1. پنــد
قالَ لُقمانُ :
یا بُنَىَّ،… وَ عَلَیْکَ بِالْمَوْعِظَهِ فَاعْمَلْ بِها فَاِنَّها عِنْدَ الْعاقِلِ اَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ الشَّهْدِ وَهِىَ عَلَى السَّفِیهِ اَشَقُّ مِنْ صُعُودِ الدَّرَجَهِ عَلَى الشَّیْخِ الکَبِیر.
[ارشاد القلوب: ص 72، باب 18]
لقمان حکیم: فرزندم! بر تو باد پند و اندرز؛ پس به آن عمل کن، که اندرز براى دانا از عسل گواراتر و براى نادان از بالا رفتن پیرمرد از نردبان دشوارتر است.
ز پند مردم دانا متاب سر، هرگز
که از نصیحت دانا ضررنخواهى دید
نشاط دور جوانى به کام دل دریاب
که نوبهار جوانى دگر نخواهى دید
(رسا)
2. ادب
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، إِبدَأ النّاسَ بِالسَّلامِ وَ المُصافَحـَهِ قَبـْلَ الکَـلامِ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 429، ح 23]
لقمان حکیم:فرزندم! در برخورد مردم با سـلام آغاز کن و در دست دادن قبل از گفتگو پیشقدم شو.
از خدا جوییم توفیق ادب
بى ادب محروم ماند از لطف رب
بى ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
(مولوى)
3. ســکوت
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِنْ کُنْتَ زَعَمْتَ اَنَّ الکَلامَ مِنْ فِضَّهٍ فـَاِنَّ السُّـکُوتَ مِنْ ذَهَـبٍ.
[ (امام صادق علیه السلام) اصول کافى: ج 2، ص 114، ح 6]
لقمان حکیم:فرزندم! اگر مى پندارى که سخن از نقره است؛ همـانا سـکوت از طـلاسـت.
تا نیک ندانى که سخن عین صوابست
باید که به گفتن دهن از هم نگشایى
گر راست سخن گویى و در بند بمانى
به زانکه دروغت دهد از بند رهایى
(سعدى)
4. نشـانه هـا
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، لِکُلِّ شَى ءٍ عـَلامَهٌ یُعْـرَفُ بِهـا وَاِنَّ لِلدِّینِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: العِفَّهُ وَ العِلْمُ وَ الحِلْمُ.
[ (امام صادق علیه السلام) بحارالانوار: ج 13، ص 420، ح 14]
لقمان حکیم:فرزندم! هر چیزى نشانه اى دارد که با آن شناخته مى شود و دین سه نشانه دارد: * پاکدامنى * دانش * بردبارى
اى نسخه اسرار الهى که تویى
وى آینه جمال شاهى که تویى
بیرون زتونیست هرچه درعالم هست
ازخود بطلب هرآنچه خواهى که تویى
(نجم الدین رازى)
5. چهار سخن از چهارصد پیامبر
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِعْلَمْ اَنِّى خَدَمْتُ اَرْبَعْمِائهَ نَبِىِّ، وَاَخَذْتُ مِنْ کَلامِهِمْ أرْبَعَ کَلِماتٍ، وَهىَ:
اِذا کُنْتَ فِى الصَّلوهِ فَاحْفَظْ قَلْبَکَ.
اِذا کُنْتَ عَلَى المائِدَهِ فاحْفَظْ حَلْقَکَ.
وَ اِذا کُنْتَ فِى بِیتِ الغَیْرِ فَاحْفَظْ عَیْنَکَ.
وَ اِذا کُنْتَ بَیْنَ الخَلْقِ فَاحْفَظْ لِسانَکَ.
[المواعظ العددیه: 238 (باب الرابع)]
لقمان حکیم:فرزندم! بدان که من چهارصد پیامبر را خدمت کردم و در کلام آنها چهار کلمه دریافتم:
* هر گاه در نمازى دلت را حفظ کن.
* هر گاه بر سفره اى گلویت را حفظ کن.
* هرگاه در خانه کسى هستى چشمانت را حفظ کن.
* هر گاه در بین مردمى زبانت را حفظ کن.
نگویند از سر بازیچه حرفى
کزان پندى نگیرد صاحب هوش
و گر صد باب حکمت پیش نادان
بخوانند آیدش بازیچه درگوش
(سعدى)
6. رشــد
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِنْ تَأَدَّبْتَ صَغیرا انْتَفَعْتَ بِهِ کَبِیرا…
[ (امام صادق علیه السلام) بحارالانوار: ص 13، ج 419، ح 13]
لقمان حکیم:فرزندم! اگر در کودکى ادب آموختى در بـزرگى از آن بهـره مى بـرى.
هر که در خردیش ادب نکنند
در بزرگى فلاح از او برخاست
چوب تر را چنانکه خواهى پیچ
نشود خشک، جز به آتش راست
(سعدى)
7. خوش خلقى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِیّاکَ و الضَّجَرَ وَ سُوْءَ الخُلْقِ وَ قِلَّهَ الصَّبْرِ فَلا یَسْتَقِیمُ عَلَى هذِهِ الخِصالُ صاحِبٌ
وَ اَلْزِمْ نَفْسـَکَ التُّـؤَدَهَ فِى اُمُـورِکَ
وَ صَبـِّرْ عَلى مَؤُناتِ الاِخْوانِ نَفْسَکَ
وَ حَسِّنْ مَـعَ جَمِیعِ النّاسِ خُلْقَـکَ.
[ (امام صادق علیه السلام) بحارالانوار: ج 13، ص 419، ح 14]
لقمان حکیم: فرزندم! مبادا بى قرار و بداخلاق و کم حوصله باشى زیرا با داشتن این خصلت ها هیچ دوستى برایت باقى نمى ماند. نفس خود را وادار کن تا در امور شکیبا باشد. در رفـع مشـکلات بـرادرانت تحمّـل نما و با همه مردم اخلاق نیک داشته باش.
حاصل نشود رضاى سلطان
تا خاطر بندگان نجویى
خواهى که خداى برتوبخشد
با خلق خداى کن نکویى
(سعدى)
8. بـدهـکارى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِیّاکَ اَنْ تَسْتَدِیْنَ فَتَحْزَنَ مِنَ الدَّیْنِ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 427، ح 22 (اوزاعى)]
لقمان حکیم:فرزندم! از قرض گرفتن بپرهیز، که از بدهى اندوهگین مى شوى.
دست طلب چو پیش کسى مى کنى دراز
پُل بسته اى که بگذرى از آبروى خویش
(صائب)
9. بىنیــازى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِجْعـَلْ غِناکَ فِى قـَلْبِکَ وَ اِذا افْتَقَرْتَ فَلاتُحَدِّثْ النّاسَ بِفَقْرِکَ فَتَهُونَ عَلَیْهِمْ وَ لکِنَ اِسْـأَلِ اللّه َ مِنْ فَضـْلِهِ.
[ارشاد القلوب: 72]
لقمان حکیم:فرزندم! بى نیازى را در دلت قرار ده و هر گاه نیازمند شدى مردم را از آن آگاه مکن که نزد آنان بى ارزش مى شوى بلکه از دریاى برکت خدا بخواه.
عمر گرانمایه درین صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
اى شکم خیره به نانى بساز
تا نکنى پشت به خدمت دو تا
(سعدى)
10. پرهـیزکارى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ… عَلَیْکَ بِالتَّقْوَى فَاِنَّهُ أرْبَحُ التِّجارَاتِ وَ اِذا اَحْدَثْتَ ذَنْبَا فَاَتْبِعُهُ بِالاسْتِغْفارِ وَ النَّدَمِ وَ العَـزْمِ عـَلَى تَرْکِ العَـوْدِ لِمِثْلِهِ.
[ارشاد القلوب: 72]
لقمان حکیم: فرزندم! بر تو باد به پرهیزگارى که سودمندترین معامله است و اگر گناهى از تو سرزد در پى آمرزش و پشیمانى باش و بررهایى دوباره از مانند آن بکوش.
اى درونت برهنه از تقوى
کز برون جامه ریا دارى
پرده هفت رنگ در مگذار
تو که در خانه بوریا دارى
(سعدى)
11. بـازگشـت
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، لا تُؤَخَّرِ التَّوْبَهَ فَاِنَّ المَوْتَ یَأْتِى بَغْتَهً،… لا تَشْمَتْ بِالْمَوْتِ و لا تَسْخَرْ بِالمُبْتَلَى وَ لا تَمْنَع بالْمَعرُوفَ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 426، ح 21]
لقمان حکیم:فرزندم! توبه و بازگشت به خدا را به تأخیر میانداز که مرگ، ناگهان فرا مى رسد. مرگ را سرزنش و گرفتار را مسخره مکن و از نیکى جلوگیرى مکن.
بنده همان به که زتقصیرخویش
عذر به درگاه خداى آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که بجاى آورد
(سعدى)
12. بیـم و امیـد
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، خَفِ اللّه َ خِیْفَهً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَ ارْجُ اللّه َ رَجاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْن لَرَحِمَکَ.
[ (امام صادق علیه السلام) بحارالانوار: ج 70، ص 352، ح 1]
لقمان حکیم:فرزندم! از خداوند چنان بترس که اگر نیکى جن و انسان را به پیشگاهش ببرى تو را کیفر کند و به خدا چنان امیدوار باش که اگر گناهان جن و انسان را به نزد او ببرى امید آمرزش داشته باشى.
گر بمحشر خطاب قهر کنند
انبیا را چه جاى معذرتست
پرده از روى لطف گو بردار
کاشقیا را امید مغفرتست
(سعدى)
13. خواهـش دل
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِنـْهَ النـَّفْسَ عـَنِ هَواها فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تَنْهَ النَّفْسَ عَن هَواها لَـمْ تـَدْخـُلِ الجَنـَّهَ وَ لَمْ تـَرَها.
[بحارالانوار: ج 13، ص 429، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم: فرزندم! نفس خود را از هوس ها بازدار؛ زیرا اگر چنین نکنى نه به بهشت مى روى و نه آن را مى بینى.
چو هر ساعت از تو بجایى رود دل
بتنهایى اندر، صفایى نبینى
ورت جاه و مالست و زرع و تجارت
چو دل با خدا نیست خلوت نشینى
(سعدى)
14. هـم انـدیشى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، شـاوِرِ الکَبِـیرَ وَ لا تَسْتَحیِ مِنْ مُشاوَرَهِ الصَّغِیْرِ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 428، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم: فرزندم! با بزرگان به مشـورت پـرداز و از مشاوره با کم سالان خجالت مکش.
مشورت رهبر صواب آید
در همه کار مشورت باید
کار آن کس که مشورت نکند
نادره باشد، ار صواب آید
(ناصر خسرو)
15. تجــربه
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِنَّ الدُّنیا بَحْرٌ عَمِیْقٌ هَلَکَ فِیْها بَشَرٌ کَثِیرٌ، تَزَوَّدْ مِنْ عَمَلِها، وَ اتَّخِذْ سَفِیْنَهً حَشْوُها تَقْوَى اللّه ِ ثُمَّ ارْکَبْ لُجَجَ الفُلْکِ تَنْجُ وَ انّى لَخائِفٌ اَنْ لا تَنْجُوَ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 427، ح 22 (اوزاعى)]
لقمان حکیم: فرزندم! دنیا دریاى ژرفى است که انسان هاى زیادى در آن غرق شده اند. از کار در دنیا توشه برگیر و کشتى اى برگزین که بارش پرهیزگارى باشد. سپس بر امـواج دریـا سوار شو تا نجـات پیـدا کنى؛ و من مى ترسم که نجات پیدا نکنى.
مرد هنرمند هنر پیشه را
عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکى تجربه آرد به دست
با دگرى تجربه بندد به کار
(سعدى)
16. میــانهروى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، لا تـُکالِبِ النـّاسَ فَیَمْقـُتُوکَ وَ لا تَکُنْ مَهِیْنا فَیُذِلُّوکَ وَ لا تَکُنْ حُلْوا فَیأْکُلُوکَ وَ لا تـَکُنْ مـُرّا فَیـَلفِظُوکَ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 429، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم:فرزندم! با مردم درگیر مشو که منفور مى شوى و خود را سبک مکن که ذلیل شوى. وخود را شیرین مکن که خورده شوى. و خود را تلخ مکن که کنار گذاشته شوى.
تا توانى درون کس مخراش
کاندرین راه خارها باشد
کار درویش مستمند برآر
که ترا نیز کارها باشد
(سعدى)
17. رهتـوشــه
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِجْعَلْ فِى اَیَّامِکَ وَ لَیالِیْکَ وَ ساعاتِکَ نَصِیبا لَکَ فِى طَلَبِ الْعِـلْمِ، فَانَّکَ لَنْ تَجِدَلَکَ تضییعا مِثْلَ تَرْکِهِ.
[ (امام صادق علیه السلام) بحارالانوار: ج 13، ص 415، ح 7]
لقمان حکیم:فرزندم! در روزها و شب ها و لحظه هایت، سهمى براى دانش پژوهى قرار ده، زیرا هیچ از دست رفتنى همانند از دست رفتن دانش نیست.
چنین گفت پیغمبر راستگوى
ز گهواره تا گور دانش بجوى
ز دانش در بى نیازى بجوى
و گر چند از او سختى آید به روى
(فردوسى)
18. دوســتى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِتَّخِذْ اَلْفَ صَدِیْقٍ و اَلْفٌ قَلِیلٌ وَ لا تَتَّخِذْ عَدُوّا واحِدا، وَ الواحِدُ کَثِیرٌ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 414، ح 4 (حسن صفار)]
لقمان حکیم: فرزندم! هزار دوست بگیر که هزار هم کم است و یک دشمن هم مگیر که یکى از آن هم زیاد است.
دوست مشمار آنکه در نعمت زند
لاف یارى و برادر خواندگى
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالى و درماندگى
(سعدى)
19. نـاســزا
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، لا تَشْتِـمِ النّـاسَ فَتَکُونَ اَنْتَ الَّذِى شَتَمْتَ اَبَوَیْکَ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 430، ح 23]
لقمان حکیم: فرزندم! مــردم را نـاسـزا مـگو تا سبب دشنام به پدر و مادر خود نگردى.
پسرى را پدر وصیت کرد
کاى جوان بخت، یاد گیر این پند
هر که با اهل خود وفا نکند
نشود دوست روى و دولتمند
(سعدى)
20. دزدى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ،… إنّ السّارِقَ اِذا سَرَقَ حَبَسَهُ اللّه ُ مِن رِزْقِهِ وَ کَانَ عَلَیْهِ إثْمُهُ، وَ لَوْ صَبَرَ لَنالَ ذلِکَ، وَ جاءَهُ مِنْ وَجْهِهِ.
[ (امام سجاد علیه السلام) بحارالانوار: ج 13، ص 421، ح 15]
لقمان حکیم:فرزندم! دزد، هر گاه دزدى مى کند، خداوند او را از روزى باز مى دارد و گناهش بر خود اوست و اگر شکیبا باشد روزى به سوى او بیاید.
به گاه فقر توانگر نماى همت باش
که گرچه هیچ ندارى، بزرگ دارندت
نه آنکه با همه هستى شوى ضعیف مزاج
که گر شوى تو چو قارون، گدا شمارندت
(ابن یمین)
21. نیــم رخ
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِیّـاکَ وَ التَّقَنُّـعَ فَاِنّها مَخُوفَهٌ بِاللَّیْلِ مَذَلَّهٌ بِالنَّهارِ.
[ (رسول اللّه صلی الله علیه و آله) کنز العمال: 15/308/41149]
لقمان حکیم:فرزندم! از چهره پوشى بپرهیز که مایه ترس در شب، خوارى در روز است.
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پاى
فرشته است به دولت، دعا نگهدار
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزى
وگرنه هرکه تو بینى ستمگرى داند
(سعدى)
22. دانـش انـدوزى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، جالِسِ العُلَماءَ وَ زاحِمْهُمْ بِرُکْبَتَیْکَ، فَاِنَ اللّه َ عَزّوَجَلّ یُحْیِى القُلُوبَ بِنُورِالحِکْمَهِ کَمـا یُحْیِى الاَرْضَ بِوابـِلِ السَّمـاءِ.
[بحارالانوار: ج 1، ص 204، ح 22]
لقمان حکیم: فرزندم! همنشین دانشمندان باش و نزدشان زانو بزن که خداوند دل ها را به نور حکمت زنده مى گرداند همان گونه که زمین را به باران زیاد زنده مى سازد.
امید عافیت آنگه بود موافق عقل
که نبض را به طبیعت شناس بنمایى
بپرس هر چه ندانى که ذُلّ پرسیدن
دلیل راه تو باشد بعز دانایى
(سعدى)
23. امـانـت دارى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، عَلَیْکَ بِاَداءِ الاَمانَهِ تَسْلَمْ لَکَ دُنْیاکَ وَآخِرَتُکَ وَکُنْ اَمِیْنا تَکُنْ غَنِیّا، فاِنّ اللّه َ تَعالى لایُحِبُّ الخائِنینَ.
[ (امام باقر علیه السلام) بحارالانوار: ج 13، ص 416، ح 9]
لقمان حکیم:فرزندم! امانت را بپرداز تا دنیا و آخرت تو سالم بماند و امین باش تا بى نیاز گردى که خداوند خیانتکاران را دوست ندارد.
خداترس باید امانت گذار
امین کز تو ترسد امینش مدار
امین باید ازداور اندیشناک
نه از رفع دیوان و زجر و هلاک
(سعدى)
24. سـحرخــیزى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، لا یَکُنِ الدِّیْکُ أَکْیَسَ مِنْکَ وَ اَکْثَرَ مُحافَظَهً عَلَى الصَّلَواه. اَلا تَراهُ عِنْدَ کُلِّ صَلاهٍ یُؤذِّنُ لَها وَبِالأَسْحارِ یُعْلِنُ بِصَوْتِهِ وَ اَنْتَ نائِمٌ.
[ارشاد القلوب: ص 72 (باب 18)]
لقمان حکیم:فرزندم! مبادا خروس از تو زرنگتر باشد و مواظب تر بر نمازها. آیا نمى بینى که براى هر نماز اذان مى گوید و در سحرها با بانگ بلند خبر مى دهد و تو در خواب هستى .
هنگام سپیده دم خروس سحرى
دانى که چرا همى کند نوحه گرى
یعنى که نمودند بر آیینه صبح
کز عمر شبى گذشت و تو بى خبرى
(خیام)
25. فـرمـانبـرى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِنّه لَیْسَ کُلُّ مَنْ قالَ: اغْفِرْلِى غُفِرَ لَهُ، اِنّهُ لا یُغْـفَرْ اِلاّ لِمَنْ عَمِلَ بِطاعَهِ رَبِّـهِ.
[بحارالأنوار: ج 13، ص 428، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم:فرزندم! این گونه نیست که هر کس گفت «پروردگارا مرا ببخش»، بخشیده شود، همانا کسى بخشیده شود که پروردگارش را اطاعت نماید.
عذر تقصیر خدمت آوردم
که ندارم به طاعت استظهار
عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار
(سعدى)
26. پُـرخـورى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِذا امْتَلأَتِ المِعـْدَهُ نامَتِ الفِـکْرَهُ، وَ خَرِسَتِ الْحِکْمَهُ وَ قَعَدَتِ الاَْعْضاءُ عَنِ العِبادَهِ.
[تنبیه الخواطر: ج 1، ص 102]
لقمان حکیم: فرزندم! هرگاه شکم پر شود اندیشه فرو مى خوابد وحقیقت گنگ مى شود و بدن از عبادت باز مى ماند.
اندرون از طعام خالى دار
تا درو نور معرفت بینى
تهى از حکمتى بعلت آن
که پُرى از طعام تا بینى
(سعدى)
27. رحـمت خــدا
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِنّ النّارَ تُحِیْـطُ بِالعالَمِیْنَ کُلِّـهِمْ فَلا یَنْجُوْ مِنْها اَحَدٌ اِلاّ مَنْ رَحِمَهُ اللّه ُ وَ قَرَّبَهُ مِنْهُ.
[بحارالأنوار: ج 13، ص 430، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم:فرزندم! آتش جهنم بر هـمه جهـانیان تسلط دارد و هیچ کس از آن نجات نمى یابد مگر کسى که خداوند او را رحمت کند و او را به خودش نزدیک گرداند.
با رحمت تو من از گنه نندیشم
با توشه تو ز رنج ره نندیشم
گر لطف توام سفید روگرداند
یک ذره ز نامه سیه نندیشم
(خیّام)
28. مــرز دنیـا
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، لا تَدْخُلْ فِى الدُّنیا دُخُولاً یَضُرُّ بآخِرَتِکَ وَ لا تَتْـرُکْها تَرْکا، تَکُونُ کَلاًّ عَلَى النّـاسِ.
[بحارالانوار: ج 73، ص 124، ح 112]
لقمان حکیم:فرزندم! در امور دنیا چنان وارد نشو که به آخرتت آسیب برساند و نیز آن چنان کنارگیرى مکن که سربار دیگران شوى.
اگر دنیا نباشد دردمندیم
و گر باشد به مهرش پاى بندیم
حجابى زین درون آشوب ترنیست
که رنج خاطرست ارهست وگرنیست
(سعدى)
29. همسـفر
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، تَعَلَّمْتُ بِسَبْعَهِ آلافٍ مِنَ الحِکْمَهِ فَاحْفَظْ مِنْها اَرْبَعَهً وَ مُر مَعِىَ اِلى الجَنَّهِ: اُحْـکُمْ سَفِینَتَکَ فـَاِنّ بَحْـرَکَ عَمِیْقٌ وَ خَفِّفْ حِمْلَکَ فَاِنّ العَقَبَهَ کَؤُوْدٌ وَ اَکْثِرِ الـزَّادَ فـَاِنّ السَّفـَرَ بَعیدٌ وَاَخْلِصِ العَمَلَ فَاِنّ النّاقِدَ بَصِیْرٌ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 431، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم:فرزندم! من هفت هزار حکمت یاد گرفتم و تو چهار حکمت از آن را حفظ کن تا به همراه من به بهشت بیایى، کشتى خودت را محکم ساز که دریاى تو بسیار عمیق است. بار خود را سبک ساز که گردنه سختى در پیش رو دارى. توشه زیادى همراه خود داشته باش زیرا مسافرت درازى در پیش دارى. عمل را خالص گردان زیرا آنکه اعمالت را مى سنجد به همه چیز آگاه است.
بدین پنج روز اقامت مناز
به اندیشه تدبیر رفتن بساز
کرا سیم و زر ماند وگنج ومال
پس از وى به چندى شود پایمال
(سعدى)
30. فـاسـدان
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِیّاکَ وَ مُصاحَبَهَ الفُسّاقِ، هُمْ کَالْکِلابِ اِنْ وَجَدُوا عِنْدَکَ شَیْئا اَکَلُوهُ وَ اِلاّ ذَمُّوکَ وَ فَضَحُوکَ، وَ اِنَّما حُبُّهُمْ بَیْنَهُمْ ساعَهٌ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 428، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم:فرزندم! از همنشینى با بدان بپرهیز زیرا آنان مانند سگانند اگر چیزى نزد تو پیدا کردند، مى خورند وگرنه تو را مسخره و رسوا سازند و دوستى میانشان لحظه اى بیش نیست.
با بدان کم نشین که صحبت بد
گرچه پاکى، تو را پلید کند
آفتاب بدین بزرگى را
لکه اى ابر ناپدید کند
(سعدى)
31. خـویشتـندارى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اَغْنَى النّـاسِ مَنْ قَنَع بِمـا فِى یـَدَیْهِ وَاَفْقَرُهُمْ مَنْ مَدَّ عَیْنَیْهِ اِلَى ما فِى اَیْدِى النّاسِ… اِرْضَ بِما قَسَمَ اللّه ُ لَکَ فَاِنّهُ سُبْحـانَهُ یَقُـولُ: أَعْـظَمُ عِبـادِى ذَنْبـا مَنْ لَمْ یَرْضَ بِقَضـائى وَلَمْ یَشْـکُر نَعْمائى وَلَمْ یَصْبـِرْ عَلَى بـَلائى.
[ارشادالقلوب:73]
لقمان حکیم: فرزندم! بى نیازترین انسان کسى است که به آنچه در دست دارد خشنود است و نیازمندترین شخص کسى است چشمش به دست مردم خیره مانده است و فرمود: به آنچه خدا قسمت مى کند راضى باش که خداى سبحان مى فرماید: گناه کارترین بندگان من کسى است که به تقدیر من راضى نشود و نعمت هاى من را قدردانى نکند و بر بلاها شکیبایى نکند.
اى قناعت، توانگرم گردان
که وراى تو هیچ نعمت نیست
گنج صبر، اختیار لقمان است
هر که را صبر نیست حکمت نیست
(سعدى)
32. صـمیمـیت
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، لا تَقْتَرِبْ فَیَکُونَ اَبْعَدَ لَکَ وَ لاتَبْعُدْ فَتُهانَ، کُلُّ دابـَّهٍ تُحِبُّ مِثْلَها وَ ابْنُ آدَمَ لا یُحِبُّ مِثْلَهُ.
[ (امام باقر علیه السلام) بحارالانوار: ج 13، ص 417، ح 11]
لقمان حکیم: فرزندم! صمیمى مشو که دورتر مى شوى و دورى نگزین که خوار مى شوى هر جنبنده اى همانند خود را دوست مى دارد، اما فرزند آدم هم نوع خود را دوست نمى دارد.
شبانى با پدر گفت اى خردمند
مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
بگفتا؛ نیک مردى کن نه چندان
که گردد خیره، گرگِ تیزدندان
(سعدى)
33. نیـک انـدیشى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِتَّقِ النَّظَرِ اِلى ما لا تَمْلِکُهُ وَاَطِلْ التَّفَکُّرِ فِى مَلَکُوتِ السّماواتِ وَالْأرْضِ وَالْجِبالٍ وَ ما خَلَقَ اللّه ُ فَکَفَى بِهذا واعِظا لِقَلْبِکَ.
[بحارالانوار: ج 713، ص 431، ح 23]
لقمان حکیم: فرزندم! از توجه به آنچه در اختیار ندارى بپرهیز و اندیشه را به ملکوت آسمانها و زمین و کوه ها و آفرینش خداوند سوق ده که این پند براى دل تو بس است.
اى برادر تو همین اندیشه اى
ما بقى خود استخوان و ریشه اى
گر بود اندیشه ات گل گلشنى
ور بود خارى، تو هیمه گلخنى
(مولوى)
34. وظیـفه شنـاسى
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِنّکَ لَمْ تُکَلَّفْ اَنْ تَشِیْلَ الجِبالَ وَ لَمْ تُکَلَّفْ ما لاتُطِیْقُهُ فَلاتَحْمِلْ البَلاءَ عَلَى کَتِفِکَ وَ لاتَذْبَحْ نَفْسَکَ بِیَدِکَ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 428، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم:فرزندم! تو مجبور نیستى کوه ها را بلند کنى و وظیفه ندارى که کار طاقت فرسا انجام دهى پس مشکلات را بر دوشت بار مکن و خود را به دست خودت هلاک مکن.
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
اى که دستت مى رسد کارى بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
(سعدى)
35. نیــایـش
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اَقِمِ الصَّلاهَ مثل الصلاه فِى دینِ اللّه ِ کَمَثَلِ عَمودِ الفُسْطاطِ فَاِنّ العَمُودَ اِذا اسْتَقَامَ نَفَعَتِ الاَطْنابُ و الاَوْتادُ وَ الظِّلالُ وَ اِنْ لَمْ یَسْتَقِمْ لَمْ یَنْفَعْ وَتدٌ وَ لاطُنُبٌ و لاظِلالٌ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 432، ح 24]
لقمان حکیم:فرزندم! نماز برپادار که نماز در دین خدا همانند ستون خیمه است اگر ستون برپا باشد ریسمان ومیخ و سایه فایده دارد و اگر برپا نباشد میخ و ریسمان و سایه، بهره اى ندارد.
گر بخواهى کلام حق شنوى
باز کن پیش روى خود قرآن
ور بخواهى به حق سخن گویى
روى سوى قبله کن، نماز بخوان
(بقا)
36. رســتاخـیز
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِنْ تَکُ فِى شَکٍّ مِنَ المَوْتِ، فَارْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ النَّوْمَ وَ لَنْ تَسْتَطِیْعَ ذَلِکَ وَ اِنْ کُنْتَ فِى شَکٍّ مِنَ البَعْثِ، فَادْفَعْ عَنْ نَفْسِکَ الاِنْتِباهَ وَ لَنْ تَسْتَطِیْعَ ذَلِکَ، فَاِنّکَ اِذا فَکَّرْتَ عَلِمْتَ اَنّ نَفْسَکَ بِیَدِ غَیْرِکَ وَ اِنّما النَّوْمُ بِمَنْزِلَهِ الْمَوْتِ وَ اِنّما الْیَقْظَهُ بَعْدَ النَّوْمِ بِمَنْزِلَهِ البَعْثِ بَعْدَ المَوْتِ.
[ (امام باقر علیه السلام)بحارالانوار: ج 13، ص 417، ح 11]
لقمان حکیم:فرزندم! اگر از مرگ در شکى، خواب را از خودت دور کن، ولى قدرت این را ندارى و اگر در قیامت شک دارى، بیدارى را از خودت دور کن ولى نیروى این را ندارى. پس تو اگر در این بیاندیشى مى دانى که جانت در دست دیگر است و خواب مانند مرگ است و بیدارى پس از خواب، مانند برخاستن پس از مرگ است.
جهان اى برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
چو آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مُردن چه بر روى خاک
(سعدى)
37. قســمت
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِن اِحْتَجْتَ اِلى السُّلْطانِ فَلا تُکْثِرِ الالحاحَ عَلَیْهِ وَ لا تَطْلُبْ حاجَتَکَ مِنْهُ اِلاّ فِى مَواضِعِ الطَّلَبِ وَذلِکَ حِیْنَ الرِّضا وَ طِیْبِ النَّفْسِ وَ لا تَضْجَرَنَّ بِطَلَبِ حاجَهٍ فَاِنّ قَضَاءَها بِیَدِ اللّه ِ وَ لَها اَوْقاتٌ وَ لکِنِ ارْغَبْ اِلَى اللّه ِ وَسَلْهُ وَ حَرَّکْ اَصابِعَکَ اِلَیْهِ…
[ (امام صادق علیه السلام) بحارالانوار:ج13،ص420،ح14]
لقمان حکیم: فرزندم! اگر به پادشاه محتاج شدى، نزد او پافشارى مکن و از او، مگر در وقت نیاز، چیزى طلب مکن و این، هنگام رضایت و آرامش جان است و خودت را به حاجت خواهى خسته مکن زیرا انجام آن به دست خداست و براى آن زمان هایى است. ولى به سوى خدا اشتیاق پیدا کن، از او درخواست کن و انگشتانت را به سوى او حرکت بده.
رزق اگر چند بى گمان برسد
شرط عقل است جستن از درها
ورچه کس بى اَجَل نخواهد مرد
تو مرو در دهان اژدرها
(سعدى)
38. شـش گـوهــر
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اَحُثُّکَ عَلَى سِتِّ خِصالٍ لَیْسَ مِنْها خِصْلَهٌ اِلاّ وَ هِىَ تُقَرّبُکَ اِلى رِضْوان اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ وَ تُباعِدُکَ مِنْ سَخَطِهِ:
الأُوْلى: اَنْ تَعْبُدَ اللّه َ لا تُشْرِکَ بِهِ شَیْئا
الثّانِیَهُ: الرِّضَا بِقَدَرِ اللّه فیما اَحْبَبْتَ وَ کَرِهْتَ
الثّالِثَهُ: اَنْ تُحِبَّ فِى اللّه ِ وَ تُبْغِضَ فِى اللّه ِ
الرّابِعَهُ: أنْ تُحِبَّ للنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَتَکْرَهُ لَهُمْ ما تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ
الخامِسَهُ: تَکْظِمُ وَ تُحْسِنُ اِلى مَن اساءَ اِلَیْکَ
السّادِسَهُ: تَرْکُ الهَوى وَ مُخالَفَهُ الرَّدَى…
[بحارالانوار: ج 78، ص 457، ح 26]
لقمان حکیم: فرزندم! تو را به شش ویژگى تشویق مى کنم که به هر یک از آنها رضایت خدا را نزدیک مى سازد و از خشم او دور مى کند: * عبادت خدا کنى و با چیزى به او شرک نورزى؛ * رضایت به قسمت خدایى باشد، چه دوست بدارى یا ناخشنود باشى؛ * دوستى و دشمنى تو براى خدا باشد؛ * آنچه براى خودت دوست مى دارى، دوست بدارى براى مردم و آنچه براى خودت ناپسند مى دانى ناپسند بدانى براى مردم؛ * به کسى که با تو بدى مى کند بردبارى و خوبى نمایى؛ * دورى از هوس و جدایى از پستى ها.
مهترى، در قبول فرمان است
هر که سیماى راستان دارد
ترک فرمان دلیل حرمانست
سر خدمت بر آستان دارد
(سعدى)
39. یتــیم
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، لا تأکُلْ مالَ الیَتیمِ فَتَفْتَضِحَ یَوْمَ القیامَهِ وَ تُکَلَّفَ اَنْ تَرُدَّهُ اِلَیهِ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 430، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم: فرزندم! مال یتیم را نخور که در روز قیامت رسوا مى شوى و مجبور مى شوى آن را برگردانى.
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزى به پایش درافتى چومور
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگى یاد کن
(سعدى)
40. به سـوى بهشـت
قالَ لُقمانُ:
یا بُنَىَّ، اِجْعَلِ الدُّنیا سِجْنَکَ فـَتـَکُونَ الآخـِرَهُ جَنـَّتَکَ.
[بحارالانوار: ج 13، ص 428، ح 23 (اوزاعى)]
لقمان حکیم:فرزندم! دنیا را زندان خودت قرار ده تا آخرت بهشت تو باشد.
نگر نیک و بد تا چه کردى ز پیش
ببینى همان باز پاداش خویش
چو از تو بود کژى و بیرهى
گناه از چه بر چرخ گردان نهى
(اسدى طوسى)
منبع : چهل حدیث «شمیم تربیت»، على تقدیرى.