احساس اعتماد به پنددهنده در گناه کار تقویت شود و به تدریج، با وى هم سو و هم جهت گردد. این نوع نگاه از یک سو سبب مى شود که گناه کار، خود را محبوب پنددهنده بیابد و احساس محبوبیت، راهى را به سوى اعتماد به وى باز مى کند. از سوى دیگر سبب مى گردد وى نزد پنددهنده نه تنها احساس حقارت نکند، بلکه احساس شخصیت داشته باشد. احساس شخصیت، زمینه بسیار مناسبى را فراهم مى کند تا وى به مسیر صحیح رهنمون شود.
اهتمام به این مرحله هم چون مرحله پیشین باید جدّى باشد; زیرا از یک سو، نقش اساسى و اصلاح گرانه دارد و از سوى دیگر، نگاه نادرست و کاربرد نامناسب آن نه تنها نتایج مطلوب به بار نمى آورد، بلکه نتیجه معکوس دارد. هم چنین تا این مرحله سپرى نشود، اتمام حجت صورت نمى گیرد و نوبت به اقدام قانونى نمى رسد.
2-1-5- نظارت عمومى
یکى از کارکردهاى مهم وظیفه مقدس امر به معروف و نهى از منکر در اسلام همین نظارت عمومى است که آیات و روایات متعددى به تبیین نقش و جایگاه آن در سلامت جامعه و حفظ اهداف دین و پاس دارى از احکام شریعت پرداخته است. حتى از برخى آیات و روایات نیز استفاده مى شود که افزون بر وظیفه عمومى، به عنوان نهادى اجتماعى و سیاسى مطرح است. (17)

2- 2- اختیارات ویژه و استثنایى نظام اسلامى
مراد از اختیارات ویژه و استثنایى، مواردى است که شارع بر خلاف قاعده، براى شرایط خاصى وضع کرده است. در این بخش، به بررسى این پرسش مى پردازیم که آیا از نظر فقهى، این حق براى دولت ثابت است که از راه توسل به قانون و قوه الزام کننده، با کسانى که مقدار واجب حجاب را رعایت نمى کنند، برخورد کند یا چنین حقى از نظر فقهى براى دولت در هیچ شرایطى ثابت نیست.
پاسخ به این پرسش در گرو بررسى ادله اى است که در این زمینه ارائه شده است یا مى توان ارائه داد، ولى پیش از آن، براى روشن شدن محل بحث، باید نکته هایى را یادآور شویم:
1. گاهى پرسش از وظیفه دولت است بدین معنا که در برخورد با پدیده بدحجابى، دولت وظیفه دارد از شیوه برخورد قانونى و قضایى استفاده کند و گاهى پرسش از حق و اختیار دولت در استفاده از این شیوه است. آنچه محل بحث ما در این بخش است، فرض دوم است.
2. ممکن است شخصى به حق دولت به صورت موجبه کلیه و غیر مشروط به شرایط خاص، معتقد باشد و ممکن است دیگرى به حق دولت به صورت موجبه جزئیه و در شرایط خاص اعتقاد داشته باشد. به نظر ما، حق دولت به صورت موجبه کلیه قابل اثبات نیست و آنچه از ادله استفاده مى شود، این است که پس از سپرى شدن مراحلى و ظهور شرایط خاص، این حق براى دولت ثابت مى گردد.
3. نکته موردنظر در این بخش، بررسى حکم مسئله به عنوان اولى است، ولى در صورتى که بدحجابى سبب عروض عنوان ثانوى شود، از قلمرو بحث ما خارج است.

فصل دوم: حکومت و احکام فردى و اجتماعى
آیا حکم حجاب، حکمى فردى است یا اجتماعى:
توجیه اجتماعى بودن حکم حجاب
در توجیه اجتماعى بودن حکم حجاب به امور زیر مى توان اشاره کرد. برخى از این امور، بیان مستقلى در توجیه اجتماعى بودن حکم حجابند و برخى، رد توجیه هاى فردى بودن آن و برخى، ترکیبى از آن دو هستند.
الف) بى شک، حجاب، مصلحت دارنده آن را تأمین مى کند، ولى این بدان معنا نیست که براى دیگران خالى از مصلحت است. اگر زنان در جامعه با پوشش اسلامى ظاهر شوند، یکى از زمینه هاى تحریک جنسى در جامعه کنترل مى شود و بدین وسیله، سلامت روانى و اخلاقى و دینى جامعه از این جهت تأمین مى گردد. در واقع، بى حجابى مانع سلامت جامعه است و حجاب این مانع را بر مى دارد و این، مصلحت اجتماعى انکارناپذیرى است. پس حجاب هم مصلحت فردى دارد و هم مصلحت اجتماعى. حکمى که مصلحت اجتماعى دارد، حکم اجتماعى خواهد بود، گر چه مصلت فردى دیگرى نیز داشته باشد.
ب) خداوند میان حجاب زن آزاد و غیر آزاد فرق گذاشته است. هم چنین حرمت نگاه به زنان کافر را به دلیل عدم احترام آنان برداشته است. این موارد نشان مى دهد که حرمت نگاه و وجوب حجاب، با احترام زن مرتبطند
ج) مقارنت حجاب با نماز که یک عمل فردى و عبادى است، دلیل بر فردى بودن آن نیست; زیرا:
یک ـ حجاب در نماز از امور قربى نیست، بلکه مانند پاکى از نجاست شرط صحت آن است.
دو ـ تقدس حجاب با اجتماعى بودن آن نیز سازگار است.
سه ـ حجاب موضوع بحث ما، حجاب در برابر نامحرم است.
د) گرچه حجاب با عفت ارتباط تنگاتنگ دارد، ولى صرفاً نمود خارجى آن نیست; زیرا:
یک ـ حجاب از امور قصدى نیست; یعنى اگر حجاب زن بدون توجه یا بدون قصد حجاب یا حتى با قصد دیگرى غیر از حجاب نیز رعایت شود، از عهده تکلیف خارج شده است.
دو ـ حجاب یک عمل است و همان گونه که تفاوت هایى که میان عقیده و عمل گفته شد و اولویت اجبار نکردن در عمل را شکست، در این جا نیز صادق است و مى تواند لزوم اتحاد عفت و حجاب را در فردى یا اجتماعى بودن بشکند.
هـ) دو امر انکارناپذیر است:
برخى از روش هاى حکومتى در ترویج حجاب آثار منفى تربیتى به بار مى آورد، ولى این نتیجه را به دست نمى دهند که حجاب از امور فردى است یا نباید آن را در حیطه مسئولیت هاى حکومت قرار داد. ادعاى چنین نتیجه اى مغالطه است.
آثار منفى اجبار در حجاب یا مجازات بى حجابى یا دیگر دخالت هاى حکومت در امر حجاب بیش تر ناشى از بدسلیقگى در اجرا و روش بد آن است. حتى اگر این مسئولیت به مردم سپرده شود و آنان ضعیف ترین مرتبه آن را بد و بى سلیقه انجام دهند، همین آثار منفى بر آن مترتب مى شود. در مقابل، چه بسا اجبار و مجازاتى که با توجیه افکار عمومى و با تدبیر و هنرمندانه صورت گیرد و دیر یا زود، شخص مجبور و مجازات دیده را متوجه خطاى خود کند و به توبه و اصلاح وادارد. مغالطه اى که در آن نتیجه صورت گرفته، این است که آثار روش دخالت حکومت را به خود دخالت نسبت داده است.
و) کسى منکر این نیست که رعایت حجاب (با قطع نظر از دخالت حکومت در آن)، در سالم سازى فضاى دینى و اخلاقى جامعه و خانواده و تعادل روانى آن نقش بسزایى دارد. در مقابل، رعایت نکردن حجاب، به فراخور هر یک از مراتب بى حجابى، سلامت خانواده و جامعه و تعادل روانى آن را به همان اندازه تهدید مى کند. این امر سبب مى شود رعایت نکردن حجاب، ستم به دیگران به شمار رود; زیرا گر چه بى حجابى، علت تامه نابسامانى اخلاقى و نبود تعادل روانى جامعه و خانواده نیست، ولى علت ناقصه آن است.
به بیان دیگر، هر مردى که با دیدن یک زن بى حجاب، به هر یک از مراتب گمراهى جنسى، دچار و حرامى انجام دهد، آن زن به او ستم کرده است. هم چنین هر زن باحجابى که با دیدن یک زن بى حجاب، قبح بى حجابى در نظرش شکسته شود و حجاب خود را رها کند، آن زن به او ستم کرده است. البته در این موارد، ستم او از وزر آنان نمى کاهد. از این که بى حجابى، ستم به دیگران (حق الناس) است، درمى یابیم که حجاب از احکام اجتماعى است.
اگر مردم جامعه اى اسلام را پذیرفتند و با آراى خود نشان دادند که مى خواهند احکام اسلام در جامعه آنان رعایت شود، از دیدگاه عقلاى آن جامعه، هر کس کارى انجام دهد که مانع این خواست عمومى شود، به آنان ستم کرده است. فرض این است که بى حجابى، سلامت اخلاقى جامعه را به هم مى زند. همین ستم انگارى نشان مى دهد که حجاب از امور اجتماعى است.
در کنار توجیه هایى که براى اجتماعى بودن حجاب بیان شد، مؤیداتى نیز براى آن وجود دارد:
یک ـ امروز حجاب در برخى از کشورهاى غیر اسلامى، نه تنها یک مسئله اجتماعى، بلکه یک شعار اجتماعى به شمار مى آید و به همین دلیل، رعایت آن را در مدارس و دانشگاه ها ممنوع کرده اند.
دو ـ امروز امورى که توجیه هاى ضعیف ترى براى اجتماعى بودن دارند، اجتماعى به شمار مى روند. براى مثال، استفاده از کمربند یا کلاه ایمنى در رانندگى، بیمه درمانى و شخص ثالث، لباس ایمنى هنگام کار و ده ها مورد دیگر که منافع آن صرفاً به شخص بهره مند از آن مى رسد و توجیه اجتماعى بودن آن بسیار ضعیف تر از حجاب است، همگى در حیطه اختیارات حکومت، بلکه وظایف آن است. حکومت مى تواند این امور را الزامى کند و حتى متخلفان را مجازات کند و نه تنها هیچ تنشى ایجاد نشود، بلکه سبب تحسین حکومت نیز شود.
چه تفاوتى میان این امور و حجاب است؟ شاید بتوان به تفاوت هاى زیر اشاره کرد، ولى هیچ یک از آن ها مایه تفاوت اجتماعى و فردى بودن آن ها نیست:
اول ـ مردم، مصالح این امور را آسان تر از مصالح حجاب درک مى کنند.
دوم ـ در جوامع غیر اسلامى، به ویژه در جوامع توسعه یافته تر، الزام این امور مرسوم است، ولى الزام حجاب وجود ندارد.
سوم ـ هیمنه افکار عمومى بین المللى (در جوامع غیر اسلامى) با گرایش فمینیستى و آزادى جنسى، فشار سنگینى بر فرهنگ کشورهاى اسلامى در زمینه رعایت احکام مربوط به بانوان وارد کرده است، در حالى که چنین فشارى در رعایت امور یادشده وجود ندارد.
چهارم ـ گرایش نفس اماره به مخالفت با این امور خیلى کم تر از گرایش به مخالفت با حجاب است.
با این حال، هرگز نمى توان پذیرفت که این تفاوت ها سبب اجتماعى بودن این امور و فردى بودن حجاب شود.

1) نقش حکومت در احکام فردى و اجتماعى
هنگام بررسى نقاط قوت و ضعف نظام جمهورى اسلامى در اجراى قانون حجاب در جامعه ایران باید به دو تفاوت اصلى جامعه اسلامى ایران و مسلمانان صدر اسلام اشاره کنیم. تفاوت نخست، نفوذ غرب زدگى در ایران و شکل گیرى این تصور است که هر چیز غربى، خوب و هر چیز شرقى، بد است.
تفاوت دوم که زیرمجموعه تفاوت اول به شمار مى رود، پیدایش تصور منفى نسبت به حجاب است که آن را نشانه عقب ماندگى مى دانند. در آسیب شناسى روش نظام جمهورى اسلامى در برخورد با موضوع حجاب، این موارد را مى توان به عنوان نقطه ضعف سیاست هاى حکومت اسلامى بیان کرد: رعایت نکردن اصل (تدرج) و سیاست گام به گام در اجراى قانون پیش از بسترسازى مناسب، کم کارى فرهنگى و بى توجهى به کار فرهنگى به عنوان رکن قانون مند شدن اندیشه و رفتار مردم، رعایت نکردن اعتدال در اجراى احکام، بى توجهى به زاویه دید و اندازه ها در طرح احکام اسلامى، در هم آمیختن عادت ها و آداب ایرانى با حدود واجب پوشش اسلامى، اجبار غیرمسلمانان به داشتن حجاب کامل، حرام کردن برخى حلال ها در اجراى برنامه حجاب اجبارى در جامعه.
هم چنین مى توان گفت نقطه قوت جمهورى اسلامى در استقرار و استمرار حجاب، همان نقطه ضعف آن است که مقوله اى تشکیکى به شمار مى رود. هرگاه نظام جمهورى اسلامى در هویت یابى براى جوانان و بازگشت به خویشتن در جامعه ایرانى و اسلامى، با ابزارهاى گوناگون توفیق یافته، حجاب نیز به عنوان یکى از نشانه هاى عزت نفس شرقى و استقلال دینى و ملى تقویت شده است. در مقابل، هرگاه از عزت طلبى و حفظ استقلال روحى و فرهنگى و ملى و مبارزه با غرب زدگى غفلت شده، حجاب هم به عنوان یکى از ابزارهاى حفظ هویت فرهنگى، آسیب دیده است.
از سه روش مى توان معیارهایى براى تعیین مسئولیت حکومت به دست آورد که عبارتند از:
روش اول ـ در قرآن یا سخن معصوم، حیطه اختیارات حکومت به طور مستقیم و صریح، نه با اطلاق، بیان شده باشد.
روش دوم ـ در اطلاقاتى که حیطه اختیارات حکومت بیان شده است، به مناسبت حکم و موضوع، احکامى متعلق این اختیارات قرار مى گیرد که دخالت در آن، عرفاً از شأن حکومت باشد.
روش سوم ـ با مطالعه تصرفات حکومتى معصومین(علیهم السّلام)، حیطه تصرفات حکومت اسلامى تعیین شود.
در مقایسه این سه روش مى توان گفت:
1. روش سوم، تمسک به فعل معصوم است و اقتضاى آن این است که فقط مى تواند حیطه ایجابى اختیارات را تعیین کند و از بیان حیطه سلبى آن ناتوان است; یعنى مى تواند بگوید حکومت در چه امورى مى تواند دخالت کند، ولى نمى تواند بگوید در چه امورى نباید وارد شود، مگر این که از معصوم نقل شود که در برابر مثلاً یک بى حجابى عمومى سکوت کرده و سکوت او نیز ناشى از نداشتن مسئولیت نسبت به آن بوده است. علاوه بر این که چنین نقلى، با تأکید بر علت سکوت نداریم، خلاف آن نیز نقل شده است، درحالى که دو روش دیگر مى توانند حیطه ایجابى و سلبى را تعیین کنند.
2. روش دوم به اقتضاى این که مستند به قرینه لبّى است، متأخر از روش اول و سوم است. پس اگر روش اول یا سوم، حیطه اى را در اختیارات حکومت قرار داد و روش سوم، مقتضى خروج آن از اختیارات حکومت بود، روش اول یا سوم مقدم مى شود. براى مثال، در روش اول، از آیه (الذین إن مکناهم فى الارض أقاموا الصلاه وآتوا الزکاه وأمروا بالمعروف ونهوا عن المنکر)(18) استفاده مى شود که امر به معروف و نهى از منکر از وظایف حکومت است یا از فحواى وظیفه اقامه نماز، وظیفه برقرارى حجاب استفاده مى شود. هم چنین از روایاتى که براى هر حرام و ترک واجبى، تعزیر را اثبات کرده است، به انضمام اقوال فقیهان به آن استفاده مى شود که مجازات براى هر حرامى از وظایف حکومت است. هم چنین در روش دوم از فحواى برخى تعزیرهاى حضرت على(علیه السّلام) نسبت به امورى که فردى تر از حجاب هستند، مانند تعزیر براى استمنا و بازى با آلت، قصه گویى در مسجد،خوردن گوشت خوک تازه مسلمان با ادعاى درمان استفاده مى شود که برقرارى حجاب نیز داخل مسئولیت هاى حکومت است.

2) امر به معروف و نهى از منکر و مسئولیت حکومت در حجاب
حکومت نیز مانند مردم در اجراى امر به معروف و نهى از منکر مسئول است. حتى شیخ طوسى، امر و نهیى را که متوقف بر قتل یا جرح یا زدن است، به اذن امام یا نایب او مشروط کرده است و سلار، ابن براج و محقق حلى نیز در مورد قتل و جرح با شیخ موافقند. البته سید مرتضى، ابوالصلاح، ابن ادریس و علامه حلى این شرط را نپذیرفته اند، ولى مسئولیت حکومت را مانند مسئولیت مردم نفى نکرده اند.
محقق اردبیلى به دلیل این که جرح و قتل را امر و نهى نمى داند، به طور کلى، آن را درباره امر و نهى، نه براى مردم و نه براى حکومت جایز نمى داند، ولى حتى او نیز مسئولیت حکومت را در دیگر مراتب امر و نهى و نیز اصل ضرب و جرح را از باب اقامه حدود، انکار نکرده است. در منابعى که از وظایف حکومت سخن گفته اند، نهادى به نام (حسبه) مطرح شده است که وظیفه امر و نهى را بر عهده دارد. در این نوشتار، به نسبت میان امر به معروف و نهى از منکر از یک سو و حسبه و قضا از سوى دیگر توجه نمى شود و فقط از امر و نهى بحث مى شود. البته وظایفى که در این جا به عهده حکومت گذاشته شده، همان وظایف حسبه و قضا است.

2-1- مراتب امر و نهى
امر و نهى داراى مراتبى است که تا مرتبه ضعیف تر آن ممکن باشد، به مرتبه شدیدتر اقدام نمى شود. این مراتب عبارتند از: قلبى، زبانى و عملى. امر و نهى قلبى آن است که خشنودى خود را از معروف و ناخشنودى خود را از منکر بیان کند، به گونه اى که شخص را به معروف وادار کند و از منکر باز دارد. معناى امر و نهى زبانى و عملى نیز روشن است. در این جا هر سه مرتبه براى حکومت مطرح مى شود.
در مرتبه امر ونهى قلبى، سیاست گذارى ها و قوانین حکومت باید به گونه اى باشد که شخص مطیع و متخلف مانند باحجاب و بى حجاب، رضایت مندى و بیزارى حکومت را نسبت به رفتار خود مانند پوشش احساس کنند. مردم نیز باید این حالت را رعایت کنند تا فشار روانى گناه و جرم و رفتار ناهنجار همواره بر گرده متخلف سنگینى کند.
متأسفانه امروز فضاى برخى از مجامع ما به گونه اى است که زن باحجاب، خود را در نگاه ها و برخوردها، با این پرسش روبه رو مى بیند که چرا این پوشش را انتخاب کرده است. در مقابل، زن بى حجاب، خود را از فشار روانى این پرسش آسوده مى بیند. از همین رو است که پس از چندى که شخص باحجاب در آن جمع ماند، اگر حجاب او زیربناى اعتقادى قوى نداشته باشد یا همراه با افتخار و شجاعت نباشد، بى آن که چیزى به او گفته شود، براى آسودگى از این فشار، پوشش بى حجابان را برمى گزیند. این پدیده، معجزه امر و نهى قلبى است که باید در ترویج همه مظاهر اسلامى به کار گرفته شود.
امر ونهى زبانى پس از قلبى است. اگر امر و نهى قلبى حکومت و مردم به سوى بى حجابى باشد، امر و نهى زبانى، هرچند به حق باشد، نوعى تحمیل به شمار خواهد آمد. از این سنگین تر، امر و نهى عملى بدون رعایت مراتب قبلى آن است.

2-2- شرایط وجوب امر ونهى
شرایط وجوب امر و نهى عبارت است از: آگاهى از معروف و منکر، احتمال تأثیر، اصرار شخص گناه کار بر استمرار گناه و ضرر نداشتن. از میان این شرایط، اصرار شخص گناه کار به استمرار گناه، مانند بى حجابى، نیازمند بحث نیست. پس فقط سه شرط دیگر را بررسى مى کنیم.
2-2-1- آگاهى از معروف و منکر
مراد از شرط آگاهى آن است که معروف و منکر را بشناسد و بداند که معروف، ترک و منکر انجام شده است. در وجوب شناخت معروف و منکر بر حکومت سخنى نیست; زیرا گفته شد که حاکم اسلامى باید فقیه باشد و همه نیروهاى اجرایى حکومت نیز باید توانایى اجراى احکام اسلام را داشته باشند.
در علم به ترک معروف و ارتکاب منکر، مسئله مهم آن است که حکومت حق تجسس در محدوده شخصى مردم را ندارد. پس اگر زن در محدوده زندگى شخصى خود بى حجاب بود و نمود و مفسده اجتماعى نیز نداشت، حکومت حق تجسس و دخالت ندارد. اگر مفسده اجتماعى بر آن مترتب شد و حکومت، بدون تجسس، از آن آگاهى یافت، باید از آن جلوگیرى کند و تعلیم و ارشاد کند. هم چنین اگر حکومت فهمید که حق غیر قابل تدارکى در حیطه شخصى کسى در حال ضایع شدن است، باید براى جلوگیرى از ضایع شدن آن حق اقدام کند..
2-2-2- شرط احتمال تأثیر
در اشتراط احتمال تأثیر در وجوب امر و نهى دو قول متصور است:
قول اول ـ مشهور فقیهان، احتمال تأثیر را شرط وجوب امر و نهى گرفته اند، به گونه اى که اگر یقین و بلکه ظن به بى تأثیر بودن داشته باشد، تکلیف بر او ثابت نمى شود. شاید گمان شود وضعیت بى حجابى در عصر حاضر از این قبیل است; یعنى دیگر امر و نهى در هیچ یک از مراتبش تأثیر ندارد و بلکه اثر معکوس مى گذارد. پس دیگر رشد و غى ّ در این مسئله کاملاً روشن شده و حجت به اتمام رسیده و هر کس مسئول رفتار خود است.
قول دوم ـ در مقابل قول اول، سه احتمال دیگر را مطرح مى کنیم که هر یک از آن ها توجیهى را براى مسئولیت امر و نهى، حتى در فرض نبود احتمال تأثیر ارائه مى دهند
نکته اول ـ حتى اگر قول اول پذیرفته شود، هنوز ـ در فرض نبود احتمال تأثیر ـ اختیارات حکومت در امر و نهى باقى است; زیرا نبود این شرط فقط وجوب را برمى دارد و جواز، بلکه استحباب آن هم چنان باقى است.
نکته دوم ـ مصالحى وجود دارد که سبب تأکید این استحباب (و بلکه وجوب) امر و نهى در فرض نبود احتمال تأثیر مى شود: یکى این که اگر امر و نهى درباره یک گناه به مدت طولانى ترک شود، آرام آرام، قبح آن گناه شکسته مى شود و مردم، منکر را معروف مى بینند. اگر آن کس که امر و نهى را ترک مى کند، حکومت اسلامى باشد، سکوت او هم اهانت به احکام است و هم تأیید گناه و هم مردم را در یک تضاد میان ادعا و عمل، به حکومت بدبین مى کند. گذشته از آن که امر و نهى در چنین فرضى، اتمام حجت بر گنه کار است و اتمام حجت، نوعى لطف است. هم چنین گاه یک بار امر و نهى اثر ندارد، ولى تکرار آن ثمربخش است و در آخر، امر و نهى از سوى حکومت در چنین فرضى، عذر نزد پروردگار است. خداوند تبارک و تعالى درباره قوم بنى اسرائیل که از ماهى گیرى روز شنبه ممنوع شده بودند، مى فرماید:
(واسألهم عن القریه التى کانت حاضره البحر إذ یعدون فى السبت إذ تأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعا ویوم لا یسبتون لا تأتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون وإذ قالت أمه ؟ منهم لم تعظون قوما الله مهلکهم أو معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذره إلى ربکم ولعلهم یتقون فلما نسوا ما ذکروا به أنجینا الذین ینهون عن السوء وأخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون).
و از آن ها درباره شهرى که در ساحل دریا بود، بپرس; زمانى که آن ها در روزهاى شنبه نافرمانى مى کردند; همان هنگام که ماهیان شان روز شنبه آشکار مى شدند، ولى در غیر شنبه به سراغ آن ها نمى آمدند. بدین ترتیب، آن ها را به چبزى آزمایش کردیم که نافرمانى مى کردند. (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آن ها گفتند: چرا جمعى را انذار مى دهید که سرانجام، خدا آن ها را هلاک خواهد کرد یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت؟ گفتند: براى اعتذار در پیشگاه پروردگار شما است. به علاوه شاید آنان تقوا پیشه کنند.
البته آن چه گفته شد، در صورتى است که مفسده مهم ترى بر امر و نهى مترتب نشود.
2-2-3- شرط ضرر نداشتن
برخى به جاى ضرر نداشتن به مفسده نداشتن تعبیر کرده اند. این تعبیر از یک جهت اعم از ضرر است; زیرا مفسده اى را نیز که از سنخ ضرر جانى و مالى و عرضى نباشد، شامل مى شود. از این مفاسد ـ درباره نهى از بى حجابى ـ به مفسده واکنش منفى بى حجاب و فشار سیاسى و افکار عمومى بین المللى و مانند آن مى توان اشاره کرد.
تعبیر فقیهان در این جا ظن به ضرر یا مفسده است و نیازى به حصول علم به آن نیست. آن چه در این جا نسبت به این شرط اهمیت دارد، این است که ملاک در سقوط تکلیف امر و نهى یا تحمل ضرر و مفسده و انجام امر و نهى، رعایت مرجحات باب تزاحم است. در واقع، در چنین مواردى، میان دو مصلحت یا دو حکم تزاحم شده است و بر اساس آن چه در تحلیل مسئولیت حکومت اسلامى در انجام احکام گفته شد، حکومت اسلامى باید در چنین تزاحماتى، جانب مهم ترین و بیش ترین احکام را رعایت کند و این در شرایط مختلف متفاوت است. از این رو، حکومت باید با کارشناسى و مصلحت سنجى دقیق، این کار را انجام دهد و باز تأکید مى شود که بسیارى از این گونه مفاسدى که بر امر و نهى مترتب مى شود، ناشى از بدسلیقگى و بى هنرى آمر و ناهى است، نه از اصل امر و نهى.
مهم ترین فعالیت هاى ایجابى که در روایات یادشده آمده است، عبارتند از: تعلیم، تربیت، نصیحت، موعظه، احیاى سنت، امر به معروف، حلال کردن حلال خدا و حرام کردن حرام خدا، نمایان کردن همه جلوه هاى اسلام و نشانه هاى دین و اصلاح جامعه.
امروز تحقق این امور از طریق مراکز آموزشى و رسانه هاى فرهنگى و وضع قوانین مناسب امکان پذیر است. در زمینه آموزش باید نه تنها احکام و حلال و حرام خدا با زبان روز آموخته شود، مصالحى که دارند،همراه با زمینه هاى اعتقادى و پاسخ به شبهه هاى آن به زبان ساده و با ابزار هنر تعلیم داده شود.
از لطایف سخن حضرت على(علیه السّلام) این است که براى خروج از جهل، وظیفه تعلیم و براى حصول علم، وظیفه تأدیب را بر عهده حکومت گذارد: (وتعلیمکم کیلا تجهلوا، وتأدیبکم کیلا تعلموا). این سخن، بر لزوم به کارگیرى هنر تربیتى در تعلیم دلالت دارد.
حکومت در زمینه الگوسازى باید به گونه اى عمل کند که ارزش هاى حاکم بر جامعه، منطبق بر ارزش هاى اسلامى و ضد ارزش هاى جامعه نیز مطابق با ضد ارزش هاى اسلامى باشد. هم چنین معیار و ضابطه تسهیلات و حمایت هاى حکومتى را ارزش هاى اسلامى قرار دهد تا مردم مشتاقانه خواهان اجراى احکام اسلامى باشند.
مسئله الگوسازى و جهت دهى حمایت ها و محدودیت ها، با آن چه در امر و نهى قلبى گفته شد، ارتباط مستقیم دارد.
متأسفانه در زمان ما، آگاهانه یا ناآگاهانه، درمحصولات فرهنگى، به ویژه در عرصه سینما، حجاب به عنوان مانعى براى پیشرفت و تجدد معرفى شده است، به گونه اى که یکى از شرایط لازم براى این که قهرمان زن فیلم، روشن فکر تلقى شود، این است که حجاب خود را به طور کامل رعایت نکند و این فکر به تدریج در ذهن زنان به ویژه جوانان و نوجوانان جاى گرفته است. بنابراین، وظیفه رسانه هاى فرهنگى این است که دوباره فرهنگ حجاب را احیا کنند تا بار دیگر، حجاب براى زن ایرانى، ارزش و افتخار تلقى شود، نه مانع پیشرفت و تجدد.

منبع : راسخون
پی نوشت ها :

14. نک: صحیفه امام، ج 21، ص 76. ایشان در درس خارج حکومت اسلامى در سفارش هایى که به شاگردان خویش براى استقرار نظام اسلامى بیان مى کرد، چنین مى فرمود: (شما قوانین اسلام و آثار و فواید آن را بنویسید و نشر کنید) (ولایت فقیه، ص 212).
15. . (ان الله یحب التوابین) (بقره، 222).
16. نک: محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 1، ص 555. هم چنین پیامبر گرامى اسلام در روایتى مى فرماید: (ان الله یحب ّ العبد و یبغض عمله) (نک: محمد باقر مجلیسى، بحار الانوار، ج 29، ص 601 و ج 46، ص 234 و ج 68، ص 367; نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 154، المعجم المفهرس الالفاظ نهج البلاغه، ص 53 بند 9). مراد از بغض عمل گناه است آن گونه که در پاره اى دیگر از روایات آمده است (نک نهج البلاغه عبده، ص 331).
17. نظیر آیه شریفه (و لتکن منکم امه یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون) (آل عمران، 104). این آیه برخلاف دیگر آیات که همگى را به امر به معروف و نهى از منکر فرا مى خواند که ظاهر آن، تکلیف انفرادى هر یک از مکلفان است، این آیه، مردم را به طور مستقیم، به امر به معروف و نهى از منکر مکلف نساخته، بلکه از آن ها خواسته است گروهى را سامان دهند که آنان وظیفه دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر را به انجام رسانند و معناى این نوع خواستن این است که نهادى اجتماعى یا سیاسى براى انجام این مهم تشکیل شود.
18. حج، 41.
ادامه دارد…..

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید