مجرای تحقق اراده الهی در جهان، قانونهای ثابت جهان میباشد که در تمام هستی برقرار است. این قانونها در واقع روابط بین علتها و معلولهاست. از این قوانین در عرف دینی به سنّتهای الهی تعبیر میشود. و آیه: «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنّتِ الله تبدیلاً وَلَنْ تجدَ لسنّت اللهِ تَحویلاً؛[1]پس هرگز در سنت خدا تبدیلی نمییابی و هرگز در سنت خدا تغییری نمییابی.»[2] مؤید این مطلب است سنتهای الهی زیاد هستند سنت ابتلاء یا امتحان، سنت توفیق، سنت هدایت و از همین قبیل و یکی از سنتهای الهی سنت استدراج و املاء است.
البته سنت استدراج در دو سوره مطرح شده است، از آن جمله آیه 44 و 45 سوره مبارکه قلم است در آنجا میفرماید: « فَذَرْنِی وَمَنْ یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ .وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ»
و در سوره آل عمران آیه 178 « وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِین »به سنت املاء پرداخته شده است.
و نیز در آیه شریفه 182 و 183 از سوره اعراف میفرماید: «وَالَذینَ کَذَّبوا بآیتِنا سَنستدرجُهمْ مِنْ حَیثْ لا یَعلَموُنَ و املی لَهُمْ إنَّ کیدی متین؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند به تدریج از آن راه که نمیدانند گرفتار مجازات شان خواهیم کرد. و به آنها مهلت میدهیم (تا مجازات شان دردناک تر باشد) زیرا طرح و نقشه من قوی (و حساب شده)است (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.»
استدراج به طوری که اهل لغت گفتهاند دو معنی دارد، یکی این که چیزی را به تدریج بگیرند؛ زیرا اصل این ماده از «درجه» گرفته شده که به معنی «پلّه» است همانگونه که انسان در صعود و نزول از طبقات پائین عمارت به بالا، یا به عکس از پلهها استفاده میکند و هم چنین هرگاه چیزی را به و مرحله به مرحله بگیرند یا گرفتار سازند به این عمل استدراج گفته میشود.
معنی دیگر «استدراج» (پیچیدن) است همانگونه که یک طومار را به هم میپیچند، ولی با دقت روشن میشود که هر دو به یک مفهوم کلی و جامع یعنی «انجام تدریجی» باز میگردند.
خداوند در نخستین آیه مورد بحث میفرماید: آنها که آیات ما را تکذیب و انکار کردند و مرحله به مرحله، از راهی که نمیدانند، در دام مجازات گرفتارشان میکنیم و زندگی آنها را در هم میپیچیم. در اولین آیه همان مطلب را به این صورت تأکید میکند: چنان نیست که با شتابزدگی چنین کسانی را فوراً مجازات کنیم، بلکه به آنها مهلت و فرصت کافی برای تنبیه و بیداری میدهیم و هنگامی که بیدار نشدند، گرفتارشان میسازیم. «و اُمْلی لَهُمْ»
همین مطلب دوم (اُملی لَهُم) در جای دیگر از قرآن کریم بیان شده: « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ؛[3] آنها که کافر شدند و راه طغیان پیش گرفتند، تصور نکنند اگر به آنها مهلت میدهیم به سود آنهاست، ما به آنها مهلت میدهیم که بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خوار کنندهای برای آنها میباشد.
این آیه که به آیه املاء معروف است هم ردیف با آیه استدراج است، زیرا که هر دو مهلت دادن را میرسانند. یعنی ما به آنها مهلت میدهیم تا روز به روز بار گناهانشان سنگینتر شود و عذاب آخرتشان دردناکتر گردد.
ادامه آیه میفرماید: زیرا شتاب و عجله مال کسانی است که قدرت کافی ندارند و میترسند فرصت از دستشان برود. ولی نقشه من و مجازاتهایم، آن چنان قوی و حساب شده است که هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست. «(انّ کیدی متین)».
متین به معنی قوی و شدید است و اصل آن از «متن» گرفته شده که به معنای عضله محکمی است که در پشت قرار دارد.
و کید با مکر از نظر معنی یکسان است و این معنی در آیه 54 سوره مبارکه آل عمران بیان شده است. میفرماید: « وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ ؛ بدیهی است که نقشههای خدا برنقشههای همه پیشی میگیرد». چون آنها معلوماتی اندک و محدود دارند و علم خداوند بیپایان است، آنها برای پیاده کردن طرحهای خود قدرت ناچیزی دارند در حالی که قدرت او بیپایان است.
در واقع مکر و کید ، بازتاب کردار مکرآمیز خود انسان ها و نقشههای شیطانیشان میباشد.
در مورد «مجازات استدراجی» که در آیات یاد شده به آن اشاره شده و از آیات دیگر قرآن و احادیث استفاده میشود، چنین است که خداوند گناهکاران و طغیانگران جسور و زورمند را طبق یک سنت، فوراً گرفتار مجازات نمیکند، بلکه درهای نعمتها را به روی آنها میگشاید، هر چه بیشتر در مسیر طغیان گام برمیدارند، نعمت خود را بیشتر میکند، و این از دو حال خارج نیست، یا این نعمتها باعث تنبیه و بیداریشان میشود که در این حال برنامه «هدایت الهی» عملی شده و یا اینکه بر غرور و بیخبریشان میافزاید، در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناکتر است. زیرا به هنگامی که غرق انواع ناز و نعمتها میشوند خداوند همه را از آنها میگیرد و طومار زندگانی آنها را درهم میپیچد و این گونه مجازات بسیار سختتر است.
البته این معنی با تمام خصوصیاتش در کلمه استدراج به تنهایی نیفتاده، بلکه با توجه به قید «مِن حیثُ لا یعلمون» این معنی استفاده میشود.
به هر حال این آیه به همه گنهکاران هشدار میدهد که تأخیر کیفر الهی را دلیل بر پاکی و درستی خود و یا ضعف و ناتوانی پروردگار، نگیرند و ناز و نعمتهایی را که در آن غرقند، نشانه تقربشان به خدا ندانند، چه بسا این پیروزیها و نعمتهایی که به آنها میرسد مقدمه مجازات استدراجی پروردگار باشد، خدا آنها را غرق نعمت میکند و به آنها مهلت میدهد و بالا و بالاتر میبرد، اما سرانجام چنان بر زمین میکوبد که اثری از آنها باقی نماند و تمام هستی و تاریخشان را در هم میپیچد.[4]
علامه حویزی در نور الثقلین، در توضیح آیات شریفه یاد شده روایتی از امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ آورد و آن اینکه: اِنّهُ مَن وسع علیه فی ذات یدهِ فلم یرَهُ ذلک استدراجاً فقد آمن مخوفاً؛[5] کسی که خداوند به مواهب و امکاناتش وسعت بخشد، و آن را مجازات استدراجی نداند، از نشانه خطر غافل مانده است.
در توضیح همین آیات روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ بیان کرده که: امام ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «کَمْ مِن مغرورِ بما قد انعم الله علیه و کم من مستدرج یستر الله علیه و کم من مفتون بثناء الناس علیه؛[6]
چه بسیارند کسانی که بر اثر نعمتهای پروردگار مغرور میشوند و چه بسیارند گنهکارانی که خداوند بر گناهشان پرده افکنده، ولی با ادامه گناه به سوی مجازات پیش میروند، و چه بسیارند کسانی که از ثناخوانی مردم فریب میخورند.»
در مجموع حاصل بحث این شد که خداوند در آیه «سنستدرجهم من حیث لایعلمون»، گنهکاران را به تدریج و از راهی که آنها نمیدانند؛ مهلت میدهد تا در موقع (اُملی لهُم) و سنگینی بار معصیتشان افزونتر شده و آن گاه با کید و متین خودش همه آنها را از بین میبرد. یعنی در ابتدا خداوند از باب لطف و رحمت گناهکاران را جهت میدهد تا از خواب غفلت بیدار شده به سوی او برگردند، اما اگر به جای بازگشت به سرپیچی خود ادامه داده جرأت بر نافرمانی و گناه در آنها عادت شود، آن گاه طبق سنت الهیش با چنین افراد برخورد خواهد کرد.
اما مبحث بعدی راجع به کید و قضای الهی از طریق وسائط:
تمام عوامل و رویدادهای بشری انسان در پرتو واسطههایی صورت میگیرد، اعم از موفقیت انسانها، یا عدم موفقیت، حیات و کل مواردی که به زندگی بشر وابستگی دارد.
اگر برای انسان توفیق عمل خیری نصیبش میشود حاکی از یک فعلی است که در سایه آن عمل خداوند به وی عطا کرده است. عوامل طبیعت مثل وقوع زلزله، سیل و… که اینها ناشی از یک سری فعل و انفعالاتی که در طبیعت رخ داده است اتفاق میافتد، خدای باریتعالی احیاناً بدی بندگان را نمیخواهد، بلکه این خود ما انسانها هستیم، در اثر ندانم کاریهای خویش واسطهای را برای از بین بردن خود به کار میبریم.
و یا در جهت عکس آن است خداوند با فرستادن انبیاء و پیامبران و امامان واسطهای را برای فیض بردن از رحمت خویش اینها را قرار داده است.
پس کید و قضای الهی ناشی از عملکردهای انسانها هست که به طریق واسطهای برای مجازات یا پاداش صورت میگیرد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه فقید محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، ناشر انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ج 8، ص 452.
2. آیت الله ناصر مکارم شیرازی و جمعی از فضلاء، تفسیرنمونه، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1373، ج 7، ص 32، و هم چنین ج 24، ص 413.
3. آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1375 ش، ج 6، ص 360.
4. علامه علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، انتشارات موسسه التاریخ الغربی بیروت، ج دوّم، ص 544.
5. حسین اسکندری، آیههای زندگی، انتشارات سروش، تهران، 1381، دو جلد.
پی نوشت ها:
[1] . فاطر/ 44.
[2] . منظور ا ز عدم تبدیل در سنت الهی این است که سنت الهی قابل تبدیل به سنت دیگر نیست. مثل این که قانونی نسخ شود و قانون دیگری جای آن را بگیرد. و منظور از عدم تحویل در سنت الهی این است که چنین نخواهد شد که در قانون الهی تبصرهای اضافه شود یا بخشی از آن حذف و تغییراتی در آن داده شود.
[3] . آل عمران/ 178.
[4] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، 1373 ش، ج 7، ص 34.
[5] . علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، بیروت، انتشارات موسسه تاریخ الغربی، ج 2، ص 544، حدیث 390 و 392.
[6] . تفسیر نور الثقلین، همان.