گناه شناسی از دیدگاه ثِقْلَین

گناه شناسی از دیدگاه ثِقْلَین

نویسنده : حمید رضا اصغری

چکیده

هر عملی که خلاف امر خدا باشد آن را گناه گویند . ضرورت بحث از گناه و دانستن آثارش این است که انسان را بیدار و آماده مبارزه با عوامل گناه می کند به عبارتی دیگر : زمانی که انسان آثار سوء گناه را فهمید و دانست گناه تا چه اندازه برای او مصیبت بار است خودش را آماده مبارزه با گناه می کند ، برای اینکه انسان گناه را ترک کند قدم اول آن است که گناه و مشخصات وهمچنین عوامل آن را بشناسد و در قدم بعد با عوامل گناه مبارزه نماید .ما در این مقاله مشخصات کلی گناه را از آیات واحادیث بیان کرده ایم و کار جوینده طریق إلی الله را بسیار آسان نموده ایم به طوری که با خواندن این مقاله شناسنامه کلی از گناه بدست می آورد.

مقدمه

قال علی (علیه سلام):مَا مِنْ بَلِیَّهٍ وَ لا نَقْص رِزْقٍ إِلّٰا بِذَنبٍ، گناه هر عملی است که بر خلاف امر و اراده ی الهی صورت گیرد و خداوند متعال نیز از انجام یا ترک آن نهی کرده باشد. آنچه موجب رو سیاهی و بد بختی انسان در دنیا و آخرت شده گناه است ، اگر انسان عاقل اندکی در زشتی گناه تأمل کند حتماً به این مطلب عقلی دست پیدا می کند که نافرمانی مولایی که صاحب تمام نعمت های ماست ، کسی که در تمام مشکلات همراه ماست و ما مدام او را می خوانیم ، کسی که در تمام خوشی های ما ناظر بر ماست و ما از او غافلیم ، بسیار زشت و نا پسند است . این مطلب است که ضرورت ایجاد می کند تا ما در مورد گناه به بحث وگفت وگو بنشینیم . امیرالمومنین(علیه السلام) در این مورد(ضرورت ترک گناه) می فرمایند : «لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللهَ عَلیٰ مَعْصِیَتِهِ لَکٰانَ یَجِبُ أَنْ لا یُعْصیٰ شُکْرًا لِنِعَمِهِ» اگرخداوند برای گناه وعده عذاب نداده بود،بخاطر شکر نعمت برانسان واجب بود که گناه را ترک نماید. جامعه اسلامی امروز اگر بخواهد جامعه ایی پاک و خالی از ظلم و جنایت و انواع قانون شکنی ها و مورد رضای پروردگار داشته باشد باید از گناه پاک شود و این امکان ندارد مگر اینکه تک تک افراد جامعه به زشتی گناه فکر بکند و روی آن تأمل نمایند ، اگر در شبانه روز هر شخصی به اندازه ی در مورد زشتی گناه فکر نماید خواهیم دید که در جامعه روز به روز گناه کم و کمتر می شود تا زمانی که گناه در جامعه محو شود در این موقع است که رحمت خدا نازل می گردد و آثار بد گناه از جامعه رخت می بندد .بر این اساس وظیفه دیدم که در مورد گناه مقاله ای بنویسم تا بتوانم قدمی در راستای این امر بسیار حیاتی که جامعه ای امروزی تشنه ی این بحث گوارا و شیرین است قدمی برداشته باشم.

گناه چیست؟

گناه در لغت

در مورد گناه کلمات زیادی است که به معنای گناه اشاره می کند که به تفصیل آنها را در بحث بعدی بیان می کنیم اما در اینجا می خواهیم از سه کلمه ای که در عرف، بیشتر مردم از آن برای گناه به کار می برند استفاده کنیم و آن سه کلمه عبارتند از :
الف)ذنب ب) معصیت ج) سیئه
ذَنْب : بر وزن (فَلْس) به معنای گناه است و گاهی نیز بر وزن (فَرَس) استعمال می شود که در این هنگام به معنی دُم حیوان به کار می رود .رابطه گناه با کلمه ی ذنب (به معنای دُم حیوان) این است که هر کاری که عاقبت آن بد باشد آن را ذنب می گویند زیرا جزاء آن همانند دم حیوان در آخر است(1).
مَعْصِیت : اصل این کلمه (عَصَیَ) به معنای نا فرمانی کرد از صاحب خود ، می باشد .
سیئه : عمل زشتی است که نقطه مقابل حسنه است(2)
همانگونه که در بالا مشاهده شد هر سه کلمه ذنب ، معصیت ، سیئه به معنای گناه بود و همچنین کلمات دیگری نیز وجود دارند که در فصل آینده در آیات و روایات به آنها اشاره می کنیم و مفصل در مورد آنها بحث می کنیم .

گناه در اصطلاح

با توجه به لغاتی که از گناه در لغت نامه آنها را مورد بررسی قرار دادیم به یک نتیجه کلی می رسیم که آن را به عنوان تعریف گناه قرار می دهیم و آن عبارت است از :
تعریف اول: گناه هر عملی است که بر خلاف امر و اراده ی الهی صورت گیرد و خداوند متعال نیز انجام یا ترک آن نهی را کرده باشد.
تعریف دوم : گناه انجام عملی است برای ارضای غرائز انسانی به غیر رضای خداوند متعال .

واژهایی که در قرآن به معنای گناه آمده است

الف) ذنب : که درقرآن این واژه 35 مرتبه آمده است و به معنای دنباله و پیامد می باشد. مناسبت آن با گناه این است که هر گناهی یک پیامد و اثری به دنبال دارد(چه این اثردردنیا باشد چه درآخرت) مثل اینکه اگردرجامعه گناه زیاد شد دنبال آن دردنیا قحطی ، بیماری و …زیاد می شود و درآخرت آن جامعه دچار قهرالهی می گردد.
ب) إثم : این لغت در قرآن 48مرتبه آمده است. معنای این کلمه سستی،کندی ومحروم شدن است. مناسبت این کلمه با گناه ازاین جهت است که انسان به وسیله گناه از پاداش های الهی محروم می شود.
ج) معصیت : که در قرآن این واژه 33 مرتبه آمده است که معنای آن سرپیچی وخروج ازفرمان خداوند است و بیانگر آن است که انسان از مرزبندگی خدا بیرون رفته است.
د) سیّئه : این واژه در قرآن 165مرتبه آمده است و معنای آن کار قبیح وزشتی است که موجب اندوه و غم گردد..مناسبت این کلمه با گناه از این جهت است که گناه هم عمل قبیحی است وهم دردنیا و هم در آخرت موجب ناراحتی واندوه انسان می شود.
همچنین واژه هایی مثل سوء، جُرم، حرام، خطیئه، فَِسق، فَساد، فجور، منکَََر، فاحشه، خَبط ، شرّ، لَمَم ، وِزر و حنث ازجمله کلماتی است که به معنای گناه درقرآن به کاررفته است. درروایات نیزازاهل بیت (علیهم السلام) کلماتی همچون جریره ، ذلّت ،عثرت و عیب که هرکدام بیانگرنوعی ازگناه است بسیار به چشم می خورد .اقسام گناه ازمنظرقرآن و اهل بیت (علیهم السلام) آنچه از قرآن و روایات به دست می آید نشان می دهد که گناهان به دودسته تقسیم می شود که عبارتند از:
الف)گناهان کبیره ب)گناهان صغیره
قرآن کریم درآیات مختلف به بیان این تقسیم بندی می پردازد و اینجا برای تمسک جستن به قرآن آیاتی را که مشتمل بر این تقسیم بندی است بیان می کنیم .
آیه ی اوّل)”إٍن تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُکَفِّرُ عَنکُم سَیّئاتِکُم وَنُدخِلکُم مُدخَلاً کَریماً(3) ” ترجمه:اگر ازگناهان کبیره ای که از آن نهی شده است پرهیز کنید گناهان کوچک شما را می پوشانیم ودرجایگاه خوبی وارد می کنیم
آیه دوم)”الذینَ یَجتَنِبُونَ کَبائِرَ الإثمِ وَالفَواحِشَ إلّا الّلَمَمَ إنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ المَغفِرَه… (4)”ترجمه: (نیکوکاران) کسانی هستند که از گناهان بزرگ و زشتیها جز گناهان کوچک پرهیز می کنند بی گمان آمرزش پروردگارت وسیع است…
آیه سوم) وَ وُضِعَ الکِتابُ فَتَرَی المُجرِمِینَ مُشفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیلَتَنا مَالِ هَذَا الکِتابِ لا یُغَادِرُ صَغِیرهً وَلا کَبِیرَهً إلّا أحصَاها… (5)
ترجمه: وکارنامه ها را به میان آوردند، مجرمان را می بینی که هراسان اند از آنچه درآن (کارنامه ها) است درحالیکه می گویند: ” وای بر ما ! این چه کارنامه ای است؟ که هیچ (عمل) کوچک و بزرگی نیست مگردرآن شمرده شده است…آیات دیگری نیزدر این مورد وجود دارد مانند آیه ی 37شوری و48 نساء.از این آیات که به آن اشاره شد به وضوح مشاهده می شود که خدا گناهان را به دو بخش کبیره و صغیره معرفی می کند.در روایات نیز عناوینی وجود دارد که در آنها ائمه (علیهم السلام) به همین تقسیم بندی پرداخته اند .عبید الله ابن زراره می گوید: از امام صادق (علیه السلام) راجع به کبائر پرسیدم ، حضرت فرمودند: هُنَّ فی کتابِ علیٍّ (علیه السلام) سَبع: آنها درکتاب حضرت علی(علیه السلام) هفت مورد هستند که عبارتند از: کفر به خدا ، قتل نفس ، عاق والدین، خوردن ربا بعد از دانستن(حرمت آن) ، خوردن مال یتیم به نا حق، فرار از جهاد، تَعَرُّب بعد از هجرت(6) .امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کبائر هفت گناه هستند : کشتن مؤمن به عمد ، متّهم ساختن زن پاکدامن ، فرار از جهاد ، تَعَرُّب بعد از هجرت ، خوردن مال یتیم به نا حق ، خوردن ربا بعد از دانستن حرمتش و آنچه خدا بر آن دوزخ را واجب گردانیده است(7).
چند نکته ی جالب درمورد گناهان کبیره وصغیره
نکته ی اول : اختلاف در گناهان کبیره دراحادیث و کتب اخلاق درمورد تعداد و حدود گناهان کبیره اختلاف وجود دارد. در بعضی از این احادیث تعداد این گناهان را هفت مورد وبعضی ده مورد و گاهی نیز هفتاد مورد و بعض دیگرتا هفتصد مورد برشمرده اند.
نکته ی دوم : علت نامعلوم بودن تعداد گناهان کبیره؛ علت این که تعداد گناهان کبیره دراحادیث نامعلوم است حکمت هایی دارد وممکن است یکی ازاین حکمت ها این باشد که اگر انسان پی می برد که مثلاً کبائرهفتاد مورد هستند سعی می کرد فقط ازاین موارد دوری کندوصغائررا انجام دهدو این مطلوب دین مقدّس اسلام نیست . اهل بیت (علیهم السلام) تعداد گناهان را مخفی کرده اند برای اینکه انسان ها از مطلق گناه (چه کبیره وچه صغیره) اجتناب کنند واین مطلب نظیر عمرانسان است که هیچ شخصی از پایان آن اطلاع ندارد واگر از پایان عمر خود آگاهی داشت دراین مدت که عمرمی کرد تا قبل ازمرگش مرتکب گناه می شد وچند سال آخرعمررا به توبه وعبادت می پرداخت در حالی که تمام جوانی خود را درعیش ونوش وهوس رانی تلف کرده بود و این ازاهداف خلقت خداوند نیست.
نکته ی سوم : مجازات انسان بخاطر گناهان صغیره؛ طبق تقسیم بندی گناهان به (کبیره و صغیره) انسان باید به این موضوع توجه داشته باشد که همیشه مجازاتش به خاطر گناهان کبیره نیست بلکه گاهی مواقع انسان با انجام گناهان صغیره جهنّمی می شود وعلت این مطلب این است که گناهان کبیره همیشه نصب العین انسان است وتا به ذهن انسان می آید می ترسد و سریعاً اظهار ندامت و پشیمانی می کند ودست توبه ونیاز به درگاه حق تعالی دراز می کند.

ولی گناهان صغیره این گونه نیست وبسیاردیده می شود که گناهان صغیره به جهت تکرار زیاد برای انسان به صورت یک عادت می شود ، در حالیکه گناه می کند ولی از گنهکار بودن خود غافل است چه رسد به این که به فکر توبه بیفتد. برای تأیید این مطلب به داستانی ازحضرت رسول (صَلَّی الله علیه وآله وسلّم) اشاره می کنیم :”روزی حضرت با جمعی ازاصحاب خود از بیابان بی آب وعلفی عبورمی کردند که حضرت دستور توقف کاروان را دادند بعد از لحظاتی اصحاب گرد پیامبر جمع شدند . حضرت به اصحاب خود فرمودند: برای تهیه ی غذا همگی هیزم جمع آوری کنید. اصحاب به ایشان گفتند: دراین بیابان خشک وبی آب هیزم پیدا نمی شود ولی حضرت باز گفته ی خود را تکرار نمودند . آنگاه اصحاب در پی جست وجوی هیزم برآمدند وهر کدام به سویی ازبیابان رفتند. لحظاتی بعد در حالی برگشتند که هر کدام مقداری هیزم با خود به همراه آورده بودند.اصحاب هیزم ها را در محلی انباشته کردند و کوهی از هیزم گرد آمد. در این حال رسول خدا (صَلَّی اللهُ علیه وَآله وَسَلَّم) به اصحاب روی کردند و فرمودند: «مَثَل گناهان انسان همچون هیزم های این بیابان بی آب وعلف است که در نظر انسان بسیار ناچیز است که کم کم روی هم جمع می شوند و به کوهی از گناه تبدیل می شوند که در روز قیامت موجب شرمساری انسان است(8). »”
نکته چهارم : اجتناب از کبائر موجب آمرزش صغائرمی شود؛طبق آیه قرآن خداوند وعده داده است که هرکس از گناهان کبیره پرهیز کند خداوند پاداش اورا آمرزش گناهان صغیره ی وی قرار می دهد.”إن تَجتَنِبُوا کَبائرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُکَفِّرُ عَنکُم سَیّئاتِکُم وَنُدخِلکُم مُدخَلاً کَریماً”ترجمه:( اگر از گناهان کبیره ای که از آن نهی شده است اجتناب کنید گناهان کوچک شما را می پوشانیم وشما را درجایگاه خوبی وارد می کنیم(9).) پرهیز و اجتناب از گناه کبیره دربعضی ازمواقع به عنوان کفاره ی گناه صغیره است و این امر زمانی ممکن است که انسان توان انجام گناه کبیره را داشته باشد و با اراده ی خود این عمل را ترک نماید.ولی اگر انسان توانایی و قدرت بر انجام گناه را نداشته باشد یا به دلیل ترس از آبرو و یا به جهت نداشتن شوق و رغبت به گناه ، از انجام آن خودداری کند این کفاره ی گناهان صغیره ی وی نخواهد شد . و مطلب دیگرکه در اینجا حائز اهمیت می باشد این است که نه تنها با این اجتناب صغائر بخشیده می شود بلکه موجب پاداش های بسیاری در دنیا وآخرت می شود.
نکته پنجم : دشوار شدن ترک گناهی که در وجود انسان ریشه دوانده است؛ اگر گناه در وجود انسان ریشه دواند و تمام نفس انسان را احاطه کرد نجات از آن بسیار دشوار است و حتی ممکن است سال های زیادی برای از بین بردن این گناه زحمت و تهذیب نفس نیاز داشته باشد .روزی جوان گناه کاری خدمت عارفی رسید و از آن بزرگوار درخواست موعظه و نصیحت نمود ، عارف تقاضای او را قبول کرد ، تا روزی آن جوان در حالی که خدمت آن عارف بود از صحرایی عبور می کردند. آن عارف به جوان دستور داد تا نهال نورسته ای را از زمین بیرون آورد . جوان به آسانی آن نهال را با ریشه از زمین کند ، چند قدمی که جلو رفتند ، عارف ایستاد و از جوان خواست درختی را که نسبتاً بزرگ بود از زمین بکند ، هر چه جوان تلاش و سعی نمود نتوانست . آن عارف حکیم به آن جوان رو کرد و گفت : ای جوان ! بدان که تخم هوا و هوس ،شهوت ، بغض و کینه و تمام بدی ها همین که در دل اثر گذاشت ، مثل همین نهال نورس می باشد که به آسانی می توانی آن را از بین ببری ولی اگر اجازه دادی آن بدی تنومند و قوی شود و ریشه هایش را در وجودت محکم کند چنان که آن نهال در زمین ریشه بدواند ، تو را از کندن آن و نابودیش عاجز می کند و چرخ اجل فرصت را از تو برباید و تو را غافلگیر کند و باعث شود که در حالی خداوند خود را در قبر و قیانت ملاقات نمایی که کمرت از گناهان بسیار شکسته و رویت از خجالت رب العالمین به زیر است(10) .
نکته ششم : امیدواری به رحمت پروردگار و مأیوس نشدن از آن «اللّٰهُم … إنَّ رَحْمَتَکَ أَوْسَعُ مِنْ ذَنْبِی ، اللّٰهُم إِنْ کَانَ ذَنْبِی عِنْدَکَ عَظِیماً فَعَفْوُکَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِی(11)»یکی از مسائل بسیار مهم و نکات ارزشمند که در کتب اخلاق و همچنین در احادیث ، بسیار روی آن پا فشاری شده است و قرآن نیز روی آن نکته تاکید فراوان دارد ، امیدواری به رحمت پروردگار عالم و مأیوس نشدن از درگاه لطف و رحمت خداوند متعال است . در احادیث و بسیاری از آیات شریف قرآن دیده می شود که انسان را به رحمت خدا راهنمایی کرده اند و این تاکیدات و پا فشاری ها برای آن است که خداوند متعال نمی خواهد بنده ی گنهکارش جز از درگاه او به جای دیگر پناهنده شود .در قسمتی از تعقیبات نماز که در اول بحث به آن اشاره شد یکی از نمونه های این تأکیدات است که نشان می دهد اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) راضی نیستند که بنده ی گنهکار خداوند ، مأیوس از رحمت الهی گردد ، این قسمت از دعا رسول خدا (صَلَّی اللهُ علیه وَآله وَسَلَّم) به ما می آموزد که چگونه به رحمت خدا روی آوریم و چگونه انسان گنهکار از رحمت الهی مأیوس نگردد ، در این قسمت از دعا حضرت به ما یاد می دهد که ای بنده ی خدا اگر گناه کرده ای و الان پشیمان هستی بدان که هر قدر گناه تو زیاد باشد از وسعت رحمت و مهربانی خدا بیشتر نیست و هر قدر گناهت عظیم و بزرگ باشد باز عفو و رحمت الهی از گناه تو بزرگتر و بیشتر است .اسلام دینی است که بنایش بر این است که جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشد و اگر انسان گنهکار از رحمت خدا مأیوس گردید خود به خود دفع می گردد ، برای همین است که اینقدر اسلام روی امیدوار بودن به رحمت الهی پا فشاری می نماید . اولین آیه ی قرآن که « بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ(12)» است خداوند متعال در آن دو مرتبه به رحمانیت و رحمیت خود اشاره می کند و این خود یکی از نشانه های این است که خداوند بسیار نسبت به بندگان رحمت و آمرزش دارد .پس تمام گنهکاران باید بدانند که گناه آنها هر اندازه بزرگ باشد، رحمت خدا و بخشش او از گناه او بزرگتر و وسیعتر است و خداوند هدف ارسال پیامبرش را نیز همین اعلام می کند که او را فرستادم تا مایه رحمت و امید برای جهانیان باشد «وَ مَا أَرْسَلْناکَ إِلّا رَحْمَتاً لِلْعٰالَمِین(13)» و در آیه ای دیگر دستور می دهد که بر رحمت و مغفرت خداوند متعال سرعت بگیرید «سَارِعُوا إلٰی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِکُمْ …(14) » همه ی اینها نشانه ای ست تا بندگان خطا کار و گنهکار از چشمه فیض الهی نا امید نگردند تبدیل گناه صغیره به کبیره. نکته ی جالبی که از آیات و روایات به دست می آید این است که در بعضی موارد گناه صغیره به واسطه ی بعضی از اسباب به گناه کبیره تبدیل می شود. دراینجا به چند مورد از این اسباب به طور مختصراشاره می کنیم .

1)اصرار بر گناه

یکی از اسبابی که باعث کبیره شدن گناه صغیره می شود اصرار برگناه و تکرار آن است که خداوند در قرآن می فرماید:”… وَلَمْ یُصِرُّوا عَلیٰ مَا فَعَلوُا وَهُمْ یَعلَموُن(15)”ذیل تفسیر این آیه حدیثی از امام محمّد باقر(علیه السّلام) در اصول کافی وجود دارد که حضرت در آن حدیث می فرماید: اصرار عبارت است از اینکه شخص گناهی انجام می دهد و از خدا آمرزش نخواهد و به فکر توبه هم نباشد(16). امیر المومنین (علیه السلام) در این باره می فرماید :” إیّاکَ وَ الإصِرٰار فإنَّه مِنْ أکْبَرِ الکَبائِرِوَ أعَظَمِ الْجَرَائِم ” از اصرار برگناه بپرهیز زیرا اصرار بر گناه از بزرگترین گناهان کبیره واعظم جرائم است(17).امام صادق(علیه السلام ) می فرماید: لا صَغِیرَهَ مَعَ الإِصْرَارِ گناهی که همراه آن اصرار ورزیدن باشد صغیره نیست.

2)کوچک شمردن گناه

برای اینکه این مطلب بدرستی روشن شود به یک مثال مختصر اشاره می کنم :اگر دوست شما ضرر سنگینی به شما وارد کند و بعد از اینکه شما ناراحت شدید بگوید :”اینکه چیزی نیست”معلوم است که انسان از این گفته ی او بیشتر ناراحت می شود تا عمل او .امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند :پروردگارا ! به تو پناه می برم از اصرار بر گناهان و کوچک شمردن گناهان(18) .

3)خوشحالی به گناه

یکی دیگر از مواردی که موجب می شود گناه صغیره به کبیره تبدیل شود خوشحالی به گناه است که امام سجاد (علیه السلام) در این باره فرمودند: از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز که این شاد شدن بزرگتر از انجام آن گناه است .و نیز فرمودند: حَلاوهٌ المَعْصِیهِ یُفْسِدُها ألِیمُ عُقُوبَه یعنی عذاب درد ناک گناه ، شیرینی آن را تباه می کند(19).

بررسی آثار گناه

1. گناه باعث تباهی دل می گردد .امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : «مٰا مِنْ شَیْ ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلبِ مِنْ الخَطِیٰیئَهٍ (20) …» چیزی تباه کننده تر از گناه برای دل نیست .
2.گناه انسان را در برابر عذاب شکیبا می کند .امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «فَمٰا أَصْبَرَ هُمْ عَلٰی النّٰارِ(21)» می فرمایند : «مٰا أَصْبَرَ هُمْ عَلٰی فِعْل مٰا یَعْلَمُونَ أَنَّهُ یَصَیَّرُهَمْ إِلَی النّٰارِ(22)» یعنی: چه بسیار شکیبا هستند بر انجام کاری که می دانند ، آنها را به دوزخ می کشاند. به قول بزرگی که می فرمود : آنقدر که گنهکاران برای جهنم رفتن استقامت می کنند بعضی از مؤمنین برای بهشت رفتن خود استقامت ندارند . از این دو جمله شکیبایی گنهکاران در مقابل آتش جهنم بسیار واضح می گردد .
3. گناه موجب مصیبت برای انسان می شود .قرآن کریم می فرماید : «وَ مٰا أَصَابَکُم مِنْ مُصِیْبَهٍ فَبِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِیٰکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ(23)» خداوند در این آیه در حالی که به انسان یکی از آثار گناه را هشدارمی دهد در ضمن آن محبت خودش را به ما می چشاند و منظور خدا از این چشاندن محبتش به ما این است که(ای بنی آدم بدان که من نسبت به تو عفو و بخشش دارم ولی این را نیز بدان که آنچه از مصیبت به تو می رسد به سبب اعمالی است که خودت انجام می دهی.)امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : «وَ مٰا یَعْفو اللهُ أَکْثَرُ مِمّٰا یُؤاخِذُ بِهِ» آنچه خدا از آن گذشت می کند ، بیشتر است از آنچه را مؤاخذه می کند .یعنی خداوند متعال از بیشتر اعمال و کردار زشت ما می گذرد و تنها این مصیبت های بزرگی که بر سر ما می آید نتیجه ی اعمال زشت ماست با وجود اینکه بسیاری از گناهان ما را می آمرزد .
4. گناه موجب اضطراب و تشویش خاطر می شود .
5. گناه باعث می شود دَرِ روزی انسان بسته شود .امام باقر علیه السلام می فرمایند : « إِنَّ الْعبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُزْوَیٰ عَنْهُ الرِّزق (24)»بنده گناهی انجام می دهد و روزی از او دریغ می شود .با توجه به این حدیث که بیانگر فقیر شدن انسان گنهکار است شبه ای در ذهن بعضی از افراد به وجود می آید و آن شبه این است که «بسیار دیده می شود افراد بی دین و گنهکار بسیار متمول تر از افراد دیگر جامعه هستند در حالی که مومنین در فقر و بیچارگی به سر می برند»جواب : اولاً قرآن کریم می فرماید : «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلیٰ مَا مَتَّعْنا بِهِ أَزْوَجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبَّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقٰی(25)»ترجمه : چشم های خود را به آنچه که ما به کفار داده ایم مینداز تا آنکه آنها را در روز قیامت امتحان کنیم ، و روزی پروردگارت بهتر و با دوام تر است .این آیه شریفه دستور می دهد مومنین را که به آنچه کفار دارند نگاه نکنید و علت آن این است که این اموال به کفار داده شده است برای اینکه آنها را امتحان و آزمایش کنیم . ثانیاً خداوند با اموالی که به کفار می دهد دو گروه را مورد امتحان و آزمایش قرار می دهد :
اول ) خود کافر را امتحان می کند .
دوم ) انسانهای مومن فقیر را امتحان و آزمایش می کند . (مثل حضرت ایّوب علیه السلام) (26)
6 . گناه موجب سیاهی دل می گردد. امام صادق علیه السلام می فرمایند : چون مرد گناه کند در دلش فقط سیاهی برآید ، و اگر توبه کند نابود شود و اگر بر گناهش افزاید آن سیاهی بر دلش چیره شود و پس از آن هرگز رستگار نگردد (27) .
7.گناه مانع استجابت دعا می شود امام باقر(علیه السلام) می فرمایند : همانا بنده ای از خدا حاجتی می خواهد و خداوند در حال روا کردن حاجت اوست تا آن بنده در این میان گناهی مرتکب می شود و خداوند به فرشته ی خود می فرماید :«لٰا تَقْضِ حٰجَتَهُ» حاجت او را برآورده مساز و او را محروم گردان «فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ یسَخَطی وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمٰانَ مِنِّی» زیرا او معترض خشم من گردیده است و مستحق محروم شدن از طرف من است .
8. ابوحمزه از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)نقل می کند :راستش این است که هیچ سالی کم باران تر از سال دیگر نیست ، ولی خدا آن باران را هر جا که خواهد نازل می کند ، هرگاه مردم نافرمانی خدا کنند ، خداوند متعال آنچه باران را در آن سال بر آنها مقدر کرده است بر مردم دیگر باز می گرداند(28).
9. گناه موجب محروم شدن انسان از نماز شب می گردد .امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : همانا شخصی گناه مرتکب می شود و بر اثر آن از نماز شب محروم می شود و گناه بد در صاحبش از تاثیر کارد در گوشت زودتر است(29).
10. گناه موجب می شود که خداوند نعمت خود را از او سلب کند .خدا نعمتی را به بنده ای ندهد که از او بگیرد تا اینکه گناهی مرتکب شود که سزاوار آن گردد .
11.گناهکار موجب می شود دشمن خدا شاد گردد .
12. هر گناه تازه ای عذاب تازه ای را به دنبال می آورد .
13. گناهکار دشمن خودش است
زمانی که ابوذر در شام تبعید شده بود یکی از دوستانش برای او نامه ای نوشت و از ابوذر خواهش کرد که مرا موعظه کن و کلمه ی خیری برایم بنویس . ابوذر نوشت ، به کسی که بیش از همه دوستش داری و عزیزترین افراد نزد توست ظلم نکن . دریافت کننده ی نامه متحیر ماند و از ابوذر درخواست توضیح نمود . ابوذر در پاسخ وی چنین نوشت : محبوب ترین کس نزد تو خودت هستی(30) .
14.انسان گنهکار از لذت مناجات با خدا محروم استدر حدیث قدسی خداوند متعال می فرماید : هر بنده ای که خواهش نفس خود را بر طاعت من اختیار کند کمتر چیزی که او را از آن محروم می سازم این است که حلاوت و شیرینی و لذت مناجات خودم را از او میگیرم(31).امام صادق علیه السلام می فرمایند : طَلَبْتُ حَلٰاوهِ الْعِبٰادَهِ فَوَجَدَتْهٰا فی تَرْکِ الْمَعْصِیه شیرینی و لذت عبادت را طلب کردم پس آن را در ترک معصیت یافتم.
15. گناه موجب گریان شدن انسان در روز قیامت می شود .
16. گناه موجب نابودی حسنات و دو چندانی سیئات می شود .در دعای هفتاد بند امیرالمؤمنین (علیه السلام) می خوانیم که آن حضرت فرموده اند : «اللّٰهُمَ وَ اسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَمْحَقُ الْحَسَنٰات وَ یُضٰاعَفُ السَّیَّأتَ» خدایا از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که حسنات را نابود و سیات را دو چندان می کند(32).
17.گناه موجب رسوایی می شود .
لطف حق با تو مدارا ها کند
چون که از حد بگذرد رسوا کند
18.مانع از استجابت دعا می شود . اللّٰهُمَ اغْفِرْ لی الذُّنُوبَ الْلَتی تَحْبِسُ الدُّعٰا (33)خدایا ببخش بر من آن گناهانی را که موجب حبس و برآورده نشدن دعای من شده است .
19. گناه مانع از انجام وظیفه می شود .
«فَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنِ ذَنْبِی الْمٰانِعْ لی مِنْ لُزُوْمِ طٰاعَتِکَ (34)»امام سجاد (علیه السلام)می فرمایند : خدایا میان من و گناهم که مانع انجام وظیفه ام (بندگی)شده است فاصله بینداز.
20. عمر سعد، امید حکومت کردن بر شهر ری را داشت ولی چون این امید در راه معصیت خداوند بود،زودتر از آنکه به امیدش برسد نابود شد .امام حسین (علیه السلام) می فرمایند :«مَنْ حٰاوَلَ أَمْرًا بِمَعْصِیَهِ اللهِ تَعٰالیٰ کٰانَ أَفْوَتَ لِمٰا یَرْجُوا وَ أَسْرَعَ لَمَجِی ءٍ مٰا یَحْذرُ (35)»هر کس از روی نافرمانی و معصیت خداوند ، کاری را انجام دهد آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست می دهد و به آنچه هراسناک و بیمناک است مبتلا می گردد .
21. گناه موجب خشم و غضب الهی می شود .«اللّٰهُمَ وَ اسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَدْعُوا إِلیٰ غَضَبِکَ أَوْ یُدْنی مِنْ سَخَطِک»خدایا از تو آمرزش می خواهم برای گناهانی که مرا به سوی غضب فرا می خواند و یا بسوی خشمت نزدیک می کند. (36)
22. گناه باعث قصاوت دل می شود .
23. گناه باعث می شود نا اهلان بر او چیره شوند .
آثاری که در ادامه ذکر می شود برگرفته از دعای هفتاد بند استغفار امیرالمونین (علیه السلام)است که در اینجا فقط به آثار اشاره می شود .
24.گناه یک شخص ممکن است جامعه را بگیرد و آن جامعه را فاسد نماید .
25.گناه موجب می شود انسان از راه رشد و هدایت دور گردد .
26.گناه موجب می شود برکت از زندگی برداشته شود .
27.گناه باعث می شود انسان اعضاء و جوارح خود را به واسطه مشغولیت به آن خسته نماید .
28.گناه بنده را نسبت به پروردگارش گستاخ می کند .
29.گناه عمر و وقت انسان را تلف می نماید در حالی که انسان از خدا دور شده است .
30.گناه موجب می شود انسان به اولیاء خدا ظلم نماید و به دشمنان خدا یاری دهد .
31.انسان با گناه کردن آنچه را که خدا از آن نهی کرده است زینت می پوشاند .
32.گناه باعث می شود رحمت خدا از انسان دور گردد .
33.گناه موجب می شود خدا نعمتش را از انسان ذایل گرداند .
34.گناه موجب هلاکت انسان می شود .
35.گناه شماتت دشمن را در پی می آورد .
36.گناه موجب می شود انسان نسبت به خدا جری و بی باک گردد .
37.گناه شعله غضب خدا را مشتعل می سازد .
38.انسان با گناه کردن عهدی را که در عالم أَلَسْتْ با خدا بسته است نقض می کند .
39.انسان گنهکار با انجام گناه ، هوا و هوس خود را بر امر خدا مقدم می اندازد .
40.انسان گناه کار با گناه خود محرومیت از استجابت دعا را به جان می خرد.
41.گناه موجب بیماری و نابودی و باعث گرفتاری ها و بلا ها می شود .
42.گناه موجب تعجیل در فنا و نیستی می شود .
43.گناه موجب خشنودی شیطان و خشم خداوند رحمان می شود .
44.گناه سبب یأس انسان از رحمت ، مغفرت و عفو خدا می گردد .
45.گناه انسان را به کفر می کشد .
46.گناه مشغولیت فکر و تحیر را زیاد می کند .
47.گناه مرگ و اجل را نزدیک می کند .
48. گناه باعث قطع امید و آرزو می گردد .
49.گناه موجب مضاعف گردیدن غم می گردد .
50.گناه سبب مبغوض شدن انسان نزد بندگان خدا و تنفر اولیاء خدا می گردد .
51.گناه موجب فراموشی و غفلت از یاد خدا می شود .
52.گناه باعث می شود انسان از غیر خدا بترسد .
53.گناه حجاب و پرده ای است بین انسان و خدای رحمان .

بررسی عوامل گناه

مقدمه

علت بحث از عوامل گناه این است که انسان هنگامی که عوامل گناه را بشناسد سعی بیشتری می کند برای اینکه آن عوامل را کنار بزند تا بتواند به هدف اصلی که همان هدف خلقت است برسد و در قرب الهی متنعم و شادمان باشد ، برای همین ما در اینجا سعی کرده ایم آنچه از عوامل وجود دارد تا یک انسان بسوی نافرمانی خداوند حرکت کند و مرتکب گناه شود را جمع آوری کنیم تا سالک إِلی الله بدون هیچ زحمت و مشکلی در یک جا تمام عوامل را بشناسد گام به گام در مسیر الهی خود پا نهد و اقدام به ترک محرمات الهی و انجام واجبات نماید تا به فضل خدا به مقصود و مقصد خود نائل گردد.
حال عوامل گناه را به چند دسته تقسیم می کنیم
که این عوامل عبارتند از :
1. عوامل روحی2. عوامل فرهنگی3. عوامل اجتماعی4 .عوامل خانوادگی5 .عوامل اقتصادی

1. عوامل روحی

یکی از عواملی که بسیار خطرناک است و شاید مهمترین عامل گناه نیز باشد عامل روحی است و آن این است که یک شخص از لحاظ روحی دچار اختلالات روانی و مشکلات روحی باشد .هنگامی که یک شخص از نظر روحی و روانی از اعتدال خارج می شود ، سعی می کند اختلالات روحی خود را جبران کند برای همین دست به اعمالی می زند تا شاید بتواند به اعتدال روحی برسد . برای واضح شدن این مطلب یک مثال کفایت می کند : وقتی شخصی دچار بیماری حسادت است و نسبت به دوست خود حسادت دارد همیشه آرزو می کند که دوستش در زندگی دچار حادثه ای شود تا او خوشحال گردد ، این شخص از لحاظ روحی بیمار است برای اینکه این بیماری او را آزار ندهد همیشه دنبال این است که به او ضرری وارد نماید . اگر لحظه ای به صفحه حوادث روزنامه ها رجوع کنیم یا دقیقه ای در مراکز قانونی مثل دادگستری ها و محل های رسیدگی به شکایات درنگ کنیم آنگاه است که برای ما واضح می شود که چگونه بیماری های روحی می تواند موجب گنهکار شدن ما گردد .بیماری های روحی بسیار زیاد هستند و بخش ها و عنوان های مختلفی دارند و کتب بسیاری نیز در مورد این نوع بیماری ها از علماء سلف تا به حال نوشته شده است ، ما نیز برای تعدادی از این بیماری ها روحی بحثی آماده کرده ایم که در حالی که مختصر است ولی مفید می باشد و امید است برای بیشتر شناختن این نوع بیماری ها به کتب اخلاق که بسیار جامع و مفید است رجوع گردد .

انواع بیماری های روحی

ضعف ایمان

منشاء و سرچشمه ی تمام بیماری ها روحی و روانی به ضعف ایمان بر می گردد .بیشترین ضربه هایی که به انسان وارد می شود خواه از طرف شیطان باشد ، خواه از طرف انسان دیگر ، بخاطر همین ضعف ایمان انسانها است ، ضعف ایمان در یک کلام عامل تمام عوامل گناه ها و بدی ها است .اگر ایمان انسان ضعیف باشد قانون ، مجازات ، نصیحت ، و هیچ چیز دیگری (به هیچ وجه) نمی تواند جلوی انسان را در مقابل گناه بگیرد ، هنگامی که انسان در سرازیری گناه قرار گرفت ، وقتی که تمام اسباب گناه کردن برای انسان فراهم است ، زمانی که انسان برای گناه کردن آزاد است ، وقتی گناه زحمت ندارد ، تنها و تنها یک چیز می تواند جلو او را در مقابل گناه بگیرد و نگذارد این شخص که در سرازیری گناه قرار گرفته است به دام گناه بیفتد و آن، فقط ایمان کامل به خداست .قانون نمی تواند جلو گناه را کامل بگیرد و اگر کسی بخواهد به این جمله اشکال بگیرد باید جواب یک سوال را بدهد و آن این است که اگر قانون می توانست پس چرا در جامعه تا به این اندازه گناه وجود دارد ؟ چرا در جامعه فرهنگ فحشاء دیده می شود ؟ و چرا در جامعه امروز شاهد قانون شکنی هستیم ؟پس نتیجه می گیریم که نه تنها قانون نمی تواند جلو گناه را بگیرد ، بلکه جزء ایمان به خدا هیچ چیز دیگر هم نمی تواند از گناه انسان جلوگیری بکند(37) .

جاهل بودن به گناه

جهل یکی دیگر از عوامل گناه است . بعضی ها نمی دانند، اطلاع از وظیفه خود ندارند و همین جهل و نادانی باعث می شود که در مقام عمل خطا کنند و یا مسئولیت خویشتن را انجام ندهند . پس جاهل یا عبادت را ترک می کند و یا صحیح انجام نمی دهد.گاهی شخصی جاهل به خاطر جهل مرکب ، جاهل به جهل خویش هم هست و نمی داندکه نمی داند پس فکر می کندکه می داند و عمل را صحیح انجام می دهد(38).آنچه از این مطلب برداشت می شود این است که جهل چه بسیط باشد و چه جهل مرکب انسان در مقام عمل که می رسد اشتباه می کند ، انسانی که جاهل به جهل خودش است همیشه اشتباه می کند در احترام به پدر و مادر در معاشرت با مردم در مجالست با علما همیشه در اشتباه است و در این میان بسیار اتفاق می افتد که مرتکب گناه می شود .

فرق بین جهل بسیط و جهل مرکب

اگر انسان جهلش بسیط باشد فقط نسبت به وظیفه خود جاهل است در حالی که می داند جاهل است و باید جهل خود را برطرف کند برای همین به مطالعه یا استماع مسائل می پردازد و یا با شرکت در کلاس جهل خود را بر طرف می کند .ولی اگر جهل انسان جهل مرکب باشد قضیه متفاوت می شود .اولاً این شخص نسبت به وظیفه خود جاهل است ثانیاً نسبت به اینکه جاهل است هم جهل دارد یعنی این شخص نمی داند که نمیداند . در جهل مرکب جهل دوم او مانع از یادگیری او می شود .خلاصه : جهل یکی از مرض ها و بیماری های روحی و روانی است که باعث می شود انسان ناخواسته گناه انجام دهد و به دام فریب شیطان و نفس بیفتد و از درگاه لطف حضرت حق دور گردد .

جاهل بودن به آثار گناه

یکی دیگر از عوامل گناه که یکی از زیر مجموعه های جهل است این است که شخص به آثار گناه جهل دارد ، در حالی که اگر همان شخص گناه کار بداند که گناهانی را که انجام می دهد چقدر بر او اثر منفی دارد و چقدر برای جامعه ی او مضر است هیچ گاه آن گناه را انجام نمی داد .و این عامل نظیر شخصی است که نسبت به لیوان سم جاهل است و آن را می خورد و خود را نابود می کند ، آیا اگر این شخص از آثار بد سم خوردن آگاه بود و می دانست این لیوان سم است باز هم با بی اعتنایی آن را استفاده می کرد؟خلاصه و نتیجه : پس نتیجه می گیریم که شخص جاهل به آثار گناه اگر آگاه می شد گناه نمی کرد ، همان گونه که انسان زشتی کثافات را می بیند هیچ گاه فکر خوردن آن را نمی کند ، شخص گنهکار هم اگر زشتی گناه و آثار آن را می دید گناه نمی کرد ، بلکه فکر گناه کردن را هم به سر راه نمی داد .

کاهل بودن

کاهل شخصی است که چون قلباً مایل به انجام عبادت نیست و خود را همچون منافقان به عبادت می زند با بی حالی عبادت می کند و اگر کسی او را نبیند عبادت را ترک می کند و همیشه از بی حالی دم می زند .

جاه طلبی و ریاست خواهی

یکی دیگر از درد های روحی و روانی که موجب گناه می شود همین ریاست طلبی انسان است . انسان برای اینکه به ریاست برسد از هیچ گناهی پروا ندارد ، به راحتی دروغ می گوید و نسبت به مسائل بی ارزش قسم می خورد و حتی ممکن است شخص دیگر را به قتل برساند تا خود را به مسند ریاست برساند .

حب دنیا

محبت به دنیا یکی از عوامل گناه است که انسان را کر و کور می کند و او را چنان غرق در دنیا می کند که تمام نیکی ها را به باد تمسخر و تمام نیکان را به دید ظن و توهین می نگرد ، خودش را جزء سرد مداران و عالی رتبه گان می داند و مال و ثروت را اندوخته ی همیشگی و جاودان می پندارد در حالی که در خواب غفلت به سر می برد و بیداری شدنش بسیار مشکل است .رسول خدا «صَلَّی الله علیه وَ آله و سَلَّم» می فرمایند : حُبُ الدُّنیٰا أَصْلُ کُلِّ مَعْصِیَهٍ وَ أَوَّلُ کُلِّ ذَنْبٍ (39)دوستی دنیا اساس هر معصیتی و آغاز هر گناهی است .امام آزادی خواه و بیدار ما حضرت امام خمینی (ره)می فرمایند :تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی ، از حبِّ به دنیا و غفلت از حق تعالی و آخرت است (40)

تکبر ، عجب و حرص

سه عامل دیگر که به دنبال خود گناه را می آورند تکبر؛عجب و حرص است ،از امام صادق علیه السلام روایت شده است که می فرمایند : به راستی خدا می داند که گناه برای مومن بهتر است از عجب و خود بینی و اگر چنین نبود هرگز شخص مومن به گناه گرفتار نمی شد(41).امیر المومنین علیه السلام می فرمایند : وَ الْحِرْصُ وَ الْکِبْرُ و الْحَسَدْ دَوٰاعُ إِلی التَّقَحُمِ فی الذُّنُوبِ(42).حرص ورزی و خود بزرگ بینی و حسادت عامل بی پروایی در گناهان است .

داشتن آرزو های بلند

آرزوهای بلند داشتن یکی دیگر از مرض ها و بیماری های روحی و روانی است ، آرزوهای بلند همچون سراب است که انسان را از هدف اصلی گمراه می کند و انسان را به طرف پوچی می کشاند .البته باید دقت داشت که داشتن آرزوهای بلند با برنامه ریزی برای آینده و آینده نگری دو مطلب است ، چرا که بسیاری از مردم بین این دو فرقی قائل نیستند و اگر به آنها بگویی از آرزوهای بلند دوری کن سریع فکر می کند که منظور این است که برای آینده خود برنامه ریزی نکن و آینده نگر نباش،در حالی که مقصود این نیست بلکه مقصود از نداشتن آرزوهای بلند این است که انسان خود را به افکار و اوهام مشغول سازد تا جایی که اصلاً خدا را فراموش می کند و گاهی به وظایف خود عمل نمی کند .داشتن آرزوهای بلند همانند سراب است که از دور خود را مانند آب زلال و گوارا نشان می دهد در حالی که این سراب است جز پوچی و وهم چیز دیگری در پی ندارد .تا اینجا بسیاری از امراض و بیماری های درونی را نام بردیم و به مقدار مختصری راجع به آنها توضیح دادیم ولی اینها فقط قسمتی از این عوامل بودند و برای مطالعه بیشتر خواننده محترم را به کتب اخلاق موجود در کتابخانه ها ارجاع می دهم و امیدوارم این مختصر مورد توجه پروردگار قرار گرفته باشد .

2– عوامل اقتصادی

دومین عاملی که در سوق دادن افراد جامعه به سوی گناه مورد بررسی قرار می گیرد عامل اقتصادی است که آن را از دو جنبه مورد بررسی قرار می دهیم .1.اختلاف طبقاتی در جامعه 2.راه به دست آوردن مال

اختلاف طبقاتی

یکی از عوامل مهم گناه از ناحیه اقتصاد ، اختلاف طبقاتی در جامعه است و اگر این اختلاف طبقاتی در جامعه متعادل می شد بسیاری از گناهان مثل دزدی ها ، آدم ربایی ها ، زورگویی ها و خودفروشی ها از جامعه رخت می بست و مردم جامعه در آرامش توأم با رفاه اقتصادی در کنار یکدیگر زندگی می کردند.در جامعه ی امروز مخصوصاً جامعه غرب و اروپای مدرن که بسیاری از افراد آنقدر ثروتمند و متمول هستند که حساب و کتاب اموالشان آنها را به تیمارستان ها کشانده است و افراد ضعیف و فقیر را زیر پای خود له کرده اند این جامعه را هرگز نمی توان جامعه بدون گناه تصور کرد .در این جوامع افراد زیادی از شدت فقر و تنگدستی هر روزه وارد گورستانها می شوند و آرزوی سیر بودن را به گور می برند ، بسیاری هم با خود فروشی و فحشا حاضر شده اند ارتزاق نمایند تا از مرگ نجات یابند .

راه به دست آوردن مال

مال و رزق و روزی انسان یکی از مسائل مهم در جامعه اسلامی و غیر اسلامی است اگر چند قدمی به زمان گذشته برگردیم و روز عاشورا را به یاد بیاوریم سخنان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) درگوش ما طنین انداز می شود که فرمودند : «مُلِأَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرٰامِ وَ الشُبْهَ» از این جمله حضرت چنین برداشت می شود که امتی که امروز می خواهند بزرگترین گناه یعنی به شهادت رساندن فرزند رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سُلّم)را انجام دهد کسانی هستند که نسبت به اموال و درآمد هایشان بی باک اند ، از هر کجا برسد می خورند و از هر طریق باشد به دست می آورند و فکر حلال و حرام آن را نمی کنند .

مسئله حرام و حلال در تمام ادیان

مسئله حلال و حرام مسئله ای نیست که فقط مخصوص اسلام باشد ، بلکه جزء مسائلی عقلی است که عقل هر انسان عاقلی آن را درک می نماید هر چند مسلمان نباشد و دلیلش این است که اگر در جوامع غیر مسلمانان کسی به اموال دیگران تجاوز نماید با قانون مواجه می شود و مردم نیز او را به چشم یک انسان پلید و بد کردار می شناسد .
اسلام نیز توجه خاصی روی درآمد و طریق به دست آوردن آن دارد تا جایی که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند : هرکس برای به دست آوردن روز حلال از خانه ی خود خارج شود مانند مجاهد فی سبیل الله است .خلاصه کسی که نسبت به اموال و درآمدش بی اعتنا است و هر چیز حرامی را می خورد بدون اینکه پروایی داشته باشد در مواجه با گناه نیز از انجام آن ابائی ندارد بلکه همان لقمه ی حرام او را در گناه کردن قوی و نیرومند می کند .

3– عوامل اجتماعی

عدم التزام به قوانین

اگر انسان قوانین اجتماعی را رعایت نکند و آنها را دور از شأن خود بداند و نسبت به حقوق دیگر هم نوعان خود بی اعتنا باشد ،این عمل و رفتارش پلی می شود تا راحت بتواندگناه انجام دهد.در صف نانوایی حقوق دیگران را ضایع می کند و می گوید در شأن من نیست بخواهم در صف بایستم یا در مسائل ریز دقت کافی نمی کند درایستادن پشت چراغ قرمز روی خط عابران پیاده می ایستد واینها همه از مصادیق گناه و حق الناس است .
امر به معروف یا نهی از منکر (یا نظارت همگانی)
ثبات جامعه بر روی موازین شرعی و فراموش نشدن اصالت های قانونی همه و همه به یک چیز بستگی دارد و آن هم این است که افراد جامعه یکدیگر را به رعایت موازین و اصالت ها دعوت و از قانون گریزی و بی بند و باری اجتناب دهند .آنچه می تواند افراد یک جامعه را بروی هنجارها محکم سازد و از فساد و تباهی یک جامعه جلو گیری کند و افراد جامعه را از ناهنجاریها دور کند فقط و فقط امر به معروف و نهی از منکر است . اگر اسلام الان زنده است و صدای خود را به تمام جوامع رسانده است ، اگر استکبارهای جهانی از ما هراس دارند فقط و فقط بخاطر سیدالشهداء (علیه السلام )است ، زیرا اینها روحیه دفاع از خوبی ها و نیکی را در ما دیده اند ، اینها ظلم ستیزی های ما را دیده اند و همه اینها از یک جا منشاء می گیرد و آن هم از رشادت های امام حسین (علیه السلام)است که در خطبه خود علت قیامشان را امر به معروف و نهی از منکر می داند .امر به معروف و نهی از منکر یعنی احساس وظیفه و نظارت همگانی در جهت اصلاح آحاد جامعه و دولت مردان و دستور به نیکی و بازدارندگی از پلیدی است(43) .
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)می فرمایند : امر به معروف و نهی از منکر در برابر باقی فرائض همچون دریا کنار قطره است(44) .

قانون های غلط

یکی از عوامل گناه این است که قانون گذار در قانون اشتباه کند یک اشتباه قانون گذار باعث می شود یک جامعه پر از گناه به وجود بیاید .
در قوه ی مقننه باید تمام قوانین زیر ذره بین شرع بررسی شود و مفاسد و مصالح آن سنجیده شود تا بهترین قانون برای جامعه باشد .
جامعه قوانین غلط را ، بسیار تجربه کرده است ، قوانینی که برای کشور اختلال انگیز بوده و حقوق زیادی را از بین برده است ، قانون هایی مثل (کاپتولاسیون) که اصل وجود آن برای ظلم کردن و تحمیل زورگویی به دیگران است از جمله قوانینی است که در جامعه گناه برانگیز می باشد .پس آنچه در اینجا مهم است این است که باید نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلام آگاهانه و عالمانه قوانین را بررسی کنند تا مبادا قانونی در حکومت اسلامی به تصویب برسد که لازمه ی آن یا خود آن قانون گناه باشد .

بی کاری (عدم تولید شغل)

یکی دیگر از عوامل گناه در ناحیه مسائل اجتماعی مسئله بیکاری جوانان و عدم اشتغال آنها به کسب و کار است ، تولید شغل و کار وظیفه دولت است و تا حمایت دولت نباشد کار و کسب رونق ندارد زمانی که جوان تحصیلات خود را به پایان رسانید اگر کار آبرومندی برای او وجود نداشته باشد تبعاتی به دنبال می آورد که جبران آن بسیار مشکل و گاهی غیر قابل جبران است .

دوستان ناباب

یکی از عوامل که جوانان جامعه ی ما را به بی بند و باری و انحراف کشانده است مسئله دوست یابی و دوستان بی بند و بار است .
اسلام و حتی عقل سالم با رفاقت و دوستی با یکدیگر مخالف نیست بلکه آن را مورد حمایت نیز قرار می دهد ولی آنچه را با آن مخالف است دوستی با نااهلان است .حضرت امیرالمومنین (ع) می فرمایند : مَنْ فَقَدَ أَخاً فی الله فَکَأَنَّمٰا فَقَدَ أَشْرَفَ أَعْضٰائَهُ(45).کسی که دوست خود را که برای خدا با او پیوند دوستی داشته است از دست بدهد ، مانند آن است که شریف ترین اعضاء بدنش را از دست بدهد .انسان باید در دوستی حد اعتدال را مراعات نماید یعنی نه افراط کند نه نقریط نماید ، نه اینکه دوست نداشته باشد و نه اینکه با هر شخصی که رسید دوست و رفیق باشد بدون اینکه او را بشناسد و از سابقه ی او خبر داشته باشد ، به قول سعدی باید این چنین بود که می گوید :
اندازه نگه دار که اندازه نکوست
هم لایق دشمن است و هم لایق دوست(46) .

4-عوامل خانوادگی

خانواده یکی دیگر از عواملی است که تأثیر زیادی در فکر و روح و روان فرزند خود دارد و تحقیقات نشان داده است که خانواده هایی که به فکر روح و روان کودکان خود هستند بهتر توانسته اند فرزندان نیک و با ایمانی را به جامعه تحویل دهند .هنگامی که از مادر بزرگوار شهید بهشتی (رحمه الله علیه)سوال کردند که چه عواملی موجب شد فرزند شما اینگونه در جامعه مؤثر باشد ؟ ایشان فرمودند : در کودکی ایشان ، هیچگاه بدون وضو به او شیر ندادم.بزرگان اینگونه به فکر روح و روان فرزندشان هستند ، ولی در مقابل کسانی که نسبت به تربیت فرزندشان بی تفاوت اند و اشتباهات کودکانشان را توجیه می کنند هرگز نمی توانند فرزندان صالحی داشته باشند .عوامل زیادی در خانواده است که باعث می شود فرزند خانواده در آینده شخصی باشد آلوده ی به انواع گناهان و ما اینجا به بیان این عوامل می پردازیم .

کم بود محبت ها

یکی از عوامل گناه در محور خانوداه این است که فرزند خانواده احساس بکند که تنها تکیه گاه او که پدر و مادر است نسبت به او بی توجه هستند و به او محبت نمی کنند ، اسلام هم سفارش به دوستی و مهربانی نسبت به کودکان می کند .در احادیث بسیاری راجع به تربیت فرزند سفارش شده است ، احادیثی که در بردارنده ی این است که در هفت سال اول فرزندانتان پادشاه در خانه هستند ، این بیان می خواهد به ما بفهماند که ما باید بسیار عالی نسبت به فرزندانمان رفتار کنیم و با مهربانی و دوستی با آنها صحبت کنیم .اگر خوب فرزندانمان را تربیت نکنیم و در آینده کمبود محبت احساس کنند کم کم عقده ی حقارت پیدا می کنند و از جامعه منزوی می شوند و در گوش و کنار ، در تنهایی ها به گناه وقت خود را تلف می کنند و بسیارند انسانهایی که بخاطر همین عقده های روانی دست به خودکشی و یا قتل دیگران زده اند .

پدر و مادر بی ایمان

اگر در خانواده دو قطب اصلی و دو ستون محکم خانواده که پدر و مادر هستند از لحاظ ایمان و عقیده انسانهای ضعیفی باشند نمی توانند فرزندی تربیت کنند مؤمن و ملتزم به اخلاق های حسنه .

اختلاف پدر و مادر

یکی از عواملی که موجب کم اهمیتی به فرزند می شود و فرزند در این میان متضرر می گردد اختلاف خانوادگی است ، وقتی در یک خانواده دائم بین پدر و مادر اختلاف باشد غیر از اینکه فکر فرزند مشغول و خسته می شود ، کسی نیز به فکر تربیت او نمی افتد چه رسد به اینکه بخواهد فرزند خودشان را طبق تعالیم اسلامی تربیت نمایند .

5–عوامل فرهنگی و رسانه ای

فرهنگ یک جامعه بسیار در افراد جامعه تاثیر گذار است تا جایی که گاهی مواقع یک فرهنگ غلط چنان دریک جامعه مؤثر است که تمام افرادجامعه آن رافرهنگ خودکرده و ازآن نمونه برداری می کنندگاهی یک فرهنگ غلط ازصدا وسیمارواج پیدامی کندوکوچک و بزرگ آن را لباس اخلاق و رفتارخودقرارمی دهند .عوامل فرهنگی از جمله صدا و سیما ، ماهواره ها ، سایت ها تأثیرات بسیار در گناه کار کردن جامعه دارد .برای اینکه این عوامل خنثی شود راهکارهایی وجود دارد مثل فرهنگ سازی استفاده از سایت ها و ماهواره ها ، نوشتن کتب و از این نوع مسائل در فرهنگ سازی جامعه بسیار مؤثر است .در این عامل حرف های نا گفته بسیار است و شاید یکی از نقاطی را که دشمن بیشتر از هر چیز روی آن تکیه می کند عامل فرهنگی است چرا که حتی با نوشتن یک جمله بر روی یک تابلو می تواند روی فکر افراد بسیاری کار کرد و افراد بسیاری را منحرف یا از انحراف نجات داد .
نتیجه گیری
اگر حتی یک آیه قرآن و یک حدیث راجع به گناه وجود نداشت باز عقل انسان درک می کرد که گناه کردن ممنوع است ، چرا که همانگونه که عقل درک می کند که اگر شخصی به شما نیکی کرد شما در عوض از او تشکر کنید و به حال او بدی روا مدارید ، همانطور نیز درک می کند که در مورد خداوند عالم که انسان را خلق کرده است و به او نعمت داده است و او را در زمین قدرت داده است ، شکر گذار باشد و کفران نعمت نکند . آثاری را که گناه بر زندگی انسان دارد یک نوع ضرر و خسران است ، مثلاً اگر گناه موجب بیماری شود یا موجب خشک سالی شود اینها همه یک نوع ضرر هستند و عقل سالم می گوید انسان باید هر نوع ضرری را دفع نماید .پس عقل می گوید گناه نیز که خود هم ضرر است و عامل ضررها است باید دفع شوند تا بلا ها از انسان دور و رحمت خدا بر انسان نازل گردند .نتیجه دیگری که از ایم مقاله به دست می آید این است که در دنیای امروز ممکن است هر چیزی موجب گناه گردد،پس وظیفه ما تنها این است که خود را برای مبارزه با آن عوامل آماده و قوی نماییم تا إنْ شاءَ الله به قرب الهی نائل آییم .

پی‌نوشت‌ها:

1.قاموس قرآن جلد 4 صفحه 24
2.مفردات الفاظ قرآن صفحه 441
3.سوره نساء آیه 31
4.سوره نجم آیه 32
5.سوره کهف آیه 49
6. تعرب بعد الهجرت :در صدر اسلام کسانی بودند که از شهر مکه و روستاها وبلاد کفر به مدینه که مرکزاسلام بود هجرت کردند. به برگشتن اینها به بلادشان یا به شهرهایشان که محل کفر یا مرکزکفر بود راتعرب بعد الهجرت می نامند و یکی از گناهان کبیره و به منزله ارتداد بوده ولی در عصر ائمه و دوران غیبت به این معنا است که مسلمانی در بلاد کفر بوده و در آنجا از اظهار اسلام و تعلیم احکام ممنوع و معذو ر بوده .پس اقامت در آنجا از گناهان کبیره است. (شرح اصول کافی)
7.اصول کافی جلد 3 باب کبائرص305
8.اصول کافی ج3ص402 (با کمی تغییر)
9.آیه ی 31 سوره ی مبارکه ی نساء
10.داستان های موضوعی ص300
11.مفاتیح الجنان (تعقیبات مشترک نماز)
12سوره ی حمد آیه 1
13.انبیاء آیه 107
14.آل عمران آیه133
15.آل عمران آیه 135
16.اصول کافی ج2ص260
17.غررالحکم ج 2 ص80
18.صحیفه سجادیه
19.بحار الانوار ج 78،ص130
20. اصول کافی ، ج 2 ، ص 269
21.بقره آیه 175
22.اصول کافی ج 2 ، ص 269
23. شوری آیه 30
24.اصول کافی ج2 ، باب کبائر ، ص 271
25.سوره طه آیه 131
26.به آیات 83 و 84 سوره انبیاء و آیات 41 و 42 و 43 و 44 از سوره ص رجوع نمائید
27.کافی جلد 2 صفحه 271
28. کافی ج2 ، ص 271
29.همان
30.داستان های بحارالانوار
31. میدلاین
32.غم عشق باب توبه ص56
33.دعای کمیل،مفاتیح
34.دعای ابوحمزه ثمالی (مفاتیح)
35.بحار ج 78 ، ص 120
36.غم عشق ص60
37.کنترل غرائز (با کمی تغییر)
38.هدف خلقت ص 16
39.میزان الحکمه ح 5816
40.اخلاق نامه ی سطح 1
41.میدلاین
42.میدلاین
43.بخشی از سخنان مقام معظم رهبری
44.نهج البلاغه
45.غررالحکم ج 5 ص 427
46.گلستان سعدی باب هشتم

منابع و مأخذ
1.قرآن
2.مفاتیح
3.نهج البلاغه
4.صحیفه سجادیه
5.محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، قم، 1380ش.
6. قرائتی ، محسن ، گناه شناسی ، چاپ سوم ، قم ، 1378 هـ . ش
7.دستغیب ، شهید عبدالحسین ، گناهان کبیره ، چاپ هشتم ، قم ، 1375 هـ . ش
8.کلینی ، محمد بن یعقوب ، اصول کافی ، چاپ چهارم ، تهران ، 1407 هـ . ق
9.مجلسی ، محمد باقر ، بحارالانوار، چاپ دوم ، بیروت ، 1403 هـ . ق
10.عبدالواحد بن محمد تمیمی ، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏ ، چاپ اول ، قم ، 1366 هـ . ق
11.شوشتری ، عبدالقائم ، غم عشق ، چاپ ششم ، قم ، 1378 هـ . ش
12.مهدوی ، سید ابوالحسن ، هدف خلقت ، چاپ دوم ، اصفهان 1386 هـ . ش
13.مظاهری ، حسین ، کنترل غرائز ، چاپ پنجم ، قم ، 1369 هـ . ش
14.سعید پور ، کاظم ، داستان های موضوعی ، چاپ پنجم ، قم ، 1388 هـ . ش
15.موسوی خمینی ، روح الله ، اخلاق 4،نوبت اول،اصفهان،1388ه .ش
16.مشرف الدین سعدی شیرازی، ابومحمد، گلستان سعدی، انتشارات ارمغان طوبی، چاپ اول، قم، 1383ش.
17.امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، غررالحکم و دررالحکم، ترجمه محمد علی انصاری قمی، انتشارات مهر آئین، بی¬چا، بی¬جا، 1378ش.
18.راغب اصفهانی، حسین ابن محمد، مفردات الفاظ قرآن، انتشارات دار القلم بیروت، نوبت اول، سال 1412ق
19. قرشى بنایى، على اکبر، قاموس قرآن‏، ناشر: دار الکتب الاسلامیه ،تهران‏، نوبت چاپ: ششم،‏1412 ق‏

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید