هنگامی که در جنگ جمل ، علی (ع) بدون اسلحه به میدان رفت و زبیر را طلبید و با او اتمام حجت نمود و سپس به صف سپاه اسلام بازگشت . یاران به آنحضرت عرض کردند: زبیر، یکّه سوار قریش است و قهرمان جنگ می باشد، و تو دلاوری او را بخوبی می دانی ، پس چرا بدون شمشیر و زره و سپر و نیزه ، به سوی میدان رفتی ؟! در حالی که زبیر، خود را غرق در اسلحه نموده بود. امام علی (ع) در پاسخ فرمود: او قاتل من نیست ، بلکه قاتل من ، مردی بی نام و نشان ،و بی ارزش و نکوهیده نسب است ، بی آنکه به میدان دلیران آید، از روی غافلگیری ، خواهد کشت (یعنی او تروریست است) . وای بر او که بدترین مردم این جهان است ، دوست دارد مادرش در سوگواریش بنشیند، او همانند احمر پی کننده ناقه حضرت ثمود است ، که این دو در یک خط هستند منظور حضرت ، ابن ملجم ملعون بود، و آنحضرت در این گفتار خبر از شهادت خود داد.
داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی