اگر کسی بخواهد خدایی شود باید چه کارهایی را انجام دهد و راه و روش خدایی شدن چیست؟

اگر کسی بخواهد خدایی شود باید چه کارهایی را انجام دهد و راه و روش خدایی شدن چیست؟

اگر کسی بخواهد خدایی شود باید چه کارهایی را انجام دهد و راه و روش خدایی شدن چیست؟

انسان اگر بخواهد به کمالات عالی انسانی نائل آید و به آن‌چه که خداوند طالب است، وصول پیدا کند باید آن چنان عمل کند و رفتار نماید که خداوند فرموده و بیان کرده است. ما در این‌جا به نکاتی هر چند به طور اجمال برای رسیدن به قرب الهی و خدایی شدن عرض می‎کنیم.
الف) شناخت خدا و پرستش او:
جوهره انسانی در عبودیت و بندگی خدا نهفته است و انسان بدون عبادت، امتیازی بر سایر حیوانات ندارد و تنها از امتیازات تکوینی مثل عقل برخوردار است، بدون این‌که حق آنها را ادا کرده باشد. کسی که از عبادت خدا خودداری کند در حقیقت راه کمال انسانی را بر خویش مسدود کرده است، چرا که رسیدن به کمال انسانی تنها از این طریق میسر است. و اگر شیوه زندگی مردان بزرگ را مطالعه کنیم، خواهیم دید که از اصول جدا ناشدنی زندگی آنان، بندگی خداست و اینکه مطیع اوامر الهی باشند و دستورات الهی را با نیت خالص انجام دهند و در مقابل دستورات الهی استکبار و خود رأیی نداشته باشند و حلال و حرام خدا را در نظر داشته باشند.[1] ب) ایمان به پیامبر و اعتراف به رسالت او:
اگر ایمان به پیامبر و رسالت او در ما وجود داشته باشد و تقویت شود، باعث نجات ما از انحرافات و شبهه‎ها می‎گردد زیرا فرمان پیامبر همان فرمان خداوند است و رمز نجات انسان در اطاعت از فرمایش خداوند و پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ است و احکامی که توسط پیامبر آورده شده و ابلاغ شده تأمین کننده سعادت انسان در دنیا و آخرت است.[2] ج) ایمان به روز قیامت و علاقه به اهل بیت و امام معصوم ـ علیهم السلام ـ :
انسانی که بخواهد به قله‎های معرفت نائل آید و از نظر اعتقادی سالم باشد می بایست بداند که قیامت و روز جزائی در کار است و روزی انسانها برای عرضه اعمال خود در دادگاه عدل الهی حاضر می‎شوند و هر کس در آن روز به مجازات عمل خود نائل می آید به فرموده پیامبر گرامی اسلام تنها راه نجات عمل به قرآن و فرمایش اهل بیت پیامبر ـ علیهم السلام ـ است. و لذا پیامبر گرامی اسلام در ضمن حدیث شریف بیان فرموده که: «اِنی تارک فیکم الثقلین کِتابَ الله و عترتی لإن تمسکتُم بهما لن تضلوا مِن بعدی ابداً؛ من دو چیز گرانبها و ارزشمند نزد شما به یادگار می‎گذارم، قرآن کریم و اهل بیتم. هر کس به آنان عمل کنند هرگز گمراه نمی‎شود».[3] د) احیای فضائل در وجود خود:
برای رسیدن به فضائل اخلاقی باید کارهایی را انجام داد که در اینجا به مصادیق چندی اشاره می‎شود.
1. ذکر خدا: یکی از راه‌های رسیدن به قرب الهی و فضائل عالی، ذکر و یاد خداست و ذکر خدا در نماز و دعا تجلی پیدا می‎کند و اگر انسان به نماز و دعا اهمیت دهد و با حضور دل آنها را انجام دهد یک نورانیت و صفایی در دلش ایجاد می‎شود و از طرفی این نماز و دعا باعث می‎شود که از معصیت دوری کند و مقرب درگاه الهی گردد.
2. روزه: یکی از عبادات بزرگ که در تزکیه و تهذیب نفس و خودسازی، آثار فراوانی دارد، روزه است و در فضیلت آن احادیث زیادی وارد شده است. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «روزه سپری است برای حفظ از آتش دوزخ».[4] 3. صداقت و راستی: یکی از فضائل اخلاقی که نقش بزرگی در سازندگی انسان دارد، صداقت در عمل و گفتار است به همین جهت خداوند فرمان می‎دهد: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‎اید از خدا بترسید و با صادقان باشید.»[5] صداقت منشأ خیر و برکت و پاکی است و دروغ منشأ زشتی‎ها و مشکلات. و کسی که آلوده به زشتی‎ها باشد نمی‎تواند به قرب الهی نائل آید و محبت الهی در دلش ایجاد نمی‎شود.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموند: «مُن صَدَقَ لِسانُهُ زکی عَمَلُهْ؛ کسی که زبان راست گویی داشته باشد عملش پاک می‎شود».[6] 4. صبر و مقاومت: یکی دیگر از عواملی که در سازندگی انسان نقش بسزایی دارد، شکیبایی در برابر مشکلات است؛ زیرا بر اثر صبر روح آدمی قوی می‎شود و در نتیجه سختی‎های روزگار، او را از پای در نمی‎آورد، بلکه چون کوهی استوار از عهده امتحانات الهی پیروزمندانه برمی‎آید و سرانجام می‎تواند به قرب الهی دست یابد. البته صبر به معنای تن دادن به خواری و خفت و تسلیم شدن در برابر مشکلات نیست. از این رو بسیاری از عالمان اخلاق برای صبر سه شاخه ذکر کرده‎اند که در حقیقت برگرفته از روایات است:
الف. صبر و مقاومت در مقام اطاعت دستورهای الهی.
ب. شکیبایی در برابر انگیزه‎های گناه و شهوات سرکش.
ج. استواری و صبوری به هنگام نزول مصیبت.[7] 5. اخلاص در عقیده و عمل: یکی از عوامل تهذیب نفس، اخلاص است. اخلاص یعنی هر گفتار و هر کرداری که شخص انجام می‎دهد تنها و تنها برای پروردگار جهان باشد. هر عبادتی که چنین نباشد اخلاص در آن نیست. مثلاً اگر نماز بخواند و قصدش این باشد که مردم او را ببینند و از او تعریف کنند، این عمل فایده‎ای ندارد. امام علی ـ علیه السلام ـ فرموده‎اند: «أمارات السَعادهِ إِخلاصُ العَمَلِ؛ اخلاص در عمل از علایم سعادت است».[8] 6. حسن خلق: یکی از راه‎های خودسازی این است که هرگاه نفس غضب کرد و افسار گسیخت؛ آن را رام کند و به آرامش دعوت کند. چه اگر نفس آدمی سرکشی کند، خانمان‎ها را بر باد می‎دهد و انسان بداخلاق دین خود را تباه می‎سازد و لذا انسان مؤمن باید سعی کند اخلاق نیکو و محبت آمیز با خانواده و هم نوعان داشته باشد.[9] پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «اکثر ما یدخل الناس الجنهَ تقوی الله و حسن الخلق؛ بیشتر چیزی که مردم را وارد بهشت می‎کند تقوی و حسن خلق است».[10] 7. انجام مستحبات مخصوصاً انجام نمازهای مستحبی و به‌خصوص نماز شب که آثار و برکات خاصی در خودسازی و تزکیه درون دارد و بیشتر علمای ما که به مقامات عالی معرفتی رسیده‌اند به خاطر نماز شب‌ها و انجام امور مستحب بوده است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سید یوسف ابراهیمیان آملی، خودشناسی در تربیت اسلامی، ناشر مؤلف، 1378، ج 1 و 2 و 3.
2. محمد تقی مصباح یزدی، ره توشه، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1375، ج 1 و 2.
3. محمد حسن آموزگار، اسلام و تزکیه نفس، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، 1381.
4. فریده مصطفوی و همکاران، روش خودسازی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1380.
5. چهل حدیث امام خمینی (ره)، کتاب بسیار ارزشمندی است.

پی نوشت ها:
[1] . مصباح یزدی، محمد تقی، ره توشه، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1375، ج 1، ص 21.
[2] . همان، ص 25.
[3] . همان، ص 26.
[4] . حر عاملی، وسائل الشیعه، لبنان، انتشارات احیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 7، ص 289.
[5] . توبه/119.
[6] . میزان الحکمه، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، 1362، ج 5، ص 286.
[7] . مصطفوی، فریده، روش خودسازی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1380، ص 116ـ80.
[8] . عبدالواحد آمری، غرر الحکم، (بی‌جا)، 1337، ص 43.
[9] . مصطفوی، فریده، روش خودسازی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1380، ص 197.
[10] . قمی، فریده، ترجمه سفینه البحار، مترجم: محمد باقر ساعدی، (بی‌جا)، 1400 ق، ج 1، ص 410.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید