عهده‌دار اموری از امامت‌

عهده‌دار اموری از امامت‌

نام گفت و گو شونده: نجم‌الدین – طبسی‌
● برای فتح باب و مقدمه، جملاتی در ارتباط با سیره و فضایل حضرت زینب بگویید.
در ارتباط با حضرت زینب‌س زبان خیلی قاصر است و هر چه هم بگوییم ذره‌ای از فضائل ایشان نگفته‌ایم. این را از چند جهت می‌توان مورد ارزیابی قرار داد. اول این که طبق روایتی که از رسول اکرم نقل کرده‌اند خداوند نسل هر پیامبری را در صلب همان پیامبر قرار داده اما نسل پیامبر اسلام را در صلب علی بن ابی طالب قرار داده است. پس زینب کبری دختر رسول خدا ص ست.
دوم آن که وقتی که حضرت زینب‌س صحبت می‌کرد در فصاحت و بلاغت همگان را به یاد علی بن ابی طالب ع می‌انداخت و در واقع نسخه بدلی بود از علی بن ابی طالب در فصاحت و بلاغت. کلام علی بن ابی طالبی که دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق است. زینب کبری‌س‌دختر چنین شخصیتی است و فضائل را از او به ارث برده است. مگر می‌توانیم درباره شخصیت و بزرگی او سخن بگوییم؟
نکته سوم، توجه خاص رسول خدا(ص)، امیرالمومنین‌ع و حسنین‌ع به ایشان است. در زمان ولادت ایشان پیامبرص در مسافرت به سر می‌بردند. حضرت علی منتظر ماندند تا ایشان از سفر بازگشته و نام نوزاد را انتخاب کنند. زمانی که رسول خدا از سفر بازگشت منتظرماند تا جبرئیل‌س از آسمان نام نوزاد را بیاورد و پس از چندی جبرئیل آمد و نام زینب را برای او به ارمغان آورد. پس از آن رسول خداص سر بر سر زینب نهاده و بسیار گریست و فرمود این دختر مصیبت‌های بسیار می‌بیند و ثواب گریستن بر وی مانند ثواب گریستن بر حسنین است.
توجه پیامبر به حضرت زینب یکی دیگر از نکاتی است که نشان دهنده فضیلت ایشان است. همچنین این که در فاصله زمانی شهادت امام حسین‌ع‌تا بهبود امام سجادع مسوولیت‌های بنی‌هاشم بر عهده ایشان قرار می‌گیرد دلالت برمقام و جایگاه والای ایشان دارد.
در روایات است که پاره‌ای از مسوولیت‌های مربوط به امام معصوم‌ع در این فاصله زمانی به عهده حضرت زینب بود واین موضوعی است که بار معنایی بزرگی دارد. با توجه به این نکات اگر تا به حال نتوانستیم حقی از بزرگی و کرامت این بانوی پاک را به جای آوریم معذوریم؛ زیرا نمی‌توانیم در این زمینه سخن بگوییم، چرا که چیزی در این ارتباط نمی‌دانیم تا بخواهیم در مورد آن سخن بگوییم. برای خالی نماندن عریضه چند نکته‌ای را از علمای معاصر یعنی مرحوم خویی، مرحوم مامقانی و مرحوم تستری بیان می‌کنم.
حجت‌الاسلام و المسلمین نجم‌الدین طبسی، استاد، محقق و مدرس خارج فقه، رشته‌های تخصصی مهدویت، علوم حدیث، کلام و… حوزه علمیه قم است. به مناسبت روز ولادت حضرت زینب کبری‌س گفتگویی با ایشان صورت دادیم، در این گفتگو ایشان با بررسی نظرات برخی معاصران همچون مرحوم تستری، مرحوم مامقانی و مرحوم خویی و بهره‌گیری از نظرات ایشان چنین برداشت کرده است که اگر قائل به عصمت حضرت زینب کبری‌س بشویم، حرف گزافی نگفته‌ایم چنان که مرحوم مامقانی هم به آن تصریح داشته است.
ایشان معتقد است اگر کسی به نقش حضرت زینب کبری‌س در واقعه کربلا و تفویض برخی از امور امامت در فاصله زمانی شهادت امام حسین‌ع تا بهبود امام سجادع بنگرد، هیچ شکی در این کلام وارد نمی‌کند. گفتگویی با ایشان انجام دادیم که می‌خوانید:
● مرحوم خویی در ارتباط با شخصیت حضرت زینب کبری‌س چه می‌گوید؟
مرحوم خویی در کتاب «معجم الرجال» خود اشخاصی را نام می‌برد که در کتب اربعه از آنها نقل روایت شده است و همچنین در بین این اشخاص زنانی را نام می‌برد که جزو راویان حدیث بوده و در سلسله سند کتب اربعه نامشان آمده است. از جمله این اشخاص حضرت زینب است. برای نمونه، روایتی را در من لایحضره الفقیه، جابر بن عبدالله انصاری از حضرت زینب کبری‌س‌که ایشان از حضرت زهراس نقل کرده‌اند آورده، عباد عامری هم از ایشان نقل کرده، به این لحاظ آقای خویی نام ایشان را در این کتاب آورده است.
مرحوم آقای خویی (در ج 23 ص190) می‌نویسد: زینب کبری‌س در دفاع از اسلام با برادرش حسین‌ع‌شریک است؛ یعنی هر چه امام حسین برای دین، اسلام و قرآن تلاش کرد و هر کاری که انجام داد حضرت زینب‌س در آن شرکت دارد و در دفاع از شریعت جدش هر نقشی را که امام حسین داشت ایشان نیز سهیم است.
وی در ادامه می‌نویسد: زمانی که ایشان صحبت می‌کند گویا او زینب نیست، بلکه فصاحت و بیان علی بن ابی طالب‌ع است. در ثبات و ایستادگی و مقاومت، نمونه‌ای از پدر است. همان گونه که می‌دانیم علی در شهامت و شجاعت زبانزد عام و خاص است و زمانی که به جهاد رفته و دست بر شمشیر می‌برد دشمن را یارای مقابله با ایشان نیست و عبارت «کالجبل الراسخ» که می‌گویند سزاوار حضرت امیرع است و می‌بینیم که حضرت زینب‌س در استواری به ایشان تشبیه شده است.
حضرت زینب کبری هرگز در مقابل جباران کرنش نمی‌کند و در مقابل ظالمان سر فرود نمی‌آورد و از کسی هم غیر از خدا نمی‌ترسد و او صدق و حق است. این جمله مرحوم خویی به آن روایاتی اشاره می‌کند که در ارتباط با خطبه‌هایی است که ایشان در کوفه خوانده‌اند و صحبت‌هایی که با ابن زیاد داشته‌اند، هیچ چیز ایشان را زمینگیر نمی‌کرد و هیچ مشکلی نمی‌توانست سر راه ایشان قرار بگیرد و ایشان را از راه حق و راست به بیراهه بکشاند، مگرآن که با سربلندی آن مشکل را رفع می‌کرد. وقتی ما می‌بینیم مرحوم خویی این گونه ایشان را وصف می‌کند پس چگونه می‌توانیم در مقام ایشان سخن بگوییم.
● مرحوم مامقانی در این باره چه بیانی دارند؟
بیانات مرحوم مامقانی در جلد 3 تنقیح المقال (چاپ سنگی) صفحه 80 چنین است: تو چه می‌دانی زینب کیست و چه جایگاهی دارد. او عقیله بنی هاشم است؛ یعنی سرپرست و نگهدارنده بنی‌هاشم. فضائلی ایشان داشت که بعد از مادر بزرگوارش احدی دارای این فضائل نبود.
او می‌نویسد: به مادرش صدیقه الکبری می‌گفتند و او نیز صدیقه است، اما صدیقه‌الصغری، به هر حال صدیقه است. عفت و حجاب او به گونه‌ای بود که هیچ کس او را ندید. همسایه ایشان ابومازنی می‌گوید: طی 20 سالی که من در همسایگی آنها بودم نه صدایش را شنیدم و نه این که ایشان بیرون آمده که من وضع ظاهری ایشان را ببینم. گاهی هم که برای زیارت مزار رسول خداص بیرون می‌آمدند شبانگاه همراه پدر و 2 برادر خویش که پدر پیش‌رو و 2 برادر دو سویش را می‌گرفتند از خانه بیرون می‌آمد و هنگامی‌هم که به محل زیارت می‌رسیدند حضرت علی‌ع شمع‌ها را کم سو می‌کرد تا مبادا نامحرمی‌ ایشان را ببیند. بعد از امیرالمومنین‌ع، حسنین‌ع این کار را انجام می‌دادند.
مرحوم مامقانی می‌نویسد: احدی نگاهش به زینب کبری نیفتاد، چه در زمان پدر و چه در زمان دو برادرش مگر در روز عاشورا که آن هم از باب جهاد و تکلیف بود. آن زمانی که در صحنه عاشورا حضور یافت، آنجایی که به ابن سعد فرمود: تو می‌بینی فرزند رسول خدا را به شهادت می‌رسانند، اما هیچ نمی‌گویی، حسین را سر می‌برند و تو نگاه می‌کنی. این سخن چنان پیکر ابن سعد را لرزاند که با آن که ازایشان روی گرداند، اما چشمانش از اشک لبریز شد.
زمان دیگر که ایشان سخن گفت، آنجایی بود که می‌خواستند اهل بیت را به اسارت ببرند و ابن سعد مردها را فرستاد تا زن‌ها را سوار بر شترها کنند. در این زمان حضرت زینب‌س خود را به ابن سعد رساند و با لحنی تند فرمود: ای ابن سعد! خدا رویت را سیاه کند. ما امانت رسول خدا و حرم او هستیم. تو به این نامحرم‌ها بگو از ما فاصله گرفته تا من خود زنان را سوار بر شتر نمایم. این که مرحوم مامقانی می‌نویسد: حضرت را نامحرمی ‌ندید مگر تا روز عاشورا منظور این است.
در ادامه، ایشان می‌نویسد: زینب کبری‌س در صبر و ایستادگی در قوت ایمان و تقوی وحیده است؛ یعنی نسخه‌ای تک و بی بدیل و در فصاحت و بلاغت هم چون پدر است. مرحوم مامقانی کلامی‌را می‌گوید که در جای دیگر ندیده‌ام و آن، اگر بگوییم ایشان معصوم است جای انکار برای کسی نیست؛ زیرا اگر کسی نگاه به رفتار ایشان در واقعه کربلا کند و بعد این ادعای مرا بنگرد، هیچ جای ابهامی‌ برای او نیست. همچنین اگر ماجرای بعد از کربلا را نیز بنگرد، هیچ شکی در این کلام وارد نمی‌نماید.
اگر ایشان معصوم نبود پس چگونه امام حسین بخشی از بار سنگین مسوولیت را به ایشان سپرد.
● مرحوم آقای تستری نیز چنین نظری دارند؟
مرحوم آقای تستری (ج 12 قاموس الرجال) بحثی مشروح و مفصل راجع به حضرت زینب‌س بیان می‌کند. ابتدا مطلبی را در مورد راویه بودن ایشان بیان کرده و می‌نویسد: ابن عباس از ایشان روایت فدک را نقل کرده است. حضرت در این زمان 4 سال دارد و این نشان دهنده دقت بالای ایشان به امور و ضبط آن مسائل است. در ادامه مرحوم تستری مقامات ایشان را برشمرده و اشاره به همان مسائلی که دو شخصیت قبل داشتند دارد.
همان‌گونه که می‌دانید مرحوم تستری فردی نقاد بوده و یک مطلب را براحتی نمی‌پذیرد مگر آن که از تمامی‌جوانب آن مطلع شود و در این موضوع که مسوولیت امامت در فاصله زمانی یاد شده به عهده ایشان بوده است، نقدی نمی‌آورد و بر این مطلب صحه گذاشته و می‌پذیرد. در ادامه به شجاعت حضرت اشاره کرده که چگونه سخن خود را بیان می‌کرد و هیچ ترسی به دل راه نمی‌داد.
برای نمونه در ماجرای اسارت ایشان در شام، یکی از حاضران ملعون رو به یزید می‌کند و فاطمه دختر حضرت امیرع را به عنوان کنیز از او می‌طلبد. دختر حضرت به خاطر شقاوتی که آنها داشتند هراسناک شده و به حضرت زینب پناه می‌برد. حضرت زینب کبری‌س رو به آن فرد کرده و می‌فرماید: دروغگو و لعین هستی. نه تو توانایی این کار را داری و نه یزید می‌تواند چنین کاری را انجام دهد. یزید برآشفته و با بی احترامی‌به حضرت می‌گوید: تو دروغگو هستی؛ زیرا من می‌توانم این کار را انجام دهم و اگر بخواهم انجام می‌دهم.
حضرت فرمودند: به خدا قسم چنین عملی را انجام نمی‌دهی و خدا چنین عملی را قرار نداده است و تو توانایی آن را نداری. مگر این که از دین خارج شوی.
در این هنگام یزید عصبانی شد و عقل خویش را از دست داد و گفت: می‌دانی با چه کسی سخن می‌گویی، بلکه پدرت و برادرانت از دین خارج شده‌اند. حضرت فرمودند: پدر و برادران من از دین خارج نشده‌اند، بلکه تو به دین پدر من اظهار دینداری می‌کنی و اگر اظهار می‌کنی که دین داری همان دینی است که از ما گرفته‌ای و اگر اظهار به تدین داری، ما این تدین را به تو داده‌ایم. یزید مجددا به حضرت بی‌احترامی ‌کرد. در این هنگام حضرت با لحنی تحقیر آمیز فرمود: تو می‌گویی من امیر مسلمین هستم و در این موقعیت و جایگاه این گونه سخن می‌گویی.
حضرت با این کلام وی را شکسته و خرد نمود. در جای دیگر نیز حضرت زینب کبری با استواری در مقابل یزید ایستاده و می‌فرماید: من مطمئنم که بزودی به جایی خواهی رسید که آرزو می‌کردی فلج، کور، کر و گنگ بودی و توان چنین کاری را نداشتی.
ایشان فرمود: تو که هستی ‌ای یزید، یزید تو انسانی بی مقدار هستی و اصلا توبیخ کردن برای تو زیاد است؛ زیرا تو اصلا انسان نیستی، اما چه کنم که چشمم گریان و سینه ام از اندوه سنگین، به خاطر این که حزب شیطان حزب خدا را به شهادت رساند. هر چه در توانت است ای یزید انجام بده ولی بدان تو نمی‌توانی نام ما را محو کنی و تو نمی‌توانی به جنگ وحی بروی و تو نمی‌توانی با دین بجنگی و پادشاهی تو چهار روزی بیشتر نیست.
به هر حال مطالب درباره حضرت زینب کبری‌س بسیار است که توانایی ما به آن حد نمی‌رسد تا بخواهیم همه آن را بیان کنیم. اما از مسائل عجیب در مورد ایشان آن است که دو فرزند خود را در اختیار برادر قرار داد تا در رکاب وی به شهادت برسند. اما بعد از به شهادت رسیدن آنها می‌بینیم که حضرت زینب کبری اصلا سراغی از آنها نمی‌گیرد و در همه حال صدای واحسینا سر می‌دهد و سراغ علی اکبر و علی اصغر و حضرت عباس را می‌گیرد.
حضرت زینب در این واقعه 54 سال داشت به طوری که زنان 50 ساله در این زمان نیاز به رسیدگی دارند، اما ایشان به عنوان عقیله بنی هاشم نامیده می‌شود. حضرت سجادع روزی در این ایام بر حضرت زینب وارد می‌شوند و می‌بینند که ایشان نشسته نماز می‌خوانند. علت را جویا می‌شوند و زینب کبری می‌فرماید: سهمیه غذایی که به هر فرد می‌دهند کم است و من سه روز است که غذای خود را نمی‌خورم. ایشان غذای خود را به کودکان می‌دهد تا آنها از گرسنگی تلف نشوند.
می‌بینید که چگونه ایشان گذشت می‌کرد و تحملشان این گونه بالا بود و تاثیر و نقش ایشان به قدری موثر و مهم بود که در سفرهایی که در ایام اسارت انجام دادند به هر شهری که می‌رسیدند پیام عاشورا را ارائه کرده به‌گونه‌ای که تمامی‌مردمان آن دیار از سخنانش می‌گریستند و متاثر می‌شدند.
● آیا در رابطه با جایگاه مرقد ایشان نظر خاصی دارید؟
در باره مرقد ایشان اگر جستجو نکنیم بهتر است و بگذاریم مردم هر کدام به نیتی در شام و یا مصر ایشان را زیارت کنند و مرقد ایشان هم، همانند مادر بزرگوارشان مخفی باقی بماند. ایشان در روزهای آخر زندگی خویش شبی مادر را در خواب می‌بیند که از مضمون آن خواب کسی اطلاعی ندارد، اما زمانی که از خواب سراسیمه بر می‌خیزد بر سر و روی خود می‌زند و بی‌هوش می‌شود و چند روز که در این حالت بود، از دنیا رخت عزیمت را بر می‌بندد و به قرب الهی مشرف می‌شود.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید