خانمی 29 ساله هستم و دارای فرزندی 10 ساله هستم. به علت دخالتهای مادر شوهرم نمی توانم با او برخورد صحیح داشته باشم و

خانمی 29 ساله هستم و دارای فرزندی 10 ساله هستم. به علت دخالتهای مادر شوهرم نمی توانم با او برخورد صحیح داشته باشم و

خانمی 29 ساله هستم و دارای فرزندی 10 ساله هستم. به علت دخالتهای مادر شوهرم نمی توانم با او برخورد صحیح داشته باشم و اگر جائی نیاز به برخورد با او و برآورده نکردن خواسته هایش باشد با گزارش به مادربزرگ از من باجگیری می کند، چکار کنم؟

در پاسخ به سؤال شما خواهر گرامی لازم می دانم ابتدا مقدمه ای بیان کرده و سپس نکاتی را جهت کیفیت برخورد با کودک دلبندتان خدمت شما بیان کنم.

مقدمه
نقش محبت و علاقه انسانها به یکدیگر، در ایجاد ارتباطی سالم و صحیح بین آنها چیزی نیست که قابل انکار باشد؛ پیروزیهای قلبی و روابط عمیق درونی بیش از روابط ظاهری پایدار است و در واقع پیوند درونی، اساس وحدت انسانهاست.
کودک و نوجوان تشنه محبت و عواطف خالص است که از ناحیه اطرافیان نثار او می شود و هر کسی در ابراز دوستی و علاقه و محبت نسبت به او پیش قدم باشد، این کودک و نوجوان به آن شخص تمایل قلبی بیشتری خواهد داشت زیرا نیاز کودک به محبت یک نیاز فطری و همانند نیاز او به غذا و آب و هوا می باشد. محبت مطبوعترین غذای روان کودک است، بوسیدن، بوئیدن، در آغوش گرفتن، حمایت کردن، و غیره او را مسرور می کند و از آن لذت می برد.[1] با توجه به مقدمه فوق نکاتی را خدمت شما خواهر ارجمند  عرضه می کنیم:
1. در مرحله خاصّی از زندگی که معمولاً از 6 سالگی تا ده سالگی اتفاق می افتد، کودکان به افرادی که بیشتر با آنها تماس دارند، بیشترین توجه را دارند و یا نیازهای آنان را به خوبی تأمین می نماید، وابسته می شوند و از نظر عاطفی به این افراد پیوند قلبی ویژه ای پیدا می کنند و این وابستگی به سنین بالاتر هم سرایت می کند و ادامه دارد تا اینکه آرام آرام وابستگی به افراد دیگری جایگزین این وابستگی می شود.[2] لذا از آن جایی که کودک شما با مادربزرگ خود ارتباط عاطفی قوی داشته و از ناحیه ایشان حمایت هم می شده است، منطقی و بجاست که به او دلبستگی پیدا کرده باشد. و این وابستگی به مادربزرگ، نه تنها جای نگرانی ندارد بلکه مطلوب و پسندیده است و به عنوان یک پناهگاه مطمئن حساب می شود و از پناه بردن کودک به افراد غریب و بیگانه جلوگیری می کند. بنابراین به افراد مورد اعتماد او هرگز اهانت نکنید بلکه آنها را محترم بشماریم و با برخوردی دلسوزانه و همراه با محبت علاقه او  را به خود جلب نمائیم.
2. سعی کنید به کودک خود ابراز محبت و دوستی داشته باشید و در این مسئله دریغ نکنید زیرا محبت و علاقه باعث تسخیر قلوب و ایجاد صمیمیت بیشتری می شود. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:«قلوب الرجال وحشیه، فَمَن تألفها اقبلت علیه؛» قلب انسانها سرگردان است، هر کس با او دوست شود به او رو می آورد.[3] ببینید فرزندتان چگونه از مادر بزرگ خود حمایت می پذیرد، شما هم سعی کنید همان طور زمینه را برای حمایت از فرزندتان فراهم سازید.
3. خطاب زیبا و تحسین آمیز داشته باشید و از تحقیر او شدیداً پرهیز نمائید و سعی کنید او را حمایت عاطفی نموده و نسبت به ارتباط او با پدر و مادر بزرگش حساسیت نشان ندهید، و از این ارتباط اظهار شادمانی کنید. و به ارزشهای او و نسبت به افراد مورد علاقه او احترام قائل شوید تا به شما اعتماد کند و با شما هم رفتاری مؤدّبانه داشته باشد.[4] 4 .سعی کنید حتی الامکان قبل از اینکه او چیزی را بخواهد، وسایل دلخواه و مطلوب او را تهیه کرده و به او هدیه کنید(البته چیزهایی را که لازم دارد و قدرت خریدن آن را دارید) و از این طریق اعلان کنید که بیش از دیگران دوستش دارید و به فکر او هستید و در اعلان این دوستی صادق و خالص باشید.
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: کسی که به دیگران احسان می کند، محبت آنان را با خود همراه می کند.[5] و اگر این محبت و احسان در حق فرزند و جگر گوشه انسان باشد، ثمره و برکاتش بیشتر خواهد بود.
5 .نقاط ضعف او را به رخ او نکشید و از نقاط ضعف کودک سوء استفاده نکنید و او را تحقیر ننمایید بلکه از نقاط قوّت و فضائل اخلاقی و تربیتی او در جهت گسترش فضائل دیگر استفاده کنید، مثلاً اگر برای حرف پدرش زیاد ارزش قائل است به او بگوئید شما که اینقدر پسر خوبی هستی و مطیع فرمان پدرت هستی، حیف نیست که فلان کار را برای من انجام ندهی.
6. برخورد منطقی و صحیح با کودک و اینکه او را شخصی فهمیده فرض نموده و برای امر و نهی های خود دلیل منطقی داشته باشیم و هرگز او را کودکی کم فهم تصور نکنیم و توجیه غلط برای دستورات و کارهای خود نداشته باشیم.
7. همان گونه که ذکر کردیم احتمالاً فرزندتان مورد توجه مادربزرگش می باشد و از او رفتاری سرزنشگر نمی بیند بنابراین از سرزنش و جر و بحث بیجا شدیداً پرهیز نموده، و دیگران را به رخ او نکشیم و همیشه اعلان کنیم که کودک ما با ادب ترین و بهترین است.
8. به ارتباط دوستانه او با پدر و با دیگران حساس نبوده بلکه تشویق به احترام دیگران بکنیم تا از این طریق اعتماد او را به خود جلب نمائیم.
9. از او حمایت عاطفی نموده و از کارهای او قدردانی نمائیم و سعی کنیم مسئولیت بعضی کارها که در توان او
می باشد را به او واگذار کنیم و به او اعتماد داشته باشیم.
10. یک خط مشی ثابت در زندگی داشته و از چند گانگی در مسائل تربیتی پرهیز نموده و با صبر و حوصله و درایت کارها را دنبال کنیم.
11. از خطاهای او چشم پوشی نمائیم و سعی کنیم بیشتر به او الگو ارائه دهیم.
12. درباره – به اصطلاح شما –  باج خواهی فرزندتان از شما توسط مادربزرگش، توجه داشته باشید که با چند اقدام می توانید نتیجه بگیرید:
الف- رابطه تان را با مادرشوهر خود گرم و صمیمی نمایید؛
ب- درباره رفتارهای فرزندتان به صورت شفاف و در عین حال احترام آمیز با مادر شوهرتان صحبت نمایید و با بیانی  محبت آمیز و از سر یاری طلبی در تربیت فرزندتان، برایش استدلال کنید که مثلاً این کار شما به صلاح فرزند من نیست و او از محبت شما در این موارد سوء استفاده می کند.
ج- در صورتی که این اقدام در مرتبه اول کارساز نشد، مطلب را در دفعات بعدی به نحوی دیگر بیان نمایید. توجه داشته باشید که این گونه تغییرات به تدریج و گذشت زمان نیاز دارد و توقع نداشته باشید با شتابزدگی نتیجه بگیرید.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمد علی کریمی نیا، الگوهای تربیت کودکان و نوجوانان، چاپخانه نهضت، 1375.
2. علی قائمی، کودک و خانواده نابسامان، تهران، انجمن اولیاء و مربیان، 1369.
3. علی اصغر احمدی، اصول تربیت، تهران، انجمن اولیاء و مربیان، 1378.

پی نوشت ها:
[1] . فلسفی، محمد تقی، کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران، نشر معارف اسلامی، 1342، بخش دوم.
[2] . پریرخ، دادستان، روان شناسی ژنتیک 2، تهران، انتشارات ژرف، 1369، ص 15.
[3] . آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378،حدیث 9451، ص 414.
[4] . مطالعه بیشتر، ر.ک: افروز، غلامعلی، مباحثی در روان شناسی و تربیت کودک و نوجوان، انجمن اولیاء و مربیان، 1374، ص 20 تا 50.
[5] . آمدی، تصنیف غرر الحکم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378، حدیث 8811، ص 386.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید