چرا با وجود پیامبران الهی، اولیای خدا و اختیار انسان بر کار نیک و پسندیده، عده بسیاری هدایت نمی‌شوند و به کارهای ناپسند روی می‌آورند؟

چرا با وجود پیامبران الهی، اولیای خدا و اختیار انسان بر کار نیک و پسندیده، عده بسیاری هدایت نمی‌شوند و به کارهای ناپسند روی می‌آورند؟

چرا با وجود پیامبران الهی، اولیای خدا و اختیار انسان بر کار نیک و پسندیده، عده بسیاری هدایت نمی‌شوند و به کارهای ناپسند روی می‌آورند؟

برای پاسخ به این دست از سؤالات باید پاسخ به صورت اساسی مشخص و تبین شود.
عواملی که باعث می‌شود انسان روی به کارهای خوب و بد آورد چند دسته هستند؟ 1. عوامل درونی 2. عوامل بیرونی.
عامل درونی کارهای خوب و مثبت «نفس لوامه» و عامل بیرونی آن پیامبران و پیروانشان است.
1. عوامل درونی مثبت
مهمترین عوامل درونی مثبت، که انسان را به سوی خوبی ها رهنمون می شود فطرت است. قرآن سرشت و فطرت انسان ها را بر پایه دین می داند.[1] عامل دیگری که به کمک فطرت می آید به تعبیر قرآن نفس لوامه یا سرزنشگر است[2] یعنی با ملامتگری انسان هنگام کار بد می خواهد انسان را به سوی فطرت یا همان دین هدایت کند.
2. عامل بیرونی مثبت
پیامبران و پیروان ایشان علما و دوستان صالح و … هم همان دعوت کنندگان به فطرت هستند. کلیه مکانهای مذهبی و دینی هم محل هایی برای این دعوت به حساب می آیند. حال با شناخت عوامل یاد شده علت و عوامل روی آوردن به کارهای (منفی) بهتر مشخص می شود.
عوامل روی آوردن به کارهای بد (منفی)
عوامل درونی: نفس اماره
عوامل بیرونی: شیطان و گناه، محیط ناسالم، دوستان بد
عوامل درونی منفی
عامل مهم درونی یا شاید بتوان گفت تنها عامل درونی منفی به تعبیر قرآن همان نفس اماره است.[3] قرآن انسان را طغیانگر[4] و اهل فجور[5] می داند و این همان نفس اماره ای است که از درون، انسان را از امر به منکر و زشتی و نهی از کارهای خوب و معروف می کند و در مقابل فطرت قرار می گیرد. پس ثابت می گردد درون انسان هم نیرویی وجود دارد که انسان را به سوی بدیها و کژیها می خواند.
عوامل بیرونی منفی
1. شیطان
مهمترین عامل بیرونی که انسان را به سوی کژیها سوق می دهد شیطان است و او بزرگترین دشمن خارجی است.[6] البته این عامل تنها هم نیست و به تعبیر قرآن شیطان دارای سپاهیان،[7] حزب و دار و دسته است.[8] این فرمانده و سپاهیانش با ابزارهای بسیار جذاب، پیچیده و پیشرفته که همان دنیا و مظاهر فریبنده اوست به جنگ با فطرت انسان می پردازد که اگر انسان دوستی و تعلق خاطر نسبت به این وسائل پیدا نماید سرآغاز معصیت و گمراهی خواهد شد.[9] در کنار این عوامل محیط های ناسالم و دوستان ناشایست که خود فریب خورده شیطان هستند نیز باعث دوری انسان از فطرت سالم و خدا می گردند.
2. فراوانی گناه
عامل دیگر گناه است. که در اثر عدم توجه به فطرت و نفس لوامه و پیروزی نفس اماره به وجود می آید.امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «هرگاه آدمی گناهی کند نقطه سیاهی در دلش پدید می آید اگر توبه کرد آن نقطه پاک می شودو اگر باز هم گناه کرد آن نقطه بزرگتر می شود تا جایی که همه دلش را فرا می گیرد و از آن پس هرگز روی رستگاری را نمی بیند»[10] در واقع خود کثرت گناه باعث تیرگی فطرت شده و باعث گمراهی بیشتر می شود. اینجاست که نفس انسان به چند شیطان مبدل می شود.
3. محیط و دوستان ناشایست
انسان موجودی است اجتماعی، هم از آن تاثیر می گیرد و هم بر آن اثر می گذارد. اگر در فضایی آلوده و پر از گناه زندگی کند و در واقع، گناه در آن محیط به یک فرهنگ تبدیل شده باشد، فرد نیز به همان آلودگی ها دچار می شود. نزدیک ترین افراد اجتماع هم دوستانند که در صورت بی بند و بار بودن، فرد را نسبت به مقدسات و کارهای نیکو دلزده کرده و توجه او را به کارهای زشت و نفسانی جذب و جلب می کنند.

نتیجه
هم نفس امّاره در وجود خود انسان و هم عوامل بیرونی همچون شیطان و کثرت گناه، محیط بد و دوستان ناسالم باعث پیروزی و غلبه بر فطرت خداجو می شود و انسان را به سمت کارهای بد و دور از شأن مقام انسانی او می برد.

دلیل وجود نفس اماره
همین ستیزها و جنگ بین فطرت و نفس اماره در وجود انسان است که او را به کمال می رساند و در واقع باید آزمایش باشد تا ایمان مشخص شود. اگر غیر از این بود و نفس اماره ای به وجود نمی آمد و اگر انسان انتخاب گر نبود دیگر جهنم و بهشت و تشویق و تنبیه و … معنی نداشت و دیگر چه ارزشی برای کار پسندیده وجود داشت و انسان مانند ملائک می شد و امّا ما می بینیم انسان می تواند با اراده و اختیار با گزینش راه خوب به مقامی برسد که از ملائک هم بالاتر رود؛ چرا که عمل او حاصل انتخاب است. پس جدال بین فطرت و نفس اماره و شهوات شدید است و تمایل به بدی ها این فرصت را در اختیار انسان قرار می دهد تا به بدی ها جواب منفی دهد در این صورت است که انسان لیاقت بهشت و رضوان حق را دارد و گرنه اگر قرار بود همه صاحب فضایل بودند و برای آن تلاش نمی کردند بهشت و تشویق معنی نداشت.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عوامل کنترل غرائز در زندگی آیت الله حسین مظاهری مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی (ره)
2. گناه شناسی؛ محسن قرائتی؛ تهران، پیام آزادی، 1370.

پی نوشت ها:
[1] . روم/30.
[2] . قیامت/2.
[3] . یوسف/53.
[4] . علق/7.
[5] . قیامت/5.
[6] . فاطر/6.
[7] . شعراء/75.
[8] . مجادله/19.
[9] . حسینی، سیدحمید و طباطبائی، سیدکاظم، منتخب میزان الحکمه، نشر دارالحدیث، 1380، ح 2196، ص 188.
[10] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، نشر موسسه الوفاء، 1043 هـ . ق، ص 188.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید